. . .

داستان

  1. CANDY

    مذهبی داستانی از حضرت محمد

    در یکی از روزها وقتی حضرت رسول (ص) عازم مسجد بودند در بین راه شخصی خدمت ایشان آمد و مدعی شد که من از شما طلب کارم و همین الآن و همین جا بایستی طلب مرا بدهید. پیغمبر (ص) فرمودند: اولاً، شما از من طلب کار نیستید و ثانیاً، چون پول همراه ندارم، اجازه بدهید که بروم منزل و برای شما پول بیاورم. گفت...
  2. CANDY

    مذهبی داستانی از امام جواد

    در زمان امام جواد علیه السلام، روزی «ابن ابى دُؤاد» که از علمای آن زمان بود، از مجلس معتصم بازمی‌گشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. زُرقان که با ابن ابى دُؤاد دوستى و صمیمیت داشت، مى‌گوید: علت را از او جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟ گفت: به خاطر...
  3. CANDY

    مذهبی داستانی از حضرت امام صادق

    مردی در مسجد خوابیده بود و همراه خود همیانی داشت. از خواب بیدار شد و همیان خود را ندید و جز امام صادق (ع) کسی در مسجد نبود. به ناچار نزد وی آمد و عرض کرد: همیان من دزدیده شده و من غیر از تو را نمی بینم. امام صادق (ع) فرمود: در همیان تو چقدر پول بود؟ گفت: هزار دینار. حضرت به خانه خود رفت و هزار...
  4. ایرما

    مذهبی داستان حضرت یوسف(ع)

    شمعون به یاد پدر بود. او به ریش پدر که خیسِ اشک شده بود و چهره شکسته و ناله هایش فکر می کرد. ـ [چنین نیست] بلکه نفس های شما کاری [نادرست] را در نظرتان آراسته است. پس [صبر من] صبری نیکوست [و بدون بی تابی باید صبر کنم] امید است خدا همه آنان [سه نفر] را به من [باز] گرداند که او دانا و حکیم است...
  5. CANDY

    در دست اقدام داستان جایی شبیه خیال |میناجرجندی

    نام اثر: جایی شبیه خیال نویسنده: میناجرجندی ژانر: عاشقانه، تخیلی، معمایی ناظر: @لبخند زمستان خلاصه: در میان ورق‌های مشروط شده‌ی وقایع زندگی‌اش، ناگهان تقدیری پُر ماجرا از گردش ماه و خورشید، با طعم عشق و راهی بن‌بست رقم میخورد. گویا محبسی‌ست که همه‌ی درها به سمت حبسی دیگر باز می‌شود. در آن‌جا...
  6. CANDY

    مذهبی داستان حضرت عزیر

    عزیر پیامبر پدر و مادر حضرت عُزیر علیه السلام در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند. خداوند دو پسر دوقلو به آن ها داد که اسم یکی را عزیر و اسم دیگری را عُذره گذاشتند. عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند. عزیر بعد از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد. پس از خداحافظی با...
  7. ایرما

    سیرت حر بن یزید ریاحی

    حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه و نیز بازگشت او شود. حر در روز عاشورا، به سپاه امام حسین(ع) پیوست و در دفاع از او جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب توبه و پیوستنش به امام ، نزد شیعیان احترام...
  8. ایرما

    سیرت جاسوسی همسر نوح نبی

    جاسوسی همسر نوح، با گزارش اخبار محرمانه آن حضرت و مؤمنان، به دشمنان و کافران انجام می گرفت. جاسوسی علیه حضرت نوح ضرب الله مثلا للذین کفروا امرات نوح وامرات لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صــلحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شیــا وقیل ادخلا النار مع الدخلین.( خداوند برای کسانی که کافر...
  9. Paradox

    در دست اقدام داستان ناقوس انفکاک|هانی‌م

    به نام خدایی که اگر حکم کند، ما همه محکومیم! نام دلنوشته: ناقوس انفکاک ژانر: غمگین، اجتماعی نام نویسنده: هانی‌م مقدمه: ناقوس به صدا در می‌آید و انفجاری سهمگین در امتداد حفره‌های قلب اتفاق می‌افتد... پژواک صدای خرد شدن تکه‌ تکه‌های قلب به قدری زیاد شده است که گوش‌هایش را می‌فشارد و آن صدای...
  10. ایرما

    مذهبی داستان هایی از امام حسن مجتبی

    (آیات بارانی) سودابه مهیجی وصیت های «باران»ی که ظلمت را به پایان برد قرون تشنگی را ناگهان از یاد انسان برد همین که گفت: چون رعدی به گوش ظلم می پیچم صدایش آبروی %%%% گویان را چه آسان برد خودش بود و خودش تنها به جنگ کفر صحرا رفت همان باران با ایمان که سر در گوش دوران برد تلاوت کرد: من بر...
  11. ایرما

    مذهبی داستان میهمانان امام علی

    ۱. داستان میهمانان حضرت علی (ع) مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – عليه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشانيد و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابريقی برای شستن دست...
  12. ایرما

    سیرت ساره همسر ابراهیم نبی

    ساره نخستین همسر ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع). بنابر آنچه در دو سوره از قرآن کریم آمده، فرشتگان در ۹۰ سالگی به او بشارت تولد فرزندی دادند که اسحاق نام گرفت. ساره، از آنجا که فرشتگان با او سخن گفته‌اند، مانند حضرت مریم و حضرت فاطمه(س)، محدَّثه خوانده می‌شود. ساره سال‌ها پیش از تولد اسحاق، کنیز خود...
  13. ایرما

    سیرت اسحاق نبی

    اِسْحاق از پیامبران الهی، فرزند ابراهیم(ع) و برادر اسماعیل بود. او جد بنی‌اسرائیل بود و پیامبرانی از جمله یعقوب، داوود، سلیمان، یوسف و موسی از نسل او بودند. در قرآن کریم، به اسحاق و پیامبری‌اش اشاره شده است. تورات ، اسحاق را ذبیح الله دانسته‌اند، ولی به اعتقاد شیعه، اسماعیل، فرزند دیگر ابراهیم،...
  14. ایرما

    سیرت یوسف پیامبر

    یوسُف از پیامبران بنی‌ا‌سرائیل و فرزند یعقوبِ نبی بود. او ضمن برخورداری از مقام نبوت، سالیانی در مصر حکومت کرد. در قرآن، سوره‌ای به نام یوسف نام‌گذاری شده و در آن داستان زندگی او به‌تفصیل آمده است. یوسف در کودکی توسط برادرانش به چاه انداخته شد؛ اما گروهی او را از چاه نجات دادند و به‌عنوان برده...
  15. ایرما

    سیرت یوشع پیامبر

    یوشَع بن نون از پیامبران قوم بنی‌اسرائیل و جانشین حضرت موسی(ع). او از نسل یوسف(ع) بود. یوشع از یاران موسی(ع) و از رهبران اسباط دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل بود. در قرآن نام یوشع ذکر نشده است اما مفسران آیاتی از سوره مائده و کهف را درباره وی دانسته‌اند. عده‌ای وی را همان ذوالکفل ‌می‌دانند. براساس...
  16. ایرما

    سیرت داوودنبی

    داوود از پیامبران بنی‌اسرائیل بود که به مقام پادشاهی رسید و اورشلیم را برای بنی‌اسرائیل فتح کرد. کتاب زبور بر او نازل شد و مقام قضاوت نیز در اختیارش بود. داوود صدایی زیبا داشت و خداوند قدرت زره‌سازی را به او عطا کرد. حضرت داوود در نزد یهودیان از جایگاه بالایی برخوردار است؛ با این حال در تورات...
  17. دمیــــــورژ

    در دست اقدام داستان تنها بیننده| نویسنده دمیورژ

    نام اثر:تنها بیننده نام نویسنده: نویسنده دمیورژ ژانر: معمایی، ترسناک، عاشقانه خلاصه: ژینوس دختر باهوشی که نابغه حل معماهای جنایی بود، این‌بار برای حل مسئله به خانه دوست‌اش نقل مکان می‌کند و با دوست پسر جدید او آشنا می‌شود. خانه‌ای که برای آتنه و دوست پسرش بوی وحشت می‌دهد در کمال تعجب برای ژینوس...
  18. H A D I S

    متن قصه من دیگه خجالت نمی کشم

    یکی از روزهای خوب خدا ، احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش می رفت پارک اما وقتی می رسیدن اونجا از کنار مامانش تکون نمی خورد و نمی رفت با بچه ها بازی کنه. هر چه قدر هم که مامانش بهش می گفت پسرم برو با بچه ها بازی بکن فایده ای نداشت. احسان کوچولو روی یکی از دست هاش یه لک قهوه ای بزرگ بود، اون همیشه...
  19. H A D I S

    سرگرمی افرادی که داستان عجیب زندگی شان شما را متعجب میکند

    ۱- مردی که ۷ سال با یک جسد زندگی کرد در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی، یک باکتری شناس به نام «کارل تانزلر»، به یک بیمار مسلول آمریکایی-کوبایی به نام «اِلنا میلاگرو دی هویوس» (مشهور به «هلن») دل باخت. دو سال پس از آشنایی، هویوس بر اثر بیماری خود درگذشت اما تانزلر تصمیم به نگهداری از جسد گرفت و هفت سال...
  20. H A D I S

    سرگرمی 4 داستان جالب و واقعی که خواندن خالی از لطف نیست !

    داستان جالب و واقعی که خواندن خالی از لطف نیست ! مجموعه : داستان جالب داستان های جالب و خواندنی دو گدا در خیابان نزدیک کُلوسیُو شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از انها روی زمین صلیبی گذاشته بودو دیگری یک ستاره داوود. مردمی کـه از آنجا رد می شدند بـه هردو نگاه می کردند ولی فقط در کلاه گدائی...
بالا پایین