. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح رمان انفصال عشق | آلباتروس

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1

نام اثر: رمان انفصال عشق
نویسنده: @آلباتروس
ژانر: عاشقانه
خلاصه:
در این داستان روایت دو خواهر بازگو می‌‌‌شه. خواهرهای دوقلوی همسان؛ ولی با افکار و عقایدی متفاوت! یکی پرچم عشق رو بالا می‌بره و دیگری حتی به این واژه‌ی گنگ اعتقادی نداره؛ اما زندگی.
هیچ‌گاه همیشه اونی که تو می‌خوای نمی‌‌شه، بعضی وقت‌ها هم زندگی دلش کمی شیطنت و بازی می‌خواد و این آغاز مکافات می‌‌شه!


مقدمه:
آیا به خطوط ضربان قلب تا به حال توجه کردی؟ بالا، پایین، بالا، پایین؛ اما اگر به خطی صاف برسد، یعنی پایان زندگی! آری، زندگی یعنی بالا و پایین داشتن، یعنی در گیر و دار زندگی گرفتار شدن و می‌دانی چرا؟ چون همه را عشق در بر می‌گیرد. همانی که می‌گویند سرآغازش از قلب نشات می‌گیرد و حسی گس؛ ولی دوست‌داشتنی!

لینک اثر:

منتقد:
@*First __ Lady*
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
نقد رمان انفصال عشق



عنوان: نام یا عنوان رمان نقش بسیاری مهمی در جذب خواننده دارد. چون نگاه خواننده اول جذب عنوان رمان می‌شود پس باید در انتخاب بسیار حساس بود. اکثرا بهتر است نام‌های کوتاه با بار معنی قوی انتخاب شود اما گاها به ناچار باید نام اندکی طولانی باشد. این رمان از دو بخش انفصال و عشق تشکیل شده بود. که ابتدا باید جذابیت این اسم بررسی شود و بعد ارتباطش با خود رمان. (باید گفت زمانی که خواستم برای اولین بار رمان را مورد مطالعه قرار دهم نام مرا جذب نکرد اتفاقا حالتی داشت که مرا از خواندن منصرف می‌کرد) انفصال بیشتر در مکاتبات اداری به کار می‌رود و یک کلمه عربی است و حتی خود جدایی زیبای بهتری دارد. و عشق کلیشه‌ای است که زیادی تکرار می‌شود. نام به صورت کلی معنای جدایی عشق را...

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #2
نقد رمان انفصال عشق



عنوان: نام یا عنوان رمان نقش بسیاری مهمی در جذب خواننده دارد. چون نگاه خواننده اول جذب عنوان رمان می‌شود پس باید در انتخاب بسیار حساس بود. اکثرا بهتر است نام‌های کوتاه با بار معنی قوی انتخاب شود اما گاها به ناچار باید نام اندکی طولانی باشد. این رمان از دو بخش انفصال و عشق تشکیل شده بود. که ابتدا باید جذابیت این اسم بررسی شود و بعد ارتباطش با خود رمان. (باید گفت زمانی که خواستم برای اولین بار رمان را مورد مطالعه قرار دهم نام مرا جذب نکرد اتفاقا حالتی داشت که مرا از خواندن منصرف می‌کرد) انفصال بیشتر در مکاتبات اداری به کار می‌رود و یک کلمه عربی است و حتی خود جدایی زیبای بهتری دارد. و عشق کلیشه‌ای است که زیادی تکرار می‌شود. نام به صورت کلی معنای جدایی عشق را داشت و با رمان البته بخش‌هایی از رمان هم‌خوانی داشت چون بیشتر عاشقان از هم جدا می‌شدند اما از لحاظ جذابیت این نام فاقد جاذبه برای خواننده است. پس بهتر است یک نام زیباتر انتخاب شود تا زیبایی رمان را جلوه‌گر کند و ارزش رمان را پایین نیاورد.

📝
ژانر: در واقع ژانر مشخص می‌کند که رمان باید در چه محدوده‌ای نوشته شود و فضای احساسی یک رمان را مشخص می‌کند که آیا فضا باید در بار احساسی ترس و جنایی باشد یا عاشقانه طنز؟ و یا تراژدی؟ برای این رمان فقط یک ژانر عاشقانه انتخاب شده بود و عشق کاملا در رمان حضور پررنگی داشت. از طرفی احساساتی همچو غم و ناراحتی نیز به شکل قابل توجهی رویت شده بودند. چون این عشق در یک طعم خالص عاشقانه معنا نشده بود بلکه فراق... درد... غم... انتقام... طرد شدن... شکستن غرور و با چنین عواملی احساس عاشقانه همراه بوده است و فقط در آخر کارکترها به یکدیگر رسیدند. بنابراین نمی‌توانیم فقط یک ژانر عاشقانه را مدنظر داشته باشیم چون خواننده در خواندن این رمان احساس ناراحتی و اندوه زیادی می‌کند و من نیز چنین احساسی را در خطوط رمان تجربه کردم پس باید در کنار ژانر عاشقانه یک ژانر تراژدی هم قرار بگیرد.
📝
خلاصه: می‌توان به خلاصه امتیاز خوب را داد در بخش‌هایی از خلاصه کلماتی به کار رفته بودند که ارزش و جذابیت خلاصه را تهی کرده بودند. اولین بخش خلاصه توضیح به جایی راجع به موضوع رمان روایت کرده بود اما سطر دوم که راجع به بازی سرنوشت بود، زیادی تکراری و کلیشه‌ای جلوه می‌کرد و برای کنجکاو کردن ترغیب کننده و مناسب نبود. خلاصه اول باید یک اطلاعاتی بدهد و سپس از این اطلاعات برای کنجکاو کردن خواننده استفاده کند اما در این خلاصه اطلاعات داده شده بود و سعی برای ترغیب کردن دیده نشده بود. باید اتفاقاتی که قرار بود برای این دوخواهر همسان رخ دهد را به صورت پیچ درپیچ به وسط می‌کشید و کنجکاو می‌کرد به جای اینکه از واژه بازی سرنوشت استفاده کند. برای این خلاصه می‌توان چنین مثالی زد
در این داستان روایت دو خواهر بازگو می‌‌‌شه. خواهرهای دوقلوی همسان؛ ولی با افکار و عقایدی متفاوت! یکی پرچم عشق رو بالا می‌بره و دیگری حتی به این واژه‌ی گنگ اعتقادی نداره؛ اما این‌بار صفحه بازی برعکس میشه! شاید زندگی خواست افراد رو در موقعیت برعکس ذهنیتشون قرار بده تا واکنششون رو ببینه. در این رمان ماجراهایی مقابل دو خواهر قرار می‌گیره که اونا بدون متوجه شدن، دست به انعکاس عقاید میزنن

خب طی اتفاقاتی که در رمان رخ داد روزا گفت باید غرورش را حفظ می‌کرد و به سخن رزا عمل می‌کرد و طی اتفاقی که برای رزا افتاد او فهمید عشق وجود دارد و هیچ غروری نمی‌تواند بالاتر از عشق باشد پس غرورش را برای عشق کنار گذاشت.
در خلاصه نویسنده، سرنوشت و بازیش و مکافات زیادی کلیشه‌ای و نادرست بودند. و این خلاصه‌ای که من مثال زدم هم اطلاعات را می‌داد و هم با استفاده از آنها کنجکاو می‌کرد که یعنی چه؟ چه اتفاقی باعث تغییر عقایدشان می‌شود؟ این دو خواهر چه ماجرایی را پشت سر خواهند گذاشت؟


مقدمه: خب مقدمه به صورت کلی از یک تشبیه زیبا شکل گرفته بود. زندگی به ضربان قلبی مانند شده بود که بالا و پایین دارد و اگر این بالا و پایین نباشد زندگی ادامه نخواهد داشت! اگرچه مقدمه یک ایراد دیگر داشت که زبان محاوره و معیار قاطی شده بود و این باید اصلاح می‌شد تا به جذابیتش خدشه وارد نشود اما به صورت کلی مقدمه زیبا و پرمعنایی برای این رمان وجود داشت.
📖
شروع رمان: خب شروع برای یک رمان بسیار مهم است و اولین گام برای جذب خواننده است. بی شک اگر خواننده خطوط اولیه را بخواند و جذب نشود ادامه را نخواهد خواند پس شروع باید خواننده را مجبور به خواندن کند! و البته که این اجبار شیرین خواهد بود. خب باید گفت متاسفانه این رمان به صورت کلیشه‌ای آغاز شد و جذابیتی برای خواننده نداشت. چون رزا را نشان می‌داد که بالای قبری ایستاده و از انتقام سخن می‌گوید و این زیادی کلیشه‌ای بود. بهتر بود این به شکلی غیرمستقیم و مبهم آغاز می‌شد تا خواننده کنجکاو شود اما اگر خواننده ابتدا رمان را بخواند گمان می‌کند یکی از رمان‌های آبکی انتقامی است درحالی که این رمان چنین نبود. بنابراین بهتر است رمان از جایی آغاز شود که نویسنده از سردی قبر، تنگیش، خاکی و کثیف بودنش اما دارای آرامش بودنش سخن می‌گوید. یک جور توصیف و بیان و توضیح راجع به آن دنیا و راحت شدن از دردها و بی معرفتی‌های این دنیا. در این صورت یک دید وسیع و کنجکاو کننده به خواننده داده می‌شود چون او غرق در واژه مرگ و رهایی از مادیات می‌شود. درکل نویسنده در ابتدا باید به یک چیز غیرمهم تاکید کند و آن را باز کند تا خواننده بین موضوع مهم و غیرمهم گیر کند و گنگ بماند که الان موضوع اصلی کدام یک هستند؟ و این یعنی گیج شدن و کنجکاویت خواننده! پس شروع این رمان باید تغییر کند.
و یک مثال برای آغاز رمان
کودک که بودم می‌ترسیدم بعد از مرگ مجبور باشم در قبری سرد و تنگ دراز بکشم. مگر می‌شد برای همیشه در آن لوله تنگ و تاریک خاکی و کثیف باقی بمانم؟ با این احساس قلبم در بخش کوچکی از سینه‌ام مخفی می‌شد و من مچاله شده زیر پتو می‌رفتم. اما بعد فهمیدم این فقط جسمی مادی است که آن زیر می‌رود و روح پرواز می‌کند، روح از جسم رها می‌شود. جسم چیزی است که روح را در خود زندانی کرده و آن را محکوم به درد کشیدن و زجر کشیدن می‌کند. فرشته من روحش دقیقا مانند یک فرشته بود که به ناچار درون این کالبد گیر کرد و درد کشید، قلبش شکست، از چشمانش اشک ریخت، اخم کرد، جیغ زد و در آخر با خود گفت حال که در این جسم عشقم را قبول نمی‌کنند و من محکومم تمام درد این جسم را تحمل کنم، بگذار فرار کنم، بگذار رها شوم. حال چشمی ندارد که اشک بریزد، اشکی ندارد... جسمی ندارد که درد بکشد و قلبی نیست که بتپد و نامردی مردی را فریاد بزند.
خب من در این آغاز سر اصل مطلب یعنی عشق و انتقام نرفتم و به کالبد جسمی و روح و رهایی اشاره کردم که اصلا راجع به اصل موضوع نبود. اما می‌توانست ترغیب کننده و گنگ باشد.
📝
توصیفات: خب توصیفات شامل چند بخش می‌شوند. توصیف مکان و محیط.
توصیف رفتار و شخصیت.
توصیف ظاهر افراد.
توصیف آب و هوا که درواقع همان حالات می‌شود.
ابتدا محیط و مکان. خب در اول رمان شاهد بودیم که نویسنده سریع و صریح اتاق را توصیف کرد که این کاملا جذابیت را پایین آورد زیرا باید در طی طول رمان نم نم به صورت غیرمستقیم بیان می‌شد . و وقتی کارکتر با خواهرش بحثش می‌شود و کمی غمگین است عاقلانه نیست بعد ورود به اتاق بگوید اتاق قشنگم و سپس کاملا واضح یکی یکی توصیف کند به طوری که اکنون من یادم نمی‌آید اتاق چه شکلی بود چون چنین توصیفی نه تنها در ذهن نمی‌ماند بلکه باعث خستگی ذهن می‌شود. از طرفی توصیفات ساده بودند و زیبا بیان نمی‌شدند. مقصود از زیبا بیان شدن این نیست که مکان صرفا باید بسیار زیبا باشد مقصود این است که باید خوب بیان شود و فقط نگوید(پرده چنین بود کمد چنان بود تخت این رنگی بود و...) اینگونه توصیفات اکثرا کم تاثیر و فاقد جذابیت هستند و من برای توصیف اتاق یک مثال می‌زنم
اتاق زیادی پر نور بود به گمانم پرده‌های سفید و نازکی که مقابل پنجره بودند هیچ تاثیر خاصی نداشتند و نور روی تشک شکلاتی رنگ تخت افتاده بود و رنگش را حالتی بین قهوه‌ای روشن و سوختگی نشان می‌داد و آن قسمت وسیع که نور رویش می‌تابید زیادی داغ بود. اما برعکس بخش مقابل تخت تاریک بود و به خاطر وجود بوفه بزرگ با شیشه‌های کدر هیچ نوری به آن سمت نمی‌رفت و من می‌توانستم چهره ناواضعی از خود را روی آیینه غبار گرفته و تیره ببینم. مادربزرگم همیشه می‌گفت یک فرد اصیل وسایل اصیلی دارد که وسایل ابهت را فریاد می‌زنند. او این میز و آیینه را برایم به عنوان هدیه داده بود که بالای سر آیینه تاج حلقه حلقه شده‌ای بود و دسته کشوهایش شبیه دندان اژدها بودند. گویی میز با آرامش مقابلم ایستاده بود و منتظر تماشایم می‌کرد. به گمانم خیلی وقت بود که اصلا دستی به رویش نکشیده بودم. ساعت بلند و لاغر کنار کمد سیاه، ساعت دو را نشان می‌داد و به گمانم تا همین الان هم زیادی دیر شده بود. بدون باز کردن در کمد، لباس‌ها را برداشتم و دوباره مثل همیشه تلاشی برای بستن کشو و درهایش نکردم.
(و حالا توصیف چهره افراد)
چهره افراد خوب توصیف شده بود و نویسنده از مهارت خوبی در بیان و توصیف چهره افراد برخوردار بود. او توانسته بود ریزکاری‌های چهره‌را بگوید اما در یک بخش توصیفاتش حالت تناقصی داشت. در واقع نویسنده نمی‌تواند چهره بی نقصی توصیف کند با چشمانی کشیده و قهوه‌ای موهای روی پیشانی ریخته و اندام ورزیده و ورشکارانه بعد بگوید چهره معمولی داشت و سعی کند آن را زشت جلوه بدهد. این یک شک ایجاد می‌کرد و البته بیشتر افراد رمان زیادی زیبا بودند براساس این توصیفات و حالت اغراق‌آمیز و غیرقابل باور به وجود می‌آورد
(و اما توصیفات آب و هوا)
خب این یک ضعف بزرگ است که ما راجع به گرما و سرما و وضعیت هوا در رمان و واکنش کارکتر در این هوا چیزی ندانیم. نویسنده سخنی از این توصیف به میان نیاورده بود و به هوا اشاره‌ای نشده بود پس باید ویرایشی در این زمینه صورت بگیرد.
(و البته حالات نیز در رده‌ای نزدیک به رده توصیفات قرار دارد چون احساسات را توصیف می‌کند و حالتی است که احساس را با آب و هوا ادغام می‌کند مثل اشک ریختن کارکتر و ریرش باران.)
خب در رمان احساسات به صورت قوی دیده شده بود و غم و شادی و حتی عشق کاملا قابل لمس بود و حسی مثل هیجان و کنجکاویت به قلب انسان منتقل می‌شود. اما آب و هوا باز نقشی در احساسات کارکتر نداشت.

📝
سیر رمان: رمان دارای سیر متعادلی بود به صورت کلی. اما در بخشی که امید حافظه‌اش را به دست آورد نویسنده تند رفت گویی دوست داشت زود حافظه به دست بیاید. بهتر بود لحظاتی که رزا مثل رفیق کنارش بود بیشتر بیان می‌شد تا جذابیت کم نشود. همچنین ازدواج و طلاق سریع و عاشق شدن سهیل به روزا هم ناگهانی و سریع بود. اما به صورت کلی سیر خوبی وجود داشت.
📝
دیالوگ و مونولوگ: خب حال باید یک توضیح کلی راجع به دیالوگ و مونولوگ داده شود. دیالوگ گفتوگوی کارکترها است که هرچه تاثیرگذار تر و قوی‌تر باشد رمان مشهورتر می‌شود و هرچه آبکی‌تر و ساده‌تر باشد ارزش رمان بیشتر پایین می‌آید. و مولونگ متنی است که درواقع رمان را بیان می‌کند و شامل توصیف و حالات و ماجرا و سخن گفتن کارکتر با خود، و... است. رمان انفصال عشق از مولونگ ساده‌ای برخوردار بود و جذابیت خاصی نداشت اما نویسنده احساس را به شکل قوی‌ای در مونولوگ جاری ساخته بود و همین تاثیرگزاری را تا حدودی بالا برده بود اما ایراداتی در فعل و فاعل در برخی بخش‌ها مونولوگ را بد جلوه می‌داد.
یک تخت دونفره، چون من بهم حس خفگی دست می‌‌‌ده اگه جای خوابم کوچیک باشه.

(اینجا فعل و فاعل ناجور نوشته شدن و جذابیت پایین اومده)
اگر جای خوابم کوچیک باشه حس خفگی بهم دست میده.
و البته در برخی بخش‌ها مونولوگ زیبا و جذاب نیز وجود داشت که نمی‌شود از آنها چشم پوشی کرد.
دردی که برایم کاشتی، فریادش را فقط سکوت می‌شنود!
خب این یکی از نمونه مونولوگ‌های زیبای رمان بود. و البته راجع به دیالوگ. خب دیالوگ‌های زیبا و چندان جذابی در رمان دیده نشده بود اما برای موضوع رمان کافی و به جا بودند. و یکی از ایراد‌هایی که در دیالوگ دیدم
- آره خوبه! تو اون رو به درک فرستادی، واسه همیشه سینه قبرستون خوابیده و دیگه خوبه؛ اما به جای این‌همه حرف تلنبار شده گفتم:
- خوب می‌‌‌شه، بهش قول دادم.

اون دیالوگ نیست پس پشتش نباید خط تیره باشه و بهتره درون پارانتز بیان بشه و بعد دیالوگ

«آره خوبه! تو اون رو به درک فرستادی، واسه همیشه سینه قبرستون خوابیده و دیگه خوبه» اما به جای این همه حرف تلنبار شده گفتم:
- خوبه می‌شه، بهش قول می‌دادم.
و درکل مونولوگ و دیالوگ ایراد چندانی نداشتند
📝
باور پذیری: از لحاظ باورپذیری ازدواج و طلاق و عاشق شدن سریع سهیل غیرقابل باور بود و بهتر می‌شد اگر نویسنده این ازدواج را از همان اول ایجاد نمی‌کرد و به شکل بی صدایی همه چیز به هم می‌خورد. و به جز آن موردی دیده نشد و تمام زوایا قابل باور بودند. و البته لازم به ذکر است که باور کردن یک رمان و وقایع‌اش بسیار مهم است و این که خواننده فقط بخواند و بی هیچ حسی رد شود بسیار بد است و باید خواننده همه اتفاقات رمان را باور کند و خود را درونش احساس کند پس باید به این زمینه دقت زیادی شود.


📝
زوایه دید و بافت: رمان از زبان دو خواهر روزا و رزا بیان شده بود . چیزی که بسیار مثبت و خوب بود این بود که این دو راوی مدام درحال عوض شدن نبودند بلکه مدتی ماجرای رزا تعریف می‌شد و با او و احساساتش همراه می‌شدیم سپس بعد از مدت طولانی راوی عوض می‌شد و با حال خواهر بعدی همراه می‌شدیم و این بسیار خوب بود. و البته متون محاوره‌ای بودند و مشکلی نداشت.
📝
اشکالات نگارشی: اشکالات نوشتاری دیالوگ را در بالا بیان کردم و جا به جایی فعل و فاعل . چند غلط املایی(ضریف)(طاغت)در رمان مشاهده شد که صحیح آنها به این شکل است (ظریف)(طاقت)و البته اشکالات نگارشی چندانی دیده نشده بود.
📖
ایده پردازی: ایده به صورت کلی روایت‌گر زندگی دو خواهر بود. اما ایده اولیه به خاطر انتقام مرگ شخصی کلیشه‌ای به نظر می‌رسید و جذابیت را کم می‌کرد ولی طوری که نویسنده آن را گسترش داده بود رمان جذابی به نظر می‌رسید هرچند کوتاه اما جذاب.

📝
هدف سازی: در کل پارت‌ها و اتفاقات همگی با هدف بودند. هر اتفاقی که رخ می‌داد یک قدم ما را به هدف اصلی خلقت این رمان نزدیک می‌کرد و اینکه اصلا رمان بی هدف حرکت نمی‌کرد باعث جذب شدن خواننده می‌شد


پایان نقد انفصال عشق
آه عشق
اصلا معشوق باشد نباشد
این عشق که نمی‌رود
حرف حالیش نمی‌شود
به او بگویم معشوق رفته
می‌گویید عشق که نمرده

سطح اثر:

طلایی
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #3
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,102
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #5
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین