. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح داستان دختر کمانچه زن| پریا

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
رده سنی
  1. جوانان

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #1
img_20210903_154342_706_rjie_rds9.jpg


عنوان: دخترک کمانچه زن

نویسندگان: P.E, H.N @_parya_

ژانر: اجتماعی، تراژدی

هدف: نشان دادن گوشه‌ای از مشکلات جامعه

خلاصه:

زندگی دستخوش بازی سرنوشت شده و ما همانند عروسک خیمه شب بازی، با دستورات کتاب قطور تقدیر به این طرف و آن طرف می‌رویم و همانند خواسته‌های او عمل می‌کنیم!

و امان از دستوراتی که کمانچه به دست کودکی می‌دهد و می‌گوید، آنجا، درست کنار فروشگاه بنشین و بنواز!

دخترک کمانچه‌زن قصه‌ی من، بنواز، شاد بنواز که قلب سنگ از نم اشکانت آب می‌شود و نرم! بنواز که مردم این شهر خواب غفلت پیشه کرده‌اند. بنواز که پادشاه در خوشی غرق است و تو دستانت از سرما سرخ و از گرما پوست- پوست شده است. بنواز که مروارید‌های بی رنگ چشمانت پیش خداوند، ضمانت پاکی‌ات را می‌کنند.

بنواز دخترک من، بنواز!

لینک اثر:


منتقد: @Nahal.R
تاریخ تحویل: ۲۳ آبان ۱۴۰۱
مهلت اتمام: ۳۰ آبان ۱۴۰۱
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
عنوان:
عنوان داستان شما دخترک کمانچه زن بود. این عنوان کاملا با متنِ شما ارتباط داشت. اسم، چهار بخشی و از جذابیت خوبی برخوردار بود. عنوانی که انتخاب کرده بودید بلند و خوش آوا به نظر می‌رسید و خواننده را به خود جذب می‌کرد. اسم سازگار با محیط داستان بود و حسِ غم و اندوه خاصی را به خواننده منتقل می‌کرد. کاملا با ژانر ارتباط داشت و از لحاظ تراژدی، درد و غم را انتقال می‌داد. به علت زیبایی نام، خواننده به طرفش جذب می‌شد.
ژانر:
ژانر رمان از (تراژدی – اجتماعی) تشکیل شده بود. هر دوی این‌ها ژانرهای غالبِ رمانتان بودند و اثراتشان تک به تک در داستان دیده میشد. غم و اندوه دخترک که بر سر خیابان می‌نشست و می‌نواخت، زندگی دشوار او و... تراژدی را در داستان پررنگ می‌ساخت و معضل بچه‌های کار یک مسئله‌ی به شدت اجتماعی و دردناک بود که در طول تمام داستان با...

جادوگر انجمن:)

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
896
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-05
آخرین بازدید
موضوعات
11
نوشته‌ها
286
راه‌حل‌ها
5
پسندها
2,303
امتیازها
183
سن
18
محل سکونت
میستیک فالز
وب سایت
nahalradan.blogfa.com

  • #2
عنوان:
عنوان داستان شما دخترک کمانچه زن بود. این عنوان کاملا با متنِ شما ارتباط داشت. اسم، چهار بخشی و از جذابیت خوبی برخوردار بود. عنوانی که انتخاب کرده بودید بلند و خوش آوا به نظر می‌رسید و خواننده را به خود جذب می‌کرد. اسم سازگار با محیط داستان بود و حسِ غم و اندوه خاصی را به خواننده منتقل می‌کرد. کاملا با ژانر ارتباط داشت و از لحاظ تراژدی، درد و غم را انتقال می‌داد. به علت زیبایی نام، خواننده به طرفش جذب می‌شد.
ژانر:
ژانر رمان از (تراژدی – اجتماعی) تشکیل شده بود. هر دوی این‌ها ژانرهای غالبِ رمانتان بودند و اثراتشان تک به تک در داستان دیده میشد. غم و اندوه دخترک که بر سر خیابان می‌نشست و می‌نواخت، زندگی دشوار او و... تراژدی را در داستان پررنگ می‌ساخت و معضل بچه‌های کار یک مسئله‌ی به شدت اجتماعی و دردناک بود که در طول تمام داستان با آن مواجه بودیم. ژانر با اسم نیز هماهنگ بود و ارتباط تنگاتنگی با آن داشت.
خلاصه:
خلاصه با داستان ارتباط خوب و مناسبی داشت. از کلمات ساده و ثقیل به صورت ترکیبی استفاده کرده بودید و این جذابیت زیادی را به متن زیبای شما منتقل کرده بود. اطلاعات اساسی را داشت و اطلاعات به صورتی بودند که ماهیت داستان و موضوعات را آشکار نمی‎کرد؛ ولی متناسب و کافی بود. متن داستان، جو تراژدی حاکم بر آن داشت. اندازه خلاصه کاملا استاندارد و دارای جذابیت و زیبایی به سزایی نیز بود.
مقدمه:
کوتاه و زیبا بود. ارتباط زیادی با متن رمان شما داشت. با ژانر نیز ارتباط زیاد و عالی داشت. تراژدی در مقدمه به صورت واضحی قابل مشاهده و همراه با جذابیت خاصی در متن بود. با اسم رمان هم ارتباط کاملا دقیقی داشت. جملات کوتاه و لحن آرامی داشت ولی در عین حال مفهومی بود و در چند خط، شما توانسته بودید حس و حال غمناک را به ما نشان دهید. جملات پر بار و کیفیت جملات و کلمات نیز در حد خوبی قرار داشت.
جلد:
در رابطه با جلد بهتر بود فضای غمگین و سرد در آن حس شود. با اسم اثر و فضای داستان در ارتباط بود؛ ولی حس و حال تراژدی را به ما انتقال نمی‎داد. بهتر بود راجب به انتخاب جلد مهارت و سلیقه ی بیشتری به خرج می‌دادید.
شروع:
شروع رمان سطحی بود و زیاد نو و تازه نبود. اما خیلی کلیشه‌ای نیز نبود و تقریبا زیبا و با مهارت نوشته شده بود. خیلی بهتر می‌شد اگر جذابیت بیشتری به شروع می‌دادید. مثلا شروع کردن داستان با ایده‌ی ورشکستگی شرکت می‎توانست خیلی خوب باشد. در این صورت خواننده برای خواندن داستان اشتیاق بیشتری پیدا می‎کرد.
شروع با ژانر و سایر عناصر نیز ارتباط خوبی داشت و از همان ابتدا رد تراژدی را در آن مشاهده می‏‎کردیم.
سیر:
سیر داستان روند آرام و با حوصله ای داشت. با اینکه داستان، کوتاه بود؛ ولی سیر خسته کننده نبود و داستان با همه ی جزئیات نقل شده و با ژانر نیز در ارتباط بود. فضا کاملا با ژانر و بقیه‌ی عناصر مطابقت داشت. نقاط اوج و سقوطِ بسیاری در داستان دیده می‌شد. نقاطی مثل گم شدن دخترک، دیدن دخترک به وسیله ی ساناز، و... همه و همه نقاط اوج را در داستان به نمایش می‎گذاشتند.
سیر روندی داشت که خواننده آن را می‎فهمید و کاملا قابل هضم بود. اطلاعاتی که در رمان داده شده بود و کیفیت جملاتِ به کار برده شده بسیار خوب بود.
توصیفات:
مکان:
توصیفاتِ مکان میشد گفت بسیار عالی و بی نقص بود. از آسفالت خیابان گرفته تا اتاق و خانه‌ی ساناز بسیار خوب و زیبا به تصویر کشیده شده بود. بهترین بخش توصیفات غیر مستقیم بودن آن‌ها بود که جذابیت زیادی را به داستان داده و با این توصیفات، فضا و مکان داستان در ذهن جای خوش می‎کرد.
زمان:
توصیفات زمان هم مانند مکان، کاملا واضح و روشن بیان شده بود. طوری که من هنوز به یاد دارم زمان داستان ماه‎های پایانی فصل پاییز بود و روز و شب و... همه در رمان قابل مشاهده بودند.
حالات و احساسات:
از آن‎جایی که این دو توصیف بسیار عالی در رمان قرار داده شده بودند، کاملا می‎توانستیم کاراکترها، حالاتشان و احساسات آن‎ها را در حین خواندن داستان حس کنیم. این دو توصیف کاملا در رمان مشهود بودند. به طور مثال شما هر وقت احساس عصبانیت را ذکر کردید، در کنار آن سرخی صورت (که نشانه‌ی بارز عصبانیت است) نیز گذاشته بودید. از این رو این توصیفات وابسته و پیوسته در رمان گفته شده بودند.
پراکندگی توصیفات:
توصیفات ترکیبی در رمان آورده شده بودند و یک بند از رمان فقط وابسته به یک توصیف نبود و ما در هر خط می‎توانستیم انواع توصیفاتِ شما را حس می‎کنیم.
کشمکش:
کشمکش بارز در رمان شما احساسی بود. احساسات نسبت به همسر، احساسات ساناز نسبت به یاسمین و... . در لا به لای رمان کشمکش اخلاقی نیز دیده میشد. کودکان کار یکی از مسائل در اجتماعات است که در طول رمان به شدت به آن پرداخته شده و این نکته‌ی مثبتی برای نوشته‌ی شما بود.
زاویه دید:
زاویه دید رمان شما از زبان ساناز، شخصیت اصلی داستان و بدون تغییر و یک دست بود. اصلا تلفیقی از چند زاویه دید و لحن نبود. یکسان و همسو بودن یکی دیگر از ویژگی‏های این رکن از داستانِ شما به حساب می‌آمد. همچنین تغییر دید اول شخص به سوم شخص نداشتیم و خیلی عالی بود.
تغییر راوی در اثر وجود نداشت. داستان، با یک زاویه دید پیش گرفته شده بود و خواننده نیز با آن انس می‎گرفت.
لحن:
داستان لحن کاملا یک دستی داشت. لحنِ ادبی محور با داستان و محتوای آن هم‏خوانی داشته و این نکته بسیار مثبتی بود. عدم مشاهده‌ی تغییر لحن نیز یکی از نکات بعدی داستان بود. حتی دیالوگ‏ها هم ادبی محور بودند و این، داستانِ شما را خاص و زیبا می‏کرد.
فضا:
فضاپردازی قوی را در داستان می‌شد حس کرد. همه‌ی فضاهایی که شما به آن‌ها پرداخته بودید، بسیار قابل لمس بودند. نویسنده سعی می‌کرد در تمام مکان‌هایی که از آن‌ها نام می‌برد، فضاها را به بهترین نحو توصیف کند که خوشبختانه این اتفاق افتاده بود.
شخصیت پردازی:
شخصیت ها بسیار ملموس و قابل درک بودند. شخصیت اصلی، ساناز دارای روحیه، دلسوز و مهربان بود و همیشه سعی در کمک کردن به دیگران داشت. پیشنهادهای او کاربردی و مناسب بودند و خیلی خوب در رمان حس میشد. این شخصیت بیشتر قالبی و تکراری بود.
یاسمین، دخترک کمانچه زن، مظلوم و مهربان و در عین حال از شجاعت زیادی برخوردار بود. نویسنده خیلی خوب توانسته بود با قلم زیبایش این شخصیت را توصیف کند که البته باید گفت درد و غم کودکان کار قابل توصیف نیست. ولی شما با درایت و خوش قلمی این شخصیت را به زیبایی توصیف کرده کرده بودید. کاراکتر یاسمین نمادین و هدف نویسنده هم مشخص بود.
همسرش، کوروش نیز از توصیفات خوب و قابل درکی برخوردار بود. این شخصیت مثالی از یک شخصیت محکم و مهربان و همسری دلسوز بود که قدرت درک بسیار بالایی داشت و ساناز را به خوبی می‌فهمید. چشمان و موهای مشکی‌اش هم یکی از به یاد ماندنی‌ترین توصیفات چهره به نظر می‌رسید. با این حال شخصیتی قالبی و تکراری بود.
در کل، داستان شخصیت‌های باورپذیری داشت.
دیالوگ و مونولوگ نویسی:
دیالوگ‌ها از مونولوگ‌ها جدا و مونولوگ‌ها از دیالوگ‌ها بیشتر بودند. حالت استاندارد حفظ شده و این نکته‌ی مثبتی بود. تمامی دیالوگ ها هدفی داشتند و به طور بی‌هدف نوشته نشده بودند. هر کدام از آن‌ها خبر یا پند مهمی را به خواننده تزریق می‌کردند.
از آن‌جایی که توصیفات داستان شما بسیار عالی بودند بین دیالوگ ها فضاسازی هم انجام شده و توصیفات خوب و زیبایی نوشته شده بود.
پارت نویسی:
پارت ها استاندارد و مانند دیالوگ‌ها از هدفمندی خاصی برخوردار بودند.
سخن منتقد:
از داستانِ شما بسیار لذت بردم.

سطح: طلایی
رده سنی: جوانان

قلمتان مانا♡
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #3
عنوان:
عنوان داستان شما دخترک کمانچه زن بود. این عنوان کاملا با متنِ شما ارتباط داشت. اسم، چهار بخشی و از جذابیت خوبی برخوردار بود. عنوانی که انتخاب کرده بودید بلند و خوش آوا به نظر می‌رسید و خواننده را به خود جذب می‌کرد. اسم سازگار با محیط داستان بود و حسِ غم و اندوه خاصی را به خواننده منتقل می‌کرد. کاملا با ژانر ارتباط داشت و از لحاظ تراژدی، درد و غم را انتقال می‌داد. به علت زیبایی نام، خواننده به طرفش جذب می‌شد.
ژانر:
ژانر رمان از (تراژدی – اجتماعی) تشکیل شده بود. هر دوی این‌ها ژانرهای غالبِ رمانتان بودند و اثراتشان تک به تک در داستان دیده میشد. غم و اندوه دخترک که بر سر خیابان می‌نشست و می‌نواخت، زندگی دشوار او و... تراژدی را در داستان پررنگ می‌ساخت و معضل بچه‌های کار یک مسئله‌ی به شدت اجتماعی و دردناک بود که در طول تمام داستان با آن مواجه بودیم. ژانر با اسم نیز هماهنگ بود و ارتباط تنگاتنگی با آن داشت.
خلاصه:
خلاصه با داستان ارتباط خوب و مناسبی داشت. از کلمات ساده و ثقیل به صورت ترکیبی استفاده کرده بودید و این جذابیت زیادی را به متن زیبای شما منتقل کرده بود. اطلاعات اساسی را داشت و اطلاعات به صورتی بودند که ماهیت داستان و موضوعات را آشکار نمی‎کرد؛ ولی متناسب و کافی بود. متن داستان، جو تراژدی حاکم بر آن داشت. اندازه خلاصه کاملا استاندارد و دارای جذابیت و زیبایی به سزایی نیز بود.
مقدمه:
کوتاه و زیبا بود. ارتباط زیادی با متن رمان شما داشت. با ژانر نیز ارتباط زیاد و عالی داشت. تراژدی در مقدمه به صورت واضحی قابل مشاهده و همراه با جذابیت خاصی در متن بود. با اسم رمان هم ارتباط کاملا دقیقی داشت. جملات کوتاه و لحن آرامی داشت ولی در عین حال مفهومی بود و در چند خط، شما توانسته بودید حس و حال غمناک را به ما نشان دهید. جملات پر بار و کیفیت جملات و کلمات نیز در حد خوبی قرار داشت.
جلد:
در رابطه با جلد بهتر بود فضای غمگین و سرد در آن حس شود. با اسم اثر و فضای داستان در ارتباط بود؛ ولی حس و حال تراژدی را به ما انتقال نمی‎داد. بهتر بود راجب به انتخاب جلد مهارت و سلیقه ی بیشتری به خرج می‌دادید.
شروع:
شروع رمان سطحی بود و زیاد نو و تازه نبود. اما خیلی کلیشه‌ای نیز نبود و تقریبا زیبا و با مهارت نوشته شده بود. خیلی بهتر می‌شد اگر جذابیت بیشتری به شروع می‌دادید. مثلا شروع کردن داستان با ایده‌ی ورشکستگی شرکت می‎توانست خیلی خوب باشد. در این صورت خواننده برای خواندن داستان اشتیاق بیشتری پیدا می‎کرد.
شروع با ژانر و سایر عناصر نیز ارتباط خوبی داشت و از همان ابتدا رد تراژدی را در آن مشاهده می‏‎کردیم.
سیر:
سیر داستان روند آرام و با حوصله ای داشت. با اینکه داستان، کوتاه بود؛ ولی سیر خسته کننده نبود و داستان با همه ی جزئیات نقل شده و با ژانر نیز در ارتباط بود. فضا کاملا با ژانر و بقیه‌ی عناصر مطابقت داشت. نقاط اوج و سقوطِ بسیاری در داستان دیده می‌شد. نقاطی مثل گم شدن دخترک، دیدن دخترک به وسیله ی ساناز، و... همه و همه نقاط اوج را در داستان به نمایش می‎گذاشتند.
سیر روندی داشت که خواننده آن را می‎فهمید و کاملا قابل هضم بود. اطلاعاتی که در رمان داده شده بود و کیفیت جملاتِ به کار برده شده بسیار خوب بود.
توصیفات:
مکان:
توصیفاتِ مکان میشد گفت بسیار عالی و بی نقص بود. از آسفالت خیابان گرفته تا اتاق و خانه‌ی ساناز بسیار خوب و زیبا به تصویر کشیده شده بود. بهترین بخش توصیفات غیر مستقیم بودن آن‌ها بود که جذابیت زیادی را به داستان داده و با این توصیفات، فضا و مکان داستان در ذهن جای خوش می‎کرد.
زمان:
توصیفات زمان هم مانند مکان، کاملا واضح و روشن بیان شده بود. طوری که من هنوز به یاد دارم زمان داستان ماه‎های پایانی فصل پاییز بود و روز و شب و... همه در رمان قابل مشاهده بودند.
حالات و احساسات:
از آن‎جایی که این دو توصیف بسیار عالی در رمان قرار داده شده بودند، کاملا می‎توانستیم کاراکترها، حالاتشان و احساسات آن‎ها را در حین خواندن داستان حس کنیم. این دو توصیف کاملا در رمان مشهود بودند. به طور مثال شما هر وقت احساس عصبانیت را ذکر کردید، در کنار آن سرخی صورت (که نشانه‌ی بارز عصبانیت است) نیز گذاشته بودید. از این رو این توصیفات وابسته و پیوسته در رمان گفته شده بودند.
پراکندگی توصیفات:
توصیفات ترکیبی در رمان آورده شده بودند و یک بند از رمان فقط وابسته به یک توصیف نبود و ما در هر خط می‎توانستیم انواع توصیفاتِ شما را حس می‎کنیم.
کشمکش:
کشمکش بارز در رمان شما احساسی بود. احساسات نسبت به همسر، احساسات ساناز نسبت به یاسمین و... . در لا به لای رمان کشمکش اخلاقی نیز دیده میشد. کودکان کار یکی از مسائل در اجتماعات است که در طول رمان به شدت به آن پرداخته شده و این نکته‌ی مثبتی برای نوشته‌ی شما بود.
زاویه دید:
زاویه دید رمان شما از زبان ساناز، شخصیت اصلی داستان و بدون تغییر و یک دست بود. اصلا تلفیقی از چند زاویه دید و لحن نبود. یکسان و همسو بودن یکی دیگر از ویژگی‏های این رکن از داستانِ شما به حساب می‌آمد. همچنین تغییر دید اول شخص به سوم شخص نداشتیم و خیلی عالی بود.
تغییر راوی در اثر وجود نداشت. داستان، با یک زاویه دید پیش گرفته شده بود و خواننده نیز با آن انس می‎گرفت.
لحن:
داستان لحن کاملا یک دستی داشت. لحنِ ادبی محور با داستان و محتوای آن هم‏خوانی داشته و این نکته بسیار مثبتی بود. عدم مشاهده‌ی تغییر لحن نیز یکی از نکات بعدی داستان بود. حتی دیالوگ‏ها هم ادبی محور بودند و این، داستانِ شما را خاص و زیبا می‏کرد.
فضا:
فضاپردازی قوی را در داستان می‌شد حس کرد. همه‌ی فضاهایی که شما به آن‌ها پرداخته بودید، بسیار قابل لمس بودند. نویسنده سعی می‌کرد در تمام مکان‌هایی که از آن‌ها نام می‌برد، فضاها را به بهترین نحو توصیف کند که خوشبختانه این اتفاق افتاده بود.
شخصیت پردازی:
شخصیت ها بسیار ملموس و قابل درک بودند. شخصیت اصلی، ساناز دارای روحیه، دلسوز و مهربان بود و همیشه سعی در کمک کردن به دیگران داشت. پیشنهادهای او کاربردی و مناسب بودند و خیلی خوب در رمان حس میشد. این شخصیت بیشتر قالبی و تکراری بود.
یاسمین، دخترک کمانچه زن، مظلوم و مهربان و در عین حال از شجاعت زیادی برخوردار بود. نویسنده خیلی خوب توانسته بود با قلم زیبایش این شخصیت را توصیف کند که البته باید گفت درد و غم کودکان کار قابل توصیف نیست. ولی شما با درایت و خوش قلمی این شخصیت را به زیبایی توصیف کرده کرده بودید. کاراکتر یاسمین نمادین و هدف نویسنده هم مشخص بود.
همسرش، کوروش نیز از توصیفات خوب و قابل درکی برخوردار بود. این شخصیت مثالی از یک شخصیت محکم و مهربان و همسری دلسوز بود که قدرت درک بسیار بالایی داشت و ساناز را به خوبی می‌فهمید. چشمان و موهای مشکی‌اش هم یکی از به یاد ماندنی‌ترین توصیفات چهره به نظر می‌رسید. با این حال شخصیتی قالبی و تکراری بود.
در کل، داستان شخصیت‌های باورپذیری داشت.
دیالوگ و مونولوگ نویسی:
دیالوگ‌ها از مونولوگ‌ها جدا و مونولوگ‌ها از دیالوگ‌ها بیشتر بودند. حالت استاندارد حفظ شده و این نکته‌ی مثبتی بود. تمامی دیالوگ ها هدفی داشتند و به طور بی‌هدف نوشته نشده بودند. هر کدام از آن‌ها خبر یا پند مهمی را به خواننده تزریق می‌کردند.
از آن‌جایی که توصیفات داستان شما بسیار عالی بودند بین دیالوگ ها فضاسازی هم انجام شده و توصیفات خوب و زیبایی نوشته شده بود.
پارت نویسی:
پارت ها استاندارد و مانند دیالوگ‌ها از هدفمندی خاصی برخوردار بودند.
سخن منتقد:
از داستانِ شما بسیار لذت بردم.

سطح: طلایی
رده سنی: جوانان

قلمتان مانا♡
نویسنده: @_parya_
منتقد: @Nahal.R

سطح: طلایی
اختصاصی: نیست
رده سنی: جوانان
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,558
امتیازها
650

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین