نقد و بررسی نقد و بررسی رمان سودا| سودا

[دمیــــــورژ]

رمان:سودا
نویسندگان:سودا محمدی، نیما موسوی
ژانر: عاشقانه
ناظر:@laluosh
خلاصه:داستان دختری به نام سودا که با وجود داشتن سن کم چیزهایی رو تجربه میکنه، چیزهایی که تجربه کردنش مساوی میشه با تاوان دادن، تاوانی از جنس طرد شدن، تنها شدن، تنهاموندن و بی کسی‌اش......
مقدمه:گاهی.......
دلت "به راه" نیست!
ولى سر به راهى…
خودت را میزنى به "آن راه" و میروى…
و همه،
چه خوش باورانه فکر می كنند
که تو
"روبراهى"…

 

[نیکـ]

سلام
ایده رمانت خیلی برام قشنگ بود
شخصیت ها و اتفاقاتی که افتادن
اما به نظرم پرش زمانی خیلی سریع انجام دادید
و اصلا هیچ توصیفی از شخصیت
فضا یا اون حس انجام ندادید و روند طی کردید
یا اینکه مکالمات تلفنی توی رمان خیلی کوتاه یعنی برخلاف اون توصیفی که نویسنده کرده هست
مثلا خاله سودا زنگ زده بعد ۱۲ سال
مکالمه تلفنیش خیلی کوتاه
یا وقتی توی حرم بود با مامانش ویدیو کال گرفت

قلمت مانا
@Sevdam
@نویسنده دمیورژ^_^

 

[ستاره سودا]

سلام
ایده رمانت خیلی برام قشنگ بود
شخصیت ها و اتفاقاتی که افتادن
اما به نظرم پرش زمانی خیلی سریع انجام دادید
و اصلا هیچ توصیفی از شخصیت
فضا یا اون حس انجام ندادید و روند طی کردید
یا اینکه مکالمات تلفنی توی رمان خیلی کوتاه یعنی برخلاف اون توصیفی که نویسنده کرده هست
مثلا خاله سودا زنگ زده بعد ۱۲ سال
مکالمه تلفنیش خیلی کوتاه
یا وقتی توی حرم بود با مامانش ویدیو کال گرفت

قلمت مانا
@Sevdam
@نویسنده دمیورژ^_^

خوب گلم من یه توضیح ریز بدم
اول اینکه این رمان ایده نیست زندگی واقعی خودمه
بعد من وقتی ویدیو کال گرفتم پدرم خونه بود و چون طرد شده بودم اجازه مکالمه طولانی نداشتم
و خاله‌ام دقیقاً همون مکالمه‌ای که باهاش داشتم رو نوشتم
بعد یه قسمت‌های که پرش زمانی داره چون زندگیم یک نواخت بوده پرش دادم.
مرسی از نقدت حتماً توی پارت‌های بعد جبرانش می‌کنم.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

سلام خدمت خانم محمدی عزیز نویسنده توانا

رمانتون شخصیت زیاد داره ولی شدیدا حضورشون کم رنگه ، شخصیت های پررنگ نیما ،سودا و خاله زهرا و کمی دایی نوید هستن .در بین شخصیت ها به نظرم شخصیت خاله زهرا واقعا دوست داشتنیه و یه جورایی عاشق شخصیت خاله زهرا شدم . به نظرم اگر الهه خانوم رو نامزد سعید معرفی می کردید بهتر بود چون کلمه دوست دختر کلمه قشنگی نیست و جنبه کلامی زیبای نمیده . شخصیت خاله زهرا و سودا دو شخصیت کلی داستان هستن تا صفحه سوم و انتظار داشتم صادق رو بیشتر ببینم و ازش یه حامی و برادر ساختم و برخلاف تصورم توی داستان خیلی کم رنگ بود ، سیر داستان خوبه درسته که شاهد خوندن بیوگرافی یا خاطره هستیم ولی جالب توجه بود و منتظر ادامش هستم . یه جای داستان صبح خاله زهرا عصبانی بود ولی من نفهمیدم بخاطر چی بوده ؟؟

از اونجایی که بیوگرافی میدونیم سخته داستان شما قابل ستایشه و قلمتون رو می ستایم قلمتون مانا

 

[Carmen Sandiego]

سلام و خسته نباشید به نویسنده‌ی عزیز
اسم رمان قشنگ بود و مقدمه و خلاصه‌ات به اندازه و مناسب بود.
داستان جالبی بود از خوندنش لذت بردم.
موفق باشی
قلمت سبز
@Sevdam
@مدیر رمانیکی خوان

 

[پروآ]

چند وقتی از سودام جا موندم
این پارتای آخر اشکمو در آورد.
قلم خوبی داری سودام! احساسات خوب منتقل میشن. توصیفات خوبه و فضا سازی هم خوبه.
شخصیت خاله زهرا رو خیلی دوست داشتم.
همچنین شخصیت دایی نوید، یاشار، شاهین، نگین، الهه و سعید. شخصیت سودا
یه دختر مهربون و دلسوز اما شکننده.
یه دختر که با همه اتفاقات بازم قوی مونده
دختری که با اون همه اتفاق بازم میمونه و زندگی میکنه. سودا یه قهرمانه!
نیما رو درک نمی‌کنم! گاهی اونقدر عاشقانه رفتار می‌کرد که میگفتم بیخیال انتقام و شکستن طودا شده. گاهی هم سرد و بی‌رحم میشد و به سودا اسیب می‌رسوند. من نمی‌فهمم پدر سودا چه ربطی به سودا داره؟! چرا نیما به سودا می‌خواد ضربه بزنه!
از شخصیت نیما متنفرم

قلمت مانا سودای قشنگم!

 

[ستاره سودا]

چند وقتی از سودام جا موندم
این پارتای آخر اشکمو در آورد.
قلم خوبی داری سودام! احساسات خوب منتقل میشن. توصیفات خوبه و فضا سازی هم خوبه.
شخصیت خاله زهرا رو خیلی دوست داشتم.
همچنین شخصیت دایی نوید، یاشار، شاهین، نگین، الهه و سعید. شخصیت سودا
یه دختر مهربون و دلسوز اما شکننده.
یه دختر که با همه اتفاقات بازم قوی مونده
دختری که با اون همه اتفاق بازم میمونه و زندگی میکنه. سودا یه قهرمانه!
نیما رو درک نمی‌کنم! گاهی اونقدر عاشقانه رفتار می‌کرد که میگفتم بیخیال انتقام و شکستن طودا شده. گاهی هم سرد و بی‌رحم میشد و به سودا اسیب می‌رسوند. من نمی‌فهمم پدر سودا چه ربطی به سودا داره؟! چرا نیما به سودا می‌خواد ضربه بزنه!
از شخصیت نیما متنفرم

قلمت مانا سودای قشنگم!

خوب من لو نمیدمش توی پارت‌های دیگه خودت میفهمی قضیه چیه.
مرسی فداتشم من.