. . .

آموزش چگونگی علاقه‌مند کردن مخاطبین به شخصیت‌های منفی

تالار مطالب آموزش نویسندگی

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #1

در این مطلب به شکل خلاصه به راهکارها و تکنیک هایی می پردازیم که نویسندگان با استفاده از آن ها، مخاطبین را به کاراکترهای نه چندان دوست‌داشتنیِ خود علاقه‌مند می کنند.​

کاراکترهایی که مخاطبین از آن ها طرفداری می کنند و برایشان اهمیت قائل می شوند، عنصری ضروری در هر داستان موفق هستند. به وجود آوردن تعادل میان شخصیت های «مثبت» و «منفی» امری بسیار مهم است، و بهترین کاراکترها همیشه چندلایه و چندبُعدی جلوه می کنند. ما انسان ها، موجوداتی پیچیده هستیم، به همین خاطر، اضافه کردن لایه های پیچیدگی به منظور خلق تصویری چندوجهی از شخصیت های داستانی و جذاب ساختن آن ها برای مخاطبین، اهمیت بسیار زیادی دارد.


نویسندگان هنگام خلق کاراکترها یا نوشتن درباره‌ی پیشینه‌ی آن ها، سوالاتی از این دست را از خود می پرسند: چه چیزی این شخصیت را به پیش می برد؟ او چرا این‌گونه رفتار می کند؟ هدف نهایی او چیست؟ هنگام خلق کاراکترها، باید به ویژگی های مثبت آن ها توجه کنیم، اما به هیچ وجه نباید نقص های آن ها را از یاد ببریم.
نویسنده هرچه بیشتر مخاطبین را با دنیای درونی یک شخصیت آشنا کند، آن ها به درکی بهتر از کاراکتر دست می یابند و در نتیجه، بیشتر برای او اهمیت قائل می شوند.
در این مطلب به شکل خلاصه به راهکارها و تکنیک هایی می پردازیم که نویسندگان با استفاده از آن ها، مخاطبین را به کاراکترهای نه چندان دوست‌داشتنیِ خود علاقه‌مند می کنند—چه این کاراکترها، «پروتاگونیست» باشند و چه «شخصیت شرور»، یا هر دو!

«بله آقایان، کسی که در قرن نوزدهم زندگی می کند، به طور کلی وظیفه دارد فاقد هر گونه خصلتی باشد، اخلاقا به این کار مجبور است. آدمی که فهم و شعوری دارد، اهل عمل است و به ناچار باید فرد پست و ناچیزی باشد. این تجربه‌ای است که پس از چهل سال زندگی کردن به دست آورده‌ام. در حال حاضر چهل سال از عمرم می گذرد. باری، چهل سال یک عمر است، پیری واقعی است. بیش از این زنده ماندن کار درستی نیست، غیراخلاقی است، زشت است. چه کسی پس از چهل سال سن زنده می ماند؟ روراست و شرافتمندانه جوابم را بدهید. خودم پاسخ این سوال را می دهم: احمق ها و اراذل پس از چهل سالگی باز هم به زندگی ادامه می دهند.»—از کتاب «یادداشت های زیرزمینی» اثر «فئودور داستایفسکی»



نجات گربه​

این مورد احتمالا شناخته شده ترین روش برای جلب علاقه‌مندیِ مخاطبین است: تکنیکی ساده که در بسیاری از اوقات باعث می شود مخاطبین بلافاصله به کاراکتر علاقه پیدا کنند. در این روش، از طریق نشان دادن کاراکتر در حال انجام کاری محبت‌آمیز و دلسوزانه در همان ابتدای داستان (مانند نجات یک گربه از خطر)، مخاطبین را تشویق به برقراری ارتباط عاطفی با شخصیت می کنیم.

خلق پیشینه‌ای هیجان انگیز​

نوشتن یک داستانِ پیش‌زمینه‌ایِ جذاب، روشی عالی برای عمق بخشیدن به کاراکتر و نشان دادن دلایل او برای کارها و رفتارهایش است. این پیشینه همچنین باید با انگیزه های مربوط به خواسته ها یا نیازهای کاراکتر برای رسیدن به اهدافِ کنونی‌اش در ارتباط باشد. پیشینه ممکن است تراژیک باشد و احساس همدلی را در مخاطبین به وجود آورد، یا پیچیده و شاید اسرارآمیز به نظر برسد و کنجکاوی مخاطبین را برانگیزد—و باعث شود آن ها بخواهند اطلاعات بیشتری را از کاراکتر به دست آورند.

«آقای «هَکت» از نبش خیابان پیچید و در فاصله‌ای اندک، زیر نور میرا، نیمکتش را دید. انگار کسی رویش نشسته بود. این نیمکت، که به احتمال زیاد متعلق به شهرداری یا عمومی بود، مسلما متعلق به شخص او نبود، اما او آن نیمکت را متعلق به خودش می دانست. رویکرد آقای «هکت» به چیزهایی که خوشایندش بودند، همیشه همین‌طور بود. می دانست که آن چیزها متعلق به او نیستند، اما آن ها را مال خود می دانست. می دانست که متعلق به او نیستند، چون از آن ها خوشش می آمد. مکثی کرد و با دقت بیشتری به نیمکت خیره شد. بله، خالی نبود. آقای «هکت» در حالت سکون، اشیا را واضح‌تر می دید. او خیلی آشفته و بی قاعده راه می رفت. آقای «هکت» نمی دانست که باید به راهش ادامه بدهد یا برگردد. فضای سمت راستش، و سمت چپش، باز بود، اما خودش می دانست که هرگز از این موقعیت استفاده نخواهد کرد. این را هم می دانست که برای مدت زیادی بی حرکت نخواهد ماند، چون متأسفانه وضعیت سلامتی‌اش چنین امکانی به او نمی داد.»—از کتاب «وات» اثر «ساموئل بکت»



کمک به مخاطبین در برقراری ارتباط با کاراکتر​

مخاطبین باید دلیلی داشته باشند تا کاراکتر را درک کنند و پیوندی عاطفی را با او به وجود آورند. همان‌طور که گفته شد، می توان این کار را با خلق پیشینه انجام داد، یا از طریق افکار درونی شخصیت ها، دیالوگ، یا مراحل مختلف پیرنگ به این هدف دست یافت. واضح است که مخاطبین هرچه بیشتر با کاراکتر همذات‌پنداری کنند، یا حداقل درکی بی واسطه از نیازها و دلایل او داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که به این شخصیت علاقه‌مند شوند.

ایجاد تعادل میان ویژگی های پسندیده و ناپسند​

لزوما بد نیست که کاراکتر شما، ویژگی های ناپسند داشته باشد. پروتاگونیست ها و شخصیت های به یاد ماندنیِ زیادی در سراسر ادبیات وجود دارند که مخاطبین ممکن است به شکل کلی با آن ها همذات‌پنداری نکنند یا حتی علاقه‌ای به آن ها نداشته باشند. به عنوان نمونه، «اسکارلت اوهارا» در کتاب «بر باد رفته»، یا «هولدن کالفیلد» در کتاب «ناطور دشت» ممکن است در ابتدا این‌گونه به نظر برسند.
در شرایطی که کاراکتر نقص های متعددی دارد، نویسنده تلاش می کند تا این نقص ها را با ویژگی های مثبت یا معمولی‌تر به تعادل برساند. برای مثال، شخصیت ممکن است خودشیفته و تندخو جلوه کند، اما دلیلش شاید احساس ناامنی و بی اعتمادی باشد که او به دلیلی مشخص (که می توان آن را در پیشینه برای مخاطبین به تصویر کشید) در خود احساس می کند.

«اولین باری که او را دیدم در «پرایتوس» بود. قصدم از رفتن به این بندر، رساندن خود به «کِرت» با کشتی بود. تازه هوا روشن شده بود و باران می بارید. وزش شدید باد، قطرات باران را به طرف کافه‌ی کوچکی که درهای شیشه‌ای آن بسته بود، سوق می داد. فضای کافه را بوی دمنوش «سلوی» فرا گرفته بود و به دلیل سرد بودن هوای خارج، شیشه های درِ ورودی، تحت تأثیر تنفس مشتری های کافه، تار و مات شده بود. پنج شش نفر از دریانوردان که شب را در کافه سپری کرده بودند، حالا پیچیده در پوستین های چسبان قهوه‌ای رنگ خود، در حال نوشیدن قهوه یا «سلوی»، از پشت شیشه های بخار گرفته درِ ورودی کافه، دریا را نظاره می کردند. ماهی ها که از تلاطم اضطراب آور امواج، در عمق دریا پناه گرفته بودند، در انتظار فرصتی برای بازگشت آرامش هوا بودند. ماهیگیرها نیز در کافه منتظر پایان یافتن کولاک بودند؛ به امید آن که ماهی ها با خاطری آسوده به دنبال طعمه‌ای از اعماق دریا بالا آمده و به سطح آب بیایند.»—از کتاب «زوربای یونانی» اثر «نیکوس کازانتزاکیس»



نشان دادن آسیب‌پذیری کاراکتر​

اهمیت قائل شدن برای افراد آسیب‌پذیر، در سرشت انسان ها است. بسیاری از ما با انسان هایی که متحمل رنج یا آسیب شده اند، ابراز همدردی می کنیم. این آسیب‌پذیری هم ممکن است فیزیکی و جسمی باشد و هم در قالب سختی ها و مشکلات عاطفی خود را نشان دهد. آسیب‌پذیری همچنین با پیشینه‌ی کاراکتر در ارتباط است، و همین‌طور با رفتارهای او در سراسر داستان، و سرانجام، با هدف نهایی.

داشتن هدف های مشخص و باارزش​

اندکی در مورد هدف ها صحبت کردیم، اما خلق هدفی کلی برای کاراکتر (یا چندین هدف در طول مسیر)، راهی عالی برای تشویق مخاطبین به حمایت از او و جلب علاقه‌مندی آن ها است. با این حال، توجه به این نکته مهم است که انگیزه های کاراکترها حتی اگر چندان قابل همذات‌پنداری به نظر نرسند، باید به شکل آشکار و دقیق برای مخاطبین به تصویر کشیده شوند.

«این مسافر همچنین از وضع بهداشت حومه‌ی شهر و نام بیماری هایی که در آن نواحی شیوع داشت، می پرسید و می خواست بداند آیا مرض مسری و مهلکی مثل وبا و آبله و امثال آن در میان اهالی دیده می شود یا نه. از دقت و توجهی که در پرسش از این مسائل به کار می برد، معلوم می شد که منظورش تنها ارضای حس کنجکاویِ معمول نیست. در شیوه‌ی گفتار این مسافر نیز وقار خاصی مشاهده می شد و گهگاه صدای مضحک و عجیبی همانند صدای شیپور از بینی بیرون می داد. این کار علاوه بر نمایان کردن وقارِ طبیعی کلامِ او، سبب برانگیختن حس احترامِ پیشخدمت هم می شد. چنان که هر بار که پیشخدمت این صدا را می شنید، دستی به موهای سرش می کشید، مؤدب‌تر می ایستاد و سر را برای تعظیم خم می کرد و می پرسید: «آیا ارباب به چیز دیگری نیاز ندارد؟»»—از کتاب «نفوس مرده» اثر «نیکلای گوگول»



استفاده مناسب از «آرک شخصیت»​

نویسنده در سراسر داستان می تواند مسیر رشد کاراکترها را به نمایش بگذارد. این نکته فقط در مورد پروتاگونیست صدق نمی کند—حتی شخصیت های شرور نیز می توانند احساسی مشخص نسبت به رفتارهای خود داشته، یا حداقل از تأثیرات و پیامدهای آن آگاه باشند. شخصیت های شرورِ برجسته همچنین، جنبه هایی مثبت در وجود خود دارند، به همراه منطق و دلایلی آشکار برای افکار و رفتار شرورانه‌ی خود. استفاده مناسب از «آرک شخصیت» باعث می شود مخاطبین به مسیر رشد کاراکترها (تغییرات صورت گرفته در آن ها، و درس هایی که آموخته‌اند) اهمیت بدهند.

خلق نقص های باورپذیر​

هیچ‌کس در زندگی واقعی، کامل و بی نقص نیست. این نکته در دنیای داستان ها نیز صدق می کند. حتی اگر به نظر می رسد یک کاراکتر در ظاهر همه چیز دارد، می توان نقص های او را در زیر سطح رویدادها به تصویر کشید. حتی شاید بهتر باشد که نویسنده، کاراکتر را از نقص ها و ضعف هایش آگاه کند. ما به عنوان مخاطب با این کاستی ها ارتباط برقرار می کنیم چون همگی نقص های مختص به خودمان را داریم.
جلب علاقه‌مندی مخاطبین نسبت به کاراکترها، امری حیاتی برای داستان شما است. کاراکتر حتی اگر منفور و دارای نقص های فراوان باشد، همان‌طور که با هم مرور کردیم، راه هایی وجود دارد که از طریق آن ها می توانیم مخاطبین را به او علاقه‌مند کنیم، یا حداقل به مخاطبین نشان دهیم چرا این شخصیت، به شیوه‌ای مشخص رفتار می کند.
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
995

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین