ناامیدی از نوشتن بدک هم نیست. تصور کنید اگر میلیونها شیفتۀ نویسندگی ناامید نمیشدند و بر حجم نوشتجات عالم میافزودند الآن چه اوضاع پریشانتری داشتیم!
فکر میکنم ما به سه دلیل عمده قید نوشتن و نویسندگی را میزنیم و به عبارتی به مرحلۀ رهاییبخش(!) «گور پدر نویسندگی» میرسیم
ناامیدی به دلیل ترس، اهمالکاری یا کمالگرایی
در این مرحله ننویسندۀ ناکام پیش آنکه چیزی بنویسد، قید نوشتن را میزند. با مدتها پرسهزدن، طفرهرفتن و هراس از کاغذ سفید بالاخره به این نتیجه میرسد که نوشتن کار او نیست.
ننویسندۀ ما ممکن است بیاستعدادی، کمبود زمان، عدم آموزش کافی یا هر بهانۀ دیگری را هم تا پایان عمر نشخوار کند.
چارۀ کار متوسل شدن به ریزعادتهاست؛ یعنی شروع کار با گام کوچکی که شاید به طرز احمقانهای بیاثر به نظر برسد.
بگذارید تکهای از کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها» را بریتان نقل کنم تا ناامید از دنیا نروید:
نظر دادن