. . .

یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #571
علم راه هلاک و نجات را به ما می اموزد؛ به تدریج نسبت متوفیات را کمتر می کند، ولی در جنگ مردم را به طور جمعی می کشد؛ فقط حکمت است که می تواند بگوید چه وقت باید کشت و چه وقت باید نجات داد.

علم عبارت است از مشاهده ی نتایج و تحصیل وسایل، فلسفه عبارت است از انتقاد و تنظیم غایات.

علم بدون فلسفه مجموعه اموری است که دورنما و ارزش ندارد و نمی تواند ما را از قتل و کشتار حفظ کند و از نومیدی نجات بخشد. علم دانستن است و فلسفه حکمت و خردمندی است.

تاریخ فلسفه | ویل دورانت
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #572
خری و اشتری به دور از آبادی به طور آزادانه با هم زندگی می کردند. نیمه شبی در حال چریدن علف، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. شتر چون متوجه خطر گردید رو به خر کرد و گفت: ای خر خواهش می کنم سکوت اختیار کن تا از معرکه دور شویم و مبادا انسانها به حضورمان پی ببرند!

خر گفت: اتفاقا درست همین ساعت، عادت نعره سردادن من است. شتر التماس کرد که امشب نعره کردن را بی خیال گردد تا مبادا به دست انسانها بیافتند.

خر گفت: متاسفم دوست عزیز! من عادت دارم همین ساعت نعره کنم و خودت میدانی ترک عادت موجب مرض است و هلاکت جان!

پس خر بی محابا نعره های دلخراش برمیداشت. از قضا کاروانی که در آن موقع از ان آبادی می گذشت، متوجه حضور آنان گردیدند و آدمیان هردو را گرفته و در صف چارپایان بارکش گذاشتند.

صبح روز بعد در مسیر راه، آبی عمیق پیش آمد که عبور از آن برای خر میسر نبود. پس خر را بر شتر نشانیده و شتر را به آب راندند.

چون شتر به میان عمق آب رسید شروع به پایکوبی و رقصیدن نمود.

خر گفت: ای شتر چه می کنی؟ نکن رفیق وگرنه می افتم و غرق میشوم.

شتر گفت: خرجان، من عادت دارم در آب رقصم!! ترک عادت هم موجب مرض و هلاکت است!

خر بیچاره هرچه التماس کرد اما شتر وقعی ننهاد. خر گفت تو دیگر چه رفیقی هستی؟!

شتر گفت: چنانکه دیشب نوبت آواز بهنگام خر بود!!

امروز زمان رقص ناساز اشتر است!

شتر با جنبشی دیگر خر را از پشت بینداخت و در آب غرق ساخت. شتر با خود گفت: رفاقت با خر نادان، عاقبتی غیر از این نخواهد داشت. هم خود را هلاک کرد و هم مرا به بند کشید!

امثال و حکم | علی اکبر دهخدا
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #573
مملکتی که تیراژ کتاب در آن شده پانصد ششصد جلد، مردمانش نباید دکتر بروند؟ یعنی صفا می کنیم برای خودمان. کتاب فروشی ها می شود پیتزافروشی، کتابخانه ها حداکثر شده قرائت خانه ی پشت کنکوری ها، تیراژ کتاب لای باقالی، کتاب خوان ها (اگر بیابیم) اهالی مریخ اند، ما هم که باحالیم! همه هم که شیرین زبان و طناز و بذله گو، از طرف می پرسی آخرین کتابی که خوانده ای کی بوده؟

می گوید میخواستم آخرین درسم را پاس کنم. بعد هم هرهر می خندد طوری که بیست و یک دندان خراب از مجموع سی و دو دندانش را می شود شمرد. خب کتاب نمی خوانی که مسواک هم نمی زنی بعد می شود این و نق می زنی به قیمت دندانپزشکی!

چقدر خوبیم ما | ابراهیم رها
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #574
آنتونیوی پیر به من می آموزد که هرکس به اندازه دشمنی که به مبارزه برمی گزیند، بزرگ است؛ و به بزرگی ترسی که بر او چیره میشود، کوچک. دشمنی بزرگ را برگزین! این انتخاب تو را وادار می کند که برای مقابله با آن رشد کنی.

هراست را حقیر کن تا اگر رشد کرد، باز برای تو حقیر باشد. آنتونیوی پیر این سخن را در یک بعدازظهر بارانی ماه مه، در یکی از ساعاتی که در آن تنباکو و سخن فرمان می راند، به من گفت. دولت از خلق مکزیک می هراسد، از همین رو است که این همه سرباز و پلیس دارد. هراس او عظیم است؛ در نتیجه، خود بسیار حقیر. ما از فراموشی هراس داریم. از این که قدرت درد و خون را دست کم گرفته باشیم. با وجود این، بزرگ هستیم.

حکایت های آنتونیوی پیر | مارکوس
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #575
پیش از این، تو چون شاعری خوب و کهنه سرا می گفتی: قلب تو خانه ی من است و همین مرا بس است. اکنون می خواهی خانه ای چون کاروانسرای شاه عباسی داشته باشی؛ اما، محبوب من! انسان در خانه ی خود فقط زندگی می کند؛ در آن مسابقه ی اسب دوانی که نمی دهد.

محبوب من! بدان که دنیا آنقدر بزرگ نیست که هرکس شهر کوچکی را خانه ی خویش بنامد. خانه های خیلی بزرگ متعلق به کسانی است که بیماری های لاعلاج دارند.

رونوشت، بدون اصل | نادر ابراهیمی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #576
یک افسانه ی صحرایی، از مردی می گوید که می خواست به واحه ی دیگری مهاجرت کند و شروع کرد به بار کردنِ شترش. فرش هایش، لوازم پخت و پز، صندوق های لباسش را بار کرد و حیوان همه را پذیرفت. وقتی می خواستند به راه بیفتند، مرد پرِ آبی زیبایی را به یاد آورد که پدرش به او داده بود.

پر را برداشت و بر پشتِ شتر گذاشت؛ اما با این کار، جانور زیر بار تاب نیاورد و جان سپرد.

حتما مرد فکر کرده است شتر من حتی نتوانست وزن یک پر را تحمل کند.

گاهی ما هم در مورد دیگران همین طور فکر میکنیم، نمی فهمیم که شوخی کوچک ما شاید همان قطره ای بوده است که جامی پُر از درد و رنج را لبریز کرده.

مکتوب | پائولو کوئیلو
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #577
ترس از مرگ توجیهی است از دلبستگی بی حد و حساب به آنچه که در وجود انسان زنده است و همه افرادی که حرکات لازم برای زنده ماندن و زندگی کردن را از خود نشان نداده اند و همه آنهایی که می ترسند و به ناتوانی میدان می دهند، این ها همه از مرگ می ترسند زیرا این مرگ پاداش حیاتی است که آنها در آن دخالتی نداشته اند.

آنها نه تنها به اندازه ی کافی زندگی نمی کنند، بلکه حتی از اصل چیزی به نام زندگی نداشته اند، و مرگ حرکتی است که اب را تا ابد از مسافری که بیهوده برای فرونشاندن تشنگی اش به دنبال آن است، باز می دارد.

اما، برای دسته ای دیگر حرکتی عطوفت بار و حیاتی است که با خندیدن به حق شناسی ها و تمردها، هم پاک کننده است هم انکارکننده.

خوشبخت مُردن | آلبر کامو
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #578
شخصی را به معبدی برده، می خواستند قدرت خدایان را به وی نشان دهند و به ایمان بیاورند. برای این کار، لوحه های نذر کسانی را که به علت نذر برای خدا از طوفان نجات یافته بودند به وی نشان می دادند ولی او به همه این ها پاسخ بسیار خوبی داد و گفت: پس لوحه آن ها که نذر کردند و با وجود این غرق شدند کجاست؟


تمام خرافات از قبیل عقیده به احکام نجوم و رویاها و تفالات و غیب گویی ها و امثال آن به هم شبیه است. عقیده به این خرافات از اینجا ناشی شده که فقط یک بار یا در یک قضیه نتیجه مثبت داده است ولی هیچکس دفعات بی شماری را که این خرافات نتیجه منفی داده است در نظر نمی آورد!

نو ارغنون | فرانسیس بیکن
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #579
بشر در سایه تمدن، نه تنها تشنه به خون تر از سابق شده است، بلکه به صورت زشت تر و پست تری سفاک گردیده است.

خیلی رزیلانه تر و پست تر از آنچه در سابق بود. سابق در خون ریزی هایی که میکرد عدالت و حقانیت می دید و با وجدانی آسوده همنوعش را می کشت وقتی، دست به کشتن کسی می زد که عقیده داشت که می باید او را بکشد، ولی حالا با این که مدت هاست می داند قتل کاری است بسیار پلید و زشت، اما خیلی بیشتر از پیش دست به خون ریزی می زند. خب کدام خون ریزی شناعتش بیشتر است؟ خودتان قضاوت کنید.

یادداشت های زیرزمینی | فئودور داستایوفسکی
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #580
او حقیقت بازی را دریافته بود و آن؛ چیزی نبود جز دانستن هدف بازی. پیروزی، شکست دادن حریف.

عشق به بازی، عشق به هنری است که از طریق آن، زندگی می کنی. باید بخواهی پیروز شوی، بدون بهانه و فریب خودت. تنها در این صورت است که حق داری به بازی خود، عشق بورزی.

نیاز به پیروزی، در کل زندگی وجود دارد. در هر حرکتی، در هر گفتگویی، در هر مواجهه ای بین انسان ها.

بیلیارد باز | والتر تویس
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
477
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
58

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین