Thumbelina
رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
- نام هنری
- الینا فری
- آزمایشی
- مدیرتالار آموزش
- شناسه کاربر
- 3925
- تاریخ ثبتنام
- 2023-01-14
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 438
- نوشتهها
- 573
- پسندها
- 466
- امتیازها
- 278
- محل سکونت
- سرزمین پریان
زمان و مکانی را که در آن عمل داستانی صورت میگیرد، صحنه میگویند. کاربرد درست صحنه بر اعتبار و قابل قبول بودن داستان میافزاید و انتخاب درست مکان وقوع داستان به حقیقتمانندی آن کمک میکند. به همین دلیل است که حتی در داستانهای خیال و وهم یعنی داستانهای سوررئالیستی و نمادگرایانه، صحنهی داستان بر زمینهی واقعی و قابل قبولی جریان دارد.
توصیف مستقیم صحنه، به صحنهپردازی ایستا خواهد انجامید و توصیف غیر مستقیم آن، سبب صحنهپردازی پویا خواهد شد.
نمونهی یک صحنهپردازی ایستا:
«بقالی پر بود از گونیهای کوچک و بزرگ حبوبات. تنها چند راه باریک میان آنها وجود داشت که بقال چاق و خپله برای این که ج×ن×س×ی را بردارد و به دست مشتری بدهد، مجبور بود به سختی از میان این راهها عبور کند. طاقچهها و قفسهها پر بود از شیشههای جورواجور مربا و ترشی. از دیوار سمت چپ، کلمهگوزنی آویزان بود. کلاهی گرد که مال بقال بود از قسمت پایینی شاخهای درهمپیچیدهی گوزن آویخته بود ...»
مشاهده میشود که این شیوه شبیه انشای سنتی مدرسه است و هیچ حرکت و پویایی در آن دیده نمیشود. هنوز داستان شروع نشده است و خواننده نمیداند
آنچه میخواند چه ربطی به آنچه در پیش است، خواهد داشت.
نمونهی صحنهپردازی پویا:
«مردی لاغرمردنی، با بیصبری کنار درِ بسته دکان ایستاده بود که «آقا کمال» نفسنفسزنان از راه رسید و کلید را توی قفل قدیمی انداخت. در چوبی را در دو طرف تا کرد و به دیوار تکیه داد. بوی ترشی و نفتالین، قاطی با دهها بوی دیگر از دکان بیرون زد. مرد لاغر در برابر هیکل گنده و خپل آقا کمال، مانند فیل و فنجان به نظر میآمدند. آقا کمال در پیشخوان را بلند کرد و به زحمت از راه باریکی که میان دهها گونی کوچک و بزرگ که کنار هم در فضای کوچک دکان چپیده بودند، گذشت. در مقابل نگاه تند و اخم و تخم مشتری لاغر، کلاه گرد مخملیاش را برداشت. تنها باریکهی موی فلفلنمکی پشت گردناش دیده میشد. به دیوار سمت چپ دکان، سر گوزنی آویزان بود. آقا کمال مثل هر روز به قسمت پایین شاخهای درهمپیچیده گوزن آویخت. قفل و کلید را روی ردیف یکی از قفسهها گذاشت. قفسهها و طاقچهها پر بود از انواع ادویه و گیاهان دارویی... »
توصیف مستقیم صحنه، به صحنهپردازی ایستا خواهد انجامید و توصیف غیر مستقیم آن، سبب صحنهپردازی پویا خواهد شد.
نمونهی یک صحنهپردازی ایستا:
«بقالی پر بود از گونیهای کوچک و بزرگ حبوبات. تنها چند راه باریک میان آنها وجود داشت که بقال چاق و خپله برای این که ج×ن×س×ی را بردارد و به دست مشتری بدهد، مجبور بود به سختی از میان این راهها عبور کند. طاقچهها و قفسهها پر بود از شیشههای جورواجور مربا و ترشی. از دیوار سمت چپ، کلمهگوزنی آویزان بود. کلاهی گرد که مال بقال بود از قسمت پایینی شاخهای درهمپیچیدهی گوزن آویخته بود ...»
مشاهده میشود که این شیوه شبیه انشای سنتی مدرسه است و هیچ حرکت و پویایی در آن دیده نمیشود. هنوز داستان شروع نشده است و خواننده نمیداند
آنچه میخواند چه ربطی به آنچه در پیش است، خواهد داشت.
نمونهی صحنهپردازی پویا:
«مردی لاغرمردنی، با بیصبری کنار درِ بسته دکان ایستاده بود که «آقا کمال» نفسنفسزنان از راه رسید و کلید را توی قفل قدیمی انداخت. در چوبی را در دو طرف تا کرد و به دیوار تکیه داد. بوی ترشی و نفتالین، قاطی با دهها بوی دیگر از دکان بیرون زد. مرد لاغر در برابر هیکل گنده و خپل آقا کمال، مانند فیل و فنجان به نظر میآمدند. آقا کمال در پیشخوان را بلند کرد و به زحمت از راه باریکی که میان دهها گونی کوچک و بزرگ که کنار هم در فضای کوچک دکان چپیده بودند، گذشت. در مقابل نگاه تند و اخم و تخم مشتری لاغر، کلاه گرد مخملیاش را برداشت. تنها باریکهی موی فلفلنمکی پشت گردناش دیده میشد. به دیوار سمت چپ دکان، سر گوزنی آویزان بود. آقا کمال مثل هر روز به قسمت پایین شاخهای درهمپیچیده گوزن آویخت. قفل و کلید را روی ردیف یکی از قفسهها گذاشت. قفسهها و طاقچهها پر بود از انواع ادویه و گیاهان دارویی... »
نام موضوع : صحنه و صحنه پردازی
دسته : مطالب آموزش نویسندگی