مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

[lona]

کسی اسم این رمان رو میدونه؟
شایان فلاحی مردی بی رحم که هیچکس برا‌ش مهم نیست و حتی مرده و زنده ی عزیزاشم خم به ابروش نمیاره،
بی رحم بودنش از جایی شروع میشه که از زنی که عاشقشه صاحب یه دختر میشه که همون شب توی بیمارستان دشمناش زنش رو میکشن و دخترش گم میشه. 18ساله که دنبالِ دختر گمشده اش میگرده،
ارتان رادمهر از رقیب های دیرینه ی شایان فلاحیست که به دنبال برگ برنده ای برای زمین زدن خاندان فلاحی هاست تا انتقامش رو بگیره.
دختر گمشده ی شایان فلاحی کیست...؟

 

[تیام گلی]

سلام دنبال ی رمان هستم ک دختره داداشش ی نفرو میکشه بعد میخوان اعدامش کنن ولی خواهرش میره ک رضایت بگیره وکیل مقتول ک پسر عموش هم میشه میگه باید باهاش بخوابه تا رضایت خانوادش بگیره بعد دختره میخواد با پسر عمش ازدواج کنه وکیله فیلم دختره رو میاره نشون خانوادش میده کسی اسمش میدونه

 

[meliasg]

سلام یه رمان خونده بودم که دختره دختر رئیس زندان بود و روان پزشک بود بعد تو زندان یه زندانی قاتل بود که اختلال روانی داشت. دختره با اصرار میره تا باهاش مشاوره داشته باشه. بعد پسره دختره رو با نقشه عاشق خودش میکنه و بهش میگه که از دفتر پدرش براش اسلحه شو بیاره وقتی که دختره اسلحه رو آورد پسره پشیمون میشه و میگه برش گردون ولی دختره میگه نه بیا با این اسلنه فرار کن. لطفا اسمشو بگید؟

بغض بی پناه

 

[Abi]

سلام چندسال پیش تو تلگرام خونده بودم دختره توی یه مراسم یا جشنی می بینه که شوهرش بهش خیانت می کنه از شوهرش جدا می شه و با پسر کوچیکش امین برمیگرده پیش خانوادش ، شروع می کنه به کار کردن تو یه هتل و مراسما رو مدیریت می کنه و چیدمان و اینها و توکارشم موفقه تا یه روز که آشنای رییس هتل (حامی) میاد هتل و ازش خوشش میاد و ازش می خواد که بیاد عمارتش تا از دخترش بهار (که در واقع خواهرزادشه) مراقبت کنه ...

بعدا حامی با این دختره مصلحتی تصمیم می گیرن که ازدواج کنن اما حامی عاشق دخترس پایانش خوبه

کسی اسمش رو نمی دونه ؟؟

 

[Abi]

سلام چندسال پیش تو تلگرام خونده بودم دختره توی یه مراسم یا جشنی می بینه که شوهرش بهش خیانت می کنه از شوهرش جدا می شه و با پسر کوچیکش امین برمیگرده پیش خانوادش ، شروع می کنه به کار کردن تو یه هتل و مراسما رو مدیریت می کنه و چیدمان و اینها و توکارشم موفقه تا یه روز که آشنای رییس هتل (حامی) میاد هتل و ازش خوشش میاد و ازش می خواد که بیاد عمارتش تا از دخترش بهار (که در واقع خواهرزادشه) مراقبت کنه ...

بعدا حامی با این دختره مصلحتی تصمیم می گیرن که ازدواج کنن اما حامی عاشق دخترس پایانش خوبه کسی اسمش رو می دونه ؟
یا حتی فقط اسم دختره رو ؟؟

 

[zara_rjb]

سلام بچه ها روزتون بخیر

من چند سال پیش یه رمانی خونده بودم که خیلی وقته دارم دنبالش میگردم ولی پیداش نمیکنم اگر کسی میدونه اسمش چیه لطفا بگه

درست یادم نیست ولی دختره خواهره ۱۷ سالشو به یه پسره ۳۰ ساله میفروشه پسره آهنگسازه و دختره آرزوش درس خوندنه

بعد از کلی سختی و هوس بازی پسره با دخترای دیگه عاشق هم میشن و دختره باردار میشه ولی اولش بچه رو نمیخواد اما به دنیاش میاره ولی بعدش به یسری دلایلی پسره رو ترک میکنه و میره دنبال تحصیلش و روانشناس میشه و پسره بچشو بزرگ میکنه ولی دختره رو بعد از ۴ سال از طریق دوستش که استاد موسیقیه و قرار بود جلوی اون اجرا کنه میبینه

و اینکه یادمه دو فصل داشت ممنون میشم اگر کسی اسمشو میدونه بهم بگه🙏

 

[Mitra...71]

سلام من ی رمان خوندم الان میخام بخونم اسمش فراموش کردم ..رمان دختر دانشجو بود ک بخاطر عمل قلب مادرش با استادش ازدواج میکنه لطفا کمک کنید ممنون

 

[فاطمه میگ میگ]

سلام
رمان درمورد یه پسره با یه دختره هست که پسره پدرش فوت میکنه و با نامزدش که پرستار هست میرن مراسم خاکسپاری و پدر پسره خان اون روستا هست حالا پسره به خاطر یه سری دلایل فوت میکنه و دختره مجبور میشه با دایی پسره ازواج کنه که اسمش اراز هس و اراز هم خالافکارو....


***
نام رمان پیدا شد.
رمان عابر بی سایه

به نام خدا

سلام دوست عزیز، به رما‌نیک خوش اومدی!
تا حالا شده یه رمانی رو بخونی و ازش خوشت بیاد ولی دیگه اسمش یادت نیاد و در به در دنبالش باشی؟
توی ر‌مانیک ما بهت کمک می‌کنیم به ر‌مان‌های گمشده‌ت برسی!
کافیه هر چیزی که از ر‌مان، د‌استان یا حتی کتاب گمشده‌ت یادت میاد رو توی این تاپیک برامون بفرستی.
برای پیدا شدن رمانت باید صبر کنی و هر چند روز یه سر به رمانیک بزنی.
خوشحال می‌شیم اگه اسم رمانی که بقیه گم کردن رو می‌دونی، اون‌ها رو راهنمایی کنی. (ما برای تشکر، به هرکسی که به پیدا شدن رمان بقیه کمک کنه ده امتیاز می‌دیم.)
راستی شاید قبل تو یکی دیگه هم این ر‌مان رو گم کرده باشه و به جواب رسیده باشه، حتماً یه سر به پست‌های بقیه هم بزن.

می‌تونی تا وقتی رمانت پیدا میشه، جدیدترین و بهترین رمان‌های آنلاین رو بخونی. (کلیک کن!)
***
دوست داری خودت رمان بنویسی؟ (کلیک کن!)
***
راستی ما این‌جا داستان، دلنوشته، شعر، فیلمنامه و نمایشنامه، فن‌فیکشن، ترجمه باحال‌ترین آثار نویسنده‌های دنیا و حتی ترجمه محبوب‌ترین کمیک‌ها رو هم داریم!
***
کلی آموزش‌های رایگان و تیم‌های جالب هم داریم که اگه علاقه داری می‌تونی بهشون بپیوندی!
***
کار با انجمن رو بلد نیستی؟ (کلیک کن!)​

سلام یه رمانی بود یکی از اعضای خانواده دختره باعث میشه تنها پسر بزرگ خانواده طرف . بدنش یعنی از نخاع به پایین بی حس بشه. اون دختر هم از قاضی تو خونه پسره میرفته کمک. یه روز دختره میاد ب مرد بگه که خانواده مقصرن اما خب خودم پسره میگه میدونستم و میخواستم ببینم کی اعتراف میکنی و میگی . خانواده پسره میگن باید دختره با پیرسون ازدواج کنه. مامانم میگه ک دخترم از پسرت کوچیکه.
رمان تقریبا مذهبی بود

 

[فاطمه میگ میگ]

به نام خدا

سلام دوست عزیز، به رما‌نیک خوش اومدی!
تا حالا شده یه رمانی رو بخونی و ازش خوشت بیاد ولی دیگه اسمش یادت نیاد و در به در دنبالش باشی؟
توی ر‌مانیک ما بهت کمک می‌کنیم به ر‌مان‌های گمشده‌ت برسی!
کافیه هر چیزی که از ر‌مان، د‌استان یا حتی کتاب گمشده‌ت یادت میاد رو توی این تاپیک برامون بفرستی.
برای پیدا شدن رمانت باید صبر کنی و هر چند روز یه سر به رمانیک بزنی.
خوشحال می‌شیم اگه اسم رمانی که بقیه گم کردن رو می‌دونی، اون‌ها رو راهنمایی کنی. (ما برای تشکر، به هرکسی که به پیدا شدن رمان بقیه کمک کنه ده امتیاز می‌دیم.)
راستی شاید قبل تو یکی دیگه هم این ر‌مان رو گم کرده باشه و به جواب رسیده باشه، حتماً یه سر به پست‌های بقیه هم بزن.

می‌تونی تا وقتی رمانت پیدا میشه، جدیدترین و بهترین رمان‌های آنلاین رو بخونی. (کلیک کن!)
***
دوست داری خودت رمان بنویسی؟ (کلیک کن!)
***
راستی ما این‌جا داستان، دلنوشته، شعر، فیلمنامه و نمایشنامه، فن‌فیکشن، ترجمه باحال‌ترین آثار نویسنده‌های دنیا و حتی ترجمه محبوب‌ترین کمیک‌ها رو هم داریم!
***
کلی آموزش‌های رایگان و تیم‌های جالب هم داریم که اگه علاقه داری می‌تونی بهشون بپیوندی!
***
کار با انجمن رو بلد نیستی؟ (کلیک کن!)​

سلام قبلا یه رمان نصفه خوندم که دختره خانواده ش باعث شدن پسر بزرگ یه خانواده از نخاع به پایین بی حس بشه تا اینکه یروز وقتی دختره می هرروز می‌رفت اونجا کمک. دید آقاهه دستش تکون میخوره و خوشحال میشه. بهش میگه که پدر یا برادرش باعث شده ب اون روز بیفته. آقاهه هم با عصبانیت میگه ک منتظر بودم خودت بگی. من همه چیو میدونستم. از اون طرفم مادر پسره ب مادر دختره میگه که باید دخترت عروسمون بشه. درحالی ک اختلاف سنی این دوتا زیاده.

 

[lona]

سلام بچه ها روزتون بخیر

من چند سال پیش یه رمانی خونده بودم که خیلی وقته دارم دنبالش میگردم ولی پیداش نمیکنم اگر کسی میدونه اسمش چیه لطفا بگه

درست یادم نیست ولی دختره خواهره ۱۷ سالشو به یه پسره ۳۰ ساله میفروشه پسره آهنگسازه و دختره آرزوش درس خوندنه

بعد از کلی سختی و هوس بازی پسره با دخترای دیگه عاشق هم میشن و دختره باردار میشه ولی اولش بچه رو نمیخواد اما به دنیاش میاره ولی بعدش به یسری دلایلی پسره رو ترک میکنه و میره دنبال تحصیلش و روانشناس میشه و پسره بچشو بزرگ میکنه ولی دختره رو بعد از ۴ سال از طریق دوستش که استاد موسیقیه و قرار بود جلوی اون اجرا کنه میبینه

و اینکه یادمه دو فصل داشت ممنون میشم اگر کسی اسمشو میدونه بهم بگه🙏

می گل