- نام اثر
- فی البداهه عطر بهارنارنج
- ژانر
- عاشقانه
- سطح
- برنزی
- اثر اختصاصی
- بله
- نویسنده
- محمد امین (رضا) سیاهپوشان
- کپیست
- S O-O M
- ویراستار
- آرا (هستی همتی)
- منتقد
- Laluosh
- طراح جلد
- پرند یادگاریان
- منبع تایپ
- انجمن رمانیک
- تعداد صفحات
- 13
- حجم اثر (مگابایت)
- 0.6
نام اثر: عطر بهار نارنج
نویسنده: محمد امین سیاهپوشان
لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده – فیالبداهه عطر بهار نارنج | محمد امین سیاهپوشان
ژانر: عاشقانه
سطح: برنزی
تعداد صفحات: سیزده
مقدمه:
بوی بهارنارنج، بوی عشق است. دلبرکم وقتی آمدی، بوی خوش عشق را از تو شنیدم. مگر همه نمیگویند عشق دیوانگیست، پس من دیوانهام، یک دیوانهی زنجیری که به هوای بوی عطر بهارنارنج عشق تو، آوارهی هر کوی و برزنم!
تقدیم به عشق و زندگیام، پرند عزیز! پرند جان، عاشقانهای دیوانهوار سرودهام، تقدیم به تو!
برشی از اثر:
دلم هوایی را میخواهد که تو در آن نفس میکشی! چهقدر این هوا لذتبخش است؛ مثل اکسیژن میماند برای زنده ماندنم!
***
چشمهایت را که نگاه میکنم، باور میکنم که خدا وجود دارد! آخر نقاشی این چشمان، کار هر کسی نیست دلبر!
***
ولی خودمانیمها! اگر تو در زندگیام نبودی، من چه زمانی میفهمیدم که میشود یک نفر را آنقدر دوست داشت و پرستیدش، دلبر؟!
***
میگمها دلبر! کنارم نیستی و دلتنگت هستم؛ ولی دلتنگ تو بودن، از بودن خیلی از آدمهایی که در این دنیا کنارم هستند، بهتر است.
***
دلبر یادت میآید زیر درخت بهار نارنج، گفتم دوستت دارم؟! چه بوی عطری میآمد! آن بوی عطر بهار نارنج بود، بوی عشق من و تو!
***
همه آدمها چیزی را نماد عشق بین خود و معشوقهیشان میدانند؛ یکی گل سرخ، یکی گل رز؛ ولی دلبر، میدانی نماد عشق من و تو چیست؟ نماد عشق من و تو، شکوفه بهار نارنج است؛ وقتی که میگذاری روی موهایت!
***
دلبر، آمدنت به زندگیام خیلی زیبا بود! آنقدر زیبا که حتی نمیشد درون زیباترین داستانهای عاشقانه نیز توصیفش کرد! پرندم، زیباترین آیینم! خوش آمدی به زندگیام بهترینم!
***
دلبر! نمیدانم این چه حسیست که دارم؛ ولی بودن یکی دیگر کنارت، اذیتم میکند! آتش میگیرم وقتی یکی دیگر کنارت باشد. انگار دلم تمام تو را برای خودش میخواهد!
***
دلبر به هر دین و ایمانی حساب کردم، نمیتوانم خدایی که چشمان تو را نقاشی کرده، نپرستم! آخر خدایی که آنقدر تو را خوشگل آفریده، لایق بهترینهاست. خدایا، ممنونم که دلبرم را آفریدی!
***
دلبرم، پرندم! به هر فلسفهای رجوع کردم و به هر منطقی حساب کردم، دلیلی برای عشق پیدا نکردم! آخر مگر میشود برای دوست داشتن زیباترین دختر دنیا، برای مردن برایش، دلیل داشت؟! دلبر، بیدلیل دوستت دارم! مثل عشق فرزند به مادرش، همینقدر پاک و دوست داشتنی!
***
دلبر میدانی قانون چهارم نیوتون چه میگوید؟ میگوید دوست داشتن تو، به وجود میآید؛ ولی هرگز و تا ابد از بین نمیرود، بلکه از چشمان زیبایت به قلبم منتقل میشود؛ دوستت دارم عشق جانم!
بنظرم این نویسنده خیلی جای کار داره و باید به حرف منتقدا گوش بده
داستان هاش خیلی قشنگ تر از دلنوشته هستن
نکات اصولی رو رعایت نمیکنن برای همین هم یکم نوشته هاشون مشکل داره