متروکه فی‌البداهه گشتم نبود! نگرد نیست! | مبینا عباسی

نویسنده: مبینا عباسی
ژانر:تراژدی
مقدمه: گشتم و گشتم بعد تو کو کجا؟ پیدا کردم مگه یکی شبیه تورو من؟ تو هم پس نگرد میدونی که نیست! حالا دیگه راه برگشت هم نیست... ببین گاهی یک اشتباه میشه بزرگ ترین اشتباه...نه!! تو مرتکب نشدی.. من شدم !

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

فکر آن جا که بهشت من بود هم خنده دار است همان جایی که حالا فقط یک سرابه...چه میخواهی دروغ زیبا؟
فراموشش کن... من اهل آن نیستم!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

عشق عشق است و عشق عشق!
گر عشق تو باشم... بازهم عشق میشود!
عشق که عشق باشد! عاشق میشویم
از هفت دولت ازاد میشویم!
عشق عشق است و توفارغی!
از این دولت دیوانگی غافلی...

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

به اجبار آدمی تن می دهد به آنچه که نمی خواهد!
همان اجبار می شود دروغ... برای سالیان سال و میماند زخم آن روی قلب بی ریا...

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

من که گشتم و پیدا هم نکردم! حالا تو هم کمی بگرد چیزی که کم نمیشود! نهایتش نصف عمرت بر باد می رود و آن یار هم فارغ از غم تو است... نگرد پی عشق که بدل هم شده طلا!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

چرخی زدم به دور این کره ی خاکی و دل را دادم دست گرگ های وحشی!
حال تو بگو از کجا می شود پیدا کرد انسان را؟
تو بگو من چرا دل داده ام به گرگی که فقط نقش انسان را بازی کرد!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

هیچ خبری نیست! تهش را من دیدم بن بست تاریک و خفناکی است، بازهم میخواهی بروی به ته این بن بست؟ نگرد! هیچی تهش نیست... وجود تو مهم تر از ته این بن بست است.
فراموش کن آن کوچه را که به پوچی می رساند تورا... فراموشی سخته! ولی به مرور حله!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

توبه شکستم گشتم به دنبال آنچه که نیست!
چه کاری بود که کردم با آنکا می دانستم هیچ چیز نیست بازهم گشتم و گشتم و در آخر هیچ چیز جز تابوت تنهایی نصیب حال ما نشد.... ای دل بی صاحاب نگرد دنبالش هیچ چیزی نیست در این ویرانه کده!

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

آنقدر رفتم به دنبال دل و هوای عاشقی که عقلم پوسید و شدم دیوانه ای که کس نمی داند کجا روانه می شود!
آری منم همان دیوانه ای که دیر یا زود همه شبیهم می شود.

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

یک لحظه سرم را چرخاندم
دیدم شدی نقطه ی کور
غافل بودم و فکر کردم
میشوی همه ی جانم
ولی بگو از اون دور
چطوری برسم به جانم؟

 

[مبینای پاییز🍁🍁]

تو گفتی می رم
مگر من رفتم؟
گناه کار هارا ولش کن
مگر من مجرمم؟
تو گفتی میسازمت
ولی ویران شدم جان دلم
تو گفتی برای من باش
ولی شدی برای دیگرون