. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

_Mahsa

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1262
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-27
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
7
امتیازها
23

  • #361
سلام یه رمان هسته که یه دختر به نام اتوسا هسته بعد این اتوسا با پدرو نامادریش زندگی میکنع ویه روز بانامادریش دعواش میشه میره جنگل اونجا ارباب زاده رو میبینه اما نمی دونه که اون ارباب زاده هسته اسم ارباب زاده هم ار شاویرهاین ار شاویر دوقلو هسته یه برادر دیگه هم داره اون برادره جدیه اما ارشاویر مهربونه بعد پدر دختره بخاطر قرضی که داره اتوسا رو میده به اربا روستا به عنوان خدمتکار
 

existence

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1294
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-03
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
23

  • #362
سلام . دنبال یه رمان میگردم که دختره تو هتل کار میکنه و پسره بخاطر انتقام از پدر دختره بهش نزدیک میشه .
 

سميرا

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1298
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-04
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
23

  • #363
سلام من يه رمان خوندم الان دنبالم اسمشم
اسم پسره رضا بود كاملا هم مومن با يه دختر كه در قيد و بند دين نبود صيغه ميكنه دختره چشماش ابي بود يه مدت بعد دختره ول ميكنه ميره و رضا برميگرده به مشهد بعد دختره سرش ب سنگ ميخوره ميره پيدا ميكنه رضارو و پرستار مادرش ميشه كاملا هم مومن و اينا ميشه رضا ماموريت بود برميگرده ميشناسه دختره رو بعد جروبحث و اينا چون خيلي همو دوس داشتن از سر ميگيرن رابطشون وو
 

ناشناس

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1279
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-30
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
4
پسندها
40
امتیازها
43

  • #364
سلام من دنبال یک رمان هستم که داستانش اینجوره :
یک دختره به اسم سارا که همون اول رمان مادرش رو از دست میده اسم مادرسش هم فاطمه بوده اسم پدرش هم رضا میخواد از ایران بره خارج پیش دختر خالش بعد که به باباش میگه بابش میگه یه شرط داره اونم اینه که اول باید ازدواج کنی اونم که قصد ازدواج نداشته تو عید میرن ترکیه دیدن یکی از فامیلاشون که اونجا از خونه میره بیرون برای اینکه سوغاتی برای دوستش عاطفه بگیره چند تا مرد میوفتن دنبالش و خلاصه دعوا و اینا یه مرده میاد نجاتش میده بعد از این دیگه برمیگردن ایران که میره دانشگاه یه پسره به اسم یاسری همش اذیتش میکنه و اینا اونجا همون مرده رو که تو ترکیه نجاتش میده رو میبینه اسم اون مرده هم امیرطاهاس بعد موضوع رو بهش میگه اونم اولش قبول نمیکنه ولی بعدش راضی میشه و باهم یه صیغه میخونن و میرن مشهد و اینا که اونجا دختره عاش امیر طاها میشه دیگه تصمیم میگیره نره خارج بعد میرن سر خاک مادر سارا
بعد سارا بهش میگه که من عاشقت شدم و اینا ولی پسره قبول نمیکنه
خواهش میکنم اگر اسم این رمان رو میدونید بگید خیلی دنبالشممم😵
من این داستان رو خوندم به "رنگ خدا " شک دارم امتحان کن
 

آوا

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1044
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
28
پسندها
113
امتیازها
43

  • #365
ت
میدونی یه دختره بود که فک کنم مربی بود و با مادرش زندگی میکرد تو یه آپارتمان توی همون آپارتمان دوست پسر قدیمش زندگی میکرد که زن داشت زنشم از قضا خراب بود و همه پسره رو مسخره میکردن بخاطر اینکه زنشو جمع نمیکنه،اینا باردارم نمیشدن
تا اینکه این پسره میاد به دختر داستان میگه که رحمتو اجاره بده
دخترم بعد یکم مخالفت قبول میکنه تا اجاره بده پسره هم به همین بهونه ها نزدیکش میشه و دخترم میفهمه که این پسره و زنش اصلا با هم سازگاری ندارن و به زور با هم زندگی میکنن و عشقی میونشون نیست
بعد یه مدت معلوم میشه که زنش به خاطر انتقام نزدیک پسره شده
پسرم پسر اصلی خانوادش نیست و نمیدونم چطور میفهمه پدر و مادر اصلیش اونایی نیستن که میگن
همینا ازش یادمه😢
ولی خیلی قشنگ بود
راستی دختره قبلا شوهر داشته از شوهرشم جدا شده،چون فک کنم یا معتاد بود یا به دختره اهمیتی
تکرار آغوش
 

سارا

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1306
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-05
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
23

  • #366
سلام یک رمان بود که اسم دختره یلدا بود و خانواده سختگیری داشت اما در شهر دیگه ای مشغول تحصیل میشه و اونجا با یک خواهر و برادر آشنا میشه و با براده ازدواج می‌کنه غافل از اینکه خواهر و برادر با هم رابطه دارن و نهایتا به ترکیه می‌ره اسمش یادم نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مریم صدر

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1312
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-06
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
9
امتیازها
23

  • #367
داستان دختری هست که در گذشته پسری به همسایگیشون میاد که با پدر جانباز و مادربزرگش زندگی کنه به هم علاقه مند میشن عقد میکنن ولی دختر به خاطر آینده پسر طلاق میگیره حالا بعد از چند سال پسر برمیگرده و با دختر در یک مکان شروع به کار میکند و...
 

Sara_68

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
1313
تاریخ ثبت‌نام
2021-12-06
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
7
امتیازها
23

  • #368
سلام وقت همگی بخیر
رمانی که من دنبالشم موضوعشبه این صورت بود که دوتا خواهر بودن خواهر بزرگه اوضاع خوبی نداشت و برای پول حاضر بود هر کاری بکنه و بخاطر هزینه زندگی میخواست خواهر دبیرستانی خودشو وارد کار خودش بکنه ولی (دقیقا نمیدونم چطدری میشه)که با یه پسر پولدار برخورد میکنن که پسره حاضر میشه خواهر کوچیکه رو با پول بخره و با هم همخونه میشن تا مثل خواهر بزرگه نشه و بتونه تحصیل کنه و موفق باشه تو زندگیش اما کم کم عاشق هم میشن
ممنون میشم کمکم کنید دوستان🙏
 

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
103
نوشته‌ها
1,525
راه‌حل‌ها
52
پسندها
13,408
امتیازها
650

  • #369
سلام وقت همگی بخیر
رمانی که من دنبالشم موضوعشبه این صورت بود که دوتا خواهر بودن خواهر بزرگه اوضاع خوبی نداشت و برای پول حاضر بود هر کاری بکنه و بخاطر هزینه زندگی میخواست خواهر دبیرستانی خودشو وارد کار خودش بکنه ولی (دقیقا نمیدونم چطدری میشه)که با یه پسر پولدار برخورد میکنن که پسره حاضر میشه خواهر کوچیکه رو با پول بخره و با هم همخونه میشن تا مثل خواهر بزرگه نشه و بتونه تحصیل کنه و موفق باشه تو زندگیش اما کم کم عاشق هم میشن
ممنون میشم کمکم کنید دوستان🙏

فکر کنم رمان می‌گل بود، پسره هم آهنگساز بود.
 

Mahsa Uchiha

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
624
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-07
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
2
پسندها
12
امتیازها
23

  • #370

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 3, کاربران: 0, مهمان‌ها: 3)

بالا پایین