- نوع اثر
- رمان
- نام اثر
- انفصال عشق
- ژانر
- عاشقانه
- سطح
- طلایی
- اثر اختصاصی
- بله
- نویسنده
- آلباتروس
- کپیست
- سین.پ
- ویراستار
- هانی.میم، هستی همتی
- منتقد
- آرمیتا حسینی
- طراح جلد
- (نفس)
- منبع تایپ
- انجمن رمانیک
- تعداد صفحات
- 159
نام اثر: رمان انفصال عشق
لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده – رمان انفصال عشق | آلباتروس
ژانر: عاشقانه
سطح: طلایی
تعداد صفحات: صد و پنجاه و نه
خلاصه:
در این داستان روایت دو خواهر بازگو میشه. خواهرهای دوقلوی همسان؛ ولی با افکار و عقایدی متفاوت! یکی پرچم عشق رو بالا میبره و دیگری حتی به این واژهی گنگ اعتقادی نداره؛ اما زندگی.
هیچگاه همیشه اونی که تو میخوای نمیشه، بعضی وقتها هم زندگی دلش کمی شیطنت و بازی میخواد و این آغاز مکافات میشه!
مقدمه:
آیا به خطوط ضربان قلب تا به حال توجه کردی؟ بالا، پایین، بالا، پایین؛ اما اگر به خطی صاف برسد، یعنی پایان زندگی! آری، زندگی یعنی بالا و پایین داشتن، یعنی در گیر و دار زندگی گرفتار شدن و میدانی چرا؟ چون همه را عشق در بر میگیرد. همانی که میگویند سرآغازش از قلب نشات میگیرد و حسی گس؛ ولی دوستداشتنی!
برشی از اثر:
«راز»
دستم رو روی سنگ قبرش گذاشتم. از سردیاش قلبم یخ زد. پوزخندی زدم و گفتم:
– پیداش کردم خواهری، کسی که تو رو ازم گرفت رو پیدا کردم، هه! شدم راننده شخصیاش! بماند که کلی بهونه واسهام تراشیدن؛ ولی من محاله چیزی بخوام و جوابم نه باشه! من رو که میشناسی، من رازم! غیر ممکنه بیخیال هدفم بشم!
خیرهی اسمش روی سنگ قبر شدم: فرشتهی بیغرض. با غیض ادامه دادم:
– جوونیات رو ازت گرفت، جوونیاش رو ازش میگیرم! نمیذارم از گلوش، یک آب خوش پایین بره، بخواب گلم! به فکر من هم نباش، لالاییت رو بکن که به زودی به آرامش ابدی میرسی.
از فرشته، رفیقترین دوستم خداحافظی کردم. کسی که دست کج روزگار، ازم دزدیدش و البته اون!
نظر دادن