. . .

نقد و بررسی نقد کاربران رمان میدان عطش‌| سوما غفاری

تالار نقد خوانندگان آثار

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,029
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,974
امتیازها
411

  • #1
نام رمان: میدان عطش
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
نویسنده‌‌: سوما غفاری
خلاصه: در میان ماجراهای رنگارنگ زندگی، چه می‌دانیم از الکسایی که یک دختر آرام، با ننگی بزرگ روی نامش است؟ چه کسی می‌داند سال جدید دبیرستان چگونه سپری خواهد شد، آن هم زمانی که شایعاتی راجع به شان فاستر در گوش‌ها زمزمه می‌شود و اریک کارتر، باز به دنبال داستان جدیدی برای رسوایی، به حریم شخصی دختران و پسران سرک می‌کشد؟ هیچ کس نمی‌داند پشت نقاب‌های روی صورت چه داستانی پنهان شده، اما کم کم پرده کشیده می‌شود و چراغ‌ها روی سن می‌تابد. کم کم کارهای مخفیانه ی دانش آموزان در طول سال آشکار می‌شود و آیا آنان می‌توانند از این رسوایی ها سر بلند بیرون آمده و تغییری در زندگی‌ پر مشغله‌شان ایجاد کنند؟
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,333
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #2
خبببببب
اغاز فصل دوم . به نظرم خیلی جالب و باحال بود میشه گفت رفتار پدر دختر هم خیلی :/ مناسبه
یعنی ما بخوایم بریم بیرون با دوست پسرمون بابامون سکوت نمیکنه.... اخم نمیکنه... مارو میزنه میکشه خخخخ

پایانش خیلی کنجکاو کننده و جالب بود ی جور مشکوک گف جای این دوتا چرا خالیه؟
طول متن هم جالب و باحال بود
اما ای کاش رفتن ب کافی شاپ و وقت صرف کردن با دوستاشم میگف
خیلی قلم خوبی داری
 

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
449
نوشته‌ها
1,867
راه‌حل‌ها
22
پسندها
20,711
امتیازها
613

  • #3
سلام 🌹
اول اسمش رو خیلی دوست دارم واقعاً اسم جالب و به فکر اندازیه، و شروع داستان...
خب واقعیتش یهو زد تو ذوقم0__0
ناراحت نشی ها نکه بد باشه اتفاقاً جالب بود ولی وقتی یهو بفهمی اون جنگ و تبر و... اینا همش فیلم بود خب می‌خوره تو ذوقت:103:
شخصیت پردازی عالی بود، اینکه بتونی به همه‌ی شخصیت هات پروبال بدی، احساساتشون، ظاهر و رفتارهاشون و زندگی جداگانه هرکدومشون واقعاً خوب عمل کرده بودی! 👏
و همین‌طور مکان که دانشگاه و... بود رو خوب توصیف کردی.
از ارتباط شخصیت ها با هم دیگه و دیالوگ هات کیف کردم!
یه خورده اون وسط ها غلط های املایی داشتی، یه کوچولو.
حس میکنم یه ترغیب نامحسوسی تو رمانت هست که بدون اینکه بفهمی شروع می‌کنی به خوندن و بعد می‌فهمی عه تموم شد0__0
در کل قلمت عالیه ادامه بده و من منتظر پارت جدیدم💕
موفق باشی⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
@مدیر رمانیکی خوان 🌹
@Mabuchi__Kou
 

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,029
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,974
امتیازها
411

  • #4
سلام 🌹
اول اسمش رو خیلی دوست دارم واقعاً اسم جالب و به فکر اندازیه، و شروع داستان...
خب واقعیتش یهو زد تو ذوقم0__0
ناراحت نشی ها نکه بد باشه اتفاقاً جالب بود ولی وقتی یهو بفهمی اون جنگ و تبر و... اینا همش فیلم بود خب می‌خوره تو ذوقت:103:
شخصیت پردازی عالی بود، اینکه بتونی به همه‌ی شخصیت هات پروبال بدی، احساساتشون، ظاهر و رفتارهاشون و زندگی جداگانه هرکدومشون واقعاً خوب عمل کرده بودی! 👏
و همین‌طور مکان که دانشگاه و... بود رو خوب توصیف کردی.
از ارتباط شخصیت ها با هم دیگه و دیالوگ هات کیف کردم!
یه خورده اون وسط ها غلط های املایی داشتی، یه کوچولو.
حس میکنم یه ترغیب نامحسوسی تو رمانت هست که بدون اینکه بفهمی شروع می‌کنی به خوندن و بعد می‌فهمی عه تموم شد0__0
در کل قلمت عالیه ادامه بده و من منتظر پارت جدیدم💕
موفق باشی⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
@مدیر رمانیکی خوان 🌹
@Mabuchi__Kou
وایییی ذووووقققققق دستت درد نکنه بابت نقد زیبات *_*
سعی میکنم عالی تر ادامه بدم 😍♥️
 

BAD_GRIL

رفیق رمانیکی
مقام‌دار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
نام هنری
Kameliya
آزمایشی
منتقد+بازرس چت
شناسه کاربر
1062
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
163
نوشته‌ها
885
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,524
امتیازها
421
سن
20
محل سکونت
لاس‌ و‌ گاس
وب سایت
romanik.ir

  • #5
خب سلام عزیزدلم اول از اسم اثر شروع میکنیم.
خب عنوان اثر اولین چیزیه که به چشم مخاطب میخوره و خواننده تصمیم میگیره داستانو بخونه یا نه و ازین جهت باید خیلی مورد برسی قرار بگیره و برای انتخاب اون بسیار دقت و وسواس خرج داده بشه.
عنوان میدان عطش با توجه به توضیحاتی که خودتم در مقدمه به خواننده دادی؛ ‌میشه فهمید که منظورت از میدان عطش، اون عطش و هیجانات انسان تو دوران نوجوانیشه و بنظرم خیلی با محتوا و مقدمه اثرت هماهنگه و جذابیت خیلی زیادی داره و یکی دیگه از نقاط قوتش هم کلیشه نبودن و تکراری نبودنشه
دمت گرم بچم😍😂
خب ژانریم که انتخاب کردی فقط اجتماعی بود.
چرا؟🤔*--*
و زیادهم در متن مشهود بود و گاهیم ژانر طنز به چشم می‌خوردهاااا مخصوصا در دیالوگ‌های خوشملت
حالا میرسم سراغ متن مقدمه و خلاصه:
خب خلاصه باید یک کلیتی از اثر رو به خواننده بفهمونه و مخاطب اصلا بدونه قراره با چه محتوایی روبرو بشه و اصلا موضوع اصلی چیه؟ و اینم بگم که یک‌ خلاصه در عین حال که باید کلیت رو نشون بده نباید اونقدرم واضح و روشن باشه که همه چیو لو بده و تموم!!!! دیگه تو این وضع به نظرت خواننده ترغیب میشه اصلا بره داستانو بخونه؟ یا همه چیو تا آخر داستان فهمیده دیگه لزومی داره بخونه اصلا؟
خب خب خلاصه تو در کنار اینکه متن ساده و روونی بود اما جذابیت زیادی داشت و با محتوات هماهنگ بود.
مقدمتم به همین صورت، زیاد از آرایه‌های ادبی و متن‌های قوی استفاده نکردی که در نگاه کلی مقدمه یعنی دریچه‌ای برای ورود به متن‌ اصلی و اینکه خواننده میبینه قلم شما در چه سطحی است و خوندنو شروع میکنه.
اما ازاینا ک بگذریم مقدمه جذابی بود و توضیحات بجا و کاملی داشت آورین🙃😌.
وای وای شروع خیلی جذابی بود! راستش اول فکر کردم قراره یک داستان تخیلی و فانتزیو بخونم با کمی چاشنی ترس، اما یهو رکب خوردم😐😒 بعد دیدم فیلم بوده همه اون اتفاقا😂😂
کلیشه‌ای وسط نبود و خیلییی قشنگ بود😍
توصیفات و فضاسازیتم عالی بود طوری که میتونستم خیلی راحت با اون فضا یکی بشم....
بازم میگم فضا سازی و شخصیت پردازیت به قدری جذاب بود واسم که همش دوست داشتم من جای اون کاراکتر ها باشم سومی*-* هیییق
سیرم نه زیاد تند بود و نه خیلییی کوتاه😍
فقد فقد نمیشه هی تعریف باشه بذار یک نقد گنده ازت کنم-*
قلم و داستان ‌به این‌ خوبی داری چرا من تاحالا نخونده بودمش0-0 هااا؟؟ پیشتههههه
میدونم‌ نقد نبود باشه باشه🤐
و ی نقطه قوت دیگه داستانت این بود:
با اینکه داستان درباره درس و دانشگاه و دانشجویی و این موارد بود و با نگاه اول کلیشه‌ای میاد اما تو با قلم و ذهن خلاقت جوری داستانتو نوشتی که کاملا این نظرو نقد میکنه و داستان هیچ‌گونه کلیشه‌ای نداشته باشه.
خب اشکالات نگارشی و ممنوعه هم نداشتی

خیلی زیاد حرف زدم دیگ خستت نمیکنم
درواقع تو نویسنده‌ی خوبی هستی و به صراحت معلومه برای نوشتنت متن‌هات خیلی زیاد زمان صرف میکنی و همین واقعا قابل تحسینه
آورین به امید موفقیت های روز افزون برای شما جیگر طلا
قلمت مانا😍😍😍

مدیر دمت گرم اوقاتم شیرین شد با این متن😂 @مدیر رمانیکی خوان
@Mabuchi__Kou


اینم از نقد سوما فهمیدی چیه حالا😂😂😂
 

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,029
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,974
امتیازها
411

  • #6
خب سلام عزیزدلم اول از اسم اثر شروع میکنیم.
خب عنوان اثر اولین چیزیه که به چشم مخاطب میخوره و خواننده تصمیم میگیره داستانو بخونه یا نه و ازین جهت باید خیلی مورد برسی قرار بگیره و برای انتخاب اون بسیار دقت و وسواس خرج داده بشه.
عنوان میدان عطش با توجه به توضیحاتی که خودتم در مقدمه به خواننده دادی؛ ‌میشه فهمید که منظورت از میدان عطش، اون عطش و هیجانات انسان تو دوران نوجوانیشه و بنظرم خیلی با محتوا و مقدمه اثرت هماهنگه و جذابیت خیلی زیادی داره و یکی دیگه از نقاط قوتش هم کلیشه نبودن و تکراری نبودنشه
دمت گرم بچم😍😂
خب ژانریم که انتخاب کردی فقط اجتماعی بود.
چرا؟🤔*--*
و زیادهم در متن مشهود بود و گاهیم ژانر طنز به چشم می‌خوردهاااا مخصوصا در دیالوگ‌های خوشملت
حالا میرسم سراغ متن مقدمه و خلاصه:
خب خلاصه باید یک کلیتی از اثر رو به خواننده بفهمونه و مخاطب اصلا بدونه قراره با چه محتوایی روبرو بشه و اصلا موضوع اصلی چیه؟ و اینم بگم که یک‌ خلاصه در عین حال که باید کلیت رو نشون بده نباید اونقدرم واضح و روشن باشه که همه چیو لو بده و تموم!!!! دیگه تو این وضع به نظرت خواننده ترغیب میشه اصلا بره داستانو بخونه؟ یا همه چیو تا آخر داستان فهمیده دیگه لزومی داره بخونه اصلا؟
خب خب خلاصه تو در کنار اینکه متن ساده و روونی بود اما جذابیت زیادی داشت و با محتوات هماهنگ بود.
مقدمتم به همین صورت، زیاد از آرایه‌های ادبی و متن‌های قوی استفاده نکردی که در نگاه کلی مقدمه یعنی دریچه‌ای برای ورود به متن‌ اصلی و اینکه خواننده میبینه قلم شما در چه سطحی است و خوندنو شروع میکنه.
اما ازاینا ک بگذریم مقدمه جذابی بود و توضیحات بجا و کاملی داشت آورین🙃😌.
وای وای شروع خیلی جذابی بود! راستش اول فکر کردم قراره یک داستان تخیلی و فانتزیو بخونم با کمی چاشنی ترس، اما یهو رکب خوردم😐😒 بعد دیدم فیلم بوده همه اون اتفاقا😂😂
کلیشه‌ای وسط نبود و خیلییی قشنگ بود😍
توصیفات و فضاسازیتم عالی بود طوری که میتونستم خیلی راحت با اون فضا یکی بشم....
بازم میگم فضا سازی و شخصیت پردازیت به قدری جذاب بود واسم که همش دوست داشتم من جای اون کاراکتر ها باشم سومی*-* هیییق
سیرم نه زیاد تند بود و نه خیلییی کوتاه😍
فقد فقد نمیشه هی تعریف باشه بذار یک نقد گنده ازت کنم-*
قلم و داستان ‌به این‌ خوبی داری چرا من تاحالا نخونده بودمش0-0 هااا؟؟ پیشتههههه
میدونم‌ نقد نبود باشه باشه🤐
و ی نقطه قوت دیگه داستانت این بود:
با اینکه داستان درباره درس و دانشگاه و دانشجویی و این موارد بود و با نگاه اول کلیشه‌ای میاد اما تو با قلم و ذهن خلاقت جوری داستانتو نوشتی که کاملا این نظرو نقد میکنه و داستان هیچ‌گونه کلیشه‌ای نداشته باشه.
خب اشکالات نگارشی و ممنوعه هم نداشتی

خیلی زیاد حرف زدم دیگ خستت نمیکنم
درواقع تو نویسنده‌ی خوبی هستی و به صراحت معلومه برای نوشتنت متن‌هات خیلی زیاد زمان صرف میکنی و همین واقعا قابل تحسینه
آورین به امید موفقیت های روز افزون برای شما جیگر طلا
قلمت مانا😍😍😍

مدیر دمت گرم اوقاتم شیرین شد با این متن😂 @مدیر رمانیکی خوان
@Mabuchi__Kou


اینم از نقد سوما فهمیدی چیه حالا😂😂😂
آره فهمیدم😂🤝♥️
وایییی دستت طلا خوشگلم *_* اصن نمیدونم چی بگم خیلی ممنوووووووون که وقت گذاشتی و خوندی و نقد کردی 😍♥️
حتما به جاهای خیلی عالی میرسونم رمان رو 😍❤️
 

at♧er

رمانیکی نقره‌ای
کاربر ثابت
رمانیکی
شناسه کاربر
1484
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-03
آخرین بازدید
موضوعات
124
نوشته‌ها
837
راه‌حل‌ها
7
پسندها
3,826
امتیازها
483
محل سکونت
مثلث برمودا ∆

  • #7
سلام اول اینکه خیلی خوشحالم رمانت رو خوندم.
💚
اسم رمانت وقتی برای اولین بار به چشم می‌خوره جالبه و ادم درموردش حس کنجکاوی میکنه مخصوصا از این نظر قشنگه که در ادامه وقتی رمان رو می‌خونی با متن هماهنگی داره.

خلاصه هم مناسب بود چون میفهمیدی قراره چه جور رمانی رو بخونی که به نظرم مهمترین ویژگی خلاصه همینه که یه ذهنیتی از چیزی که می خوای بخونی پیدا کنی.

توصیف شخصیت ها ومکان ها خیلی خوب بود و کاراکترها ومکان هارو میتونستم تصور کنم .
فقط یه نکته اگه بیش از حد هم در این باره توضیح بدی دل خواننده رو میزنه فقط محض هشدار گفتم🙃

اول رمانت هم جالب بود فکر کردم الان یا یه رمان با ژانر وحشت وخون خونریزی روبرو‌ام که یهو همچی تغییر کرد.
بعضی جاها غلط املایی داشتی که البته درک میکنم تو تایپ یه رمان حتما پیش میاد.

سیر رمان هم خیلی خوب بود ورفته رفته هم بهتر میشد.
درآخر قلمت مانا دوست خوبم 😘
@مدیر رمانیکی خوان
@Mabuchi__Kou
 

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,029
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,974
امتیازها
411

  • #8
سلام اول اینکه خیلی خوشحالم رمانت رو خوندم.
💚
اسم رمانت وقتی برای اولین بار به چشم می‌خوره جالبه و ادم درموردش حس کنجکاوی میکنه مخصوصا از این نظر قشنگه که در ادامه وقتی رمان رو می‌خونی با متن هماهنگی داره.

خلاصه هم مناسب بود چون میفهمیدی قراره چه جور رمانی رو بخونی که به نظرم مهمترین ویژگی خلاصه همینه که یه ذهنیتی از چیزی که می خوای بخونی پیدا کنی.

توصیف شخصیت ها ومکان ها خیلی خوب بود و کاراکترها ومکان هارو میتونستم تصور کنم .
فقط یه نکته اگه بیش از حد هم در این باره توضیح بدی دل خواننده رو میزنه فقط محض هشدار گفتم🙃

اول رمانت هم جالب بود فکر کردم الان یا یه رمان با ژانر وحشت وخون خونریزی روبرو‌ام که یهو همچی تغییر کرد.
بعضی جاها غلط املایی داشتی که البته درک میکنم تو تایپ یه رمان حتما پیش میاد.

سیر رمان هم خیلی خوب بود ورفته رفته هم بهتر میشد.
درآخر قلمت مانا دوست خوبم 😘
@مدیر رمانیکی خوان
@Mabuchi__Kou
دستت درد نکنه واسه نقدت عزیزم😍♥️
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,333
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #9
سلاممم من امدمممم با نقد بسی جذاب


اسم رمانت که عرض کنم به حضورت ، میدان عطش. یک اسم خاص و بدون کلیشه. انگار همه واسه به دست اوردن یک چیزی عطش دارن، هرکس دنبال چیزیه. همه تشنن! خب اسم بسی خوبی بود
ژانر فقط اجتماعیه. تا اینجا آره میشه گفت کلی و اجتماعی بود دید. اما بعدا صددرصد ژانر دیگه‌ای اضافه میشه، حسم اینو میگه.

خلاصه: پر از معما و کنجکاوی و سوالات پشت سر هم بود. به نظر من ژانر معمایی هم جالب میشه براش. و به شدت عکس جلد با خلاصه هماهنگی داشت. همه دارن شطرنج بازی می‌کنن، همه دنبال یک چیز خاصن. کیش و مات کردن. موضوع مهم کنجکاو کننده بودن و دادن اطلاعات زیر پوستی بود که خیلیم عالی بود

مقدمه: بخش مراقبت از نقاب که نیفته (بخش جالبی بود) سوال زیادی توی خودش داشت. تشبیه جوانی به قهوه و وارد کردن جوان‌ها توی بازی عطش، همه اینا حالت خاصی داشتن اما موضوع مهم پنهان شدن یک حالت پندآموز پشت تمام این کلمات و جملات بود. انگار که قراره موضوع عظش داشتن جوونا به یک چیزی، توی یک دوره به ما چیزی قراره یاد بده. اینا واسه رسیدن به خواسته هاشون و سیراب کردن عطش، کارهای احمقانه زیادی می‌کنن و بعد اینا تبدیل به یک خنده میشه. انگار بعد می‌فهمن چقدر کار مسخره کردن. و نویسنده می‌خواد همه اینارو به شکل پندآموز به تصویر بکشه و شاید بعضیا رو از خواب بیدار کنه

جلد: همونطور که قبلا گفتم جلد خیلی خوبی بود. بازی این جوونا توی یک دوره خاص رو نشون میده! بازی دبیرستانی ها که معلوم نیست ته بازیشون چی میشه.

ایده: خب هنوز خیلی چیزا رو نمیدونم اما بی شک برنامه زیادی ترتیب داده شده. صددرصد اتفاقای خاصی قراره بیفته. یک برنامه بزرگ پشت همه ایناس . شاید بافت دبیرستانی کلیشه به نظر برسه اما درون ماجرا و پشت پرده چیزهای دیگه ای هست

سیر هم خوب پیش میره و در هر پارت به یک رمز و معما می رسیم. فعلا داریم پله ها رو تماشا می‌کنیم و بعد قراره ازش بالا بریم و ببینیم چه خبره.

درکل خیلی رمان جالبی داری سوما، قلم پخته و خوبی داری. توصیفات رو به شکل مناسب به کار می‌بری، افکار کارکترها رو قدرت می‌بخشی و بیان می‌کنی. همه چیز رو قابل باور می‌نویسی و پرده حقیقت بهشون می‌پوشونی. احساسات قویه، توصیف قویه، بیان قویه. کلا بیست!

@مدیر رمانیکی خوان
 

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,029
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,974
امتیازها
411

  • #10
سلاممم من امدمممم با نقد بسی جذاب


اسم رمانت که عرض کنم به حضورت ، میدان عطش. یک اسم خاص و بدون کلیشه. انگار همه واسه به دست اوردن یک چیزی عطش دارن، هرکس دنبال چیزیه. همه تشنن! خب اسم بسی خوبی بود
ژانر فقط اجتماعیه. تا اینجا آره میشه گفت کلی و اجتماعی بود دید. اما بعدا صددرصد ژانر دیگه‌ای اضافه میشه، حسم اینو میگه.

خلاصه: پر از معما و کنجکاوی و سوالات پشت سر هم بود. به نظر من ژانر معمایی هم جالب میشه براش. و به شدت عکس جلد با خلاصه هماهنگی داشت. همه دارن شطرنج بازی می‌کنن، همه دنبال یک چیز خاصن. کیش و مات کردن. موضوع مهم کنجکاو کننده بودن و دادن اطلاعات زیر پوستی بود که خیلیم عالی بود

مقدمه: بخش مراقبت از نقاب که نیفته (بخش جالبی بود) سوال زیادی توی خودش داشت. تشبیه جوانی به قهوه و وارد کردن جوان‌ها توی بازی عطش، همه اینا حالت خاصی داشتن اما موضوع مهم پنهان شدن یک حالت پندآموز پشت تمام این کلمات و جملات بود. انگار که قراره موضوع عظش داشتن جوونا به یک چیزی، توی یک دوره به ما چیزی قراره یاد بده. اینا واسه رسیدن به خواسته هاشون و سیراب کردن عطش، کارهای احمقانه زیادی می‌کنن و بعد اینا تبدیل به یک خنده میشه. انگار بعد می‌فهمن چقدر کار مسخره کردن. و نویسنده می‌خواد همه اینارو به شکل پندآموز به تصویر بکشه و شاید بعضیا رو از خواب بیدار کنه

جلد: همونطور که قبلا گفتم جلد خیلی خوبی بود. بازی این جوونا توی یک دوره خاص رو نشون میده! بازی دبیرستانی ها که معلوم نیست ته بازیشون چی میشه.

ایده: خب هنوز خیلی چیزا رو نمیدونم اما بی شک برنامه زیادی ترتیب داده شده. صددرصد اتفاقای خاصی قراره بیفته. یک برنامه بزرگ پشت همه ایناس . شاید بافت دبیرستانی کلیشه به نظر برسه اما درون ماجرا و پشت پرده چیزهای دیگه ای هست

سیر هم خوب پیش میره و در هر پارت به یک رمز و معما می رسیم. فعلا داریم پله ها رو تماشا می‌کنیم و بعد قراره ازش بالا بریم و ببینیم چه خبره.

درکل خیلی رمان جالبی داری سوما، قلم پخته و خوبی داری. توصیفات رو به شکل مناسب به کار می‌بری، افکار کارکترها رو قدرت می‌بخشی و بیان می‌کنی. همه چیز رو قابل باور می‌نویسی و پرده حقیقت بهشون می‌پوشونی. احساسات قویه، توصیف قویه، بیان قویه. کلا بیست!

@مدیر رمانیکی خوان
دستت درد نکنه آرمیم واس نقد زیبات ♥️😍 رمان رو زیباترم میکنم. راسی کلی پارت نخونده داری 😂😉 رمان جاهای بهتری رسیده
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین