به نام جان و جانان و جهانم!
نام دلنوشته: صحنهی جرم
به قلم: رمیصا.پکس
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
مقدمه:
سالیانیست که دل بریده از این دنیای پوشالی!
از این صحنهی جرم!
سالیانیست دلم پر شده از بغض!
سالیانیست تنم پر شده از زخم پر از رد کبودی!
سالیانیست حیات را غم گرفته.
صورت را ماسک گرفته!
انسانیت را ماتم گرفته!
سالیانیست که نیست سنگ صبوری.
پس کجا باید رفت؟ پس کجا باد زیست؟ پس کجا ما باشیم؟ من از این من و تو های لعنتی خسته شدم!
پس کجایی سهراب؟ قایقت جا دارد؟ دل اهل زمین سنگ شده؛ صفت شده؛ میزنند بر در و دیوار دلم، میشکند!
پس کجایی سهراب؟ سیب سرخ اینجا نیست!
نام دلنوشته: صحنهی جرم
به قلم: رمیصا.پکس
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
مقدمه:
سالیانیست که دل بریده از این دنیای پوشالی!
از این صحنهی جرم!
سالیانیست دلم پر شده از بغض!
سالیانیست تنم پر شده از زخم پر از رد کبودی!
سالیانیست حیات را غم گرفته.
صورت را ماسک گرفته!
انسانیت را ماتم گرفته!
سالیانیست که نیست سنگ صبوری.
پس کجا باید رفت؟ پس کجا باد زیست؟ پس کجا ما باشیم؟ من از این من و تو های لعنتی خسته شدم!
پس کجایی سهراب؟ قایقت جا دارد؟ دل اهل زمین سنگ شده؛ صفت شده؛ میزنند بر در و دیوار دلم، میشکند!
پس کجایی سهراب؟ سیب سرخ اینجا نیست!
آخرین ویرایش: