. . .

نقد و بررسی نقد کاربران رمان چتر پاره زندگی| فاطمه فرهمندنیا

تالار نقد خوانندگان آثار

BAD_GRIL

رفیق رمانیکی
مقام‌دار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
نام هنری
Kameliya
آزمایشی
منتقد+بازرس چت
شناسه کاربر
1062
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
163
نوشته‌ها
885
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,524
امتیازها
421
سن
20
محل سکونت
لاس‌ و‌ گاس
وب سایت
romanik.ir

  • #1
-پاره-زندگی---6_aqs8.png


نام رمان: چتر پاره زندگی
نویسنده: فاطمه فرهمندنیا
ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی‌را با خود حمل کرده بود، درخشِشَش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند... چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی! یا چه مدلی! یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند... حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قسمت را سیمرغ هم نمی‌تواند تغییر دهد! هنوز که هیچ چیز روشن نشده است‌‌...
مقدمه:
بیا مرا ببین
خیسم! موهای تاریکم روی دیدگان سیاهم را گرفته
موهای تاریکی که زندگی غم‌آلودم را در خود پیچانده
می‌بارد، نه باران رحمت! می‌بارد باران نمکین روی زخم عمیق وجودم
ابر هق هق می‌کند! چنگ می‌اندازد روی وجود تنهایم
چتر زندگیم پاره شده. انداختم‌اش روی زمین و با افسوس نگاهش می‌کنم
فقط یک چتر داشتم، فقط یک چتر به من دادند، و آن چتر آنقدر پارگی بزرگی داشت که با هیچ محبتی خارش گل نشد! پارگیش دوخته نشد
منم! این منی تنها زیر باران نمکین!
منم گیر افتاده در پیله سیاهی موهایم
این منم، با نگاهی دوخته به چتر پاره زندگی
آه! افسوس از زمانه‌ای که مسیرم را بی چتر رقم زد، آن هم زیر باران... .

 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین