سلام ببخشید یه
رمان خوندم سالها پیش اسمش یادم رفته سه دختر و پسر با هم آشنا میشن اسم یکی از پسرا سامیاره فکر کنم یکیشونم آرتین یا آروینه پسر عموی یکی از اون دخترا اسمش ایلیا است که عاشق دختر عموش میشه یه بار ساعت پنج صبح یه دختر کوچولو به اسم فکر کنم نازنین رو با هم میبرن پارک اما هر سه تاشون رو میدزدن وقتی خانواده میرن دخترا رو برگردونن خونه میفهمن دزدیده شدن بعد چند مدت پلیس سر میرسه دوتاشون فرار میکنن و خونه آتیش میگیره ایلیا دختر عموش رو نجات میده اما خودش زنده زنده تو آتیش میسوزه و بعدش با خوشی و شادی کنار هم زندگی میکنن. لطفا بهم بگید اسمش چیه خیلی وقته دنبالشم