سه قدم ساده برای تعریف یک
داستان خوب✨
••|🔮🥀| 1- یک قهرمان لایق با هدفی بزرگ معرفی کنید.
قهرمان شخصیت اصلی
داستان شماست. او باید دوست داشتنی باشد که خواننده یا شنوندههایتان با او همذاتپنداری کرده و از درون درکش کنند.
توصیفِ یک هدف بزرگ مهم است. معمولا هرچه هدف بزرگتر و مهمتر باشد بهتر است. قهرمان باید در حال رفتن به جایی باشد، یا انجام دادن کاری، و مهمتر از همه–باید چیزی را بخواهد.
مشکلات باید تا حد ممکن بزرگ باشند. قهرمان باید برای چیزهای غیرممکن تلاش کند، چیزهای بهدستنیاوردنی را طلب کند و در برابر ممنوعهها مقاومت کند و بر فاجعهها چیره شود.
از خود بپرسید: «قهرمان من حقیقتاً چه میخواهد؟»
به کتابها و فیلمهای موردعلاقهی خود فکر کنید و همین سوال را دربارهی آنها بپرسید.
برای مثال در فیلم Star Wars، قهرمان لوک اسکایواکر است. هدف والای او گرفتن انتقام مرگ پدرش است که با شکست دارث ویدر و نجات جهان از دارث استار ممکن میشود.
••|🌸🌈| 2- قهرمان را وارد آشوب کنید و وادارش کنید که آزادانه بجنگد.
قهرمان نمیتواند بنشیند و منتظر شود که خود به خود به هدفش برسد.
داستان اینطوری جذاب نمیشود. رسیدن به هدف قهرمان باید سخت باشد. او باید با ذکاوت، تفکر و عمل به مانعها پیروز شود.
در این میان
داستان باید تنش داشته باشد. خوانندهها باید دائما امید داشته باشند یا بترسند که چیزی حیاتی و لازم اتفاق میافتد یا نمیافتد.
از خود بپرسید: «قهرمان در راه رسیدن به هدفش با چه مانعهایی روبه رو میشود؟»
در کتاب The Road، پدر بینام و پسر جوانش در جهان پساآخرالزمانی پرآشوب دنبال امنیت هستند. در این راه آنها باید با آدمخواران، گرسنگی و تشنگی خودشان، و غم از دست دادن خانواده خود مبارزه کنند.
••|🦋🕯| 3- نشان دهید چگونه قهرمان چیره میشود.
با رسیدن به پایان
داستان، تنش باید آزاد شود. هدف قهرمان باید جلویش قرار بگیرد، شاید به شکلی غافلگیرکننده.
به طور عادی، مردم پایان خوش دوست دارند.
از خود بپرسید: «چگونه قهرمان به هدف خود میرسد؟»
‼️هشدار لو رفتن
داستان برای کسانی که «باشگاه مشتزنی» را ندیده/نخواندهاند.👇
برای مثال در فیلم و کتاب Fight Club، کشف میشود که جوان بینامی با بازیِ ادوارد نورتون همان تایلر دوردن است، شخصیتهای جداگانه در یک بدن. در پایان، تایلر با شلیک گلولهای در دهان نورتون کشته میشود. و حتی با اینکه شرکتهای کارت اعتباری دارند منفجر میشوند احساس عجیبی از رفع مشکل وجود دارد، در زمانی که نورتون و عشقش مارلا دستان همدیگر را میگیرند.
- مارکوس بروترتون🌿