. . .

در دست اقدام دلنوشته ماه شب چهارده | دلارام

تالار دلنوشته کاربران
بسمه تعالی
نام : ماه شب چهارده
نویسنده: دلارام
ژانر: عاشقانه
مقدمه: قدم زدی روی سنگ‌ریزه‌های سنگ‌فرش قلبم! همچون شاخه‌های درخت، ریشه دواندی میان چاک‌های پر آشوب مغزم! پلی از جنس امید میان رویاهای کودکانه‌ام و عشق بزرگسالی‌ام کشیدی! خورشید را از آسمان دلم کنار زدی و جایش ماه را نشاندی...
پس چرا دوری؟ چرا نمی‌بینی که رد پاهایت روی سنگ‌فرش جامانده؟ چرا نمی‌بینی شاخه‌های درخت عشقمان خشکیده؟ چرا نمی‌بینی پل امیدمان رنگ ناامیدی به خود گرفته؟
ولی ماه...
ماه قصه‌ای جدا دارد!
نمی‌بینی جانِ من، که ماه جای تو سعی می‌کند آشوب دلم را دوا کند. آسمان دل من دیگر رنگ روز به خود نمی‌بیند و ماه جای تو، زیبایی‌اش را میان ستارگان به نمایش می‌گذارد.
منتظرت می‌مانم تا بیایی...
چه یک ثانیه از عمرم باقی مانده باشد و چه هزارسال، قول می‌دهم لحظه به لحظه‌اش را منتظر بمانم!
تا بیایی و رد پاهایمان را کنار یکدیگر روی سنگ‌فرش قلبمان به یادگار بگذاریم! تا شکوفه‌های صورتی شاخه‌های عشق، عطر جنون را درون وجودمان پر کند! تا روی پل امیدمان بنشینیم و با انگشت ماه و ستاره‌ها را نشان یکدیگر داده، به چهره‌های مات و مبهوتشان از زیبایی عشقمان، بخندیم... !
من منتظرت می‌مانم؛ ماه من!
تقدیم به ماه زیبایی که آرزوی عشقش را دارم.
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
1,104
پسندها
7,769
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
20230912-190802-rpnm.jpg

سلام خدمت شما دلنویس عزیز

متشکریم از شما بابت انتخاب انجمن رمانیک برای نگارش آثار ارزشمندتان

خواهشمندیم قبل از شروع دلنوشته‌ی خود، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین ایجاد دلنوشته

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

آموزش درخواست جلد رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش درخواست جلد برای دلنوشته​

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست نقد و بررسی دلنوشته

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
تاپیک اعلام پایان تایپ

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد برای دلنوشته

بعد از اتمام رصد، مدیران هر تالار تاپیک‌های مربوطه رو ایجاد و نظر شما رو در پایان میپرسند و نیازی به ایجاد تاپیک‌های مختلف تا بر روی سایت رفتن اثر نمی‌باشد.

در صورت علاقمندی به صوتی شدن اثر خودتان، در لینک زیر درخواست صوتی شدن دهید.
درخواست صوتی شدن دلنوشته

آموزش و قوانین درخواست صوتی شدن رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش و قوانین صوتی شدن

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.

درخواست انتقال یا خروج از متروکه

|متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |
 

~Maria.mi~

رمانیکی خلاق
ناظر
نام هنری
دلارام
شناسه کاربر
1404
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-19
موضوعات
14
نوشته‌ها
279
راه‌حل‌ها
1
پسندها
785
امتیازها
193
سن
18
محل سکونت
کنج ماه!

  • #3
امروز عجیب دلتنگ بودن با تو بودم‌. دلم می‌خواست بتوانم کنارت بنشینم، با موهایت بازی کنم، دستانت را در دستانم بگیرم، روی لپ سفیدتر از برفت ب×و×س×ه‌ای بکارم و تولدت را تبریک بگویم. بگویم که چه خوب شده پا به این دنیا گذاشته‌ای و شده‌ای تنها امید من!
کاش می‌توانستم از روزهایی بگویم که آن تیله‌ی سیاه چشمانت چگونه زندگیم را به گلستان تبدیل کردند. کاش می‌توانستم از زیبایی صدایت بگویم که چگونه می‌تواند ضربان را به قلب از حرکت ایستاده‌ی من برگرداند و آن خنده‌ات که روح از تن من جدا می‌کند را توصیف کنم!
من همیشه عاشق ماه بودم. باورم براین بود روزی عاشق کسی می‌شوم که برایم زیبایی ماه را تلقی می‌کند؛ ولی بین خودمان باشد، روزی که تو را دیدم، فهمیدم زیباتر از ماه هم وجود دارد!
دورم و دلتنگ...
اما از همین فاصله می‌گویم:« تولدت مبارک ماه آسمانم.»
2024/09/14
 
آخرین ویرایش:

~Maria.mi~

رمانیکی خلاق
ناظر
نام هنری
دلارام
شناسه کاربر
1404
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-19
موضوعات
14
نوشته‌ها
279
راه‌حل‌ها
1
پسندها
785
امتیازها
193
سن
18
محل سکونت
کنج ماه!

  • #4
ستاره را می‌بینی؟ همانی که همیشه من وقتی به تو خیره می‌شوم، در نزدیکی‌ات می‌ایستد و همراه من غرق تماشایت می‌شود؛ گویا او هم خیال رسیدن به تو را دارد!
فاصله‌اش با تو دقیقا اندازه فاصله من با نگاهت است. مقصدش تویی و برای رسیدن به تو تمام تلاشش را می‌کند...
او دور سر تو می‌گردد و جان به روی زیبایت قربان می‌کند. درخششش تنها به امید لحظه‌ای نزدیکی به توست و در بلندای آسمان بودنش، به امید رسیدن به تو!
به راستی چرا این فاصله‌ها وجود دارند؟ فاصله‌هایی که پر از حس دلتنگی و آشوب هستند. فاصله‌هایی که جانان یکی را به اندازه فاصله‌ی ستاره‌ و ماه، از او دور می‌کنند.
می‌دانی ماهکم؟ من هم همانند همان ستاره‌ام؛ همان‌قدر دلتنگ و همان‌قدر جان در کف... جانی که دیگر برای خودم نیست و اگر تو نبودی نمی‌دانم چه بر سرش آمده بود.
راستی ماهکم... قول می‌دهی همیشه همینقدر زیبا، برفراز آسمان باشی و همین‌قدر نورانی بدرخشی؟
 

~Maria.mi~

رمانیکی خلاق
ناظر
نام هنری
دلارام
شناسه کاربر
1404
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-19
موضوعات
14
نوشته‌ها
279
راه‌حل‌ها
1
پسندها
785
امتیازها
193
سن
18
محل سکونت
کنج ماه!

  • #5
خواب دیدم روی پاهایم، به دور از آدم‌ها و هیاهویشان، به دور از چشم‌ها، دراز کشیده‌ای و چه زیبا بود رقص تار موهایت میان انگشتان ناباور دستم؛ گویی انگشتانم هم همیشه در حسرت لمس آن موهای رنگ مشکی‌ات بودند که حالا، انگار که عضوی از من نباشند، تنها دغدغه‌شان بازی با گیسوانت بود.
در خواب، این‌بار، هر دو عاشق بودیم. تو مثل همیشه آواز می‌خواندی و من خنده‌ام را ملودی آواز تو می‌کردم. چه زیبا بود موسیقی‌مان... !
پروانه‌ها از پیله فراری بودند و با آوازمان، درهوا می‌رقصیدند و بال‌هایشان رو به نشان شادی به هم می‌زدند. گل‌ها، از نسیم برای دلبری کمک می‌گرفتند.
ماه من...
من روزی خواهم آمد، سوار بر بال پروانه‌ها و همراه نسیم!
بیا آن روز هم مثل رویایم آواز عشق سر دهیم... .
 

~Maria.mi~

رمانیکی خلاق
ناظر
نام هنری
دلارام
شناسه کاربر
1404
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-19
موضوعات
14
نوشته‌ها
279
راه‌حل‌ها
1
پسندها
785
امتیازها
193
سن
18
محل سکونت
کنج ماه!

  • #6
این روزها حتی اگر صبح تا شب کار کنم و خسته شوم، باز نمی‌توانم بیخیال رویای رسیدن شوم. رویای رسیدنی که تنها خودم از لذت بی‌نهایتش خبر دارم. همه فکر می‌کنند من تنها هستم و هیچ‌کس حاضر به حمایتم نشده است؛ ولی آن‌ها از کجا باید بدانند که تو هر شب، دختر کوچکت را در آغوش می‌گیری و موهایش را نوازش می‌کنی، به او می‌گویی که هر روز بیشتر از دیروز، منتظرش هستی و این دختر کوچک نباید خسته شود.
تو هر شب، در میان رویاهای عاشقانه‌ام به من می‌گویی که نباید اجازه دهم این دوری بیش از این ادامه پیدا کند. راستش را بخواهی این روزها بیش از همیشه به این فکر می‌کنم که چرا ما باید درگیر هجری می‌شدیم که حقمان نبود؛ ولی راضی‌ام اگر پایانش همان‌قدر شیرین باشد که هر شب در رویا از آن حرف می‌زنیم!
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 0, کاربران: 0, مهمان‌ها: 0)

بالا پایین