به نام خدا
نقد رمان فریاد ژولیت
با سلام به نویسندهی عزیز
بابت نوشتن این رمان و اشتراک آن با انجمن متشکرم و امیدوارم نقد زیر در بهتر شدن قلمتون کارساز باشد.
و اما نقد...
اسم:
اسم هر
رمان اولین چیزی است که دیده میشود و باید معرف محتوا و ژانر
رمان باشد؛ بنابراین بسیار حائز اهمیت است. اسم انتخابی شما از نظر اندازه دارای دو بخش است "
فریاد ژولیت «تناسخ»". بخش اول نام انتخابی شما با داشتن یک اسم خارجی "
ژولیت" اولین تصوری که به ذهن خواننده میدهد یا به یاد
رمان "
رومئو و ژولیت" میافتد و با خود فکر میکند که محتوای
رمان شما هم باید بیشباهت به این اثر نباشد و یا این ذهنیت ایجاد میشود که روند این
رمان باید در خارج از کشور یا توسط یک تبعهی خارجی یا دورگه اتفاق بیافتد؛ در صورتی که هیچ کدام از موارد بالا نبود.
ترکیب"
فریاد + ژولیت" نشانگر ژانر ترسناکی که به آن اشاره کردید، است و تکراری نیست! "
تناسخ" هم به تنهایی میتواند یک اسم باشد. ترکیب این دو بخش با دیدی خوشبینانه زیباست و میتواند یادآور آثار خارجی باشد؛ اما اگر بخواهیم درست به این ترکیب نگاه کنیم، ربط زیادی با محتوا ندارد. در واقع هر چقدر خواننده پیش میرود، بیشتر متوجه عدم این هماهنگی میشود. توصیه میشود ترکیب بهتری برای این اثر انتخاب کنید!
جلد:
رویت نشد!
ژانر:
هر اثری با توجه به محتوای خود یک یا چندین ژانر خواهد داشت. وسعت انتخاب شما در اینجا به تعداد زیاد است، شما ژانرهای "
ترسناک_عاشقانه_پلیسی_تخیلی_جنایی_اجتماعی" را انتخاب کردید. متاسفانه ژانر "
پلیسی و جنایی" با توجه به پارتهای محدود و البته اشارات کم و سطحی به این مسائل، رد میشود. ژانر "
ترسناک" هم هرچند در صفحات اولیه
رمان وجود داشت؛ اما در نهایت به علت عدم پرداختن کافی به این موضوع، رد میشود."
عاشقانه" در بر گیرندهی طیف عظیمی از اتفاقات و احوالات عاشقانه و کشمکشهای عاطفی بین شخصیتهاست و خیلی کم از آن استفاده کردید. "
تخیلی" این ژانر هم بیشتر در صفحات اولیه دیده شد و تا حدودی خوب پرداخته شده بود و بعد از صفحات میانی که به کلی کنار گذاشته شد، در نهایت با یک اشارهی دوباره به این موضوع،
رمان به پایان رسید. "
اجتماعی" این ژانر در بر گیرندهی موضوعات اجتماعی و در واقع دغدغههای مردم و جامعه است. شما به موضوع طلاق و وکالت و همینطور بیکاری و سختیهای کار پیدا کردن بعد از فارغالتحصیلی اشاره کردید. هرچند بهتر بود که این ژانر در طول
رمان بهتر به آن پرداخته میشد؛ اما نوشتن این دست از مسائل عالیست.
خلاصه:
متنی که برای خلاصه در نظر گرفته میشود، باید در عین چالش برانگیز بودن و ترغیب کردن خواننده به خواندن، دارای آرایههای ادبی و زیبایی ترکیب جملات هم باشد. خلاصه نوشته شدهی شما متناسب با محتوا، در برگیرندهی کلیت
رمان، زیبا و ترغیب کننده بود و اشارات گنگ و غیر مسقیم به موضوع تناسخ به خوبی خواننده را تشویق به خواندن میکرد؛ ولی با استفاده از آرایههای ادبی مطمئنا زیباتر هم میشد. از نظر اندازه هم کوتاهتر از حد استاندارد بود.
لحن:
هر اثری یک لحن را انتخاب و باید تا به انتها به آن پایبند باشد. شما در نوشتن مونولوگها گاهی لحن ادبی و گاهی لحن محاوره به کار میبردید که این درآمیختگی کیفیت اثر شما را پایین میآورد. بهتر بود لحن ادبی را تمام در مونولوگها رعایت کرده و لحن محاوره را صرفا برای دیالوگها به کار ببرید و یا تماماً محاوره و یا ادبی بنویسید.
***
مثلا در متن زیر این در آمیختگی کاملا مشهود است..
"از ماشین پیاده شدم، دست هایم را بهم مالیدم. هوا خیلی سرد؛ بود ماشین گازش را گرفت و رفت از آن دور فقط گرد و خاکی که جا گذاشته بود را میدیدم. هیچ وقت توی عمرم حتی فکرش را هم نمیکردم که قاچاقی وارد یه کشور دیگه شوم. خدای من! چگونه باید از سیمخاردارها عبور میکردم. آفتاب درحال طلوع کردن بود، باید عجله میکردم. تا دستم را سمت سیمخواردارها بردم، صدای شلیک گلوله به گوشم خورد؛ انگار یک نفر داشت پشت سر هم ماشه را فشار میداد. یکدفعه از درد روی زمین زانو زدم. به شلوارم که پر از خون شده بود، نگاه کردم، ران پایم تیر خورده بود. کمی آنطرفتر یک تپهی شنی بود؛ به زور به سمتش رفتم. از شدت درد داد میزدم؛ عـ*ـرق سرد روی پیشانیام نشسته بود. مطمئن بودم که در طول بیست و چند سال زندگیام، اینجور دردی نکشیدم. لـ*ـب پایینم را محکم گاز گرفتم، طعم خون در دهانم پیچید. از فیلمها به یاد داشتم که در مرحلهی اول، باید سعی کنیم تیر را از محل جراحت خارج کنیم. جراحت خیلی عمیق بود؛ خون زیادی از دست داده بودم. چشانم سیاهی رفت، دیگر هیچ چیز نفهمیدم."
سیر:
سیر
رمان در ابتدا مناسب بوده و نقاط اوج و سقوط نوشته شده چهارچوب خوبی به
رمان داده بود؛ اما کم کم سرعت نویسنده در بیان سرسری و سطحی اتفاقات و چالشها کیفیت اثر را کم کرد. به یاد داشته باشید که نوشتههای شما ذهنیت خواننده را میسازد؛ پس اگر متن شما نتواند این ذهنیت را به خوبی در ذهن مخاطب ایجاد کند، ممکن است، خواندن اثر از سمت آنها ادامه پیدا نکند.
شروع خوب و دور از کلیشهی
رمان و روند آرام و جذب کنندهی اولیه اثر اگر تا به انتها رعایت میشد، قطعا این
رمان مخاطبهای خاص خودش را داشت.
و اگر نویسنده به بخش حقوقی به همان اندازه که در ابتدا پرداخته بودند، تا به انتها اهمیت داده و این اطلاعات را در اختیار خواننده میگذاشت و از چالشها و کشمکشهای اجتماعی آن سرسری نمیگذشتند، مطمئنا این اثر در سطح بالاتری قرار میگرفت.
توصیفات:
رمان از زبان شخصیت اصلی زن روایت
شد که در ابتدا توصیفات به خوبی انجام میشد و به راحتی چه مکان و چه شخصیت و حتی حالات و احوالات و چگونگی اتفاقات قابل تجسم بود؛ ولی رفته رفته این ویژگی کم و کمتر شد و کیفیت اثر شما هم به مراتب پایین آمد.
در ابتدا توصیفات ظاهری شخصیتها هم پراکنده و غیر مستقیم بودند که با این روش خواننده از خواندن آن خسته نمیشود و بهتر این اطلاعات را به ذهن میسپارد؛ اما باز هم این ویژگی به دلیل عجله نویسنده و سرسری نوشتن، محو شد.
در واقع عدم گذاشتن وقت کافی برای اثر سبب پایین آمدن کیفیت اولیه آن شد. هر چند که نباید با توصیفات زیاد خواننده را خسته کرد؛ اما کافی نبودن توصیفات باعث میشود فضاسازی به درستی انجام نشود.
ایرادات نگارشی و املایی:
جملات مرتبط از نظر مفهوم را نباید با اینترهای اضافه جدا کرد. در واقع تمامی آنها را باید در یک یا چند بند گنجاند؛ اما شما به وفور بندها را محدود به دو خط و جملات مرتبط را جدا میکردید.
مثلا:
"چند قاشق خورشت روی برنجم ریختم و سکوت کردم.
غذایم را سریع خوردم؛ بشقاب را در سینک ظرفشویی گذاشتم و به سمت اتاقم رفتم، نیمهی راه گفتم:
- میرم یه کم بخوابم؛ سرم واقعاً درد میکنه، بیدار شدم ظرفها رو میشورم.
جوابی نشنیدم، تا وارد اتاقم شدم؛ صدای کیانا را شنیدم که به مادرم میگفت:
- این چش شده؟
- چه میدونم، حتما خستهست!"
به مقدار زیاد از علائم (!) (؛) که لازم نبودند، استفاده کردید. مثلا:
" مادر از سماور برایم یک استکان چایی ریخت و روی میز گذاشت؛ مادر هنوز در خواب و بیداری بود، مطمئن بودم فقط به خاطر من بیدار شده.
- مامان جان اگه خستهای برو استراحت کن! باهات کار ندارم، خودم میرم.
- نه دخترم خسته نیستم؛ من هم یه مقدار بیرون کار دارم، باید انجام بدم.
- چه خوب! پس بیا باهم بریم.
بستهی خرما را از یخچال در آوردم؛ روی میز گذاشتم و گفتم:
- مامان جان! چایی میخوری برات بریزم؟
- نه مرسی دخترم! دیرت نشه.
با لبخند گفتم:
- نه دیر نمیشه.
دو استکان چایی برای خودم و مادر ریختم، روی میز گذاشتم؛ پشت میز نشستم؛ مقداری شکر در چایی ریختم و شروع به هم زدن کردم، توجهم به تفالههای چایی جلب شد؛ معلق درون محلول قهوهای
رنگ میچرخیدند و ته نشین نمیشدند، مبهوت استکان بودم، عجب چای غلیظی بود! چند ثانیه به استکان خیره شدم، سرم را بالا آوردم و گفتم:
- راستی مامان؟ به نظرت...
ناگهان صدایی شبیه به صدای انفجار در گوشم پیچید؛ مادر درحالیکه دستش را روی قلبش گذاشته بود به منظرهی عجیب رو به رو خیره بود، نگاهم را از مادر روی میز آوردم.
استکان چایی مقابل دیدگانم خوردِ خورد شده بود؛ نه یک تکه، نه دو تکه، هزار تکه شده بود، انگار یک نفر بعد از شکستن آن را حسابی خوردتر کرده بود."
و در مواردی که لازم بود از (،) استفاده نشده است..
"- والا نمیدونم! اینجا وکیل زیاد کار میکنه.
داد زد:
- وکیلی که الان اینجا بود کجاست؟
خانم مرتضوی درحالیکه میلرزید انگشت اشارهاش را به سمت من گرفت."
بعد از فعل میلرزید باید یک (،) گذاشته میشد.
بعضی فعلها پشت سر هم تکرار میشدند، در حالی که میتوانستید با یک (و) جملات را به هم متصل و در آخر یک فعل را به کار ببرید. مثلا:
" پیاده شدیم و وارد مؤسسه شدیم؛ محوطهی دل بازی بود؛ دو طرف محوطه گلکاری شده بود ولی گرمای طاقت فرسای تیر ماه و گرمایی که آسفالت کف محوطه به خودش جذب کرده بود، باعث شد تا مسیر در ورودی را تا سالن اداره به سختی طی کنیم." ✖️
"پیاده شده و وارد موسسه شدیم. محوطهای دلباز که دو طرف آن گلکاری شده بود، داشت؛ ولی گرمای طاقت فرسای تیر ماه و گرمایی که آسفالت کف محوطه به خودش جذب کرده بود، باعث شد تا مسیر در ورودی را تا سالن اداره به سختی طی کنیم." ✔️
رعایت شرع و قوانین:
کلمات ممنوعه و محتوای خلاف این بند دیده نشد!
پارت نویسی:
از نظر تعداد خطوط در بیشتر مواقع حد استاندارد آن به خوبی رعایت شده بود. از نظر هدفمند بودن هر پارت، طبق توضیحات قبلی به همان میزان که نقاط اوج و سقوط در سیر
رمان وجود داشت، ما شاهد رعایت این هدفمندی بودیم؛ ولی پارتهایی که بیهدف باشند هم دیده شد.
دیالوگ و مونولوگ نویسی:
دیالوگها به خوبی از مونولوگها جداسازی شده بودند و از این نظر مشکلی دیده نشد. از نظر نسبت حجم دیالوگ و مونولوگها گاهی مونولوگها کم بوده و تعداد دیالوگها زیاد بود؛ اما در کل کیفیت دیالوگها تا حدی خوب بوده و کمی گفتوگوی ساده، تکراری و بیهوده دیده شد و فضاسازیهای بین دیالوگهای شخصیتها هم طوری نوشته شده بود که خسته کننده نباشند.
پایان رمان:
از نظر شخص بنده پایان خوبی داشت؛ اما میتوانست به نحو جذابتری نوشته شود!
سخن منتقد:
نویسندهی محترم قلم شما توانایی آن را دارد که ما شاهد اثری زیبا و خواندنی از شما باشیم، فقط کافی است زمان بیشتری به نوشتن اختصاص داده و نکات گفته شده را رعایت کنید.
با تشکر و آرزوی موفقیت برای شما🌹
سطح:نقرهای
اختصاصی رده سنی: جوانان
@مدیر نقد