. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

ناشناس

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1279
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
4
پسندها
40
امتیازها
43

  • #371
سلام من دنبال یک رمان هستم که داستانش اینجوره :
یک دختره به اسم سارا که همون اول رمان مادرش رو از دست میده اسم مادرسش هم فاطمه بوده اسم پدرش هم رضا میخواد از ایران بره خارج پیش دختر خالش بعد که به باباش میگه بابش میگه یه شرط داره اونم اینه که اول باید ازدواج کنی اونم که قصد ازدواج نداشته تو عید میرن ترکیه دیدن یکی از فامیلاشون که اونجا از خونه میره بیرون برای اینکه سوغاتی برای دوستش عاطفه بگیره چند تا مرد میوفتن دنبالش و خلاصه دعوا و اینا یه مرده میاد نجاتش میده بعد از این دیگه برمیگردن ایران که میره دانشگاه یه پسره به اسم یاسری همش اذیتش میکنه و اینا اونجا همون مرده رو که تو ترکیه نجاتش میده رو میبینه اسم اون مرده هم امیرطاهاس بعد موضوع رو بهش میگه اونم اولش قبول نمیکنه ولی بعدش راضی میشه و باهم یه صیغه میخونن و میرن مشهد و اینا که اونجا دختره عاش امیر طاها میشه دیگه تصمیم میگیره نره خارج بعد میرن سر خاک مادر سارا
بعد سارا بهش میگه که من عاشقت شدم و اینا ولی پسره قبول نمیکنه
خواهش میکنم اگر اسم این رمان رو میدونید بگید خیلی دنبالشممم😵
نگاه خدا
 

Mohi

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1324
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-08
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33

  • #372
سلام من دنبال رمانی میگردم که خانواده دختره تهران زندگی میکنن بعد دختره دانشگاه اصفهان قبول میشه و میره اصفهان با مادربزرگ و پدربزرگش و داییش زندگی میکنه. داییش هم استاده دانشگاس بعد متوجه میشه فرزندخوندگی گرفتنش و با داییه ازدواج میکنه
 

@Zei8573nab

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1326
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-08
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
23

  • #373
سلام من دنبال این رمانم
سالها پیش پیشگویی می کنند دختری به دنیا می آید که کل دریا به فرمان او خواهد بود
و دختری در اقیانوس آرام به دنیا آمد که اسمش را سیلای گذاشتند و این همان دختر پیشگو است
که در دنیای انسان ها اسم او را
سارا گذاشتند
سارا دختری زیباست که از هویت واقعی خود خبر ندارد و همواره به خاطر نشانی که از ده سالگی روی گردن دارد مورد تحقیر خانواده خود قرار میگیرد
و اسم مادر واقعیش آرام است
فقط تا اینجا ش یادم میاد
 

Mohi

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1324
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-08
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33

  • #374
سلام من دنبال رمانیم که دختره با خانوادش تهران زندگی میکنن ولی در اصل اهل اصفهانن مادربزرگ و پدربزرگ و دایی دختره اصفهان هستن بعد دانشگاه اصفهان قبول میشه و میره خونه مادربزرگش زندگی میکنه و متوجه میشه که فرزندخوانده خانوادس و در اخر با دایی ناتنیش ازدواج میکنه
 

e.n

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1340
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-10
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
23

  • #375
سلام ..من چند سال پیش یه رمانی خوندم درست یادم نمیاد ..ولی یادمه دوتا دختر بودن به اسم های دریا و بارانا که دختر عمه و دختر دایی بودن و عاشق دوتا خواننده بودن
یه بار که این خواننده ها کنسرت میزارن این دوتا برای کنسرتشون که تو یه شهر دیگه بوده میرن ولی موقع برگشت بهشون خبر میرسه که خانواده هاشون تصادف میکنند و همشون میمیرن ..اون دوتا هم یه جوری با این دوتا خواننده رو به رو میشن و بقیه داستان ..اگه شما خوندینش خوشحال میشم کمکم کنید 🙂
 

Sara_68

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1313
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-06
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
7
امتیازها
23

  • #376

Zanboor. 77

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1355
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
23

  • #377
سلام بابای دختره هتل داشت دختره هم مدیریت هتلداری خونده بود اسم پسره هم انقلاب بود
 

مریم صدر

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1312
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-06
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
9
امتیازها
23

  • #378
داستان دختری هست که در گذشته پسری به همسایگیشون میاد که با پدر جانباز و مادربزرگش زندگی کنه به هم علاقه مند میشن عقد میکنن ولی دختر به خاطر آینده پسر طلاق میگیره حالا بعد از چند سال پسر برمیگرده و با دختر در یک مکان شروع به کار میکند
 

F. R. R

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1386
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-17
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
23

  • #379

M.k

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1061
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
3
پسندها
10
امتیازها
23

  • #380
رمانی که خوندم جلد دون یه رمانی بود
پسره برای انتقام میخواست به دختره نزدیک شه ک مدارکی ک پدر دختره داشت رو بدست بیاره و پدر دختره رو بدبخت کنه
حتی اول رمان اینطور بود ک دختره با دوستاش میخواست بره مسافرت فک کنم کیش ک تو راه فرودگاه پسره عمدا باهاش تصادف میکنه و دیر میرسه و سوار یه هواپیما دیگه میشه ک پسره هم توشه
دیگه خلاصه برا دختره خاستگار میاد پسره بهش میگه باید ردش کنه دختره هم از سر لج میگه رد نمیکنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 3, کاربران: 0, مهمان‌ها: 3)

بالا پایین