به نام خدا
نقدی بردلنوشته ماه کوچکم
نام دلنوشته:
انتخاب اسم در هر اثری مهم ترین قدم در نوشتن متن است؛که مشخص کننده موضوع کلی، محتوای دلنوشته، ژانر دلنوشته میباشد.
اسم این دلنوشته ماه کوچکم است؛ منظور از ماه کسی است نویسنده به آن علاقه دارد و حس دوری از آن شخص سبب نوشته شدن این اثر شده است، اسم اثر به ژانر عاشقانه بیشتر اشاره دارد و حس تراژدی را به خوبی منتقل نمیکند.
اندازه عنوان کوتاه و مناسب بود ولی از کلمات جالبی ترکیب نشد بود و درکل یک ترکیب وصفی ساده است که دو جزء موصف و صفت دارد.
استفاده از واژه ماه سبب کلیشه ای شدن عنوان شده است. ماه در تمام ادبیات دیروز و امروز فارسی نمادی از مجبوب بوده. مخاطب با آن کلمه حس تکراری بودن اثر را میکند که این خود یک نکته منفی به شمار میآید
مقدمه:
مقدمه مانند صفحه اول شناسنامه است که از طریق آن میتوان تمام اطلاعات را دانست، در واقع پیش نمایشی است که از طریق آن مخاطب میداند آیا این اثر را دوست دارد یانه!
نویسنده عزیر یک مقدمه دیالوگ مانند نوشته بود که بیشتر به آغازی برای یک رمان میخورد تا یک دلنوشته.
به نظرمن هرگز نباید حجم مقدمه ای را تعیین کرد گاهی اوقات یک نفر یا یک جمله منظورش را می رساند. درحالی شخص دیگر به چند خط نوشتن نیاز دارد تا حس اش را منتقل کند. به طور کلی از مقدمه میتوانستی ژانر را حدس بزنی.
به قول یکی از منتقدان عزیز انجمن
@رهایش که می گوید:
یک دلنوشته همان حرفهای دل است که از درون احساسات یک نویسنده بیرون میآید، پس برای اینکه بتوان احساسات نویسنده را به مخاطب القا کرد باید از آرایههای مختلف استفاده کرد تا مخاطب طبق آرایهها احساسات را متوجه و خود را با احساسات مطلب انس دهد. چه بسا بهتر است دلنویس در مقدمهاش از آرایه های متنوعی استفاده کند.
ولی متاسفانه مقدمه شما در این باره ضعیف عمل کرده هست.
ساختمان دلنوشته:
در کل سیر و نحوه ی شکل متن و ساختار دلنوشته آرام و ملموس بود. در برخی جاها میتوانستی نوعی عجله و شتاب برای به پایان رساندن آن پارت بینی که به متن ضربه میزد.
و این عجله آن پارت را از نظر ساختار نسبت به سایر پارت ها ضعیف تر میکرد.
لحن نوشته ادبی بود و در جاهایی که دیالوگ بود کمی عامیانه میشد.
انتقال و توصف احساسات:
احساس مهم ترین رکن دلنوشته است و استفاده از آرایه های ادبی سبب انتقال بهتر احساسات میشود که در دلنوشته شما از آرایه های کمی استفاده شده بود در واقع مثل بازگویی خاطره ای کم رنگ و گنگ بود.
شما به طور گزینشی برخی خاطرات را بازگو کردید.
به طور کلی علی رغم برخی نوآوری ها برای نوشتن دلنوشته به دلیل ضعف در استفاده از آرایه های ادبی شما نتوانستید به خوبی احساس خودتان را ارائه بدهید فقط نقلی از خاطرات خود کرده اید
واژگان:
در متن خبری از واژگان ثقیل و ادبی دیده نمی شد و از همان کلمات ساده و ترکیبات ساده روزمره استفاده شده بود.
اگر در یک دلنوشته یا یک نثر و متن ادبی از واژههایی که نوشته را زیبا میکنند و البته فهم آنها برای خواننده آسان است استفاده شود بهتر است. استفاده از کلمات دشوار و پیچیده یا خیلی ساده از زیبایی یک اثر ادبی مثل دلنوشته کم میکند.
نگارش:
دلنوشته از لحاظ علائم نگارشی مشکلی نداشت . ولی در نوشتن کلمات در چند مورد اشتباه داشتید مانند:
مبحوت: مبهوت
چرا حواست ر به آن کوچولو های دوست داشتنی نیست؟"
چرا حواست به اون کوچولو های دوست داشتنی نیست؟"
پردازش و ایده:
ایده در واقع گریزی به خاطرات و حسی است که دلنویس عزیز آن را تجربه کرده است. دلنویس محترم سعی کرده تا این حس را به دیگران انتقال دهد.
پردازش رمان در سطح متوسطی بود.
سطح دلنوشته: برنزی
دوست عزیر نقد شما بدون هیچ پیش داوری انجام شده است.