. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح داستان قمر دختر بی ادب| آلباتروس

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1
img_20210903_154342_706_rjie_rds9.jpg
داستان: قمر، دختر بی ادب
نویسنده: @آلباتروس
ژانر: اجتماعی
خلاصه
ما سیزده تا دوست بودیم یا بهتر است بگویم یک خانواده سیزده نفرِ؛ ولی یکیمان آن طور که باید نبود. مجبور بودیم تحملش کنیم؛ ولی تا کی؟ باید بالاخره ادب میشد.
تاوانش را با جدایی داد، یک عمر تنهایی و حسرت یک لحظه بودن در کنار دوستانش

لینک اثر:

در دست اقدام - داستان کوتاه قمر، دختر بی ادب | آلباتروس/

منتقد: @Nil@85
تاریخ تحویل: ۲۴ مرداد ۱۴۰۱
مهلت اتمام: ۲۹ مرداد ۱۴۰۱
 
راه‌حل
نقد و تعیین سطح داستان قمر دختر بی ادب

برای اولین بار توی انجمن رمانیک داستانی به دستم رسید که برای کودکان نوشته شده و نویسنده کسی نیست جز دوست عزیزمون آلباتروس و فکر می‌کنم اگه راهش رو ادامه بده به نتایج خوبی برسه و فعالیت در این زمینه آینده‌ی خوبی براش رقم بزنه. می‌دونین که یه نوع از فعالیت ادبی فعالیت در حوزه ادبیات کودکانه. ادبيات كودكان به مجموعه آثار و نوشته‌هايی گفته میشه كه به وسيله‌ی نویسنده‌های بعضاً متخصص در این زمینه، برای مطالعه کودکان به وجود میاد. اما منظورم از متخصص بودن این نیست که نویسنده‌های تازه‌کار نمی‌تونن در این حوزه فعالیت کنن( چون بالاخره باید از یه جایی شروع کرد)
اولین چیزی که باید موقع نوشتن قصه‌ی کودک بهش توجه کرد اینه که چه چیزی می‌خوایم بگیم و هدفمون از نوشتنش چیه؟ می‌دونیم که شخصیت انسان...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,563
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,557
امتیازها
650

  • #2
نقد و تعیین سطح داستان قمر دختر بی ادب

برای اولین بار توی انجمن رمانیک داستانی به دستم رسید که برای کودکان نوشته شده و نویسنده کسی نیست جز دوست عزیزمون آلباتروس و فکر می‌کنم اگه راهش رو ادامه بده به نتایج خوبی برسه و فعالیت در این زمینه آینده‌ی خوبی براش رقم بزنه. می‌دونین که یه نوع از فعالیت ادبی فعالیت در حوزه ادبیات کودکانه. ادبيات كودكان به مجموعه آثار و نوشته‌هايی گفته میشه كه به وسيله‌ی نویسنده‌های بعضاً متخصص در این زمینه، برای مطالعه کودکان به وجود میاد. اما منظورم از متخصص بودن این نیست که نویسنده‌های تازه‌کار نمی‌تونن در این حوزه فعالیت کنن( چون بالاخره باید از یه جایی شروع کرد)
اولین چیزی که باید موقع نوشتن قصه‌ی کودک بهش توجه کرد اینه که چه چیزی می‌خوایم بگیم و هدفمون از نوشتنش چیه؟ می‌دونیم که شخصیت انسان از کودکی شکل می‌گیره و شاید بعضیامون متوجه نشیم؛ ولی علاوه بر خانواده و محیط، یکی از عواملی که روی شخصیت کودک تاثیر می‌ذاره، رسانه‌ها هستن؛ مخصوصاً کتاب و یه نویسنده‌ی فعال در حوزه‌ی ادبیات کودک، باید این موضوع رو مد نظر داشته باشه. فکر می‌کنم اون عقاید افلاطون و ارسطو در مورد داستان گویی برای کودکان پر بیراه هم نباشه که معتقدن داستان باید برای یه کودک آموزنده باشه و چیزی رو بهش یاد بده؛ اما این هم مهمه که کودک از قصه‌ها و داستان‌ها چه چیزی یاد بگیره. توضیح و یاد دادن یه سری مسائل نه به صورت مستقیم که بچه اون‌ها رو پس بزنه؛ بلکه غیر مستقیم باید صورت بگیره و البته بهتره که بچه‌ها رو وارد مسائل و دنیای بزرگترها نکنیم و چیزهایی رو که برای خودمون ارزش هستن، سعی نکنیم توی ذهنشون فرو کنیم. خب من اینا رو گفتم تا مقدمه‌ای باشه برای شروع نقد داستان قمر دختر بی ادب؛ اما بریم سر اصل مطلب که همون داستانه و در مورد ماه‌های سال شمسیه که دوستی به اسم قمر دارن و این قمر همیشه دنبال اذیت کردن دوستاشه و بالاخره از جمعشون طرد میشه.
در
خلاصه‌ی این داستان می‌خونیم:
ما سیزده تا دوست بودیم یا بهتر است بگویم یک خانواده سیزده نفرِ؛ ولی یکیمان آن طور که باید نبود. مجبور بودیم تحملش کنیم؛ ولی تا کی؟ باید بالاخره ادب میشد.
تاوانش را با جدایی داد، یک عمر تنهایی و حسرت یک لحظه بودن در کنار دوستانش
.
ببینیم این خلاصه مناسبه و آیا برای یه کودک جذابه؟
انتخاب کلمات و جملات ساده و قابل فهم برای بچه‌ها، یکی از چیزهاییه که توی متن مربوط به اون باید نویسنده فعال در حوزه ادبیات کودک بهش توجه کنه، کلمات ثقیل و غیر قابل فهم، جا به جایی افعال، لحن سنگین و غیر کودکانه، باعث میشه بچه‌ها خسته بشن و اثری رو که در حال خوندنش هستن کنار بذارن. توی خلاصه قمر دختر بی ادب کلمات تقریبا خوبی انتخاب شدن؛ اما جملات آخری امکان این رو به وجود میارن که بچه‌ها جذبش نشن و بذارنش کنار چون پایان داستان رو لو میده و این لو دادن جواب سوالی رو که توی ذهن ایجاد میشه میده و مخاطب به خودش میگه خب دیگه چه لزومی داره من این داستان رو بخونم! خود نویسنده توی خلاصه همه چیز رو گفته.
و مورد بعدی غلط املاییه:
سیزده نفرِ: سیزده نفره
می‌دونین که برای بچه‌ها باید به درست‌نویسی کلمات هم توجه بشه؛ چون وظیفه‌ی یه نویسنده‌‌ای که برای بچه‌ها می‌نویسه، خیلی سنگین‌تر از نویسنده‌ی بزرگسالانه و روی تک تک کلماتی که برای نوشتن انتخاب می‌کنه باید دقت کنه. این که درستشون رو بنویسه و ایراد دستوری نداشته باشه و مطابق با رسم‌الخط کتاب‌های درسی بچه‌ها باشه. چرا؟ چون بچه اینا رو می‌بینه و می‌خونه و حتی اگه اشکالی داشته باشن با خودش فکر می‌کنه برای این‌که توی کتاب اومدن حتماً درستن؛ ولی وقتی کتاب درسیش رو باز می‌کنه می‌بینه طور دیگه‌ای نوشته شدن و اینجاست که دچار تعارض میشه.
ژانر اثر هم بهتر بود به جای اجتماعی، فانتزی انتخاب بشه، چون داره توی یه دنیای خیالی با شخصیت‌های تخیلی اتفاق میفته. اینجا ما با یه دنیای واقعی رو به رو‌ نیستیم و مسئله‌ای اجتماعی مطرح نشده؛ پس ژانر فانتزیه. ‌‌
‌شخصیت پردازی هم یکی از ارکان مهم داستان نویسیه و چنان به شخصیت باید پرداخته بشه که خواننده بتونه باهاش ارتباط برقرار کنه و ذهنیتی ازش پیدا کنه؛ این با طرز حرف زدن، طریقه لباس پوشیدن، طرز افکار و عقاید، احساسات و عادت‌های خلقی، ظاهر و موارد دیگه به وجود میاد و وقتی داستانی مثل داستان آلباتروس عزیز با این حجم وجود داره این شخصیت پردازی در عین رعایت ایجاز و فشردگی باید انجام بشه که البته کار خیلی سختیه؛ ولی نویسنده به خوبی چنین کاری رو انجام داده:
تیر با موهای سیاه و کوچکش که خرگوشی بسته بودشان، لیسی به آبنبات چوبیش زد و گفت:
- موافقم.
آبان رو به آذر که منتظر دست زیر چانه گذاشته بود، گفت:
- یک تقه به پنجره دی بزن، اون هم باید باشه.
آذر با اخم غر زد.
- کی جرئت داره اون گنده دماغ رو صدا کنه؟ لابد دوباره خوابیده، اصلاً هم براش بقیه مهم نیستن.
تیر لیس دوباره‌ای به آبنبات چوبیش زد و با لحنی بی تفاوت گفت:
- موافقم.
آبان کلافه نچی کرد و رو به آن‌ دو
گفت:
- یعنی چی؟ همگیمون باید باشیم. بدون حضور قمر احضارش سخته، حالا میگی دی هم نباشه؟
سپس صدایش را بالا برد و گفت:
- دی، دی، دختر بیا بیرون!
آذر که از الماس‌های باران برای خود نگین انگشتر درست کرده بود، برای خودنمایی همان دست پر انگشترش را روی گوشش گذاشت و با یک چشم باز لـ*ـب زد.
- خودم صداش می‌کنم، کر شدم.

به هر کدوم از مخلوقات داستانیش، رفتارها و حرکاتی داده که شخصیتشون رو نشون بده و میشه گفت این یه امتیاز مثبت برای نویسنده ی عزیزمونه و کارش رو هم طبیعی انجام داده.
در بحث
زاويه ديد هم هر داستان، به زاویه دید خاصی نیازمنده و نویسنده باید همیشه بهترین و مناسب‌ترینش رو انتخاب کنه و بدون ساده‌انگاری و سرهم بندی با انتخاب درست، داستان رو جذابتر کنه. زاویه دید توی داستان قمر دختر بی ادب از نظر من دانای کل نامحدوده، چون اطلاعات لازم و کافی در مورد تمام شخصیت‌ها رو داده، از افکارشون ما رو با خبر کرده و حتی وقتی قمر به نقطه‌ی دیگه‌ای تبعید میشه، راوی ما رو از حال و روزش بی خبر نمیذاره؛ در واقع نويسنده، مثل یه گوینده، رفتار و افکار شخصیت‌ها رو برای ما گزارش می‌کنه موقعیت‌ها رو برامون به تصویر می‌کشه؛ اما این زاویه دید برای یه داستان کودکانه، یه ایراد داره؛ اون هم اینه که لحن تا حدی غیر صمیمی میشه و اگه ماجرای داستان عجیب و خارق‌العاده باشه، باورپذیر بودنش کم میشه.
اما در مورد
گفت و گو يا ديالوگ: گفت و گو به داستان قدرت و روح زندگی می‌بخشه، باعث پر رنگ شدن پیرنگ میشه و اون رو گسترش میده، باعث میشه خواننده شخصیت‌ها رو بشناسه و عمل داستانی رو پیش می‌بره. نویسنده باید به این موضوع توجه کنه که حرف زدن افراد با همدیگه فرق می‌کنه و مثلاً یه پیرمرد و یه جوون مثل هم حرف نمی‌زنن و یا کلماتی که یه آدم تحصیلکرده به کار می‌بره، آدمی که عامی و کم سواد باشه به کار نمی‌بره. از نظر من نویسنده داستان قمر دختر بی ادب تونسته برای شخصیت‌ها تا حد قابل قبولی گفت و گوهای خوبی بنویسه، یعنی هر شخص به تناسب خودش حرف میزنه:
اینک قمر بی این‌که لحن چندی پیشش را حفظ کند، رو به اسفند گفت:
- دروغم کجاست؟ تاریخ
تنها بود، رفتم تا از تنهایی درش بیارم. (مرموز) براش یک هدیه با ارزش داشتم!
اسفند همان لحظه متوجه منظورش شد و از خشم دستانش مشت شد
.
ولی یه جاهایی هم مثل این تیکه‌ی کوچیک بوده که به جای نشون دادن حالت یا ایجاد گفت و گوی داستانی، دیالوگ رو نمایشنامه‌ای نوشته که یه ایراده:

سال: سکوت کنید.
ولی باز هم میگم در اکثر اوقات گفت و گوهای خوبی نوشته:
صداها برای باری دیگر خوابید که سال گفت:
- قمر!
قمر با پشت چشم نازک کردن نگاهش کرد که گفت:
- می‌دانی که تو را بارها مورد عفو خویش قرار داده‌ایم.
قمر پوزخندی زد و با تعظیمی که کرد، گفت:
- این بزرگواری شما را می‌رساند سال بزرگ!
سال بی توجه به لودگی کردن‌هایش گفت:
- زین پس قمر را طرد شده اعلام می‌کنم
.
و بدون شک نویسنده تونسته با استفاده از گفت‌ و گو کمک بزرگی به پرداخت شخصیت‌هاش توی داستانش بکنه:

تیر با موهای سیاه و کوچکش که خرگوشی بسته بودشان، لیسی به آبنبات چوبیش زد و گفت:
- موافقم.
آبان رو به آذر که منتظر دست زیر چانه گذاشته بود، گفت:
- یک تقه به پنجره دی بزن، اون هم باید باشه.
آذر با اخم غر زد.
- کی جرئت داره اون گنده دماغ رو صدا کنه؟ لابد دوباره خوابیده، اصلاً هم براش بقیه مهم نیستن.
تیر لیس دوباره‌ای به آبنبات چوبیش زد و با لحنی بی تفاوت گفت:
- موافقم.
.

نحوه انتخاب جملات و واژگان هم یکی دیگه از مواردیه که نقش مهمی در نوشتن داستان برای بچه‌ها داره: نثر ادبيات كودكان با نثر ادبيات بزرگسالان خیلی فرق داره، دایره واژگانی بچه‌ها وسیع نیست و محدوده و معنی خیلی از کلمات رو هنوز نمی‌دونن بنابراین نویسنده باید به این نکته توجه کنه، علاوه بر این سعی کنه از جملات کوتاه، ساده و روان برای نوشتن داستان یا قصه‌ش استفاده کنه و نباید از جمله‌های طولانی و کلماتی با معنی سنگین استفاده کنه. بی توجهی به این موارد می‌تونه بچه‌ها رو گیج بکنه و حتی امکان داره از کتاب خوندن زده بشن؛ ولی ما توی داستان قمر دختر بی ادب از این دست جملات طولانی خیلی می‌بینیم:
مرداد دستی به لباس سبز و بزرگش که دنباله‌ دار بود و گل‌های رویش به آن زینت بخشیده بودند، زد و به تبعیت از برادرش که چند دقیقه از او بزرگ‌تر بود، لـ*ـب‌ باز کرد.
یا:

آذر که از الماس‌های باران برای خود نگین انگشتر درست کرده بود، برای خودنمایی همان دست پر انگشترش را روی گوشش گذاشت و با یک چشم باز لـ*ـب زد.
و البته همون‌طور که قبلاً اشاره کردم از واژه‌هایی استفاده کرده که امکان داره برای کودک سنگین باشن مثل:

تبعیت
مسحور
قطورش
اکراه

این نحوه انتخاب واژه‌ها روی اسم هم تأثیر میذاره، نویسنده‌‌ی فعال در حوزه ادبیات کودک در این مورد هم نیازه دقت زیادی داشته باشه، یه عنوان ساده و جذاب برای یه داستان کودکانه، با استفاده از کلمه‌های ساده که البته تمام ماجرا رو لو نده و به کودک اجازه بده تخیلش رو برای حدس زدن محتوا به کار ببره، بهترین انتخابه و عنوان اثری که آلباتروس عزیزمون نوشته، قمر دختر بی ادب اولین ذهنیتی رو که به وجود میاره اینه که ماجرا در مورد دختر بی ادبی به اسم قمره و این سؤال رو به وجود میاره که چرا اون ادب نداره؟ مگه چیکار کرده؟ و به این صورت مخاطب توی ذهنش شروع می‌کنه به داستان پردازی و علاوه بر این‌که قوه تخیلش به کار میفته، برای پیدا کردن جواب سؤالاتش دنباله‌ی داستان رو میگیره، یه نکته مثبت دیگه‌ای که توجه رو جلب می‌کنه انتخاب کلمات ساده و قابل فهم برای عنوانه که مخاطب کودک به راحتی معناش رو درک می‌کنه.
نقاشي هم نقش زیادی در جذب کودک داره و من یه توصیه برای دوست نویسنده‌مون دارم که اگه یه زمانی قصد داشت اثری برای کودکان منتشر کنه، حتماً از نقاشی استفاده کنه. نقاشی‌ها فقط برای قشنگی نیستن بلکه برای فهم بیشتر داستان از طرف مخاطب کودک و رسوندن پیام، هم استفاده میشن و به جذابیت اثر کمک می‌کنن و البته کتابهایی که نقاشی دارن مربوط به مقطع سنی خاصی هستن از خردسال تا سال‌های میانی دبستان و بعد از اون دیگه استفاده از نقاشی ضرورتی نداره و به این نکته هم باید توجه داشت که نقاشی‌ها حس زیبایی شناسی رو در کودک بیدار می‌کنن و حتی باعث آشنایی اون با رنگ‌ها و نحوه رنگ آمیزی میشن. پس بهتره از تصاویر و رنگ‌های جذاب در کتاب استفاده بشه.
اما ببینیم
پيام داستان چیه و چه چیزی می‌خواد بهمون بگه: خب، ماجرا همون‌طور که قبلاً گفتم در مورد دوازده ماه ساله که یه ماه اضافی به اسم قمر هم بینشونه و چون خیلی شیطونه و اذیت می‌کنه از طرف سال، به آسمون طرد و تبعید میشه، حالا سؤال اینجاست که نویسنده با نوشتن این داستان قصد داره چی به مخاطب کم سن و سالش بگه؟ آیا پیامش اینه که اگه دوستات رو اذیت کنی، طرد میشی و دیگه کسی دوستت نداره؟ آیا پایان ماجرا خشن نبود؟ طرد و تبعید کردن زیاده روی نبود؟ نمی‌شد قمر طور دیگه‌ای تنبیه بشه؟ و یه چیز دیگه این‌که دوازده ماه سال شمسی با اسامی و پیشینه‌ی فارسی چه ارتباطی با قمر که عربیه دارن؟ مطمئناً اثر دوستمون به عنوان اولین کارش در زمینه داستان نویسی برای کودکان، بد نیست و تا حد زیادی قابل قبوله یا بهتره بگم بهتر از بعضی آثار منتشر شده‌ایه که باهاشون مواجه شدم؛ ولی باید به این نکاتی که گفتم توجه کنه. انتقال پیام درست، واضح و روشن به مخاطب کم سن و سال و همین‌طور دادن اطلاعات مناسب و درست در طول داستان خیلی مهمه و من امیدوارم در آثار بعدی دوستمون مواردی که گفته شد رعایت بشن.
با آرزوی موفقیت برای آلباتروس عزیز
و برای این‌که تشویق بشه برامون داستان‌های قشنگ و بهتری بنویسه پیشنهاد می‌کنم سطح طلایی به اثرش داده بشه.

سطح:
طلایی
رده سنی: کودکان
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
نقد و تعیین سطح داستان قمر دختر بی ادب

برای اولین بار توی انجمن رمانیک داستانی به دستم رسید که برای کودکان نوشته شده و نویسنده کسی نیست جز دوست عزیزمون آلباتروس و فکر می‌کنم اگه راهش رو ادامه بده به نتایج خوبی برسه و فعالیت در این زمینه آینده‌ی خوبی براش رقم بزنه. می‌دونین که یه نوع از فعالیت ادبی فعالیت در حوزه ادبیات کودکانه. ادبيات كودكان به مجموعه آثار و نوشته‌هايی گفته میشه كه به وسيله‌ی نویسنده‌های بعضاً متخصص در این زمینه، برای مطالعه کودکان به وجود میاد. اما منظورم از متخصص بودن این نیست که نویسنده‌های تازه‌کار نمی‌تونن در این حوزه فعالیت کنن( چون بالاخره باید از یه جایی شروع کرد)
اولین چیزی که باید موقع نوشتن قصه‌ی کودک بهش توجه کرد اینه که چه چیزی می‌خوایم بگیم و هدفمون از نوشتنش چیه؟ می‌دونیم که شخصیت انسان از کودکی شکل می‌گیره و شاید بعضیامون متوجه نشیم؛ ولی علاوه بر خانواده و محیط، یکی از عواملی که روی شخصیت کودک تاثیر می‌ذاره، رسانه‌ها هستن؛ مخصوصاً کتاب و یه نویسنده‌ی فعال در حوزه‌ی ادبیات کودک، باید این موضوع رو مد نظر داشته باشه. فکر می‌کنم اون عقاید افلاطون و ارسطو در مورد داستان گویی برای کودکان پر بیراه هم نباشه که معتقدن داستان باید برای یه کودک آموزنده باشه و چیزی رو بهش یاد بده؛ اما این هم مهمه که کودک از قصه‌ها و داستان‌ها چه چیزی یاد بگیره. توضیح و یاد دادن یه سری مسائل نه به صورت مستقیم که بچه اون‌ها رو پس بزنه؛ بلکه غیر مستقیم باید صورت بگیره و البته بهتره که بچه‌ها رو وارد مسائل و دنیای بزرگترها نکنیم و چیزهایی رو که برای خودمون ارزش هستن، سعی نکنیم توی ذهنشون فرو کنیم. خب من اینا رو گفتم تا مقدمه‌ای باشه برای شروع نقد داستان قمر دختر بی ادب؛ اما بریم سر اصل مطلب که همون داستانه و در مورد ماه‌های سال شمسیه که دوستی به اسم قمر دارن و این قمر همیشه دنبال اذیت کردن دوستاشه و بالاخره از جمعشون طرد میشه.
در
خلاصه‌ی این داستان می‌خونیم:
ما سیزده تا دوست بودیم یا بهتر است بگویم یک خانواده سیزده نفرِ؛ ولی یکیمان آن طور که باید نبود. مجبور بودیم تحملش کنیم؛ ولی تا کی؟ باید بالاخره ادب میشد.
تاوانش را با جدایی داد، یک عمر تنهایی و حسرت یک لحظه بودن در کنار دوستانش
.
ببینیم این خلاصه مناسبه و آیا برای یه کودک جذابه؟
انتخاب کلمات و جملات ساده و قابل فهم برای بچه‌ها، یکی از چیزهاییه که توی متن مربوط به اون باید نویسنده فعال در حوزه ادبیات کودک بهش توجه کنه، کلمات ثقیل و غیر قابل فهم، جا به جایی افعال، لحن سنگین و غیر کودکانه، باعث میشه بچه‌ها خسته بشن و اثری رو که در حال خوندنش هستن کنار بذارن. توی خلاصه قمر دختر بی ادب کلمات تقریبا خوبی انتخاب شدن؛ اما جملات آخری امکان این رو به وجود میارن که بچه‌ها جذبش نشن و بذارنش کنار چون پایان داستان رو لو میده و این لو دادن جواب سوالی رو که توی ذهن ایجاد میشه میده و مخاطب به خودش میگه خب دیگه چه لزومی داره من این داستان رو بخونم! خود نویسنده توی خلاصه همه چیز رو گفته.
و مورد بعدی غلط املاییه:
سیزده نفرِ: سیزده نفره
می‌دونین که برای بچه‌ها باید به درست‌نویسی کلمات هم توجه بشه؛ چون وظیفه‌ی یه نویسنده‌‌ای که برای بچه‌ها می‌نویسه، خیلی سنگین‌تر از نویسنده‌ی بزرگسالانه و روی تک تک کلماتی که برای نوشتن انتخاب می‌کنه باید دقت کنه. این که درستشون رو بنویسه و ایراد دستوری نداشته باشه و مطابق با رسم‌الخط کتاب‌های درسی بچه‌ها باشه. چرا؟ چون بچه اینا رو می‌بینه و می‌خونه و حتی اگه اشکالی داشته باشن با خودش فکر می‌کنه برای این‌که توی کتاب اومدن حتماً درستن؛ ولی وقتی کتاب درسیش رو باز می‌کنه می‌بینه طور دیگه‌ای نوشته شدن و اینجاست که دچار تعارض میشه.
ژانر اثر هم بهتر بود به جای اجتماعی، فانتزی انتخاب بشه، چون داره توی یه دنیای خیالی با شخصیت‌های تخیلی اتفاق میفته. اینجا ما با یه دنیای واقعی رو به رو‌ نیستیم و مسئله‌ای اجتماعی مطرح نشده؛ پس ژانر فانتزیه. ‌‌
‌شخصیت پردازی هم یکی از ارکان مهم داستان نویسیه و چنان به شخصیت باید پرداخته بشه که خواننده بتونه باهاش ارتباط برقرار کنه و ذهنیتی ازش پیدا کنه؛ این با طرز حرف زدن، طریقه لباس پوشیدن، طرز افکار و عقاید، احساسات و عادت‌های خلقی، ظاهر و موارد دیگه به وجود میاد و وقتی داستانی مثل داستان آلباتروس عزیز با این حجم وجود داره این شخصیت پردازی در عین رعایت ایجاز و فشردگی باید انجام بشه که البته کار خیلی سختیه؛ ولی نویسنده به خوبی چنین کاری رو انجام داده:
تیر با موهای سیاه و کوچکش که خرگوشی بسته بودشان، لیسی به آبنبات چوبیش زد و گفت:
- موافقم.
آبان رو به آذر که منتظر دست زیر چانه گذاشته بود، گفت:
- یک تقه به پنجره دی بزن، اون هم باید باشه.
آذر با اخم غر زد.
- کی جرئت داره اون گنده دماغ رو صدا کنه؟ لابد دوباره خوابیده، اصلاً هم براش بقیه مهم نیستن.
تیر لیس دوباره‌ای به آبنبات چوبیش زد و با لحنی بی تفاوت گفت:
- موافقم.
آبان کلافه نچی کرد و رو به آن‌ دو
گفت:
- یعنی چی؟ همگیمون باید باشیم. بدون حضور قمر احضارش سخته، حالا میگی دی هم نباشه؟
سپس صدایش را بالا برد و گفت:
- دی، دی، دختر بیا بیرون!
آذر که از الماس‌های باران برای خود نگین انگشتر درست کرده بود، برای خودنمایی همان دست پر انگشترش را روی گوشش گذاشت و با یک چشم باز لـ*ـب زد.
- خودم صداش می‌کنم، کر شدم.

به هر کدوم از مخلوقات داستانیش، رفتارها و حرکاتی داده که شخصیتشون رو نشون بده و میشه گفت این یه امتیاز مثبت برای نویسنده ی عزیزمونه و کارش رو هم طبیعی انجام داده.
در بحث
زاويه ديد هم هر داستان، به زاویه دید خاصی نیازمنده و نویسنده باید همیشه بهترین و مناسب‌ترینش رو انتخاب کنه و بدون ساده‌انگاری و سرهم بندی با انتخاب درست، داستان رو جذابتر کنه. زاویه دید توی داستان قمر دختر بی ادب از نظر من دانای کل نامحدوده، چون اطلاعات لازم و کافی در مورد تمام شخصیت‌ها رو داده، از افکارشون ما رو با خبر کرده و حتی وقتی قمر به نقطه‌ی دیگه‌ای تبعید میشه، راوی ما رو از حال و روزش بی خبر نمیذاره؛ در واقع نويسنده، مثل یه گوینده، رفتار و افکار شخصیت‌ها رو برای ما گزارش می‌کنه موقعیت‌ها رو برامون به تصویر می‌کشه؛ اما این زاویه دید برای یه داستان کودکانه، یه ایراد داره؛ اون هم اینه که لحن تا حدی غیر صمیمی میشه و اگه ماجرای داستان عجیب و خارق‌العاده باشه، باورپذیر بودنش کم میشه.
اما در مورد
گفت و گو يا ديالوگ: گفت و گو به داستان قدرت و روح زندگی می‌بخشه، باعث پر رنگ شدن پیرنگ میشه و اون رو گسترش میده، باعث میشه خواننده شخصیت‌ها رو بشناسه و عمل داستانی رو پیش می‌بره. نویسنده باید به این موضوع توجه کنه که حرف زدن افراد با همدیگه فرق می‌کنه و مثلاً یه پیرمرد و یه جوون مثل هم حرف نمی‌زنن و یا کلماتی که یه آدم تحصیلکرده به کار می‌بره، آدمی که عامی و کم سواد باشه به کار نمی‌بره. از نظر من نویسنده داستان قمر دختر بی ادب تونسته برای شخصیت‌ها تا حد قابل قبولی گفت و گوهای خوبی بنویسه، یعنی هر شخص به تناسب خودش حرف میزنه:
اینک قمر بی این‌که لحن چندی پیشش را حفظ کند، رو به اسفند گفت:
- دروغم کجاست؟ تاریخ
تنها بود، رفتم تا از تنهایی درش بیارم. (مرموز) براش یک هدیه با ارزش داشتم!
اسفند همان لحظه متوجه منظورش شد و از خشم دستانش مشت شد
.
ولی یه جاهایی هم مثل این تیکه‌ی کوچیک بوده که به جای نشون دادن حالت یا ایجاد گفت و گوی داستانی، دیالوگ رو نمایشنامه‌ای نوشته که یه ایراده:

سال: سکوت کنید.
ولی باز هم میگم در اکثر اوقات گفت و گوهای خوبی نوشته:
صداها برای باری دیگر خوابید که سال گفت:
- قمر!
قمر با پشت چشم نازک کردن نگاهش کرد که گفت:
- می‌دانی که تو را بارها مورد عفو خویش قرار داده‌ایم.
قمر پوزخندی زد و با تعظیمی که کرد، گفت:
- این بزرگواری شما را می‌رساند سال بزرگ!
سال بی توجه به لودگی کردن‌هایش گفت:
- زین پس قمر را طرد شده اعلام می‌کنم
.
و بدون شک نویسنده تونسته با استفاده از گفت‌ و گو کمک بزرگی به پرداخت شخصیت‌هاش توی داستانش بکنه:

تیر با موهای سیاه و کوچکش که خرگوشی بسته بودشان، لیسی به آبنبات چوبیش زد و گفت:
- موافقم.
آبان رو به آذر که منتظر دست زیر چانه گذاشته بود، گفت:
- یک تقه به پنجره دی بزن، اون هم باید باشه.
آذر با اخم غر زد.
- کی جرئت داره اون گنده دماغ رو صدا کنه؟ لابد دوباره خوابیده، اصلاً هم براش بقیه مهم نیستن.
تیر لیس دوباره‌ای به آبنبات چوبیش زد و با لحنی بی تفاوت گفت:
- موافقم.
.

نحوه انتخاب جملات و واژگان هم یکی دیگه از مواردیه که نقش مهمی در نوشتن داستان برای بچه‌ها داره: نثر ادبيات كودكان با نثر ادبيات بزرگسالان خیلی فرق داره، دایره واژگانی بچه‌ها وسیع نیست و محدوده و معنی خیلی از کلمات رو هنوز نمی‌دونن بنابراین نویسنده باید به این نکته توجه کنه، علاوه بر این سعی کنه از جملات کوتاه، ساده و روان برای نوشتن داستان یا قصه‌ش استفاده کنه و نباید از جمله‌های طولانی و کلماتی با معنی سنگین استفاده کنه. بی توجهی به این موارد می‌تونه بچه‌ها رو گیج بکنه و حتی امکان داره از کتاب خوندن زده بشن؛ ولی ما توی داستان قمر دختر بی ادب از این دست جملات طولانی خیلی می‌بینیم:
مرداد دستی به لباس سبز و بزرگش که دنباله‌ دار بود و گل‌های رویش به آن زینت بخشیده بودند، زد و به تبعیت از برادرش که چند دقیقه از او بزرگ‌تر بود، لـ*ـب‌ باز کرد.
یا:

آذر که از الماس‌های باران برای خود نگین انگشتر درست کرده بود، برای خودنمایی همان دست پر انگشترش را روی گوشش گذاشت و با یک چشم باز لـ*ـب زد.
و البته همون‌طور که قبلاً اشاره کردم از واژه‌هایی استفاده کرده که امکان داره برای کودک سنگین باشن مثل:

تبعیت
مسحور
قطورش
اکراه

این نحوه انتخاب واژه‌ها روی اسم هم تأثیر میذاره، نویسنده‌‌ی فعال در حوزه ادبیات کودک در این مورد هم نیازه دقت زیادی داشته باشه، یه عنوان ساده و جذاب برای یه داستان کودکانه، با استفاده از کلمه‌های ساده که البته تمام ماجرا رو لو نده و به کودک اجازه بده تخیلش رو برای حدس زدن محتوا به کار ببره، بهترین انتخابه و عنوان اثری که آلباتروس عزیزمون نوشته، قمر دختر بی ادب اولین ذهنیتی رو که به وجود میاره اینه که ماجرا در مورد دختر بی ادبی به اسم قمره و این سؤال رو به وجود میاره که چرا اون ادب نداره؟ مگه چیکار کرده؟ و به این صورت مخاطب توی ذهنش شروع می‌کنه به داستان پردازی و علاوه بر این‌که قوه تخیلش به کار میفته، برای پیدا کردن جواب سؤالاتش دنباله‌ی داستان رو میگیره، یه نکته مثبت دیگه‌ای که توجه رو جلب می‌کنه انتخاب کلمات ساده و قابل فهم برای عنوانه که مخاطب کودک به راحتی معناش رو درک می‌کنه.
نقاشي هم نقش زیادی در جذب کودک داره و من یه توصیه برای دوست نویسنده‌مون دارم که اگه یه زمانی قصد داشت اثری برای کودکان منتشر کنه، حتماً از نقاشی استفاده کنه. نقاشی‌ها فقط برای قشنگی نیستن بلکه برای فهم بیشتر داستان از طرف مخاطب کودک و رسوندن پیام، هم استفاده میشن و به جذابیت اثر کمک می‌کنن و البته کتابهایی که نقاشی دارن مربوط به مقطع سنی خاصی هستن از خردسال تا سال‌های میانی دبستان و بعد از اون دیگه استفاده از نقاشی ضرورتی نداره و به این نکته هم باید توجه داشت که نقاشی‌ها حس زیبایی شناسی رو در کودک بیدار می‌کنن و حتی باعث آشنایی اون با رنگ‌ها و نحوه رنگ آمیزی میشن. پس بهتره از تصاویر و رنگ‌های جذاب در کتاب استفاده بشه.
اما ببینیم
پيام داستان چیه و چه چیزی می‌خواد بهمون بگه: خب، ماجرا همون‌طور که قبلاً گفتم در مورد دوازده ماه ساله که یه ماه اضافی به اسم قمر هم بینشونه و چون خیلی شیطونه و اذیت می‌کنه از طرف سال، به آسمون طرد و تبعید میشه، حالا سؤال اینجاست که نویسنده با نوشتن این داستان قصد داره چی به مخاطب کم سن و سالش بگه؟ آیا پیامش اینه که اگه دوستات رو اذیت کنی، طرد میشی و دیگه کسی دوستت نداره؟ آیا پایان ماجرا خشن نبود؟ طرد و تبعید کردن زیاده روی نبود؟ نمی‌شد قمر طور دیگه‌ای تنبیه بشه؟ و یه چیز دیگه این‌که دوازده ماه سال شمسی با اسامی و پیشینه‌ی فارسی چه ارتباطی با قمر که عربیه دارن؟ مطمئناً اثر دوستمون به عنوان اولین کارش در زمینه داستان نویسی برای کودکان، بد نیست و تا حد زیادی قابل قبوله یا بهتره بگم بهتر از بعضی آثار منتشر شده‌ایه که باهاشون مواجه شدم؛ ولی باید به این نکاتی که گفتم توجه کنه. انتقال پیام درست، واضح و روشن به مخاطب کم سن و سال و همین‌طور دادن اطلاعات مناسب و درست در طول داستان خیلی مهمه و من امیدوارم در آثار بعدی دوستمون مواردی که گفته شد رعایت بشن.
با آرزوی موفقیت برای آلباتروس عزیز
و برای این‌که تشویق بشه برامون داستان‌های قشنگ و بهتری بنویسه پیشنهاد می‌کنم سطح طلایی به اثرش داده بشه.

سطح:
طلایی
رده سنی: کودکان

نویسنده: @آلباتروس
منتقد: @Nil@85

اختصاصی: است
سطح: طلایی
رده بندی سنی: کودکان


@N O.o R

@مدیر تایپ
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین