. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح داستان همان همیشگی| دردانه

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #1


نام داستان کوتاه: همان همیشگی
نام نویسنده: @دردانه
ژانر: تخیلی، طنز
خلاصه:
وقتی مشتری دائم رستوران یا کافه خاصی باشی بعد از مدتی سفارش‌هایت یکسان شده و برای کافه‌چی و گارسون آشنا می‌شوند و تو می‌توانی با هر بار گفتن «همان همیشگی» سفارشت را دریافت کنی.
اما یک «همان همیشگی» خاص وجود دارد که نصیب تک‌تک ما می‌شود. سفارشش را خودمان نمی‌دهیم اما برای ما سرو می‌شود.
لینک اثر:

در دست اقدام - داستان همان همیشگی | دردانه

منتقد: @Nil@85
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
در خدمتتون هستیم با نقد یه داستان کوتاه از نویسنده‌ی انجمن، دردانه عزیز. این دومین داستانیه که ازش نقد می‌کنم و برای همین من رو به این نتیجه رسونده که ایده‌های جالبی به سرش میزنه، خلاقه و اگه همینطور ادامه بده به پیشرفت خوبی دست پیدا می‌کنه. از همون ابتدا و با دیدن 🌟اسمش ذهن منحرف میشه به سمت یه ماجرای عاشقانه؛ ولی بعد متوجه میشیم داستانیه در 🌟ژانر طنز و تخیلی که طبق ژانرش ما رو وارد فضایی غیر عادی می‌کنه، با فرشته‌ها و ارواح رو به رو و به خودش جذبمون می‌کنه. درست همون‌‌طور که یه داستان تخیلی باید باشه. جذابیتش از همون ابتدا، با انتخاب یه اسم مناسب شکل گرفته و باید اعتراف کنم عنوان داستان، واقعاً جذابه و به خوبی تمام ماجرا رو پوشش داده. 🌟موضوعش در مورد چهار فرشته‌ست که قراره جون چهار نفر رو بگیرن و یه اثر طنزه...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #2
در خدمتتون هستیم با نقد یه داستان کوتاه از نویسنده‌ی انجمن، دردانه عزیز. این دومین داستانیه که ازش نقد می‌کنم و برای همین من رو به این نتیجه رسونده که ایده‌های جالبی به سرش میزنه، خلاقه و اگه همینطور ادامه بده به پیشرفت خوبی دست پیدا می‌کنه. از همون ابتدا و با دیدن 🌟اسمش ذهن منحرف میشه به سمت یه ماجرای عاشقانه؛ ولی بعد متوجه میشیم داستانیه در 🌟ژانر طنز و تخیلی که طبق ژانرش ما رو وارد فضایی غیر عادی می‌کنه، با فرشته‌ها و ارواح رو به رو و به خودش جذبمون می‌کنه. درست همون‌‌طور که یه داستان تخیلی باید باشه. جذابیتش از همون ابتدا، با انتخاب یه اسم مناسب شکل گرفته و باید اعتراف کنم عنوان داستان، واقعاً جذابه و به خوبی تمام ماجرا رو پوشش داده. 🌟موضوعش در مورد چهار فرشته‌ست که قراره جون چهار نفر رو بگیرن و یه اثر طنزه و به نظر من یه داستان بدون پیچش داستانی و تعلیق و حادثه‌‌ی خاصیه؛ به علاوه پر از توضیحات غیرضروریه. استفاده از دو راوی مختلف و اشاره به وضعیت ذهن نویسنده و احساس حضورش ممکنه برای خواننده گیج‌کننده باشه. همچنین، تعداد زیاد پرانتز و توضیحات بی‌مورد میتونه مخاطب رو از جریان داستان منحرف کنه. بهتر بود متن، ساده‌تر و مستقیم‌تر نوشته بشه و خالق اثر از نوشتن توضیحات اضافی دوری کنه.
همچنین 🌟شخصیت‌‌ها و ارتباطات بینشون، فضای جالبی در داستان ایجاد کرده؛ اما قبل از توضیح بیشتر باید یه تعریف از شخصیت پردازی ارائه بدم: اشخاصی رو که نویسنده توی داستانش خلق می‌کنه بهشون میگن شخصیت و وقتی بهشون ویژگی‌های خاص رفتاری و روحی، روانی و جسمی میده تا مثل افراد واقعی به نظر برسن، به این کار میگن شخصیت‌پردازی و حتی اگه افرادی که نویسنده خلق می‌کنه عجیب و غریب باشن و حرکات عجیبی ازشون سر بزنه، خالقشون باید اون‌قدر توانایی داشته باشه که همین شخصیت‌های عجیبی رو‌ قابل تجسم و واقعی خلق کنه تا مخاطب اونها رو بپذیره. به عنوان مثال عزراییل به عنوان یه شخصیت قدرتمند و ترسناک توصیف شده که حکم الهی رو بدون هیچ تردیدی اجرا می‌کنه. اون با طرز حرف زدن و رفتار خاصش باعث ایجاد ترس و احترام میشه و خواننده به راحتی باهاش ارتباط برقرار می‌کنه و این همون چیزیه که در شخصیت پردازی یه اثر داستانی باید اتفاق بیفته. با استفاده از طریقه‌ی خاص حرف زدن، توصیف ظاهر، احساسات، نوع رفتار و اعتقادات و سلایق یک فرد میشه اون رو قابل لمس و درک و مخاطب رو بهش نزدیک کرد تا جایی که باهاش حتی در قسمت‌های مورد نیاز، همذات پنداری کنه. به همین دلیل من فکر می‌کنم پرداخت شخصیت‌ها در داستان همان همیشگی نقطه‌ی قوتشه. توانایی خالق اثر در خلق شخصیت‌های متفاوت باعث جذابیت و تنوع شده. تنش و تعارض بین کاراکترها هم به خوبی نشون داده شده و داستان رو جالبتر کرده؛ اما بعضی از جملات و اظهارات برای پیشبرد ماجرا ممکنه به نظر بی‌معنی یا غیرضروری بیان.
عنصر مهم دیگه‌ای که باید در موردش بگم،🌟 گفت و گوئه که باعث میشه پیرنگ، گسترش پیدا کنه، شخصیت‌ها رو معرفی می‌کنه، داستان رو پیش می‌بره و درون‌مایه‌‌ رو به نمایش میذاره. علاوه بر این‌ها، به داستان قدرت میده. توی زندگی روزمره، ما همیشه مکالمه‌های اطرافیانمون رو میشنویم و هر چند ممکنه بعضی وقتا شخصی رو که داره حرف میزنه و دست بر قضا غریبه هم هست نبینیم؛ ولی از طرز صحبت کردنش می‌فهمیم از چه قماش آدماییه و حتی امکان داره به نوع شخصیتش هم پی ببریم. مثلاً نحوه صحبت کردن استاد دانشگاه با طرز حرف زدن یه فروشنده مغازه فرق داره یا یه لات، شیوه حرف زدن خاص خودش رو داره و از واژه‌های خاصی استفاده می‌کنه. این یعنی گفت و گو باید اولا معرف شخصیت‌های داستان باشه و در ثانی با موقعیت و زمان و مکان و فضا هم هماهنگ باشه؛ حالا با توجه به توضیحاتی که دادم بریم ببینیم نویسنده‌ی خوش ذوقمون چه کرده:
مامور شماره دو با رفتن شماره یک سریع رو به جناب عزرائیل کرد و سریع گفت:
- استاد بزرگ الان نوبت منه.
جناب عزرائیل رو به او‌ کرد.
- چه خبرته؟ نه چه خبرته؟(کشیده بخونید) تو چرا این‌قدر عجولی؟
همون‌طور که می‌بینین دردانه عزیز ما کارش توی استفاده از گفت و گوها قابل قبول بوده. اون تونسته با استفاده از این عنصر هم افراد رو‌ توصیف کنه و هم به ما اطلاعات بده. مثلا در گفت و گوی بالا ما متوجه میشیم که مامور شماره دو عجوله و وقتی داستان رو ادامه میدیم باز هم با این رفتارش مواجه میشیم.
در دادن اطلاعات هم دوستمون خوب عمل کرده:
هوفی کشید به نام سومین نفر رسید.
- نه خوبه... این سفید مات هست. اون‌قدر بد نبوده تیره بشه، ولی حیف که یه خورده بهتر زندگی نکرده.
به اسم چهارمین نفر که نگاه کرد کمی خرسند شد.
- این خوبه رنگ اسمش سفید درخشان هست، اگه امثال این و اون لوح طلایی نبودن زمین اصلاّ جای رفتن نبود.
اما گفت و گوها روی فضاسازی، صحنه پردازی و توصیفات تاثیر چندان مثبتی نذاشتن و حال و هوای خاص و مرتبط با موضوع اثر رو خیلی به وجود نیاوردن. البته نویسنده تلاشش رو کرده؛ ولی تا مخاطب میاد با 🌟فضای داستان آشنا بشه و بهش خو بگیره، حرفهای داخل پرانتز شروع میشن. در واقع وقتی ما فضای خاصی رو برای نوشتن داستان یا رمانی در نظر می‌گیریم با توجه به اون، نحوه‌ی گفت‌وگو، لباس پوشیدن، غذا خوردن، اسامی و خیلی موارد دیگه باید متناسب با همون فضای خاص باشن تا قابل قبول و منسجم به نظر برسه که جز یکی دو مورد، به بقیه موارد در همان همیشگی خیلی توجه نشده.
یه چیز دیگه اینکه 🌟صحنه روی فضاسازی تاثیرگذاره و به نظرم بهتره بیشتر بهش بپردازم و قبلش یه تعریفی ازش داشته باشم:
تعریف صحنه: به زمان و‌ مکانی که عمل داستانی در اون اتفاق میفته صحنه میگن که البته توی هر داستان هم متفاوته و حتی ممکنه نویسنده از خلق صحنه‌ها توی داستانش منظور خاصی داشته باشه. داستان، جایی و در زمان خاصی اتفاق میفته و همین توجه به مکان و زمان بهش اعتبار می‌بخشه و قابل قبولش می‌کنه. پس برای اینکه خواننده بتونه باورش کنه، مکان و زمانش باید طبیعی و واقعی به تصویر کشیده بشن حتی اگه خیالی باشه.
یه توضیح دیگه‌ای که باید در مورد صحنه بدم اینه که سه تا کار باید انجام بده:

۱: محلی باشه برای زندگی شخصیت‌ها و اتفاقاتی که در طول داستان میفته: که توی همان همیشگی خیلی به این محل پرداخته نشده.

۲: حال و هوا و فضای خاصی رو که با موضوع داستان هم مرتبط باشه ایجاد کنه. مثلاً یه فضای شاد، غم انگیز، شوم و ترسناک یا... ایجاد کنه. نویسنده‌ی اثر پیش رو اینجا هم نتونسته خیلی مخاطب رو تحت تاثیر قرار بده.

۳: محیطی رو به وجود بیاره که روی رفتار شخصیت‌ها و حوادثی که اتفاق میفته و نتیجه، تأثیر بذاره: روی این موضوع هم دردانه عزیز بیشتر باید دقت کنه.
(این سه مورد که گفتم خالق اثر چندان خوب بهشون نپرداخته دلیلش رو بالاتر گفتم و توضیح دادم.)

یکی دیگه از عناصری که به ایجاد فضای مناسب با موضوع کمک می‌کنه، 🌟لحنه و می‌تونه شکل‌های مختلفی به خودش بگیره؛ گریه‌آور و غم‌انگیز، جلف، جدی و طنز یا... توی داستان مورد نظرمون، لحن با موضوع و شخصیت‌هاش هماهنگی لازم رو داره و چون طنزه، طنز آمیز هم نوشته شده و البته صمیمانه.
اما برسیم به بحث 🌟کشمکش در داستان که به طور کلی میشه اون رو به چهار نوع تقسیم کرد:

۱: جسمانی: وقتی که دو تا شخصیت با هم به صورت فیزیکی درگیر بشن۲: ذهنی: زمانی که دو تا فکر دارن با هم مبارزه می‌کنن مثل دو تا شطرنج باز که با هم بازی می‌کنن ۳: عاطفی: وقتی شخصیتی در درونش درگیری احساسی پیدا می‌کنه. ۴: اخلاقی: موقعی که شخصیت داستان با یه سری اصول اخلاقی مشکل داشته باشه و باهاشون مخالفت کنه.
که توی داستان همان همیشگی ما شاهد درگیری‌های فیزیکی هستیم: جایی که یکی از ارواح برای نجات خودش از دست مامور شماره یک باهاش درگیر میشه.
و یه چیزی شبیه درگیری‌های اخلاقی رو هم می‌بینیم. شاید اگه پرداخت داستان بهتر بود این مورد مشخصتر میشد و می‌تونستم بیشتر در موردش توضیح بدم.
اما آیا این درگیری‌ها باعث ایجاد 🌟تعلیق شدن تا خواننده کنجکاو بشه و داستان رو دنبال کنه؟ به نظر من چون خیلی سریع و بدون پیچیدگی به سرانجام میرسن نه چندان و اگه حداقل یه پیچش داستانی داشتیم شاید حس تعلیق رو ایجاد میکرد و رضایت مخاطب جلب میشد و اون وقت پایانش رو
یعنی جایی که به پاسخ سؤالاتش می‌رسید( هر چند در داستان همان همیشگی سؤالی ایجاد نشده بود) می‌پذیرفت. ایجاد سؤال و تعلیق در داستان کوتاه اهمیت زیادی داره و همینه که اون رو از عادی بودن و زندگی روزمره متمایز می‌کنه.
با این توضیحات، نتیجه نهایی اینه که اثر نویسنده‌ی خوبمون سطح برنزی بگیره؛ ولی به خاطر ذهن باز و خلاقیتی که به کار برده سطح نقره‌
ای رو براش در نظر میگیرم.

با آرزوی موفقیت
سطح: نقره‌ای
رده بندی: نوجوانان، جوانان، بزرگسالان
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #3
در خدمتتون هستیم با نقد یه داستان کوتاه از نویسنده‌ی انجمن، دردانه عزیز. این دومین داستانیه که ازش نقد می‌کنم و برای همین من رو به این نتیجه رسونده که ایده‌های جالبی به سرش میزنه، خلاقه و اگه همینطور ادامه بده به پیشرفت خوبی دست پیدا می‌کنه. از همون ابتدا و با دیدن 🌟اسمش ذهن منحرف میشه به سمت یه ماجرای عاشقانه؛ ولی بعد متوجه میشیم داستانیه در 🌟ژانر طنز و تخیلی که طبق ژانرش ما رو وارد فضایی غیر عادی می‌کنه، با فرشته‌ها و ارواح رو به رو و به خودش جذبمون می‌کنه. درست همون‌‌طور که یه داستان تخیلی باید باشه. جذابیتش از همون ابتدا، با انتخاب یه اسم مناسب شکل گرفته و باید اعتراف کنم عنوان داستان، واقعاً جذابه و به خوبی تمام ماجرا رو پوشش داده. 🌟موضوعش در مورد چهار فرشته‌ست که قراره جون چهار نفر رو بگیرن و یه اثر طنزه و به نظر من یه داستان بدون پیچش داستانی و تعلیق و حادثه‌‌ی خاصیه؛ به علاوه پر از توضیحات غیرضروریه. استفاده از دو راوی مختلف و اشاره به وضعیت ذهن نویسنده و احساس حضورش ممکنه برای خواننده گیج‌کننده باشه. همچنین، تعداد زیاد پرانتز و توضیحات بی‌مورد میتونه مخاطب رو از جریان داستان منحرف کنه. بهتر بود متن، ساده‌تر و مستقیم‌تر نوشته بشه و خالق اثر از نوشتن توضیحات اضافی دوری کنه.
همچنین 🌟شخصیت‌‌ها و ارتباطات بینشون، فضای جالبی در داستان ایجاد کرده؛ اما قبل از توضیح بیشتر باید یه تعریف از شخصیت پردازی ارائه بدم: اشخاصی رو که نویسنده توی داستانش خلق می‌کنه بهشون میگن شخصیت و وقتی بهشون ویژگی‌های خاص رفتاری و روحی، روانی و جسمی میده تا مثل افراد واقعی به نظر برسن، به این کار میگن شخصیت‌پردازی و حتی اگه افرادی که نویسنده خلق می‌کنه عجیب و غریب باشن و حرکات عجیبی ازشون سر بزنه، خالقشون باید اون‌قدر توانایی داشته باشه که همین شخصیت‌های عجیبی رو‌ قابل تجسم و واقعی خلق کنه تا مخاطب اونها رو بپذیره. به عنوان مثال عزراییل به عنوان یه شخصیت قدرتمند و ترسناک توصیف شده که حکم الهی رو بدون هیچ تردیدی اجرا می‌کنه. اون با طرز حرف زدن و رفتار خاصش باعث ایجاد ترس و احترام میشه و خواننده به راحتی باهاش ارتباط برقرار می‌کنه و این همون چیزیه که در شخصیت پردازی یه اثر داستانی باید اتفاق بیفته. با استفاده از طریقه‌ی خاص حرف زدن، توصیف ظاهر، احساسات، نوع رفتار و اعتقادات و سلایق یک فرد میشه اون رو قابل لمس و درک و مخاطب رو بهش نزدیک کرد تا جایی که باهاش حتی در قسمت‌های مورد نیاز، همذات پنداری کنه. به همین دلیل من فکر می‌کنم پرداخت شخصیت‌ها در داستان همان همیشگی نقطه‌ی قوتشه. توانایی خالق اثر در خلق شخصیت‌های متفاوت باعث جذابیت و تنوع شده. تنش و تعارض بین کاراکترها هم به خوبی نشون داده شده و داستان رو جالبتر کرده؛ اما بعضی از جملات و اظهارات برای پیشبرد ماجرا ممکنه به نظر بی‌معنی یا غیرضروری بیان.
عنصر مهم دیگه‌ای که باید در موردش بگم،🌟 گفت و گوئه که باعث میشه پیرنگ، گسترش پیدا کنه، شخصیت‌ها رو معرفی می‌کنه، داستان رو پیش می‌بره و درون‌مایه‌‌ رو به نمایش میذاره. علاوه بر این‌ها، به داستان قدرت میده. توی زندگی روزمره، ما همیشه مکالمه‌های اطرافیانمون رو میشنویم و هر چند ممکنه بعضی وقتا شخصی رو که داره حرف میزنه و دست بر قضا غریبه هم هست نبینیم؛ ولی از طرز صحبت کردنش می‌فهمیم از چه قماش آدماییه و حتی امکان داره به نوع شخصیتش هم پی ببریم. مثلاً نحوه صحبت کردن استاد دانشگاه با طرز حرف زدن یه فروشنده مغازه فرق داره یا یه لات، شیوه حرف زدن خاص خودش رو داره و از واژه‌های خاصی استفاده می‌کنه. این یعنی گفت و گو باید اولا معرف شخصیت‌های داستان باشه و در ثانی با موقعیت و زمان و مکان و فضا هم هماهنگ باشه؛ حالا با توجه به توضیحاتی که دادم بریم ببینیم نویسنده‌ی خوش ذوقمون چه کرده:
مامور شماره دو با رفتن شماره یک سریع رو به جناب عزرائیل کرد و سریع گفت:
- استاد بزرگ الان نوبت منه.
جناب عزرائیل رو به او‌ کرد.
- چه خبرته؟ نه چه خبرته؟(کشیده بخونید) تو چرا این‌قدر عجولی؟
همون‌طور که می‌بینین دردانه عزیز ما کارش توی استفاده از گفت و گوها قابل قبول بوده. اون تونسته با استفاده از این عنصر هم افراد رو‌ توصیف کنه و هم به ما اطلاعات بده. مثلا در گفت و گوی بالا ما متوجه میشیم که مامور شماره دو عجوله و وقتی داستان رو ادامه میدیم باز هم با این رفتارش مواجه میشیم.
در دادن اطلاعات هم دوستمون خوب عمل کرده:
هوفی کشید به نام سومین نفر رسید.
- نه خوبه... این سفید مات هست. اون‌قدر بد نبوده تیره بشه، ولی حیف که یه خورده بهتر زندگی نکرده.
به اسم چهارمین نفر که نگاه کرد کمی خرسند شد.
- این خوبه رنگ اسمش سفید درخشان هست، اگه امثال این و اون لوح طلایی نبودن زمین اصلاّ جای رفتن نبود.
اما گفت و گوها روی فضاسازی، صحنه پردازی و توصیفات تاثیر چندان مثبتی نذاشتن و حال و هوای خاص و مرتبط با موضوع اثر رو خیلی به وجود نیاوردن. البته نویسنده تلاشش رو کرده؛ ولی تا مخاطب میاد با 🌟فضای داستان آشنا بشه و بهش خو بگیره، حرفهای داخل پرانتز شروع میشن. در واقع وقتی ما فضای خاصی رو برای نوشتن داستان یا رمانی در نظر می‌گیریم با توجه به اون، نحوه‌ی گفت‌وگو، لباس پوشیدن، غذا خوردن، اسامی و خیلی موارد دیگه باید متناسب با همون فضای خاص باشن تا قابل قبول و منسجم به نظر برسه که جز یکی دو مورد، به بقیه موارد در همان همیشگی خیلی توجه نشده.
یه چیز دیگه اینکه 🌟صحنه روی فضاسازی تاثیرگذاره و به نظرم بهتره بیشتر بهش بپردازم و قبلش یه تعریفی ازش داشته باشم:
تعریف صحنه: به زمان و‌ مکانی که عمل داستانی در اون اتفاق میفته صحنه میگن که البته توی هر داستان هم متفاوته و حتی ممکنه نویسنده از خلق صحنه‌ها توی داستانش منظور خاصی داشته باشه. داستان، جایی و در زمان خاصی اتفاق میفته و همین توجه به مکان و زمان بهش اعتبار می‌بخشه و قابل قبولش می‌کنه. پس برای اینکه خواننده بتونه باورش کنه، مکان و زمانش باید طبیعی و واقعی به تصویر کشیده بشن حتی اگه خیالی باشه.
یه توضیح دیگه‌ای که باید در مورد صحنه بدم اینه که سه تا کار باید انجام بده:

۱: محلی باشه برای زندگی شخصیت‌ها و اتفاقاتی که در طول داستان میفته: که توی همان همیشگی خیلی به این محل پرداخته نشده.

۲: حال و هوا و فضای خاصی رو که با موضوع داستان هم مرتبط باشه ایجاد کنه. مثلاً یه فضای شاد، غم انگیز، شوم و ترسناک یا... ایجاد کنه. نویسنده‌ی اثر پیش رو اینجا هم نتونسته خیلی مخاطب رو تحت تاثیر قرار بده.

۳: محیطی رو به وجود بیاره که روی رفتار شخصیت‌ها و حوادثی که اتفاق میفته و نتیجه، تأثیر بذاره: روی این موضوع هم دردانه عزیز بیشتر باید دقت کنه.
(این سه مورد که گفتم خالق اثر چندان خوب بهشون نپرداخته دلیلش رو بالاتر گفتم و توضیح دادم.)

یکی دیگه از عناصری که به ایجاد فضای مناسب با موضوع کمک می‌کنه، 🌟لحنه و می‌تونه شکل‌های مختلفی به خودش بگیره؛ گریه‌آور و غم‌انگیز، جلف، جدی و طنز یا... توی داستان مورد نظرمون، لحن با موضوع و شخصیت‌هاش هماهنگی لازم رو داره و چون طنزه، طنز آمیز هم نوشته شده و البته صمیمانه.
اما برسیم به بحث 🌟کشمکش در داستان که به طور کلی میشه اون رو به چهار نوع تقسیم کرد:

۱: جسمانی: وقتی که دو تا شخصیت با هم به صورت فیزیکی درگیر بشن۲: ذهنی: زمانی که دو تا فکر دارن با هم مبارزه می‌کنن مثل دو تا شطرنج باز که با هم بازی می‌کنن ۳: عاطفی: وقتی شخصیتی در درونش درگیری احساسی پیدا می‌کنه. ۴: اخلاقی: موقعی که شخصیت داستان با یه سری اصول اخلاقی مشکل داشته باشه و باهاشون مخالفت کنه.
که توی داستان همان همیشگی ما شاهد درگیری‌های فیزیکی هستیم: جایی که یکی از ارواح برای نجات خودش از دست مامور شماره یک باهاش درگیر میشه.
و یه چیزی شبیه درگیری‌های اخلاقی رو هم می‌بینیم. شاید اگه پرداخت داستان بهتر بود این مورد مشخصتر میشد و می‌تونستم بیشتر در موردش توضیح بدم.
اما آیا این درگیری‌ها باعث ایجاد 🌟تعلیق شدن تا خواننده کنجکاو بشه و داستان رو دنبال کنه؟ به نظر من چون خیلی سریع و بدون پیچیدگی به سرانجام میرسن نه چندان و اگه حداقل یه پیچش داستانی داشتیم شاید حس تعلیق رو ایجاد میکرد و رضایت مخاطب جلب میشد و اون وقت پایانش رو
یعنی جایی که به پاسخ سؤالاتش می‌رسید( هر چند در داستان همان همیشگی سؤالی ایجاد نشده بود) می‌پذیرفت. ایجاد سؤال و تعلیق در داستان کوتاه اهمیت زیادی داره و همینه که اون رو از عادی بودن و زندگی روزمره متمایز می‌کنه.
با این توضیحات، نتیجه نهایی اینه که اثر نویسنده‌ی خوبمون سطح برنزی بگیره؛ ولی به خاطر ذهن باز و خلاقیتی که به کار برده سطح نقره‌
ای رو براش در نظر میگیرم.

با آرزوی موفقیت
سطح: نقره‌ای
رده بندی: نوجوانان، جوانان، بزرگسالان
نویسنده: @دردانه
منتقد: @Nil@85
سطح: نقره‌ای
اختصاصی: نیست
رده سنی: نوجوانان، جوانان، بزرگسالان
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #4
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 4)

بالا پایین