. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح دلنوشته آماس مغز | آرا( هستی همتی)

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1


نام دلنوشته: آماس مغز

دل نویس: آرا (هستی همتی) @ara.pr.o.o


ژانر: تراژدی، اجتماعی


*مقدمه:
پیچش لغات می‌‌زنند زنگ
شاید جایی در اعماق روح، خدشه‌‌ها می‌‌زنند سنگ!
آشوب حالی در پس مفاهیم جملات اسیرند؛
جانِ در بندم جز رهایی نمی‌‌طلبد!
ادراک این‌‌جا معنا ندارد
خواستن‌‌ها به نخواستن‌‌ها نزدیک‌اند
این‌‌جا همه به هم می‌‌زنند ضرب!
مغز گویی دگر جایی برای دم ندارد
بازدم‌‌هایم حتی به آه و فغان آلوده‌‌اند
شاید این مغز دگر جایی برای برآمدن نداشته باشد!
لینک اثر:



منتقد: @YiL.diz.o.o
تاریخ تحویل نقد: ۲۴ دی ماه ۱۴۰۰
مهلت اتمام نقد: ۱ بهمن ماه ۱۴۰۰
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل
به نام حق🌸✨

نقد دلنوشته آماس مغز🌼
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨نام اثر:
نام دلنوشته از ترکیب دو واژه‌ی "آماس" و "مغز" تشکیل شده بود. آماس به معنای برآمدی، ورم،نفخ و .... است که با مغز یک اسم مناسب هم از نظر اندازه‌ی نوشتاری و هم معنا ساخته که به طور کلی مخاطب را متوجه اختلالات مغزی و افکارهایی که در این دلنوشته به مفهوم اصلی می‌رساند که باعث ایجاد تورم و ورم مغز شده که یک استعاره از به تنگ آمدن و متلاشی شدن و رو به نابودی بودن است.
نام اثر با توجه به متن دلنوشته هم‌خوانی داشت و می‌توان گفت که نویسنده در انتخاب اسم مناسب و گیرایی آن به خوبی عمل کرده که مخاطب را جذب خود می‌کند که با این وجود متوجه قوت نویسنده در نگاشتن اثر در قالب نام میشود و در ادبی بودن آن شکی نخواهد کرد وبا دیدن نام اثر و خواندن خود دلنوشته متوجه می‌شود که چقدر این نام می‌تواند...

Aiden

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
دل‌نویس
تیم تبلیغات
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
| کتاب گویا |
مدیر
تبلیغات
شناسه کاربر
395
تاریخ ثبت‌نام
2021-03-04
آخرین بازدید
موضوعات
210
نوشته‌ها
2,100
راه‌حل‌ها
39
پسندها
14,728
امتیازها
516
سن
19
محل سکونت
متروکه‌‌ی احساس

  • #2
به نام حق🌸✨

نقد دلنوشته آماس مغز🌼
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨نام اثر:
نام دلنوشته از ترکیب دو واژه‌ی "آماس" و "مغز" تشکیل شده بود. آماس به معنای برآمدی، ورم،نفخ و .... است که با مغز یک اسم مناسب هم از نظر اندازه‌ی نوشتاری و هم معنا ساخته که به طور کلی مخاطب را متوجه اختلالات مغزی و افکارهایی که در این دلنوشته به مفهوم اصلی می‌رساند که باعث ایجاد تورم و ورم مغز شده که یک استعاره از به تنگ آمدن و متلاشی شدن و رو به نابودی بودن است.
نام اثر با توجه به متن دلنوشته هم‌خوانی داشت و می‌توان گفت که نویسنده در انتخاب اسم مناسب و گیرایی آن به خوبی عمل کرده که مخاطب را جذب خود می‌کند که با این وجود متوجه قوت نویسنده در نگاشتن اثر در قالب نام میشود و در ادبی بودن آن شکی نخواهد کرد وبا دیدن نام اثر و خواندن خود دلنوشته متوجه می‌شود که چقدر این نام می‌تواند گنجینه‌ی مفاهیم و رنج‌هایی باشد که همگان از آن در خفقان و تنگنا هستند، آماس مغز شاید در نگاه اول فقط دو واژه باشد اما آن‌چنان مفهومی دارد که پس از ادراکش خود به خود مسکوت می‌مانی، این‌که نویسنده خلاقیتی چون یک نام لایق و نوشته‌ای‌ که پارت به پارت آن، همه‌ی رنج‌های متورم شده‌ی مغز را بازگو می‌کنند شایسته است و بس مؤثر!
نامی که پیچش فهم را دارا باشد شگفتانه است.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨ژانر اثر:
ژانر چهارچوبی که اثر در آن ‌ شکل گرفته شده را معین می‌کند، به معنای دسته، نوع و جنس است، به طور کلی می‌‌توان گفت یک دسته‌بندی نامیده می‌شود.
ژانر اثر تراژدی و اجتماعی بود که در دلنوشته هم می‌شد کاملاً این ساختار را حس کرد که در چهارچوب این دو ژانر نگاشته شده است، همچنین کلافگی و غم‌زدگی را به خوبی نمایان کرده بود، آشوبی که در مغز برپا بود و رنج و دردی که امان از شخص بریده بود، و جمعی بسیار که گرفتار چنان تورم مغزی‌ای هستند که زندگانی به کامشان تلخ شده!
تراژدی‌ای که در این دلنوشته سلسله‌ی عظیمی بنا کرده سخت متحیرم کرد به طوری که کاملاً حسش کردم و به ادراک آن رسیدم که نویسنده چقدر قوی به نگاشتن آن پرداخته!
هردو ژانر به خوبی رعایت شده بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨مقدمه:
مغز دیگر به حدی از آشفتگی رسیده که جای برآمدگی ندارد، نفس‌هایی که آلوده به غم و تیرگی‌اند، جان به بند کشیده شده چیزی جز رهایی نمی‌طلبد ولیکن کجاست رهایی؟
دنیایی که همه به هم ضربه می‌زنند، زنگ زدگی حرف‌هایی که با سنگ زدن خدشه‌های اعماق روح هم‌صدا شده اند.
بهترین شکل یک مقدمه که تک به تک کلمات دلنوشته را در یک بند به مخاطب می‌رساند. مقدمه که یک محتوای کلی و اصلی از اثر است و ادراکی کامل را می‌رساند به خوبی رعایت شده.
با خواندن مقدمه می‌توان به مغتنم بودن اثر پی‌برد.
حس شگفت زدگی علل مصمم بودن خواندن اثر می‌شود و می‌توان گفت نویسنده به خوبی توانسته این حس را ایجاد کند.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨شروع اثر:
دلنوشته با بازگو کردن برآمدگی پیشانی شخص که از همان ابتدا آماس مغز را نمودار می‌کند، سنگینی واژگان که امان از صبر دل و حجم فروپاشیده‌ی سر بریده‌اند، جان‌بخشی و تشبیهات دردآسا که آغازی مدهوش را به بار آورده.
قلم قوی نویسنده از ابتدا هدف اصلی را به نمایش گذاشته و مسیر حروف را معین کرده، شدت پریشانی و درماندگی را به خوبی بیان کرده، توصیفات را به حدی رسانده که جای حرف باقی نمی‌ماند و بهتر بگویم از همین آغاز در حیرت و مسکوتی مانده‌ام.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨سیر اثر:
سیر یک است می‌بایست تعادل خود را حفظ کند، تندی‌اش به تضاد و سرعت بسیار شاخه به شاخه شدن نرسد و کندی‌اش بر باز کردن یک مفهوم تا چندین پارت نماند.
سیر حالت تعادل خود را داشت و همه‌چیز را به اندازه بازگو می‌کرد و به مفهوم اصلی می‌رساند، پارت‌ها همگی از آماس مغز پیروی می‌کردند و هیچ حرف نا‌هماهنگی وجود نداشت و کندی‌ای دیده نمی‌شد.
سیر به خوبی رعایت شده بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨توصیفات:
توصیفات می‌توانند نقطه‌ی قوت یک اثر باشند، زیبایی که توصیفات به اثر می‌بخشد می‌تواند کم و کاستی‌ها را بپوشاند.
دلنوشته آمیخته از توصیفات بود، باید بگویم به گونه‌ای که گمان می‌کردی واژگان در توصیفات غرق شده‌اند!
توصیفات یکی پس از دیگری نگاشته شده بودند و آشوبی از جنس درد را بنا می‌کردند، سخت بود که یک به یک در پیچش هر واژه با واژه‌ی بعدی به فکر فرو بروی و اندکی مسکوت بمانی!
شاید نویسنده از اعماق وجود این‌ تشبیهات را نگاشته بود که چنان با خواندنش به اعماق روح خودت رجوع می‌کردی و می‌دیدی حرف دلت را می‌گوید.
معتقدم هرچه از دل بیاید بر دل نیز می‌نشیند، مخاطب به خوبی می‌تواند توصیفات رنج‌کشیده‌ی آماس مغز را حس کند و به فکر فرو رود.
خلق اثری که آدمی با خواندنش به فکر فرو رود، بی‌نهایت ارزشمند است.
باید بگویم توصیفات عالی بودند.
🌸مثل :
" مشت فشردن‌‌ها امان می‌‌برند و آن‌‌قدر آه کشان هق هقم را در بالش خوابانده‌‌ام که صبر دیوار اتاقم نیز لبریز شده، شانه به شانه‌‌ام ضجه می‌‌زند."
🌸***
"وانگاه که حقانیت جانب تو ایستاده بود، قضاوت شدی؛ اما قفل زبانت نگذاشت واژه‌‌ها از دهانت رخت ببندند.
آخر آن‌‌قدر آن را به سقف دهانت چسباندی که سخن گفتن فراموشش شد!"
🌸***
" به گمانم که اگر مجنون عشق باشی، خوشبخت‌‌ترینی!
چشمانت روی دنیایت فرو می‌‌افتد و جز معشوق نمی‌‌بینی؛ اما ما مجنون‌‌ها چه؟ همین ماها!
تمام ماهایی که جمع من‌‌ها بودیم و جنون، آویخته به خرخره‌‌مان.
نه اشتباه نکنید، عاشق نبودیم!
تمام ماها، مجنونیم و دیوانه.
دیوانه‌‌ی رخ یار نه، دیوانه‌‌ی دیدن‌‌ها!
تمام ماهایی که بیناییم و شیدایی کورمان نکرده،
حقیقت‌ها دیده‌‌ایم که مجنون‌‌مان کرده! "
و بسیاری از توصیفاتی که زیبایی‌شان تحسین برانگیز بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨علائم نگارشی:
با کمک علائم نگارشی می‌شود متن را آن‌طور که مقصود دارد خواند، درنگ کرد و وزن و پایان واژگان را فهمید.
علائم نگارشی اگر رعایت نشوند آدمی دچار مغالطه می‌شود و مفهومی دیگر را می‌فهمد.
در دلنوشته نیم‌فاصله، ویرگول، نقطه و املای واژگان رعایت شده بود و هیچ مشکلی دیده نمی‌شد.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨لحن اثر:
لحن یک بافت آوایی‌ست.
لحن باید به گونه‌ای سرتاسر اثر را دربرگرفته باشد که هیچ دوگانگی را مخاطب حس نکند و خود را در واژگان اثر بیابد و در خود تحولی احساس کند. طوری، هم‌حسی را به مخاطب انتقال دهد و این نقش تا پایان اثر ادامه یابد و همچنین یک جریان متوازن که متغییر نیست.
لحن اثر ادبی‌ بود و یکپارچگی‌ رعایت شده بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨جلد اثر:
ابتدا عکس جلد، ترکیبی از سر انسان مؤنث که گیسوان آشفته بر صورتش آویزان شده‌اند و پریشانی را نمودار کرده و امواج یک دریاچه یا رودخانه که گیاهان ریشه در اعماقشان سر برافروخته و به شکل خمیده ایستاده‌اند.
عکس جلد با دلنوشته هم‌خوانی دارد و به خوبی آشفتگی ذهن و تهی‌ بودنش را نشان می‌دهد.
تایپوگرافی جلد پیچیدگی خاصی از ترکیب رنگ‌هایی که همخوانی ایجاد کرده را نوشته شده که خلاقیت طراح نیز به چشم دیده می‌شود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨ایده و پردازش:
ایده‌ی نویسنده در ارتباط با نام و خود اثر خبر از موفقیتش در تحریف یک موضوع تراژدی می‌دهد که به خوبی توانسته در چهارچوب یک موضوع مشکل بسیاری از افراد و حرف دلشان را بنویسد.
ایده‌ در مورد فردی بود که از تمام سکوت‌هایی که کرده، از تمام عقده‌هایی که در درونش خفه کرده، پتک‌هایی که دیگران بر سرش کوفته‌اند، اجبارهایی که حسرت به دلش کرده‌اند، حرف‌هایی که چون زهری نیش بر جای جای تنش زده‌اند، جنونی که از دیدن حقایق او را مجنون کرده، تفاوتی که همیشه مردم از ان بیزارند و عجیب می‌بینندش، و بسیاری از رنج‌هایی که در اجتماع افرادی را درگیر خود ساخته که دردی بس بی‌درمان دارد.
ایده‌ی بسیار خوبی برای به تصویر کشیدن رنج‌های چنین افرادی بود تا یک نفر هم که شده با خواندن این دلنوشته به اندوه انان پی‌ببرد.
و دارا بودن پردازشی که پختگی واژگان را می‌رساند.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨انتقال احساسات:
پلی که نویسنده ایجاد کرده بود باید بگویم سرعت نور داشت، هرچه که می‌خواندی بیشتر درد را احساس می‌کردی، جنون را می‌فهمیدی، متلاشی شدن را می‌شناختی و برای باری دهان بسته می‌ماندی!
انتقال احساسات در متن موجب شوق خواندن بیش می‌شود ومخاطب به هیچ عنوان دست از خواندن نمی‌کشد.
🌸✨🌸✨🌸

🌸✨سخن منتقد:
شاید همگانی که مسکوت از رنج خود مانده‌اند درک کنند که آماس مغزشان به غایت دوام نمی‌آورد، حرف‌ها تلنبار می‌شوند و سرشان سنگین‌تر آن‌گاه، کوبش مغز به دیوار نیز افاقه نمی‌کند!
قفل زبان بگشایید جهان بی‌رحم‌تر از آن است که رنگ مظلومیت ببیند و دست بردارد، خموش ماندن بیش از پیش حسرت بر دلتان می‌گذارد.
تبریک به نویسنده بابت دلنوشته‌ی زیبا و پر محتواشون💙

تگ تعلق گرفته: الماسی🌸
نویسنده: @ara.pr.o.o
 
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
به نام حق🌸✨

نقد دلنوشته آماس مغز🌼
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨نام اثر:
نام دلنوشته از ترکیب دو واژه‌ی "آماس" و "مغز" تشکیل شده بود. آماس به معنای برآمدی، ورم،نفخ و .... است که با مغز یک اسم مناسب هم از نظر اندازه‌ی نوشتاری و هم معنا ساخته که به طور کلی مخاطب را متوجه اختلالات مغزی و افکارهایی که در این دلنوشته به مفهوم اصلی می‌رساند که باعث ایجاد تورم و ورم مغز شده که یک استعاره از به تنگ آمدن و متلاشی شدن و رو به نابودی بودن است.
نام اثر با توجه به متن دلنوشته هم‌خوانی داشت و می‌توان گفت که نویسنده در انتخاب اسم مناسب و گیرایی آن به خوبی عمل کرده که مخاطب را جذب خود می‌کند که با این وجود متوجه قوت نویسنده در نگاشتن اثر در قالب نام میشود و در ادبی بودن آن شکی نخواهد کرد وبا دیدن نام اثر و خواندن خود دلنوشته متوجه می‌شود که چقدر این نام می‌تواند گنجینه‌ی مفاهیم و رنج‌هایی باشد که همگان از آن در خفقان و تنگنا هستند، آماس مغز شاید در نگاه اول فقط دو واژه باشد اما آن‌چنان مفهومی دارد که پس از ادراکش خود به خود مسکوت می‌مانی، این‌که نویسنده خلاقیتی چون یک نام لایق و نوشته‌ای‌ که پارت به پارت آن، همه‌ی رنج‌های متورم شده‌ی مغز را بازگو می‌کنند شایسته است و بس مؤثر!
نامی که پیچش فهم را دارا باشد شگفتانه است.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨ژانر اثر:
ژانر چهارچوبی که اثر در آن ‌ شکل گرفته شده را معین می‌کند، به معنای دسته، نوع و جنس است، به طور کلی می‌‌توان گفت یک دسته‌بندی نامیده می‌شود.
ژانر اثر تراژدی و اجتماعی بود که در دلنوشته هم می‌شد کاملاً این ساختار را حس کرد که در چهارچوب این دو ژانر نگاشته شده است، همچنین کلافگی و غم‌زدگی را به خوبی نمایان کرده بود، آشوبی که در مغز برپا بود و رنج و دردی که امان از شخص بریده بود، و جمعی بسیار که گرفتار چنان تورم مغزی‌ای هستند که زندگانی به کامشان تلخ شده!
تراژدی‌ای که در این دلنوشته سلسله‌ی عظیمی بنا کرده سخت متحیرم کرد به طوری که کاملاً حسش کردم و به ادراک آن رسیدم که نویسنده چقدر قوی به نگاشتن آن پرداخته!
هردو ژانر به خوبی رعایت شده بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨مقدمه:
مغز دیگر به حدی از آشفتگی رسیده که جای برآمدگی ندارد، نفس‌هایی که آلوده به غم و تیرگی‌اند، جان به بند کشیده شده چیزی جز رهایی نمی‌طلبد ولیکن کجاست رهایی؟
دنیایی که همه به هم ضربه می‌زنند، زنگ زدگی حرف‌هایی که با سنگ زدن خدشه‌های اعماق روح هم‌صدا شده اند.
بهترین شکل یک مقدمه که تک به تک کلمات دلنوشته را در یک بند به مخاطب می‌رساند. مقدمه که یک محتوای کلی و اصلی از اثر است و ادراکی کامل را می‌رساند به خوبی رعایت شده.
با خواندن مقدمه می‌توان به مغتنم بودن اثر پی‌برد.
حس شگفت زدگی علل مصمم بودن خواندن اثر می‌شود و می‌توان گفت نویسنده به خوبی توانسته این حس را ایجاد کند.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨شروع اثر:
دلنوشته با بازگو کردن برآمدگی پیشانی شخص که از همان ابتدا آماس مغز را نمودار می‌کند، سنگینی واژگان که امان از صبر دل و حجم فروپاشیده‌ی سر بریده‌اند، جان‌بخشی و تشبیهات دردآسا که آغازی مدهوش را به بار آورده.
قلم قوی نویسنده از ابتدا هدف اصلی را به نمایش گذاشته و مسیر حروف را معین کرده، شدت پریشانی و درماندگی را به خوبی بیان کرده، توصیفات را به حدی رسانده که جای حرف باقی نمی‌ماند و بهتر بگویم از همین آغاز در حیرت و مسکوتی مانده‌ام.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨سیر اثر:
سیر یک است می‌بایست تعادل خود را حفظ کند، تندی‌اش به تضاد و سرعت بسیار شاخه به شاخه شدن نرسد و کندی‌اش بر باز کردن یک مفهوم تا چندین پارت نماند.
سیر حالت تعادل خود را داشت و همه‌چیز را به اندازه بازگو می‌کرد و به مفهوم اصلی می‌رساند، پارت‌ها همگی از آماس مغز پیروی می‌کردند و هیچ حرف نا‌هماهنگی وجود نداشت و کندی‌ای دیده نمی‌شد.
سیر به خوبی رعایت شده بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨توصیفات:
توصیفات می‌توانند نقطه‌ی قوت یک اثر باشند، زیبایی که توصیفات به اثر می‌بخشد می‌تواند کم و کاستی‌ها را بپوشاند.
دلنوشته آمیخته از توصیفات بود، باید بگویم به گونه‌ای که گمان می‌کردی واژگان در توصیفات غرق شده‌اند!
توصیفات یکی پس از دیگری نگاشته شده بودند و آشوبی از جنس درد را بنا می‌کردند، سخت بود که یک به یک در پیچش هر واژه با واژه‌ی بعدی به فکر فرو بروی و اندکی مسکوت بمانی!
شاید نویسنده از اعماق وجود این‌ تشبیهات را نگاشته بود که چنان با خواندنش به اعماق روح خودت رجوع می‌کردی و می‌دیدی حرف دلت را می‌گوید.
معتقدم هرچه از دل بیاید بر دل نیز می‌نشیند، مخاطب به خوبی می‌تواند توصیفات رنج‌کشیده‌ی آماس مغز را حس کند و به فکر فرو رود.
خلق اثری که آدمی با خواندنش به فکر فرو رود، بی‌نهایت ارزشمند است.
باید بگویم توصیفات عالی بودند.
🌸مثل :
" مشت فشردن‌‌ها امان می‌‌برند و آن‌‌قدر آه کشان هق هقم را در بالش خوابانده‌‌ام که صبر دیوار اتاقم نیز لبریز شده، شانه به شانه‌‌ام ضجه می‌‌زند."
🌸***
"وانگاه که حقانیت جانب تو ایستاده بود، قضاوت شدی؛ اما قفل زبانت نگذاشت واژه‌‌ها از دهانت رخت ببندند.
آخر آن‌‌قدر آن را به سقف دهانت چسباندی که سخن گفتن فراموشش شد!"
🌸***
" به گمانم که اگر مجنون عشق باشی، خوشبخت‌‌ترینی!
چشمانت روی دنیایت فرو می‌‌افتد و جز معشوق نمی‌‌بینی؛ اما ما مجنون‌‌ها چه؟ همین ماها!
تمام ماهایی که جمع من‌‌ها بودیم و جنون، آویخته به خرخره‌‌مان.
نه اشتباه نکنید، عاشق نبودیم!
تمام ماها، مجنونیم و دیوانه.
دیوانه‌‌ی رخ یار نه، دیوانه‌‌ی دیدن‌‌ها!
تمام ماهایی که بیناییم و شیدایی کورمان نکرده،
حقیقت‌ها دیده‌‌ایم که مجنون‌‌مان کرده! "
و بسیاری از توصیفاتی که زیبایی‌شان تحسین برانگیز بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨علائم نگارشی:
با کمک علائم نگارشی می‌شود متن را آن‌طور که مقصود دارد خواند، درنگ کرد و وزن و پایان واژگان را فهمید.
علائم نگارشی اگر رعایت نشوند آدمی دچار مغالطه می‌شود و مفهومی دیگر را می‌فهمد.
در دلنوشته نیم‌فاصله، ویرگول، نقطه و املای واژگان رعایت شده بود و هیچ مشکلی دیده نمی‌شد.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨لحن اثر:
لحن یک بافت آوایی‌ست.
لحن باید به گونه‌ای سرتاسر اثر را دربرگرفته باشد که هیچ دوگانگی را مخاطب حس نکند و خود را در واژگان اثر بیابد و در خود تحولی احساس کند. طوری، هم‌حسی را به مخاطب انتقال دهد و این نقش تا پایان اثر ادامه یابد و همچنین یک جریان متوازن که متغییر نیست.
لحن اثر ادبی‌ بود و یکپارچگی‌ رعایت شده بود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨جلد اثر:
ابتدا عکس جلد، ترکیبی از سر انسان مؤنث که گیسوان آشفته بر صورتش آویزان شده‌اند و پریشانی را نمودار کرده و امواج یک دریاچه یا رودخانه که گیاهان ریشه در اعماقشان سر برافروخته و به شکل خمیده ایستاده‌اند.
عکس جلد با دلنوشته هم‌خوانی دارد و به خوبی آشفتگی ذهن و تهی‌ بودنش را نشان می‌دهد.
تایپوگرافی جلد پیچیدگی خاصی از ترکیب رنگ‌هایی که همخوانی ایجاد کرده را نوشته شده که خلاقیت طراح نیز به چشم دیده می‌شود.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨ایده و پردازش:
ایده‌ی نویسنده در ارتباط با نام و خود اثر خبر از موفقیتش در تحریف یک موضوع تراژدی می‌دهد که به خوبی توانسته در چهارچوب یک موضوع مشکل بسیاری از افراد و حرف دلشان را بنویسد.
ایده‌ در مورد فردی بود که از تمام سکوت‌هایی که کرده، از تمام عقده‌هایی که در درونش خفه کرده، پتک‌هایی که دیگران بر سرش کوفته‌اند، اجبارهایی که حسرت به دلش کرده‌اند، حرف‌هایی که چون زهری نیش بر جای جای تنش زده‌اند، جنونی که از دیدن حقایق او را مجنون کرده، تفاوتی که همیشه مردم از ان بیزارند و عجیب می‌بینندش، و بسیاری از رنج‌هایی که در اجتماع افرادی را درگیر خود ساخته که دردی بس بی‌درمان دارد.
ایده‌ی بسیار خوبی برای به تصویر کشیدن رنج‌های چنین افرادی بود تا یک نفر هم که شده با خواندن این دلنوشته به اندوه انان پی‌ببرد.
و دارا بودن پردازشی که پختگی واژگان را می‌رساند.
◆◇◆◇◆◇◆◇
🌸✨انتقال احساسات:
پلی که نویسنده ایجاد کرده بود باید بگویم سرعت نور داشت، هرچه که می‌خواندی بیشتر درد را احساس می‌کردی، جنون را می‌فهمیدی، متلاشی شدن را می‌شناختی و برای باری دهان بسته می‌ماندی!
انتقال احساسات در متن موجب شوق خواندن بیش می‌شود ومخاطب به هیچ عنوان دست از خواندن نمی‌کشد.
🌸✨🌸✨🌸

🌸✨سخن منتقد:
شاید همگانی که مسکوت از رنج خود مانده‌اند درک کنند که آماس مغزشان به غایت دوام نمی‌آورد، حرف‌ها تلنبار می‌شوند و سرشان سنگین‌تر آن‌گاه، کوبش مغز به دیوار نیز افاقه نمی‌کند!
قفل زبان بگشایید جهان بی‌رحم‌تر از آن است که رنگ مظلومیت ببیند و دست بردارد، خموش ماندن بیش از پیش حسرت بر دلتان می‌گذارد.
تبریک به نویسنده بابت دلنوشته‌ی زیبا و پر محتواشون💙

تگ تعلق گرفته: الماسی🌸
نویسنده: @ara.pr.o.o

نویسنده: @ara.pr.o.o
منتقد: @YiL.diz.o.o

اختصاصی: است
سطح: الماسی

@Niloofar°MC⁴
@مدیر تایپ
 
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
تگ اعمال شد.
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین