. . .

شعر اشعار مهدی اخوان ثالث

تالار متفرقه ادبیات

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,311
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #21
دگر ره شب آمد تا جهانی سیا کند جهانی سیاهی با دلم تا چه‌ها کند بیامد که باز آن تیره مفرش بگسترد همان گوهر آجین خیمه اش را به پا کند سپی گله اش را بی شبانی کند یله در این دشت ازرق تا بهر سو چرا کند به چشمش چه اشکی راستی ای شب این فروغ بیاید تو را جاوید پر روشنا کند غریبان عالم جمله دیگر بس ایمنند ز بس کاین زن اینک بیکرانه دعا کند اگر مرده باشد آن سفر کرده وای وای زنک جامه باید چون تو جامه عزا کند بگو ای شب آیا کائنات این دعا شنید و مردی بود کز اشک این زن حیا کند؟
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,327
راه‌حل‌ها
98
پسندها
1,311
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #22
چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم پروانه مرگ پر زنان دور سرم چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم خصم افکند آوازه که با تاج زرم! اکنون که زبان شعله ورم نیست، چو شمع وز عمر همین شبم باقی ست، چو شمع فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی پس بر سرم آتشین کجک چیست، چو شمع؟ از آتش دل شب همه شب بیدارم چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم از روز دلم به وحشت، از شب به هراس وز بود و نبود خویشتن بیزارم
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین