نام اثر: زخم
نویسنده : هستی حاجی خانی
ژانر: تراژدی
مقدمه:مرهم نمی شوی زخم نزن دلها را
گاهی وقت ها که دستت زخم میشه با مرهم میتونی درمانش کنی ،اما دلی که زخم بخوره درمان نداره و یه زخم کهنه میشه .
گاهی با زخم های جدید میشه زخم های کهنه رو از یاد برد اما هر وقت که به خودت زخم می زنی به یاد بیاور که چه راحت دلت را شکوندن ، چه راحت قضاوتت کردن بدون اینکه بدونن چه زود دیر میشه......
ادمای بی لیاقت و بی ارزش رو از زندگیت حذف کن تا بتونی راحت تر به هدفت برسی راحت تر زندگی کنی ....
از حذف کردن چنین انسان هایی از زندگیت حراس نداشته باشید، زندگی قانون لیاقت هاست....
انسان های بی ارزش و بی لیاقت رو از زندگیت حذف کن ،اونها رو کنار بزار تا قضاوت نشی...
در پی هر قضاوت چنین انسانهایی ،یک نفر می سوزد ، یک نفر می جوشه و یک نفر میمیره،بدونه اینکه حس کنه، بشنوه و بچِشه فقط می بینند و متهم میکنند و تو زخم میخوری ،زخم می زنند و می روند و تو میمونی با یک زخم عمیق تا ابد که بعد ها چرکین میشه و تو فقط به خودت دروغ میگویی که زمان همه چیز را درست میکنه،زمان فقط موهایت را سفید می کنه ،زخم های کهنه و درد ها را بزرگتر میکنه....بیزار باش از زمانی که آزارت میدهد تا بگذره.....
تنها بمون در دل تنهایی هایت....
part 2 #
قضاوت یا تلنگر؟
بچه که بودیم ،صاف و صادق بودیم، نمیدونستیم قضاوت چیه همه یکسان بودیم آدم بزرگا رو دوست داشتیم بچه کوچیکتر به پستمون میخورد
باهاش بازی می کردیم دوستش داشتیم و ما
می شدیم بزرگترش ،اما .....
اما بزرگ شدیم فهمیدیم قضاوت چیه
قضاوت های درست و غلط به وجود اومد و باعث شد دوست داشتنمون تغییر کنه و من ،من نباشم.
می خوای خوب باشی مهربون باشی میگن ببین داره ترحم میکنه ،داره خودشیرینی میکنه ...
حرف نمی زنی سکوت میکنی میگن داره مظلوم نمایی میکنه ...
پس از روی ظاهر نباید قضاوت کرد، اگر که سخت بود می تونی چاپلین و هیتلر رو باهم مقایسه کنی
دلیلی نداره من دیگران رو قضاوت کنم چون جای اونها زندگی نکردم .
part 3 #
اما تلنگر
بعضی اوقات برای اینکه یه نفر به خودش بیاد باید یک تلنگر بخورد اما نه هر تلنگری قرار نیست
هرکه سر راه من بود رفتارش مطابق میل من نبود من به اون تلنگر بزنم ...
می خوام بگم حرف هامون ،قضاوت هامون مثل یه تلنگر می مونه ممکنه دل شکسته بشه همه ی ما انسان ها مثل هم زندگی نمی کنیم به یک اندازه عمر نمی کنیم در واقع یکی زندگی میکنه یکی هم تحمل میکنه خیلی ها از اون دسته از آدما هستن که تحمل میکنن خیلی چیزا رو ، درد رو تحمل میکنن زخم زبون تحمل میکنن و....
یک تلنگر باعث میشه انسان بشکنه
انسان ها مثل هم نمی شکنند ،یکی از وسط دو نیم میشه و یکی تکه تکه ،یک تکه ممکنه یه قرن عمر کنه ، همه ی ما مثل هم نیستیم قدر همدیگر رو بدونیم و زندگی کنیم ....
پس تلنگر نمی زنم قضاوت نمی کنم تا قضاوت نشم .....
part 4 #
قوی هستم.....
میخواهم زندگی کنم ،برای خودم نه حرف دیگران تا اومدیم دست به کار بشیم یه خودی نشون بدیم بهمون گفتن نکن تو نمی تونی من انجام دادم تو هم نمی تونی ،اگر من تونستم تو هم می تونی همیشه در حال مقایسه بودیم و هستیم ...
part 5 #
شکست می خوری ،میگن نباید انجام می دادی حالا هم بسوز و بساز با شکستت .
هیچ وقت اجازه انتخاب رو نداشتیم مگر اینکه کاری انجام بدیم که مطابق میل مردم باشه.
درس دست و پامون رو بسته ... و نمی توانم حرفی بزنیم ، شنیدم همه ی حرفا ،همه ی قضاوت ها رو اما من تسلیم نمی شم ممکنه شکست بخورم ،بلند میشم دوباره شروع میکنم حتی اگر صد بار هم شکست بخورم باز هم از نو شروع میکنم تا از شکست ها کوی تجربه بسازم ، آن وقت سرم رو بالا بگیرم بگم من همونی هستم که هر ثانیه با کلمات بهش زخم میزدین .
part 6 #
من موفق شدم ....
از شکست ها یاد گرفتم که برای خودم زندگی کنم .
چون حسادت های خیلی ها مانع پیشرفتت میشوند و تو میمانی و حسرت موفقیت و آرزو هایت....
part 7 #
سکوت امروز فریاد فردا
بعضا وقتا سکوت میکنی ،یا منطق بعضی ها این است که باید سکوت کنی ،چون اینقدررنج کشیده ای که نمی تونی حرف بزنی اون قدر حرف شنیدی ،اونقدر دروغ شنیدی که نمی خوای حرفی بزنی شاید اگه امروز سکوت کنی بفهمند که ظاهر آرام امروزت فریاد طوفانی فردایت هست.
part 8 #
دخترم آرام بخواب
من یه دخترم…که می تونم کینه رو از دلم بیرون کنم….که می تونم ببخشم…ببخشم و ببخشم….
اما از دیگران ببخش نمبینه بلکه ظلم میبینه ...
به دخترانمون زور میگن ...خشونت علیه زنان ...
اما اسم اونو غیرت میزارن....
part 9 #
خشونت...
خشونت علیه زنان فقط کتک نیست، دندان شکسته و چشم کبود نیست ...
خشونت اضطرابی هست در جان زن هست که باید لاغر تر باشه تا مورد پسند دیگران باشه چاق تر باشه یا خوشگل تر باشه،خوشحال تر باشه .
باید بازیگر خوبی باشه که مورد پسند قرار بگیره باید نقاب بزنه و زندگی کنه ...
part 10 #
دختر لطیفه ...اما حرف ها اونو زخمی میکنن ...از پا در میاره و یک عمر کوله بار غم رو با خودش به دوش میکشه....
در آخر نمی تونه تحمل کنه حق اظهار نظر نداره دو راه داره یا به زندگیش پایان میده یا به زندگیش پایان میدن.
نویسنده : هستی حاجی خانی
ژانر: تراژدی
مقدمه:مرهم نمی شوی زخم نزن دلها را
گاهی وقت ها که دستت زخم میشه با مرهم میتونی درمانش کنی ،اما دلی که زخم بخوره درمان نداره و یه زخم کهنه میشه .
گاهی با زخم های جدید میشه زخم های کهنه رو از یاد برد اما هر وقت که به خودت زخم می زنی به یاد بیاور که چه راحت دلت را شکوندن ، چه راحت قضاوتت کردن بدون اینکه بدونن چه زود دیر میشه......
ادمای بی لیاقت و بی ارزش رو از زندگیت حذف کن تا بتونی راحت تر به هدفت برسی راحت تر زندگی کنی ....
از حذف کردن چنین انسان هایی از زندگیت حراس نداشته باشید، زندگی قانون لیاقت هاست....
انسان های بی ارزش و بی لیاقت رو از زندگیت حذف کن ،اونها رو کنار بزار تا قضاوت نشی...
در پی هر قضاوت چنین انسانهایی ،یک نفر می سوزد ، یک نفر می جوشه و یک نفر میمیره،بدونه اینکه حس کنه، بشنوه و بچِشه فقط می بینند و متهم میکنند و تو زخم میخوری ،زخم می زنند و می روند و تو میمونی با یک زخم عمیق تا ابد که بعد ها چرکین میشه و تو فقط به خودت دروغ میگویی که زمان همه چیز را درست میکنه،زمان فقط موهایت را سفید می کنه ،زخم های کهنه و درد ها را بزرگتر میکنه....بیزار باش از زمانی که آزارت میدهد تا بگذره.....
تنها بمون در دل تنهایی هایت....
part 2 #
قضاوت یا تلنگر؟
بچه که بودیم ،صاف و صادق بودیم، نمیدونستیم قضاوت چیه همه یکسان بودیم آدم بزرگا رو دوست داشتیم بچه کوچیکتر به پستمون میخورد
باهاش بازی می کردیم دوستش داشتیم و ما
می شدیم بزرگترش ،اما .....
اما بزرگ شدیم فهمیدیم قضاوت چیه
قضاوت های درست و غلط به وجود اومد و باعث شد دوست داشتنمون تغییر کنه و من ،من نباشم.
می خوای خوب باشی مهربون باشی میگن ببین داره ترحم میکنه ،داره خودشیرینی میکنه ...
حرف نمی زنی سکوت میکنی میگن داره مظلوم نمایی میکنه ...
پس از روی ظاهر نباید قضاوت کرد، اگر که سخت بود می تونی چاپلین و هیتلر رو باهم مقایسه کنی
دلیلی نداره من دیگران رو قضاوت کنم چون جای اونها زندگی نکردم .
part 3 #
اما تلنگر
بعضی اوقات برای اینکه یه نفر به خودش بیاد باید یک تلنگر بخورد اما نه هر تلنگری قرار نیست
هرکه سر راه من بود رفتارش مطابق میل من نبود من به اون تلنگر بزنم ...
می خوام بگم حرف هامون ،قضاوت هامون مثل یه تلنگر می مونه ممکنه دل شکسته بشه همه ی ما انسان ها مثل هم زندگی نمی کنیم به یک اندازه عمر نمی کنیم در واقع یکی زندگی میکنه یکی هم تحمل میکنه خیلی ها از اون دسته از آدما هستن که تحمل میکنن خیلی چیزا رو ، درد رو تحمل میکنن زخم زبون تحمل میکنن و....
یک تلنگر باعث میشه انسان بشکنه
انسان ها مثل هم نمی شکنند ،یکی از وسط دو نیم میشه و یکی تکه تکه ،یک تکه ممکنه یه قرن عمر کنه ، همه ی ما مثل هم نیستیم قدر همدیگر رو بدونیم و زندگی کنیم ....
پس تلنگر نمی زنم قضاوت نمی کنم تا قضاوت نشم .....
part 4 #
قوی هستم.....
میخواهم زندگی کنم ،برای خودم نه حرف دیگران تا اومدیم دست به کار بشیم یه خودی نشون بدیم بهمون گفتن نکن تو نمی تونی من انجام دادم تو هم نمی تونی ،اگر من تونستم تو هم می تونی همیشه در حال مقایسه بودیم و هستیم ...
part 5 #
شکست می خوری ،میگن نباید انجام می دادی حالا هم بسوز و بساز با شکستت .
هیچ وقت اجازه انتخاب رو نداشتیم مگر اینکه کاری انجام بدیم که مطابق میل مردم باشه.
درس دست و پامون رو بسته ... و نمی توانم حرفی بزنیم ، شنیدم همه ی حرفا ،همه ی قضاوت ها رو اما من تسلیم نمی شم ممکنه شکست بخورم ،بلند میشم دوباره شروع میکنم حتی اگر صد بار هم شکست بخورم باز هم از نو شروع میکنم تا از شکست ها کوی تجربه بسازم ، آن وقت سرم رو بالا بگیرم بگم من همونی هستم که هر ثانیه با کلمات بهش زخم میزدین .
part 6 #
من موفق شدم ....
از شکست ها یاد گرفتم که برای خودم زندگی کنم .
چون حسادت های خیلی ها مانع پیشرفتت میشوند و تو میمانی و حسرت موفقیت و آرزو هایت....
part 7 #
سکوت امروز فریاد فردا
بعضا وقتا سکوت میکنی ،یا منطق بعضی ها این است که باید سکوت کنی ،چون اینقدررنج کشیده ای که نمی تونی حرف بزنی اون قدر حرف شنیدی ،اونقدر دروغ شنیدی که نمی خوای حرفی بزنی شاید اگه امروز سکوت کنی بفهمند که ظاهر آرام امروزت فریاد طوفانی فردایت هست.
part 8 #
دخترم آرام بخواب
من یه دخترم…که می تونم کینه رو از دلم بیرون کنم….که می تونم ببخشم…ببخشم و ببخشم….
اما از دیگران ببخش نمبینه بلکه ظلم میبینه ...
به دخترانمون زور میگن ...خشونت علیه زنان ...
اما اسم اونو غیرت میزارن....
part 9 #
خشونت...
خشونت علیه زنان فقط کتک نیست، دندان شکسته و چشم کبود نیست ...
خشونت اضطرابی هست در جان زن هست که باید لاغر تر باشه تا مورد پسند دیگران باشه چاق تر باشه یا خوشگل تر باشه،خوشحال تر باشه .
باید بازیگر خوبی باشه که مورد پسند قرار بگیره باید نقاب بزنه و زندگی کنه ...
part 10 #
دختر لطیفه ...اما حرف ها اونو زخمی میکنن ...از پا در میاره و یک عمر کوله بار غم رو با خودش به دوش میکشه....
در آخر نمی تونه تحمل کنه حق اظهار نظر نداره دو راه داره یا به زندگیش پایان میده یا به زندگیش پایان میدن.
آخرین ویرایش: