. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح فن فیکشن زخم کاری| ملیکا ملازاده

تالار نقد فن‌فیکشن و فیلمنامه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #1
fotor_1699179981401_4wgx.jpg


بسم الله الرحمن الرحیم

رمان زخم کاری

نویسنده ملیکا ملازاده @خانوم ماه

ژانر: عاشقانه_ درام

ناظر: @CANDY

خلاصه: سریال زخم کاری رو دیدی؟ تا حالا دوست داشتی قسمت های بیشتری داشته باشه؟ مثلا چی بین منصوره و مالک در جوونی شون گذشته، یا بعد از مرگ مالک چی به سرشون میاد. اگه دوست داری بدونی با این رمان همراه شو.
لینک اثر:

تمام شده - رمان زخم کاری| ملیکا ملازاده

منتقد: @جادوگر انجمن:)
تاریخ تحویل: ۲۶ مهر ۱۴۰۲
مهلت اتمام: ۱۰ آبان ۱۴۰۲
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل
به نام خدا

نقد رمان زخم کاری

قبل از این‌که بریم سراغ نقد، یه نکته رو بهتون میگم:
نکته، استفاده از داستان سریال زخم کاریه و طوری که توی خلاصه نوشته به نظر میرسه از شخصیت‌های همون سریال هم استفاده شده؛ پس این فن فیکشن به حساب میاد. حالا فن‌فیکشن چیه؟
فن فیکشن، به ژانری از داستان نویسی آماتور گفته میشه که بر پایه بخشی از یک "منبع اصلی" ایجاد شده. این منبع اصلی معمولا کتاب، سریال‌های تلویزیونی و فیلم های پر طرفدارن؛ اما می‌تونن تقریباً از هر چیزی باشن و حتی بر اساس زندگی افراد مشهور نوشته بشن! فن فیکشن‌ها توسط طرفداران "منبع اصلی" ایجاد میشن که هدفشون گسترش جهان روایت و اشتراک گذاری نوشته‌های خودشون با بقیه طرفداران به صورت رایگانه.
عنوان:
اسم رمان شما زخم کاری بود.
عنوان، اصلا دور از تصور نبود و برعکس خیلی زیبا و نو...

جادوگر انجمن:)

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
896
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-05
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
286
راه‌حل‌ها
5
پسندها
2,303
امتیازها
183
سن
18
محل سکونت
میستیک فالز
وب سایت
nahalradan.blogfa.com

  • #2
به نام خدا

نقد رمان زخم کاری

قبل از این‌که بریم سراغ نقد، یه نکته رو بهتون میگم:
نکته، استفاده از داستان سریال زخم کاریه و طوری که توی خلاصه نوشته به نظر میرسه از شخصیت‌های همون سریال هم استفاده شده؛ پس این فن فیکشن به حساب میاد. حالا فن‌فیکشن چیه؟
فن فیکشن، به ژانری از داستان نویسی آماتور گفته میشه که بر پایه بخشی از یک "منبع اصلی" ایجاد شده. این منبع اصلی معمولا کتاب، سریال‌های تلویزیونی و فیلم های پر طرفدارن؛ اما می‌تونن تقریباً از هر چیزی باشن و حتی بر اساس زندگی افراد مشهور نوشته بشن! فن فیکشن‌ها توسط طرفداران "منبع اصلی" ایجاد میشن که هدفشون گسترش جهان روایت و اشتراک گذاری نوشته‌های خودشون با بقیه طرفداران به صورت رایگانه.
عنوان:
اسم رمان شما زخم کاری بود.
عنوان، اصلا دور از تصور نبود و برعکس خیلی زیبا و نو بود و میتونست خیلی از خواننده‌ها رو به سمت خودش جذب کنه. از چه نظر؟ نام رمان طوری نبود که بخواد داستان رو لو بده؛ ولی به نظرم همینقدر که به محتوا ربط داشت، کاملا کافی بود. با ژانر هم ارتباط داشت مخصوصا تراژدی. برای همین خواننده ها به سبب عنوان نو بیشتر جذبش میشدن.
ژانر:
ژانرها کلا با محتوا هماهنگ بود. یعنی خط به خط رمان عاشقانه‌ها رو ذکر میکرد. عشق بین منصوره و مالک که کاملا توی رمان مشهود بود و جای حرفی نمیگذاشت.
ژانر تراژدی در همون اوایل مشهود بود. جدایی غم انگیز منصوره و مالک که به شخصه من رو هم دچار ناراحتی زیادی کرد.
اگه بخوام بهتون پیشنهاد یک ژانر دیگه رو بدم "اجتماعی" بهترین چیزیه که میتونید برای رمان انتخاب کنید. رمان پر از معضلات اجتماعی بود و ما رو وارد جوامعی متفاوت میکرد(مثل جامعه‌ی غرب)
از لحاظ ترتیب ژانر عاشقانه توی اولویت بود و بعد ژانر تراژدی. ( در ضمن ژانر درام به ادبیات داستانی ربطی نداره و مربوط میشه به هنرهای نمایشی مثل سریال، فیلم و... پس به جای درام باید بنویسین تراژدی)
خلاصه:
خلاصه‌ی رمان با توجه به اینکه اساس داستان یه جورایی فن‌فیکشن بود، عالی نبود. یعنی زیاد قوی نبود. کم بود؛ ولی مفید نه! بهتر بود کمتر از جملات پرسشی استفاده میکردید و بیشتر از جملات مفهومی‌تر که قابلیت جذب مخاطب بیشتری رو داره.
با نوشتن خلاصه‌ی جون‌دارتر و بهتر، میتونستید قدرت قلمتون رو بیشتر به رخ بکشید؛ اما متاسفانه بیشتر از جملات پرسشی استفاده کرده بودید و حتی سوالی وجود داشت که پاسخی هم تا آخر رمان براش نبود. به نظرتون بهتر نبود حذف بشه؟
« بعد از مرگ مالک چی به سرشون میاد؟» من هر چقدر خوندم باز هم جوابی براش پیدا نکردم. پس خواننده رو دنبال چیزایی بفرستین که توی رمان هستن. اینجوری میتونستین بیشتر بپردازید به اینکه سیر رمان در کل چه جوریه(بدون لو دادن داستان). منظورم اینه که بدون لو دادن داستان اون رو در هاله‌ای از ابهام ذکر کنید که خواننده کنجکاو شه و بره دنبال جواب.
مقدمه:
مقدمه زیاد بود؛ اما زیبا. همیشه از خوندن شعرهایی که مضمون غم رو به زیبایی می‌نویسن، لذت میبرم و چه خوب که این مقدمه هماهنگ با رمان‌ بود. مفهوم شعر، غم، جدایی و عاشقی رو واضح نشون میداد. با کیفیت و دارای جملات ادبی خوب بود. در کل به درد رمان می‌خورد. ساده و معمولی؛ اما با جملات خوب و جذاب.
یه نکته: یه مقدمه نباید اینتر اضافی داشته باشه و با هر کلمه، نویسنده بره خط بعد. باید یه جمله تموم بشه، بعد اینتر و خط بعد.
جلد:
حیف این رمان بود که جلد نداشت. بهتر بود جلد مناسب با مفهوم انتخاب میکردید.
شروع:
شروع رمان نو و جذاب بود. یعنی از همون اول احساس کردم که این داستان ارزش خوندن رو داره و میتونم برم دنبالش ببینم چی میشه. موضوعی که وجود داشت این بود که اتفاقات آغازین رمان چیزی نبود که بشه توی هر نوشته‌ای پیداش کرد. منظورم اینه که اصلا سطحی نبود و همون اول خواننده رو میفرستاد دنبال پیدا کردن جوابش. برای همین خیلی تر و تمیز بود.
سیر:
اما متاسفانه نقاط مثبت توی همون شروع داستان موندن. وقتی وارد سیر شدیم موجی از فلش بک و پرش به آینده بهمون هجوم برد. طوری که مشخص نبود چیزی که الان دارم میخونم چیه، کجام، اینا کین، توی چه زمانی هستیم؟
توصیه‌ام اینه که اول گذشته رو کامل تعریف میکردید. اتفاقات رو توضیح می‌دادید و بعد برمیگشتید. اینکه بعد از دو سه پاراگراف تغییر زمان می‌دادید، خیلی برای منِ خواننده اذیت کننده بود و نمیتونستم اطلاعات رو هضم کنم. خیلی عجله به خرج داده بودید. این باعث شده بود که خواننده یه چیزایی رو نبینه. مثل توصیفاتتون که باعث شده بود خیلی ضعیف بشه.
نکته‌ی بعدی این بود که به جزئیات نپرداخته بودید. خیلی سرسری از نکات مهم عبور میکردید و توجه خاصی به روند داستان نداشتید. مثلا یکجا نوشته بودید:
"میثم و مائده در آینده نزدیک خودشون رو زن و شوهر می‌دیدن و مالک هم دست راست حاج عمو شده بود و حاج خانم هم فوت شده بود. حاج عمو برای خودش برنامه ریزی خاصی داشت. "
یا
"بالاخره هم رفت.
بالای سر پیرمرد
حوله رو روی صورتش گذاشت
و خفه‌ش کرد."
به نظرتون زیباتر نمی‌شد اگه بیشتر، مسائل رو باز میکردید و بیشتر توضیح می‌دادید. لحظاتی مثل مرگ حاج عمو خیلی مهمتر از این حرفا بود که توی دو تا جمله خلاصه بشه.
ایراد بعدی همیشه صعودی بودن سیر بود. یعنی چی؟ یعنی خواننده احساس می‌کرد شخصیتها یه لحظه یه آب خوش نمیتونه از گلوشون پایین بره. بعضی اوقات باید کمی آرومتر پیش می‌رفتید که برای خواننده جذاب به نظر بیاد‌.
توصیفات:
به علت سیر تند و همیشه صعودی، خبری از توصیفات ظاهری نبود. برای منی که زخم کاری رو ندیده بودم و پیش زمینه‌ای از چهره‌ها نداشتم، بهتر بود ظواهر رو بیشتر توصیف میکردید.
توصیف مکان تقریبا خوب بود؛ اما مهمترین توصیفی که به نظرم به رمان یه نکته‌ی مثبت داده بود، توصیف حالات بود که به نحو احسن نوشته شده بود. خواننده حداقل با فضای رمان ارتباط می‌گرفت؛ اما توصیف اخلاق و رفتار اشخاص، بارزتر از بقیه‌ی توصیفات بود.
شخصیت پردازی:
من دریافتم که:
مالک:
مرد تو سری خور و ترسویی که توانایی ریسک کردن نداشت.گ، آدم بسیار ضعیفی بود و حتی قدرت انتخاب هم برای خودش نداشت. مالک شخصیت نویی برای ما بود. از اونجایی که چیزی که اکثر ما از یک مرد درون رمان خوندیم تو سری خور بودن نیست و شما خیلی خوب و تمیز یک داستان با موضوع نو رو به قلم کشیده بودین.
سمیرا:
زن محکم و باهوشی بود. اون بر عکس شوهرش خوب بلد بود چه جوری بجنگه و ببره. نقش یک زن شیطان‌صفت، تحریک‌کننده، فتنه‌گر و جاه‌طلب باعث خلق یک کاراکتر خاص شده بود؛ اما توامان عشق به مادیات و پول نیز وجودش رو فرا گرفته بود.
حاج عمو:
مردی پولدار، هوسران، خیانتکار. این سه ویژگی در این شخصیت بسیار بارز بود و چیز جدیدی نداشت؛ اما در کل شخصیتش خیلی خوب توصیف شده بود. به طوری که از هر دیالوگ احوالاتش کاملا مشخص بود.
کشمکش:
کشمکش جسمی خیلی توی رمان دیده میشد. درگیری‌های سمیرا و مالک، مالک با ناصر و... .
نمونه‌ی بارزی هم از کشمکش اخلاقی، درگیری مالک و منصوره برای ازدواج با همدیگه بود. در کل توی کشمکش خیلی خوب عمل کرده بودید.

زاویه دید:
زاویه دید کلا از زبان سوم شخص مفرد بود. واقعا هم با استفاده از این زاویه دید، رمان رو خیلی خوب نشون داده بودید. توی کل رمان با این زاویه دید پیش رفته بودید و پرشی نداشتید.
لحن و نثر:
گاهی اوقات در رمان درآمیختگی لحن از محاوره به حالت ادبی دیده میشد. به دلیل اینکه رمان از زاویه دید سوم شخص مفرد بود، بهتر بود که از لحن عامیانه استفاده نشه؛ اما شما استفاده کرده بودید. بهتر بود که از لحن ادبی استفاده بشه به علت اینکه خب برای رمان به درد بخورتر بود.



سطح: برنزی
رده سنی: جوانان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #3
به نام خدا

نقد رمان زخم کاری

قبل از این‌که بریم سراغ نقد، یه نکته رو بهتون میگم:
نکته، استفاده از داستان سریال زخم کاریه و طوری که توی خلاصه نوشته به نظر میرسه از شخصیت‌های همون سریال هم استفاده شده؛ پس این فن فیکشن به حساب میاد. حالا فن‌فیکشن چیه؟
فن فیکشن، به ژانری از داستان نویسی آماتور گفته میشه که بر پایه بخشی از یک "منبع اصلی" ایجاد شده. این منبع اصلی معمولا کتاب، سریال‌های تلویزیونی و فیلم های پر طرفدارن؛ اما می‌تونن تقریباً از هر چیزی باشن و حتی بر اساس زندگی افراد مشهور نوشته بشن! فن فیکشن‌ها توسط طرفداران "منبع اصلی" ایجاد میشن که هدفشون گسترش جهان روایت و اشتراک گذاری نوشته‌های خودشون با بقیه طرفداران به صورت رایگانه.
عنوان:
اسم رمان شما زخم کاری بود.
عنوان، اصلا دور از تصور نبود و برعکس خیلی زیبا و نو بود و میتونست خیلی از خواننده‌ها رو به سمت خودش جذب کنه. از چه نظر؟ نام رمان طوری نبود که بخواد داستان رو لو بده؛ ولی به نظرم همینقدر که به محتوا ربط داشت، کاملا کافی بود. با ژانر هم ارتباط داشت مخصوصا تراژدی. برای همین خواننده ها به سبب عنوان نو بیشتر جذبش میشدن.
ژانر:
ژانرها کلا با محتوا هماهنگ بود. یعنی خط به خط رمان عاشقانه‌ها رو ذکر میکرد. عشق بین منصوره و مالک که کاملا توی رمان مشهود بود و جای حرفی نمیگذاشت.
ژانر تراژدی در همون اوایل مشهود بود. جدایی غم انگیز منصوره و مالک که به شخصه من رو هم دچار ناراحتی زیادی کرد.
اگه بخوام بهتون پیشنهاد یک ژانر دیگه رو بدم "اجتماعی" بهترین چیزیه که میتونید برای رمان انتخاب کنید. رمان پر از معضلات اجتماعی بود و ما رو وارد جوامعی متفاوت میکرد(مثل جامعه‌ی غرب)
از لحاظ ترتیب ژانر عاشقانه توی اولویت بود و بعد ژانر تراژدی. ( در ضمن ژانر درام به ادبیات داستانی ربطی نداره و مربوط میشه به هنرهای نمایشی مثل سریال، فیلم و... پس به جای درام باید بنویسین تراژدی)
خلاصه:
خلاصه‌ی رمان با توجه به اینکه اساس داستان یه جورایی فن‌فیکشن بود، عالی نبود. یعنی زیاد قوی نبود. کم بود؛ ولی مفید نه! بهتر بود کمتر از جملات پرسشی استفاده میکردید و بیشتر از جملات مفهومی‌تر که قابلیت جذب مخاطب بیشتری رو داره.
با نوشتن خلاصه‌ی جون‌دارتر و بهتر، میتونستید قدرت قلمتون رو بیشتر به رخ بکشید؛ اما متاسفانه بیشتر از جملات پرسشی استفاده کرده بودید و حتی سوالی وجود داشت که پاسخی هم تا آخر رمان براش نبود. به نظرتون بهتر نبود حذف بشه؟
« بعد از مرگ مالک چی به سرشون میاد؟» من هر چقدر خوندم باز هم جوابی براش پیدا نکردم. پس خواننده رو دنبال چیزایی بفرستین که توی رمان هستن. اینجوری میتونستین بیشتر بپردازید به اینکه سیر رمان در کل چه جوریه(بدون لو دادن داستان). منظورم اینه که بدون لو دادن داستان اون رو در هاله‌ای از ابهام ذکر کنید که خواننده کنجکاو شه و بره دنبال جواب.
مقدمه:
مقدمه زیاد بود؛ اما زیبا. همیشه از خوندن شعرهایی که مضمون غم رو به زیبایی می‌نویسن، لذت میبرم و چه خوب که این مقدمه هماهنگ با رمان‌ بود. مفهوم شعر، غم، جدایی و عاشقی رو واضح نشون میداد. با کیفیت و دارای جملات ادبی خوب بود. در کل به درد رمان می‌خورد. ساده و معمولی؛ اما با جملات خوب و جذاب.
یه نکته: یه مقدمه نباید اینتر اضافی داشته باشه و با هر کلمه، نویسنده بره خط بعد. باید یه جمله تموم بشه، بعد اینتر و خط بعد.
جلد:
حیف این رمان بود که جلد نداشت. بهتر بود جلد مناسب با مفهوم انتخاب میکردید.
شروع:
شروع رمان نو و جذاب بود. یعنی از همون اول احساس کردم که این داستان ارزش خوندن رو داره و میتونم برم دنبالش ببینم چی میشه. موضوعی که وجود داشت این بود که اتفاقات آغازین رمان چیزی نبود که بشه توی هر نوشته‌ای پیداش کرد. منظورم اینه که اصلا سطحی نبود و همون اول خواننده رو میفرستاد دنبال پیدا کردن جوابش. برای همین خیلی تر و تمیز بود.
سیر:
اما متاسفانه نقاط مثبت توی همون شروع داستان موندن. وقتی وارد سیر شدیم موجی از فلش بک و پرش به آینده بهمون هجوم برد. طوری که مشخص نبود چیزی که الان دارم میخونم چیه، کجام، اینا کین، توی چه زمانی هستیم؟
توصیه‌ام اینه که اول گذشته رو کامل تعریف میکردید. اتفاقات رو توضیح می‌دادید و بعد برمیگشتید. اینکه بعد از دو سه پاراگراف تغییر زمان می‌دادید، خیلی برای منِ خواننده اذیت کننده بود و نمیتونستم اطلاعات رو هضم کنم. خیلی عجله به خرج داده بودید. این باعث شده بود که خواننده یه چیزایی رو نبینه. مثل توصیفاتتون که باعث شده بود خیلی ضعیف بشه.
نکته‌ی بعدی این بود که به جزئیات نپرداخته بودید. خیلی سرسری از نکات مهم عبور میکردید و توجه خاصی به روند داستان نداشتید. مثلا یکجا نوشته بودید:
"میثم و مائده در آینده نزدیک خودشون رو زن و شوهر می‌دیدن و مالک هم دست راست حاج عمو شده بود و حاج خانم هم فوت شده بود. حاج عمو برای خودش برنامه ریزی خاصی داشت. "
یا
"بالاخره هم رفت.
بالای سر پیرمرد
حوله رو روی صورتش گذاشت
و خفه‌ش کرد."
به نظرتون زیباتر نمی‌شد اگه بیشتر، مسائل رو باز میکردید و بیشتر توضیح می‌دادید. لحظاتی مثل مرگ حاج عمو خیلی مهمتر از این حرفا بود که توی دو تا جمله خلاصه بشه.
ایراد بعدی همیشه صعودی بودن سیر بود. یعنی چی؟ یعنی خواننده احساس می‌کرد شخصیتها یه لحظه یه آب خوش نمیتونه از گلوشون پایین بره. بعضی اوقات باید کمی آرومتر پیش می‌رفتید که برای خواننده جذاب به نظر بیاد‌.
توصیفات:
به علت سیر تند و همیشه صعودی، خبری از توصیفات ظاهری نبود. برای منی که زخم کاری رو ندیده بودم و پیش زمینه‌ای از چهره‌ها نداشتم، بهتر بود ظواهر رو بیشتر توصیف میکردید.
توصیف مکان تقریبا خوب بود؛ اما مهمترین توصیفی که به نظرم به رمان یه نکته‌ی مثبت داده بود، توصیف حالات بود که به نحو احسن نوشته شده بود. خواننده حداقل با فضای رمان ارتباط می‌گرفت؛ اما توصیف اخلاق و رفتار اشخاص، بارزتر از بقیه‌ی توصیفات بود.
شخصیت پردازی:
من دریافتم که:
مالک:
مرد تو سری خور و ترسویی که توانایی ریسک کردن نداشت.گ، آدم بسیار ضعیفی بود و حتی قدرت انتخاب هم برای خودش نداشت. مالک شخصیت نویی برای ما بود. از اونجایی که چیزی که اکثر ما از یک مرد درون رمان خوندیم تو سری خور بودن نیست و شما خیلی خوب و تمیز یک داستان با موضوع نو رو به قلم کشیده بودین.
سمیرا:
زن محکم و باهوشی بود. اون بر عکس شوهرش خوب بلد بود چه جوری بجنگه و ببره. نقش یک زن شیطان‌صفت، تحریک‌کننده، فتنه‌گر و جاه‌طلب باعث خلق یک کاراکتر خاص شده بود؛ اما توامان عشق به مادیات و پول نیز وجودش رو فرا گرفته بود.
حاج عمو:
مردی پولدار، هوسران، خیانتکار. این سه ویژگی در این شخصیت بسیار بارز بود و چیز جدیدی نداشت؛ اما در کل شخصیتش خیلی خوب توصیف شده بود. به طوری که از هر دیالوگ احوالاتش کاملا مشخص بود.
کشمکش:
کشمکش جسمی خیلی توی رمان دیده میشد. درگیری‌های سمیرا و مالک، مالک با ناصر و... .
نمونه‌ی بارزی هم از کشمکش اخلاقی، درگیری مالک و منصوره برای ازدواج با همدیگه بود. در کل توی کشمکش خیلی خوب عمل کرده بودید.

زاویه دید:
زاویه دید کلا از زبان سوم شخص مفرد بود. واقعا هم با استفاده از این زاویه دید، رمان رو خیلی خوب نشون داده بودید. توی کل رمان با این زاویه دید پیش رفته بودید و پرشی نداشتید.
لحن و نثر:
گاهی اوقات در رمان درآمیختگی لحن از محاوره به حالت ادبی دیده میشد. به دلیل اینکه رمان از زاویه دید سوم شخص مفرد بود، بهتر بود که از لحن عامیانه استفاده نشه؛ اما شما استفاده کرده بودید. بهتر بود که از لحن ادبی استفاده بشه به علت اینکه خب برای رمان به درد بخورتر بود.



سطح: برنزی
رده سنی: جوانان
نویسنده: @خانوم ماه
منتقد: @جادوگر انجمن:)

سطح: برنزی
رده سنی: جوانان
اختصاصی: نیست
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #4
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین