. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح داستان خنده‌های تو| Mahsa83

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #1
نام اثر: خنده‌های تو

نویسنده: @ARAMIS.M_y

ژانر: عاشقانه، تراژدی

ناظر: @لبخند زمستان

خلاصه: راجب دو عاشق که به اجبار پدر و مادر‌هاشون از هم جدا میشن؛ چون عاشقان داستان رو به زور از هم جدا کردن، بعد از مرگ آلارا و خبر دار شدن سهیل اتفاقاتی رخ میده که... .

لینک اثر:
در دست اقدام - داستان خنده‌های تو | Mahsa83(M.M)/



منتقد: @BAD_GRIL
تاریخ تحویل: ۲۳ مهر ۱۴۰۲
مهلت اتمام: ۳۰ مهر ۱۴۰۲
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

BAD_GRIL

رفیق رمانیکی
مقام‌دار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
نام هنری
Kameliya
آزمایشی
منتقد+بازرس چت
شناسه کاربر
1062
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
163
نوشته‌ها
885
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,524
امتیازها
421
سن
20
محل سکونت
لاس‌ و‌ گاس
وب سایت
romanik.ir

  • #2
♡♡♡به نام خدا♡♡♡

*نقـد داستـان خنده های تو*


نام داستان:
اول از همه، از اسم شروع میکنم. در ابتدا اندازه‌‌اش رو بررسی میکنم. خوب، عنوان اثر تو از سه بخش تشکیل شده(خنده _ های _ تو) و به طور کلی، "چهار بخش" برای یک عنوان، نرمال است، پس اندازه عنوان تو اوکی بود عزیزم.

*حالا بریم جنبه بعدی رو بررسی کنیم؛ کلیشه‌ای بودن یا نبودن عنوان! کلیشه چیه؟ یعنی اینکه تو بیای توی عنوان رمان یا داستانت، از کلمات یا ترکیب کلماتی استفاده کنی که قبلا، به تکرر توی آثار دیگه‌ای توسط نویسندگان دیگه‌ای استفاده شده باشن و همین موضوع، باعث کلیشه‌ای به نظر اومدن عنوانت میشه. حالا چرا کلیشه بده؟ برای اینکه تکراری بودن یک عنوان، باعث دلزدگی مخاطب میشه. اسم داستان تو از سه کلمه تشکیل شده بود عزیزم، خب (خنده+تو) دو کلمه‌‌ای هستن که در نگاه اول از دید خواننده کلیشه به نظر میاد ولی میشه از همین کلمات کلیشه و تکراری هم ترکیبات جالب و جذابی ایجاد کنیم و با یک خلاقیت نظر خواننده رو تغییر بدیم مگه نه؟! ولی خب متاسفانه تو اومدی ترکیب اسمی‌ای رو واسه اثرت انتخاب کردی که خیلی جاها استفاده شده و چیز تازه‌ای نیست گلم.
*توی این بخش، مفهوم و معنای اسم اثرت رو نقد میکنم؛ بیا ببینیم اصلا این ترکیب اسمی چه معنایی میده؟ خنده های تو، معنای کاملاً واضحی داره و هیچ گنگی ای توش دیده نمیشه. در واقع، این ترکیب نشون دهنده‌‌ی کسی میتونه باشه که یک فردی عاشقشه. خب، این عنوان همچنان حتی با معنای مفهومیش هم جالب توجه نیست، چون مخاطبت با خودش فکر میکنه اِ این هم که یه داستان عاشقانه با یه موضوع تکراریه!
*حالا بریم ارتباط عنوان رو با محتوا، بررسی کنیم. محتوای اثرت، یک داستان با پیشروی خیلی تند از عشقی بود که ناگهان با مرگ دختر داستان، از هم پاشید. پس میشه گفت کاملاً عنوانت با محتوا که از عشق نسبت به یک نفره، سازگاره و اوکیه.

ژانر:
از عنوان که بگذریم، نوبت میرسه به ژانر. ژانرهای انتخابیت، عاشقانه و تراژدی بودن. هر دوی این‌ها ژانرهای غالب رمانت بودند و اثراتشون تک به تک در داستان دیده می‌شد. تراژدیش میشه گفت اوکی بود و داستان دو عاشق که برای افشای حقیقت و ازدواجشون با مخالفت های خانواده هاشون مواجه بودن، کاملا موضوع غمگینی بود! ژانر عاشقانه هم همینطور! کاملا هماهنگ و ارتباط تنگاتنگی با قضیه دو عاشق، داشت. اما عزیزم چرا اینقدر ساده ازشون رد می‌شی؟! اینکه انتخاب ژانرهات به جا بود حرفی نیست اما اصلا به همون احساسات غم و عشق موضوع، پر و بال نمیدی و ساده میگذری! همین باعث میشه متن آبکی‌ای داشته باشی و جذابیتش رو خیلی کم میکنه0-0

خلاصه:
رسیدیم به یه بخش خیلی مهم؛ بله، خلاصه اثر! وظیفه خلاصه چیه؟ اینکه بیاد اتفاقات کل اثر رو جمع کنه و یه چیز خیلی کلی تحویل بده، اون هم به شکلی که اصل داستان لو نره و خیلی گنگ و ترغیب کننده باشه. یعنی یه خلاصه خوب هم باید اطلاعات کافی برای جذب مخاطبش بده، هم یه سری سرنخ و معماهای گنگ توی خودش داشته باشه تا خواننده رو ترغیب کنه حتما داستان رو بخونه. در واقع خواننده وقتی کنجکاو بشه، صد در صد پا پس نمیکشه!
*جنبه اولی که توی خلاصه نقد میکنیم، سازگاریش با محتوا است! یعنی آیا واقعا از خود محتوا، اطلاعات داده؟ خب، خلاصه ات از این نظر کاملا با محتوا یکی بود؛ ولی کل داستان رو اومدی با دو خط به خواننده گفتی و متاسفانه جای سوالی رو واسه جذب خوانندت باقی نذاشتی عزیزم! درسته خلاصه باید یه درک کاملی نسبت به اثر به خواننده منتقل کنه اما نه تا حدی که بیای کل موضوع رو روون و ساده بگی و بری!
* مورد بعدی، اندازه خلاصه است. خلاصه ات، واقعا کوتاه بود عزیزم. خلاصه باید حداقل 5 خط باشه؛ اون هم 5 خطی که داستان رو کش بیاره و هی مخاطب رو هیجان زده تر کنه! اما تو توی یه خط، خیلی ساده و کلی و کمی ناقص، همه چیز رو گفتی.
* گنگی خلاصه؛ گفتیم که خلاصه باید یه‌کم ابهام و حالت معمایی داشته باشه تا جالب توجه بشه، آیا خلاصه تو این گنگی رو داشت؟ خب، شاید یه‌کم، یعنی با رو نکردن دلیل اون مخالفت های دو طرف، یه‌کم هیجان تو مخاطبت ایجاد کردی، ولی نه اونقدر کافی که بگم آره، متن خلاصه خیلی ابهام خوبی داشت! معمولی و ساده بود عزیزم، میتونستی اثرگذارترش کنی!
*یه چیزی رو خارج از چهارچوب نقد هم بگم، که خلاصه ات کلیشه ای هم بود! در واقع به طور کلی، محتوات کلیشه بود. عشقی که بین دو شخص شکل میگیره و بعد خانواده ها مخالفت میکنن و تهش هم جفتشون میمیرن! اول دختره میمره و پسره بعدش خودک
شی میکنه! این سبک، داره به تکراری شدن نزدیک میشه عزیزدلم.

✅یه نکته دیگه هم اینه که همیشه میشه از چیزهای تکراری و کلیشه ای، ایده و آثار خوبی در آورد، مثل بانو دوموریه که نوشت! ایده اصلی کاملا تکراری بود، ولی با ترفند لحن بی‌نظیرش درکنار یک سری اتفاقات جدید و ناب، خیلی خوب اثر کلیشه رو کانتور کرد و یه کتاب بی نقص، تحویل جامعه کتابخون ها داد
.

مقدمه: فاقد مقدمه.
💜جلد:
رسیدیم به جلد*-* جلد از چند جنبه نقد میشه. جنبه اول، همخونی جلد با ایده اصلیه. بذار ببینیم جلد تو چی داره؛ خب، اون عکس عاشقانه ای رو که گذاشتی و دختره داره لبخند میزنه خیلی عالی با عنوان و محتوای اثرت هماهنگی ایجاد میکنه و میتونه ژانر عاشقانه داستان رو خیلی واضح نشون بده، اما ژانر تراژدی اصلا توی جلدش به کار نرفته بود.
*مورد بعدی، ترکیب رنگی جلده. خب با ژانر عاشقانه داستان، همخونی کافی داشت گلم اما با ژانر تراژدیت زیاد نه!
آخرین مورد، کیفیت عکسه. عکس کیفیت خوبی داره، سلیقه طراح هم توی طراحی جلد، قابل تحسین بوده.

شروع:
شروع یک اثر، باید خیلی خاص باشه! چرا؟ چون شروع، در مرحله بعد از خلاصه و مقدمه، خیلی توی دید مخاطب مهمه. شروع دوتا جنبه مهم داره که باید رعایت بشه؛ 1. کلیشه ای نبودن2. جذب مخاطب.
*از دید نبودن کلیشه، میتونم بگم شروعت معمولی و زیادی ساده بود. جوری که خیلی تند رفتی سراغ موضوع اصلی، شروعت خیلی به چشم نیومد و به نظر میاد، همه چیز شروعت، ساده بود.
*از دید جذب مخاطب، باید بگم شروعت در حد کافی خاص نبود که باعث جلب مخاطب بشه و البته، لحن خیلی تندت و نبود هیچ گونه توصیف و ایده پردازی قوی از همون شروع، روی این جلب کننده نبودن، بی تاثیر نیست.

سیر:
سیر محتوا، پیشروی متن است. حالا اصلا ویژگی های یک سیر خوب چیه؟ سیر یک اثر باید دارای تعادل باشد؛ نه سریع و نه کند و همچنین در سیر، باید از نحوه بیان شیوا و گیرا استفاده بشه. نحوه بیان گیرا و اثرگذار، به توانمندی نویسنده در نگارش و بازی با کلمات بستگی داره.
حالا بریم ببینیم سیر داستانت چه طور بود؟
*اول از همه من یه ضعف خیلی خیلی بزرگ توی سیرت میبینم اون هم قاطی شدن دیالوگ و مونولوگ هات بود که اصلا ما بین دیالوگ هات توصیفی نداشتی و من به شخصه به زور می‌فهمیدم کی به کیه و همچنین گاهی هم دیالوگات رو میومدی بدون رفتن به خط بعدی، قاطی با مونولوگ هات مینوشتی که این کاملا اشتباهه. خواننده ات بدجور قاطی میکنه.

«آلارا همان‌طور که سرش را پایین می‌انداخت رو به سهیل گفت: سهیل! اگه نذارن کنارت باشم چی؟❎

آلارا همان‌طور که سرش را پایین می‌انداخت رو به سهیل گفت:
- سهیل! اگه نذارن کنارت باشم چی؟✅
***
با اخم گفت: اول که نمیای و بعد هم که میای قصد خفه کردنم رو داری؟❎
با اخم گفت:
- اول که نمیای و بعد هم که میای قصد خفه کردنم رو داری؟✅»

*مورد دوم؛ من شدیدا توی متنت میبینم که تو، یه سری ضعف توی داستان نگاری داری. در واقع انگار با توصیفات و پردازش به ایده، اصلاً آشنایی نداری! چرا؟ چون به نظر میاد داشتی کل محتوای داستان رو خاطره وار مینوشتی. خاطره، چیزیه که تند و سریع از اتفاقات رد میشه و یه توصیف کلی به ما میده، اما داستان و رمان قراره زمان، مکان، توصیف حالات و کشیدگی توصیف احساسات داشته باشن! خصوصا داستان تو، یه ایده خیلی طولانی داشت. یه موضوع تراژدی، توصیف احساساتش میتونه خیلی خیلی کشیده باشه. یعنی تو میتونستی به جای یک صفحه، یه داستان سه صفحه ای بنویسی حتی:

«نفس عمیقی کشید و سپس با صدایی خشدار ادامه داد:

- ببین بلند نشی یه بلایی سر خودم میارم‌ها. آلارا تروخدا چشم‌هات رو باز کن، باز هم مثل قبل وقتی اذیتت می‌کنم معترض اسمم رو صدا بزن، ببین قول میدم دیگه اذیتت نکنم. تو فقط بیدار شو، تو فقط اون چشم‌های دریایی‌ات رو باز کن، بگو که همش یه شوخی بود، لطفاً!
سرش را روی دست آلارا گذاشته و اشک ریخت.»
و
«یعنی واقعاً آلارا برای همیشه ترکش کرده بود؟ نه امکان ندارد! قرار بود که تا ابد با هم باشند؛ اما چرا این‌گونه شده بود؟»

خب این یکی از قسمت‌هاییه که باید سرشار از احساسات و تراژدی باشه، چون دو عاشقی که بعد مدت ها تازه میتونستن بهم دیگه برسن و باهم زندگی مشترکشون رو بدون ترس و استرسی شروع کنند یکهو دختره در اثر مریضی میمیره و یعنی چی؟! یعنی نقطه پایان! یعنی قسمت اصلی داستان که یهو همه چی دستخوش تغییر میشه! یعنی ژانر تراژدی تو! ولی تو اون حس و حال تاثیر برانگیز که انتظارش‌رو داشتیم به وجود نیاوردی. عزیزم وقتی داری حسی رو توصیف می‌کنی اون احساس‌رو فقط ننویس و تعریف نکن. با کلمات بهمون نشون بده و منتقلش کن. طوری که مای خواننده بفهمیم و درکش کنیم. این که مثلا بیای بنویسی گریه کرد یا اشک ریخت، یا دیالوگ ساده ای که نوشته بودی ، احساسی رو برانگیخته نمی‌کنه. تأثیرش در متن داستان خیلی بیشتره. کاری کن که مخاطبت به شناخت درستی از قهرمان‌های داستانت برسه تا حس و حالشون‌رو بهتر و بیشتر درک کنه.
*حالا نتیجه گیری می‌کنم. سیرت ضعیف بود، چون پرداخت اصلاً خوبی روی ایده نداشتی و اصلا از اصول داستان نویسی پیروی نکردی. پیشنهاد من اینه که یه سر بری و یه چندتا رمان و داستان واقعا خوب بخونی! نه رمان های آنلاین و آبکی.
کتاب های نویسنده های برتر و سرشناس رو بخون عزیزم تا کم کم متوجه اصول نوشتن بشی:)

توصیفات:
توصیفات، جنبه خیلی خیلی مهمی برای آثار خصوصا داستان و رمان هستن. توصیفات، به چند قسم میشن!
1. توصیف مکان
2. توصیف زمان
3. توصیف حالات
4. توصیف احساسات
5. توصیف شخصیت
حالا، داستان تو از همه این جنبه ها چه طور بود؟ همونطور که من کمی عقب تر اشاره هایی زدم، گفتم که توصیفاتت کلا دارای ضعفه و از پایه، مشکل داره. یعنی تو نه توصیف مکان و زمان داشتی تا مخاطب با سیرت اخت بشه، نه توصیف حالات و احساسات داشتی که مخاطب روند ایده و احساسات حاکم بر فضای داستان رو، درک کنه. پس توصیفاتت از پایه ضعیف بودن عزیزم و این، ضربه بدی به داستانت زده.

کشمکش:
کشمکش به اصطلاح، همون انواع جدال بین شخصیت هاست. کشمکش، انواع مختلفی داره:
1. کشمکش فیزیکی (دعوا)
2. کشمکش روانی (شخصیت با افکارش)
3. کشمکش اجتماعی (شخصیت با جامعه)
4. کشمکش احساسی (شخصیت و احساساتش)
باید ببینیم داستان تو، نیاز به کدوم کشمکش داشت؟ (براساس محتوا و ایده)کشمکش احساسی و روانی، هر دو لازم بودن! اما همه، خیلی توی داستانت کمرنگ دیده شدن. سهیل، خیلی خوب میتونست دچار کلنجارهای روانی و احساسی بشه ، یا با افکارش زمان مرگ آلارا.

آرایه های ادبی:
آرایه های ادبی باعث زیباتر به نظر اومدن متن میشن! درگیر کردن ذهن خواننده با آرایه جذابه و خب، این بخش یکی از بخش هایی بود که واقعا اهمیت دارن توی احساساتی کردن مخاطب و رُکن مهم نویسندگی هستن. با کاربرد آرایه، درک مخاطب از محتوا بهتر میشه و احساساتش با متن اخت میگیره، ولی حس نکردی آرایه های متنت جز یکی دوجا خیلی کم بود؟ توی تراژدی، تو خیلی دستت بازه از تشبیه، استعاره یا پارادوکس و حس آمیزی استفاده کنی که من جز یکی دو مورد تشبیه، چیز دیگه ای ندیدم خشنگم🥴

❤نثر(لحن):
سه نوع نثر معیار، ادبی و محاوره داریم. نثرت، در واقع خوب و مرتبط بود. یعنی چی؟ متن کاملا ادبی نوشته شده بود گاهی از زبان راوی گاهی هم از زبان آلارا و گاهی از زبان سهیل!


شخصیت ها:
شخصیت های داستان، باید پویا و باورپذیر باشن. یعنی چی؟ یعنی هر شخصیتی که وارد داستان میکنی، نقش خودش رو خوب بازی کنه و همچنین اعمالی که انجام میده، کاملاً قابل باور باشن که البته توصیفات و پرداخت به احساسات، روی باورپذیری اعمال کاراکترها خیلی نقش داره.
حالا داستان تو، شخصیت هایی داشت که پویایی شون خیلی کم بود! یعنی همه نقش مهمی داشتن، اما از اونجایی که تو سریع از روی هر اتفاقی رد میشدی و خاطره وار همه چی رو میگفتی، شخصیتات وقت نکردن فعالیتشون رو نشون بدن!
مورد دوم، باورپذیری! باز هم از اونجایی که توصیفاتت از حالات و احساسات + پرداختت به ایده ات کم بود، من خیلی جاها نمی‌تونستم قبول کنم این شخصیت این عمل رو داشته باشه. باید نرم نرم مخاطبت رو با خودت همراه کنی و کم کم ویژگی های شخصیتت رو براش جا بندازی! مثلا انقدر کافی و خوب به مشکلات و سختی‌های سهیل و آلارا و اختلافاتشون با خانواده هاشون، میگفتی که داستان رو جذاب تر کنی نه اونقدر ساده و روون!

تکرار و مشکلات نگارشی:
اینجا هم باید بگم، مشکل نگارشی و اشتباهات تایپی متنت خیلی زیاد بود گلم!

خ...وب..م.❎
خب برای سه نقطه در دیالوگ باید اینطور بنویسی عزیزم. این اشتباهه!
خ... و... بم. ✅
میکنی❎می‌کنی✅
پزیرایی❎پذیرایی✅
مطعلق❎متعلق✅
ظرهرشان❎ظاهرشان✅
کناه❎گناه✅
وجورد❎وجود✅
نی‌فهمید❎می‌فهمید✅
رفه❎رفت✅
بی‌شتر❎بیشتر✅
و....
پس روی نگارشت بیشتر کار کن عزیزم و اشتباهات تایپیت رو برطرف کن.

ممنوعه: نداشت.

رعایت پارت نویسی: اینجا هم بحث مهمه؛ در واقع، تعداد پارت های داستان باید حداقل 10 تا باشه و حداقل هم 25 خط داشته باشه! پارت های تو هم اندازه شون کوتاه بود عزیزم. درسته داستان تو همینجا تموم میشه، اما تو میتونستی داستانت رو بیشتر طولانی کنی. تو یه موضوع با ایده پر بحث داشتی، اما از اونجایی که تند از روی همه چی رد شدی و عین خاطره همه چیز رو گفتی، فضاسازی نکردی، توصیف نداشتی، به ایده خوب نپرداختی و...، داستانت انقدر کوتاه شد.

پایان داستان: خب عزیزم راجع به پایان داستانت باید بگم که تو باید یک پایان بندی رضایت بخش را به مخاطبین ارائه بدی و اگر بتونی پایانی فراموش نشدنی رو توی داستانت خلق کنی، به مخاطبینت به خاطر وقتی که واسه اثرت صرف کردند، پاداش میدی. یکی از مؤثرترین روش ها برای انجام این کار، درگیر کردن عواطف و احساساته. درسته که مخاطبین به یاد گرفتن چیزهای جدید و یا سرگرم شدن علاقه ی زیادی دارند اما اونا تأثیرات و دگرگونی های عاطفی رو هیچوقت از یاد نمیبرن. پایان تو این بود👇🏻
«روی پُل هوایی که روی آن راه می‌رفت ایستاد، صورتش را به سمت آسمان برد و سپس چشم‌هایش را بست. قطرات باران آرام‌آرام بر روی صورتش فرود می‌آمد و او را کاملاً خیس کرده بودند. نفس عمیقی کشید و سپس چشم‌هایش را باز کرد، سرش را پایین آورد و زیر لـ*ـب زمزمه کرد:
«خیلی دوست دارم آلارا! خیلی زود میام پیشت.»
پاهایش را از روی نردهای پُل رد کرد و سپس بر روی لبه‌ی پُل ایستاد، مجدد نفس عمیقی کشید و سپس از روی پُل پرید.»


خب پایان نسبتا بهتری به سیر داستانت داشتی اینکه سهیل به‌خاطر عشقش حاضر، به خودکشی شد این پایان کاملا غم‌انگیزه اما مشکل توصیف درست نکردن توئه! اگه همین رو با متن و آرایه‌های بهتری تعریف میکردی که اون حس غم انگیزی و تراژدی رو خیلی جذاب تر نشون میداد به طوری اشک خواننده دربیاد و احساساتش برنگیخته بشه، یه پایان کاملا به یاد موندنی خلق میکردی! اما متاسفانه توصیفاتت به قدری ضعیف بود که بهترین و مهم ترین صحنه های داستانت رو بدون حس نوشتی! امیدوارم با خوندن کتاب های بیشتر قلمت بهتر و بهتر بشه گلکم0-0🩷🩷

سخن منتقد:
خب بالاخره تموم شد0-0 یعنی انقد نوشتم انگشتام خشک شدن-*
در کل اول از همه میدونم یه جاهایی زیاد به موضوع پرداختم شاید خسته ات کنه، ولی فقط خواستم متن رو بازتر کنم و به هرحال پوزش میطلبم اگه زیاد شده🥴😂
در مرحله بعدی باید بگم مشخصه توانمندی خوبی توی نوشتن داری، اما هنوز شکوفا نشده. رمان های مطرح زیادی بخون، سبک نقد کردن رو بخون، از دید منتقد بعضی آثار رو بررسی کن و روی ایده پردازی هات تمرکز کن و وقت بذار! اینجوری، میتونی خیلی اصولی تر بنویسی، قصد نقد، تخریب نیست، بلکه تقویت نویسنده ست و من اگه نارحتت کردم، پوزش میخوام عسل❤
قلمت مانا و ماندگار-*
سطح: برنزی
رده سنی: جوانان


@Nil@85
نویسنده: @ARAMIS.M_y
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #3
♡♡♡به نام خدا♡♡♡

*نقـد داستـان خنده های تو*


نام داستان:
اول از همه، از اسم شروع میکنم. در ابتدا اندازه‌‌اش رو بررسی میکنم. خوب، عنوان اثر تو از سه بخش تشکیل شده(خنده _ های _ تو) و به طور کلی، "چهار بخش" برای یک عنوان، نرمال است، پس اندازه عنوان تو اوکی بود عزیزم.

*حالا بریم جنبه بعدی رو بررسی کنیم؛ کلیشه‌ای بودن یا نبودن عنوان! کلیشه چیه؟ یعنی اینکه تو بیای توی عنوان رمان یا داستانت، از کلمات یا ترکیب کلماتی استفاده کنی که قبلا، به تکرر توی آثار دیگه‌ای توسط نویسندگان دیگه‌ای استفاده شده باشن و همین موضوع، باعث کلیشه‌ای به نظر اومدن عنوانت میشه. حالا چرا کلیشه بده؟ برای اینکه تکراری بودن یک عنوان، باعث دلزدگی مخاطب میشه. اسم داستان تو از سه کلمه تشکیل شده بود عزیزم، خب (خنده+تو) دو کلمه‌‌ای هستن که در نگاه اول از دید خواننده کلیشه به نظر میاد ولی میشه از همین کلمات کلیشه و تکراری هم ترکیبات جالب و جذابی ایجاد کنیم و با یک خلاقیت نظر خواننده رو تغییر بدیم مگه نه؟! ولی خب متاسفانه تو اومدی ترکیب اسمی‌ای رو واسه اثرت انتخاب کردی که خیلی جاها استفاده شده و چیز تازه‌ای نیست گلم.
*توی این بخش، مفهوم و معنای اسم اثرت رو نقد میکنم؛ بیا ببینیم اصلا این ترکیب اسمی چه معنایی میده؟ خنده های تو، معنای کاملاً واضحی داره و هیچ گنگی ای توش دیده نمیشه. در واقع، این ترکیب نشون دهنده‌‌ی کسی میتونه باشه که یک فردی عاشقشه. خب، این عنوان همچنان حتی با معنای مفهومیش هم جالب توجه نیست، چون مخاطبت با خودش فکر میکنه اِ این هم که یه داستان عاشقانه با یه موضوع تکراریه!
*حالا بریم ارتباط عنوان رو با محتوا، بررسی کنیم. محتوای اثرت، یک داستان با پیشروی خیلی تند از عشقی بود که ناگهان با مرگ دختر داستان، از هم پاشید. پس میشه گفت کاملاً عنوانت با محتوا که از عشق نسبت به یک نفره، سازگاره و اوکیه.

ژانر:
از عنوان که بگذریم، نوبت میرسه به ژانر. ژانرهای انتخابیت، عاشقانه و تراژدی بودن. هر دوی این‌ها ژانرهای غالب رمانت بودند و اثراتشون تک به تک در داستان دیده می‌شد. تراژدیش میشه گفت اوکی بود و داستان دو عاشق که برای افشای حقیقت و ازدواجشون با مخالفت های خانواده هاشون مواجه بودن، کاملا موضوع غمگینی بود! ژانر عاشقانه هم همینطور! کاملا هماهنگ و ارتباط تنگاتنگی با قضیه دو عاشق، داشت. اما عزیزم چرا اینقدر ساده ازشون رد می‌شی؟! اینکه انتخاب ژانرهات به جا بود حرفی نیست اما اصلا به همون احساسات غم و عشق موضوع، پر و بال نمیدی و ساده میگذری! همین باعث میشه متن آبکی‌ای داشته باشی و جذابیتش رو خیلی کم میکنه0-0

خلاصه:
رسیدیم به یه بخش خیلی مهم؛ بله، خلاصه اثر! وظیفه خلاصه چیه؟ اینکه بیاد اتفاقات کل اثر رو جمع کنه و یه چیز خیلی کلی تحویل بده، اون هم به شکلی که اصل داستان لو نره و خیلی گنگ و ترغیب کننده باشه. یعنی یه خلاصه خوب هم باید اطلاعات کافی برای جذب مخاطبش بده، هم یه سری سرنخ و معماهای گنگ توی خودش داشته باشه تا خواننده رو ترغیب کنه حتما داستان رو بخونه. در واقع خواننده وقتی کنجکاو بشه، صد در صد پا پس نمیکشه!
*جنبه اولی که توی خلاصه نقد میکنیم، سازگاریش با محتوا است! یعنی آیا واقعا از خود محتوا، اطلاعات داده؟ خب، خلاصه ات از این نظر کاملا با محتوا یکی بود؛ ولی کل داستان رو اومدی با دو خط به خواننده گفتی و متاسفانه جای سوالی رو واسه جذب خوانندت باقی نذاشتی عزیزم! درسته خلاصه باید یه درک کاملی نسبت به اثر به خواننده منتقل کنه اما نه تا حدی که بیای کل موضوع رو روون و ساده بگی و بری!
* مورد بعدی، اندازه خلاصه است. خلاصه ات، واقعا کوتاه بود عزیزم. خلاصه باید حداقل 5 خط باشه؛ اون هم 5 خطی که داستان رو کش بیاره و هی مخاطب رو هیجان زده تر کنه! اما تو توی یه خط، خیلی ساده و کلی و کمی ناقص، همه چیز رو گفتی.
* گنگی خلاصه؛ گفتیم که خلاصه باید یه‌کم ابهام و حالت معمایی داشته باشه تا جالب توجه بشه، آیا خلاصه تو این گنگی رو داشت؟ خب، شاید یه‌کم، یعنی با رو نکردن دلیل اون مخالفت های دو طرف، یه‌کم هیجان تو مخاطبت ایجاد کردی، ولی نه اونقدر کافی که بگم آره، متن خلاصه خیلی ابهام خوبی داشت! معمولی و ساده بود عزیزم، میتونستی اثرگذارترش کنی!
*یه چیزی رو خارج از چهارچوب نقد هم بگم، که خلاصه ات کلیشه ای هم بود! در واقع به طور کلی، محتوات کلیشه بود. عشقی که بین دو شخص شکل میگیره و بعد خانواده ها مخالفت میکنن و تهش هم جفتشون میمیرن! اول دختره میمره و پسره بعدش خودک
شی میکنه! این سبک، داره به تکراری شدن نزدیک میشه عزیزدلم.

✅یه نکته دیگه هم اینه که همیشه میشه از چیزهای تکراری و کلیشه ای، ایده و آثار خوبی در آورد، مثل بانو دوموریه که نوشت! ایده اصلی کاملا تکراری بود، ولی با ترفند لحن بی‌نظیرش درکنار یک سری اتفاقات جدید و ناب، خیلی خوب اثر کلیشه رو کانتور کرد و یه کتاب بی نقص، تحویل جامعه کتابخون ها داد
.

مقدمه: فاقد مقدمه.
💜جلد:
رسیدیم به جلد*-* جلد از چند جنبه نقد میشه. جنبه اول، همخونی جلد با ایده اصلیه. بذار ببینیم جلد تو چی داره؛ خب، اون عکس عاشقانه ای رو که گذاشتی و دختره داره لبخند میزنه خیلی عالی با عنوان و محتوای اثرت هماهنگی ایجاد میکنه و میتونه ژانر عاشقانه داستان رو خیلی واضح نشون بده، اما ژانر تراژدی اصلا توی جلدش به کار نرفته بود.
*مورد بعدی، ترکیب رنگی جلده. خب با ژانر عاشقانه داستان، همخونی کافی داشت گلم اما با ژانر تراژدیت زیاد نه!
آخرین مورد، کیفیت عکسه. عکس کیفیت خوبی داره، سلیقه طراح هم توی طراحی جلد، قابل تحسین بوده.

شروع:
شروع یک اثر، باید خیلی خاص باشه! چرا؟ چون شروع، در مرحله بعد از خلاصه و مقدمه، خیلی توی دید مخاطب مهمه. شروع دوتا جنبه مهم داره که باید رعایت بشه؛ 1. کلیشه ای نبودن2. جذب مخاطب.
*از دید نبودن کلیشه، میتونم بگم شروعت معمولی و زیادی ساده بود. جوری که خیلی تند رفتی سراغ موضوع اصلی، شروعت خیلی به چشم نیومد و به نظر میاد، همه چیز شروعت، ساده بود.
*از دید جذب مخاطب، باید بگم شروعت در حد کافی خاص نبود که باعث جلب مخاطب بشه و البته، لحن خیلی تندت و نبود هیچ گونه توصیف و ایده پردازی قوی از همون شروع، روی این جلب کننده نبودن، بی تاثیر نیست.

سیر:
سیر محتوا، پیشروی متن است. حالا اصلا ویژگی های یک سیر خوب چیه؟ سیر یک اثر باید دارای تعادل باشد؛ نه سریع و نه کند و همچنین در سیر، باید از نحوه بیان شیوا و گیرا استفاده بشه. نحوه بیان گیرا و اثرگذار، به توانمندی نویسنده در نگارش و بازی با کلمات بستگی داره.
حالا بریم ببینیم سیر داستانت چه طور بود؟
*اول از همه من یه ضعف خیلی خیلی بزرگ توی سیرت میبینم اون هم قاطی شدن دیالوگ و مونولوگ هات بود که اصلا ما بین دیالوگ هات توصیفی نداشتی و من به شخصه به زور می‌فهمیدم کی به کیه و همچنین گاهی هم دیالوگات رو میومدی بدون رفتن به خط بعدی، قاطی با مونولوگ هات مینوشتی که این کاملا اشتباهه. خواننده ات بدجور قاطی میکنه.

«آلارا همان‌طور که سرش را پایین می‌انداخت رو به سهیل گفت: سهیل! اگه نذارن کنارت باشم چی؟❎

آلارا همان‌طور که سرش را پایین می‌انداخت رو به سهیل گفت:
- سهیل! اگه نذارن کنارت باشم چی؟✅
***
با اخم گفت: اول که نمیای و بعد هم که میای قصد خفه کردنم رو داری؟❎
با اخم گفت:
- اول که نمیای و بعد هم که میای قصد خفه کردنم رو داری؟✅»

*مورد دوم؛ من شدیدا توی متنت میبینم که تو، یه سری ضعف توی داستان نگاری داری. در واقع انگار با توصیفات و پردازش به ایده، اصلاً آشنایی نداری! چرا؟ چون به نظر میاد داشتی کل محتوای داستان رو خاطره وار مینوشتی. خاطره، چیزیه که تند و سریع از اتفاقات رد میشه و یه توصیف کلی به ما میده، اما داستان و رمان قراره زمان، مکان، توصیف حالات و کشیدگی توصیف احساسات داشته باشن! خصوصا داستان تو، یه ایده خیلی طولانی داشت. یه موضوع تراژدی، توصیف احساساتش میتونه خیلی خیلی کشیده باشه. یعنی تو میتونستی به جای یک صفحه، یه داستان سه صفحه ای بنویسی حتی:

«نفس عمیقی کشید و سپس با صدایی خشدار ادامه داد:

- ببین بلند نشی یه بلایی سر خودم میارم‌ها. آلارا تروخدا چشم‌هات رو باز کن، باز هم مثل قبل وقتی اذیتت می‌کنم معترض اسمم رو صدا بزن، ببین قول میدم دیگه اذیتت نکنم. تو فقط بیدار شو، تو فقط اون چشم‌های دریایی‌ات رو باز کن، بگو که همش یه شوخی بود، لطفاً!
سرش را روی دست آلارا گذاشته و اشک ریخت.»
و
«یعنی واقعاً آلارا برای همیشه ترکش کرده بود؟ نه امکان ندارد! قرار بود که تا ابد با هم باشند؛ اما چرا این‌گونه شده بود؟»

خب این یکی از قسمت‌هاییه که باید سرشار از احساسات و تراژدی باشه، چون دو عاشقی که بعد مدت ها تازه میتونستن بهم دیگه برسن و باهم زندگی مشترکشون رو بدون ترس و استرسی شروع کنند یکهو دختره در اثر مریضی میمیره و یعنی چی؟! یعنی نقطه پایان! یعنی قسمت اصلی داستان که یهو همه چی دستخوش تغییر میشه! یعنی ژانر تراژدی تو! ولی تو اون حس و حال تاثیر برانگیز که انتظارش‌رو داشتیم به وجود نیاوردی. عزیزم وقتی داری حسی رو توصیف می‌کنی اون احساس‌رو فقط ننویس و تعریف نکن. با کلمات بهمون نشون بده و منتقلش کن. طوری که مای خواننده بفهمیم و درکش کنیم. این که مثلا بیای بنویسی گریه کرد یا اشک ریخت، یا دیالوگ ساده ای که نوشته بودی ، احساسی رو برانگیخته نمی‌کنه. تأثیرش در متن داستان خیلی بیشتره. کاری کن که مخاطبت به شناخت درستی از قهرمان‌های داستانت برسه تا حس و حالشون‌رو بهتر و بیشتر درک کنه.
*حالا نتیجه گیری می‌کنم. سیرت ضعیف بود، چون پرداخت اصلاً خوبی روی ایده نداشتی و اصلا از اصول داستان نویسی پیروی نکردی. پیشنهاد من اینه که یه سر بری و یه چندتا رمان و داستان واقعا خوب بخونی! نه رمان های آنلاین و آبکی.
کتاب های نویسنده های برتر و سرشناس رو بخون عزیزم تا کم کم متوجه اصول نوشتن بشی:)

توصیفات:
توصیفات، جنبه خیلی خیلی مهمی برای آثار خصوصا داستان و رمان هستن. توصیفات، به چند قسم میشن!
1. توصیف مکان
2. توصیف زمان
3. توصیف حالات
4. توصیف احساسات
5. توصیف شخصیت
حالا، داستان تو از همه این جنبه ها چه طور بود؟ همونطور که من کمی عقب تر اشاره هایی زدم، گفتم که توصیفاتت کلا دارای ضعفه و از پایه، مشکل داره. یعنی تو نه توصیف مکان و زمان داشتی تا مخاطب با سیرت اخت بشه، نه توصیف حالات و احساسات داشتی که مخاطب روند ایده و احساسات حاکم بر فضای داستان رو، درک کنه. پس توصیفاتت از پایه ضعیف بودن عزیزم و این، ضربه بدی به داستانت زده.

کشمکش:
کشمکش به اصطلاح، همون انواع جدال بین شخصیت هاست. کشمکش، انواع مختلفی داره:
1. کشمکش فیزیکی (دعوا)
2. کشمکش روانی (شخصیت با افکارش)
3. کشمکش اجتماعی (شخصیت با جامعه)
4. کشمکش احساسی (شخصیت و احساساتش)
باید ببینیم داستان تو، نیاز به کدوم کشمکش داشت؟ (براساس محتوا و ایده)کشمکش احساسی و روانی، هر دو لازم بودن! اما همه، خیلی توی داستانت کمرنگ دیده شدن. سهیل، خیلی خوب میتونست دچار کلنجارهای روانی و احساسی بشه ، یا با افکارش زمان مرگ آلارا.

آرایه های ادبی:
آرایه های ادبی باعث زیباتر به نظر اومدن متن میشن! درگیر کردن ذهن خواننده با آرایه جذابه و خب، این بخش یکی از بخش هایی بود که واقعا اهمیت دارن توی احساساتی کردن مخاطب و رُکن مهم نویسندگی هستن. با کاربرد آرایه، درک مخاطب از محتوا بهتر میشه و احساساتش با متن اخت میگیره، ولی حس نکردی آرایه های متنت جز یکی دوجا خیلی کم بود؟ توی تراژدی، تو خیلی دستت بازه از تشبیه، استعاره یا پارادوکس و حس آمیزی استفاده کنی که من جز یکی دو مورد تشبیه، چیز دیگه ای ندیدم خشنگم🥴

❤نثر(لحن):
سه نوع نثر معیار، ادبی و محاوره داریم. نثرت، در واقع خوب و مرتبط بود. یعنی چی؟ متن کاملا ادبی نوشته شده بود گاهی از زبان راوی گاهی هم از زبان آلارا و گاهی از زبان سهیل!


شخصیت ها:
شخصیت های داستان، باید پویا و باورپذیر باشن. یعنی چی؟ یعنی هر شخصیتی که وارد داستان میکنی، نقش خودش رو خوب بازی کنه و همچنین اعمالی که انجام میده، کاملاً قابل باور باشن که البته توصیفات و پرداخت به احساسات، روی باورپذیری اعمال کاراکترها خیلی نقش داره.
حالا داستان تو، شخصیت هایی داشت که پویایی شون خیلی کم بود! یعنی همه نقش مهمی داشتن، اما از اونجایی که تو سریع از روی هر اتفاقی رد میشدی و خاطره وار همه چی رو میگفتی، شخصیتات وقت نکردن فعالیتشون رو نشون بدن!
مورد دوم، باورپذیری! باز هم از اونجایی که توصیفاتت از حالات و احساسات + پرداختت به ایده ات کم بود، من خیلی جاها نمی‌تونستم قبول کنم این شخصیت این عمل رو داشته باشه. باید نرم نرم مخاطبت رو با خودت همراه کنی و کم کم ویژگی های شخصیتت رو براش جا بندازی! مثلا انقدر کافی و خوب به مشکلات و سختی‌های سهیل و آلارا و اختلافاتشون با خانواده هاشون، میگفتی که داستان رو جذاب تر کنی نه اونقدر ساده و روون!

تکرار و مشکلات نگارشی:
اینجا هم باید بگم، مشکل نگارشی و اشتباهات تایپی متنت خیلی زیاد بود گلم!

خ...وب..م.❎
خب برای سه نقطه در دیالوگ باید اینطور بنویسی عزیزم. این اشتباهه!
خ... و... بم. ✅
میکنی❎می‌کنی✅
پزیرایی❎پذیرایی✅
مطعلق❎متعلق✅
ظرهرشان❎ظاهرشان✅
کناه❎گناه✅
وجورد❎وجود✅
نی‌فهمید❎می‌فهمید✅
رفه❎رفت✅
بی‌شتر❎بیشتر✅
و....
پس روی نگارشت بیشتر کار کن عزیزم و اشتباهات تایپیت رو برطرف کن.

ممنوعه: نداشت.

رعایت پارت نویسی: اینجا هم بحث مهمه؛ در واقع، تعداد پارت های داستان باید حداقل 10 تا باشه و حداقل هم 25 خط داشته باشه! پارت های تو هم اندازه شون کوتاه بود عزیزم. درسته داستان تو همینجا تموم میشه، اما تو میتونستی داستانت رو بیشتر طولانی کنی. تو یه موضوع با ایده پر بحث داشتی، اما از اونجایی که تند از روی همه چی رد شدی و عین خاطره همه چیز رو گفتی، فضاسازی نکردی، توصیف نداشتی، به ایده خوب نپرداختی و...، داستانت انقدر کوتاه شد.

پایان داستان: خب عزیزم راجع به پایان داستانت باید بگم که تو باید یک پایان بندی رضایت بخش را به مخاطبین ارائه بدی و اگر بتونی پایانی فراموش نشدنی رو توی داستانت خلق کنی، به مخاطبینت به خاطر وقتی که واسه اثرت صرف کردند، پاداش میدی. یکی از مؤثرترین روش ها برای انجام این کار، درگیر کردن عواطف و احساساته. درسته که مخاطبین به یاد گرفتن چیزهای جدید و یا سرگرم شدن علاقه ی زیادی دارند اما اونا تأثیرات و دگرگونی های عاطفی رو هیچوقت از یاد نمیبرن. پایان تو این بود👇🏻
«روی پُل هوایی که روی آن راه می‌رفت ایستاد، صورتش را به سمت آسمان برد و سپس چشم‌هایش را بست. قطرات باران آرام‌آرام بر روی صورتش فرود می‌آمد و او را کاملاً خیس کرده بودند. نفس عمیقی کشید و سپس چشم‌هایش را باز کرد، سرش را پایین آورد و زیر لـ*ـب زمزمه کرد:
«خیلی دوست دارم آلارا! خیلی زود میام پیشت.»
پاهایش را از روی نردهای پُل رد کرد و سپس بر روی لبه‌ی پُل ایستاد، مجدد نفس عمیقی کشید و سپس از روی پُل پرید.»


خب پایان نسبتا بهتری به سیر داستانت داشتی اینکه سهیل به‌خاطر عشقش حاضر، به خودکشی شد این پایان کاملا غم‌انگیزه اما مشکل توصیف درست نکردن توئه! اگه همین رو با متن و آرایه‌های بهتری تعریف میکردی که اون حس غم انگیزی و تراژدی رو خیلی جذاب تر نشون میداد به طوری اشک خواننده دربیاد و احساساتش برنگیخته بشه، یه پایان کاملا به یاد موندنی خلق میکردی! اما متاسفانه توصیفاتت به قدری ضعیف بود که بهترین و مهم ترین صحنه های داستانت رو بدون حس نوشتی! امیدوارم با خوندن کتاب های بیشتر قلمت بهتر و بهتر بشه گلکم0-0🩷🩷

سخن منتقد:
خب بالاخره تموم شد0-0 یعنی انقد نوشتم انگشتام خشک شدن-*
در کل اول از همه میدونم یه جاهایی زیاد به موضوع پرداختم شاید خسته ات کنه، ولی فقط خواستم متن رو بازتر کنم و به هرحال پوزش میطلبم اگه زیاد شده🥴😂
در مرحله بعدی باید بگم مشخصه توانمندی خوبی توی نوشتن داری، اما هنوز شکوفا نشده. رمان های مطرح زیادی بخون، سبک نقد کردن رو بخون، از دید منتقد بعضی آثار رو بررسی کن و روی ایده پردازی هات تمرکز کن و وقت بذار! اینجوری، میتونی خیلی اصولی تر بنویسی، قصد نقد، تخریب نیست، بلکه تقویت نویسنده ست و من اگه نارحتت کردم، پوزش میخوام عسل❤
قلمت مانا و ماندگار-*
سطح: برنزی رده سنی: جوانان

نویسنده: @ARAMIS.M_y
منتقد: @BAD_GRIL

اختصاصی: است
سطح: برنزی
رده سنی: جوانان
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #4
آخرین ویرایش:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
108
نوشته‌ها
1,556
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,544
امتیازها
650

  • #5
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین