توضیحات
نام اثر: تاتلافی
ژانر: عاشقانه، تراژدی، روانشناختی
سطح: طلایی
تعداد صفحات: 87
خلاصه:
نیتش خیر بود، مثلاً خواست راه نجات رفیقش شود؛ ولی ندانست خود به قعر چاه خواهد افتاد!
غوطه زدن در سیاهیِ قلبی سنگ شده که فقط و فقط یک ندا میداد… کینه!
مقدمه:
گاهی وقتها زمانی که تنها یک قدم تا رسیدن به مقصود هست، فقط یک پرش برای گرفتن مروارید هدف باقی میمونه، ناگهان صاعقهای تمام رویاهات رو به تاراج میکشونه و تو محکومی به دوباره شروع کردن، از صفر لیلی زدن؛ ولی اگه صاعقه اتفاق جبرانناپذیری رو به بار بیاره چی؟ اگه تمام معادلاتت رو به هم بزنه چی؟ اونوقت، اونوقت ناچاری به انتخاب یک اجبار، اجباری به نام تلافی!
برشی از اثر:
دستم رو دور شونههای شبنم حلقه کردم و با ناراحتی گفتم:
– شبنمی! عزیزم گریه نکن دیگه، همه چی درست میشه.
شبنم با هق هق گفت:
– چی چی درست میشه گیتا! ندیدی کارت کوفتی رو؟ دارن به زور من رو به اون عقاب وصل میکنن، خدا! من نمیخوام زنش بشم!
ماهک که رو به رومون روی زانوهاش نشسته بود، با ناراحتی دستش رو روی دست شبنم گذاشت و هیچ نگفت. لبم رو با زبون خیس و سپس جوییدم، متفکر به شبنم نگاه کردم و گفتم:
– محمد کاری نکرد؟
بیشتر و سوزناکتر هق زد و نالید.
تبسم –
این رمان واقعا جذابه و نویسنده ی قوی ای داره
آموزگار رمانیک –
به امدی موفقیت روز افزون آلبتروس عزیز