نام: هینا
نویسنده: میم.ز
ژانر: جنایی-معمایی-عاشقانه
خلاصه:
هینا، کارخانهای با نیم قرن تجربه! تجربهای که رفته رفته به باد میرود و از دل آن، معماهایی سر میافکند. معماهایی که تا رسیدن به آخر خط، همچنان مجهول باقی میمانند تا جایی که دست تقدیر، دلش به حال مهرههای حاضر در صحنه سوخته و راز پنهان کارخانه را فاش میکنند.
هینا، به آسانی طعمه کسانی میشود که برای رسیدن به اهدافشان، قید هموطنهایشان را میزنند و در آرزوی غلت زدن در پول، دودمان خودشان را به باد میدهند!
مقدمه:
- خنده داره! با چشم بسته میخوای من رو بکشی؟
- آره!
- چرا؟
- چون یادم میاد رو ویرانههای زندگی من، زندگیت رو ساختی. چون یادم میاد من رو پرت کردی توی یه گودال و از بالا دست و پا زدنم رو تماشا کردی. میخوام تنها به این فکر کنم که اگه من تو رو نکشم، بقیه میکشنت. پس بهتره به دست من بمیری!
نویسنده: میم.ز
ژانر: جنایی-معمایی-عاشقانه
خلاصه:
هینا، کارخانهای با نیم قرن تجربه! تجربهای که رفته رفته به باد میرود و از دل آن، معماهایی سر میافکند. معماهایی که تا رسیدن به آخر خط، همچنان مجهول باقی میمانند تا جایی که دست تقدیر، دلش به حال مهرههای حاضر در صحنه سوخته و راز پنهان کارخانه را فاش میکنند.
هینا، به آسانی طعمه کسانی میشود که برای رسیدن به اهدافشان، قید هموطنهایشان را میزنند و در آرزوی غلت زدن در پول، دودمان خودشان را به باد میدهند!
مقدمه:
- خنده داره! با چشم بسته میخوای من رو بکشی؟
- آره!
- چرا؟
- چون یادم میاد رو ویرانههای زندگی من، زندگیت رو ساختی. چون یادم میاد من رو پرت کردی توی یه گودال و از بالا دست و پا زدنم رو تماشا کردی. میخوام تنها به این فکر کنم که اگه من تو رو نکشم، بقیه میکشنت. پس بهتره به دست من بمیری!
آخرین ویرایش توسط مدیر: