. . .

سه دلیل ناامیدی از نویسندگی | احتمالا سومی مشکل شماست!

تالار متفرقه آموزش نویسندگی

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1
ناامیدی از نوشتن بدک هم نیست. تصور کنید اگر میلیون‌ها شیفتۀ نویسندگی ناامید نمی‌شدند و بر حجم نوشتجات عالم می‌افزودند الآن چه اوضاع پریشان‌تری داشتیم!

فکر می‌کنم ما به سه دلیل عمده قید نوشتن و نویسندگی را می‌زنیم و به عبارتی به مرحلۀ رهایی‌بخش(!) «گور پدر نویسندگی» می‌رسیم
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #2
ناامیدی به دلیل ترس، اهمال‌کاری یا کمال‌گرایی

در این مرحله ننویسندۀ ناکام پیش آن‌که چیزی بنویسد، قید نوشتن را می‌زند. با مدت‌ها پرسه‌زدن، طفره‌رفتن و هراس از کاغذ سفید بالاخره به این نتیجه می‌رسد که نوشتن کار او نیست.

ننویسندۀ ما ممکن است بی‌استعدادی، کمبود زمان، عدم آموزش کافی یا هر بهانۀ دیگری را هم تا پایان عمر نشخوار کند.

چارۀ کار متوسل شدن به ریزعادت‌هاست؛ یعنی شروع کار با گام کوچکی که شاید به طرز احمقانه‌ای بی‌اثر به نظر برسد.

بگذارید تکه‌ای از کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها» را بریتان نقل کنم تا ناامید از دنیا نروید:

تیم فریس، نویسنده، داستانی نقل می‌کند که یک‌بار دربارۀ رمان‌نویسی شنیده بود.
این نویسنده بیش از هفتاد رمان نوشته بود و وقتی یکی ازش پرسیده بود چطور توانسته دائماً در حال نوشتن باشد و همچنان پراشتیاق و انگیزه بماند. او جواب داده بود که «دویست کلمۀ مزخرف در روز، فقط همین.»
ایده این بود که اگر خودش را وادار می‌کرد روزی دویست کلمۀ مزخرف بنویسد، بیشتر اوقات عمل نوشتن، محرکی برای او می‌شد و پیش از آن‌که بفهمد، هزاران کلمه نوشته بر روی کاغذ داشت.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #3
ناامیدی از زبان، کلمات و ذات نوشتن

برخلاف گزینۀ اول، این‌یکی برای نویسنده‌هایی پیش می‌آید که با نوشتن میلیون‌ها کلمه، طبع خود را در گونه‌های مختلف نوشتاری آزموده‌اند.

نویسنده در این مرحله در اثر تجربۀ زیسته‌اش به دیدگاهی فلسفی می‌رسد که خب غالباً هم بازدارندۀ او از ادامۀ نوشتن نخواهد بود.

بهمن فرسی زمانی دربارۀ غلاف کردن قلمش نوشته بود:

…اصلاً قلم را دیگر قبول ندارم. قلم دیگر شکست خورده است. اصلاً زبان شکست خورده است.
آدمیزاد زبان را اختراع کرد برای رابطه. برای آن‌که مقصودش را با آن دریاباند.
شاید هم این وسیلۀ ارتباط تا وقتی، تا وقتی‌که آدمیزاد این همه فکری و حسی و فنی-شاید هم ضربه فنی-نشده بود، کارا بود. و کارایی داشت.
تا وقتی زبان در خدمت آب و نان، بده و بستان، بقاپ و بچپان، چارقد و تنبان، چای و قلیان انجام‌وظیفه می‌کرد، وسیلۀ رسایی بود. در کارایی آن تردید نبود.
اما امروز، حتی یک آره و نه‌یِ ساده را که آدم روی برگ کاغذ ترسیم! می‌کند، مطمئن نیست که خوانندۀ آن، به همین صورت و سیرت آن را می‌خواند یا نه. خواننده از خودش می‌پرسد: بله، درست است، آره بودنش که فقط آره است، اما آیا این از کدام قماش آره‌هاست؟ آن را صاف و ساده باید آره خواند؟ یا، آاااااره!؟ یا این‌که، آرررره!؟ یا ده‌ها جور و رقم دیگر؟
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #4
نامیدی به خاطر عدم آشنایی با ظرفیت‌های نویسندگی و تنوع گونه‌های نوشتاری

نه اینکه من و شما مشکل اول و دوم را نداشته باشیم، اما غالباً مشکل سوم است که کار دست ما می‌دهد، یا به عبارتی کار را از دست ما می‌گیرد!

از پیدا نکردن ایده تا ناتوانی در تبدیل افکار به کلمات در همین دسته جا می‌گیرد.

در این مرحله ما اگر گرم شویم راحت می‌نویسم؛ اما آنچه می‌نویسیم به طرز ناامیدکننده‌ای نابسنده است. حس می‌کنیم به تکرار خودمان افتاده‌ایم. یا هیچ حرف تاز‌ه‌ای برای زدن نمانده؛ اما خیالتان راحت این مشکل چارۀ روشن و مشخصی دارد.

همه چیز زیر سر مطالعه است. زمانی هر قلمزن حرفه‌ای و ثابت‌قدمی، مطالعۀ را جزو عادت ثابت خودش می‌دانست؛ اما امروز در کلاس‌های نویسندگی باید از نوقلمون (!) خواهش و تمنا کرد که منتی بر سر کتاب‌ها بگذارند و هر روز یکی دو صفحه ورق‌بازی کنند!

عدم آشنایی با فرم‌های تازه، بی‌توجهی به متون کلاسیک، کندی در تسلط بر زبان، همه و همه می‌توانند نفس نویسندگی ما را ببرند.
 

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #5
به سؤال‌های زیر پاسخ بدهید:

  1. آیا اشعار کلاسیک فارسی را می‌خوانید؟ آیا شده برای فکر کردن به یک بیت چند صفحۀ کاغذ را سیاه کنید؟
  2. آیا دامنۀ متنوعی از نوشته‌های وبلاگ‌نویس‌های مهم دنیا را دنبال می‌کنید؟
  3. آیا طنز می‌خوانید؟ چقدر با دنیای طنزنویسی آشنایی دارید؟
  4. آیا کتاب‌های تخصصی نویسندگی و هنر روایت را مطالعه می‌کنید؟
  5. آیا نمایشنامه می‌خوانید؟
  6. آیا نوشته‌های غیرداستانی روز جهان را می‌خوانید؟
  7. آیا به مطالعۀ فلسفه و روانشناسی و دیگر علوم انسانی اهمیت می‌دهید؟
  8. آیا تاکنون سفرنامه‌های معروف نویسندگان سرشناس را خوانده‌اید؟
  9. آیا با زندگی‌نامه و خودزندگی‌نامه‌های مطرح جهان آشنایی دارید؟
  10. آیا داستان‌‌های کوتاه‌‌ چخوف (و دیگر نویسنده‌های مهم) را خوانده‌اید؟
  11. آیا با ادبیات آمریکای لاتین (و ادبیات دیگر قاره‌ها) آشنایی دارید؟
  12. آیا به مجموعه نامه‌هایی که از نویسندگان بزرگ چاپ‌شده نگاهی انداخته‌اید؟
  13. آیا مجموعه یادداشت‌های روزانه‌ای که از نویسنده‌های مطرح تاریخ چاپ‌شده، خوانده‌اید؟
  14. آیا جستارهای معاصر فارسی را خوانده‌اید؟
  15. آیا برای مطالعۀ چندین و چندبارۀ کتاب‌های موردعلاقه‌تان وقت می‌گذارید؟
اگر پاسخ شما به حتی یکی از این سؤال‌ها نه است، پس هنوز حق ناامیدی از نوشتن را ندارید. بیشتر بخوانید تا امیدوارتر شوید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
62

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین