- نوع اثر
- داستان
- نام اثر
- داستان تعویذ افتراق
- ژانر
- تخیلی, تراژدی, خیال پردازی (فانتزی), عاشقانه
- سطح
- طلایی
- اثر اختصاصی
- بله
- نویسنده
- نهال رادان
- کپیست
- Niloofar_N
- ویراستار
- Niloofar_N
- منتقد
- مدیر نقد
- طراح جلد
- نادیا بیرامی
- منبع تایپ
- انجمن رمانیک
- تعداد صفحات
- 24
- حجم اثر (مگابایت)
- 0.7
نام داستان: تعویذ افتراق
نویسنده: نهال رادان
ژانر: اجتماعی
سطح اثر: طلایی
تعداد صفحات: بیست و چهار
لینک اثر: تمام شده – داستان کوتاه تعویذِ افتراق | نهال رادان
خلاصه:
تعویذی بود برای افتراق؛ افتراقی برای ایجاد عدالت، صلحی میان طبیعت، اعتدالی بین تعویذ با طبیعت. در ابتدا، من بودم و تو، بدون هیچیک از این افسونها؛ ولی حال، من ماندم و این تعویذی که سبب افتراقمان شد.
*تعویذ به معنای جادو، طلسم
*افتراق به معنای جدایی، تفکیک
برشی از اثر:
– چاره چیست؟ قدرتها باید به یک نفر برسند.
جادوگر، نیک، فریاد زد:
– نمیتوانیم!
زنی با صدای نازک از میان محفل گفت:
– ما دوقلویی در اختیار نداریم که اینکار را انجام دهیم.
لیندا چشمهای آبی رنگش را برای کمی تفکر بست. قدرتی که بیاجازه وارد محفلش شده بود، توان فکر را از او گرفته بود. این قدرت طبیعت، برای آزمایش او بود. آزمایشی بدون هیچ مقدمهای.
از میان محفل روبهرویش که همه دور یک میز طویل نشسته بودند، کسی ندای امید داد:
– آیا میتوان از دو نوزاد که در یک روز، یک ساعت، یک دقیقه و یک لحظه به دنیا آمدند، استفاده کرد؟
چشمهایش برق زد. ایدهی ناب آن جادوگرِ جوان بدجور به دلش نشسته بود. همه منتظر بودند تا صدای لرزان لیندا برای مخالفت را بشنوند. لرزش صدایش بخاطر استرس و نگرانی نبود. او از فِرط خستگی و پیرسالی به این روز افتاده بود.
لیندا دستان چروکیدهاش را بالا برد.
– بهترین ایدهای بود که میتوانستی بدهی اَگنِس! از آن استفاده خواهیم کرد.
صدای اعتراضها بلند شد؛ ولی لیندا از جا برخاست و گفت:
– این آخرین وصیت من به شما جادوگرانِ قدرتمندِ محفل است.
رفته رفته تن صدایش پایینتر میآمد. انگار نفسهای همیشه مقطعش دیگر با او همکاری نمیکردند. جادوگران مات و مبهوت مانده بودند. چشمهایش هم دیگر نمیخواستند پا به پای او بمانند. چند لحظه بیشتر طول نکشید.
نظر دادن