. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح مجموعه شعر روزنه‌های خفته | آلباتروس

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
راه‌حل
*نقد مجموعه شعر روزنه‌‌های خفته*

بـه نـام اولـین معـلم هسـتی

دالــی آلبی0-0 چوطوری؟ بریم پای نقدت (وی قولنج انگشتانش را می شکاند):osvaisacagar:

💜نام شعر:
*اول از همه، از اسم شروع میکنم. عا وایسا، قبلش بذار معنای "مجموعه شعر" رو یکم بهتر توضیح بدیم.
ببین جیگر، مجموعه شعر، همون معنای مجموعه داستان رو میده؛ مثلا اینکه یکی 5 یا 6 تا داستان متوسط یا حالا کوتاه (شایدم بلند0-0) جنایی داره، هرکدوم هم برای خودشون اسمی دارن، بعد از اون جایی که کمی هم بسیار به هم نزدیکن، همه رو باهم توی یه کتاب قرار میده و این میشه مجموعه داستان. برای شعر هم همینه، منظور از مجموعه شعر این نیست که تو یه شعر با یه هدف کاملا ثابت و معناهایی که کلا به هم دیگه ربط دارن رو تیکه تیکه کنی توی پارت های مختلف؛ این یه شعر برای خودشه، مجموعه نیست.
*حالا برگردیم به...

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #2
*نقد مجموعه شعر روزنه‌‌های خفته*

بـه نـام اولـین معـلم هسـتی

دالــی آلبی0-0 چوطوری؟ بریم پای نقدت (وی قولنج انگشتانش را می شکاند):osvaisacagar:

💜نام شعر:
*اول از همه، از اسم شروع میکنم. عا وایسا، قبلش بذار معنای "مجموعه شعر" رو یکم بهتر توضیح بدیم.
ببین جیگر، مجموعه شعر، همون معنای مجموعه داستان رو میده؛ مثلا اینکه یکی 5 یا 6 تا داستان متوسط یا حالا کوتاه (شایدم بلند0-0) جنایی داره، هرکدوم هم برای خودشون اسمی دارن، بعد از اون جایی که کمی هم بسیار به هم نزدیکن، همه رو باهم توی یه کتاب قرار میده و این میشه مجموعه داستان. برای شعر هم همینه، منظور از مجموعه شعر این نیست که تو یه شعر با یه هدف کاملا ثابت و معناهایی که کلا به هم دیگه ربط دارن رو تیکه تیکه کنی توی پارت های مختلف؛ این یه شعر برای خودشه، مجموعه نیست.
*حالا برگردیم به نقد اسم شعرت. اول اندازه‌‌اش رو بررسی میکنم. خب، عنوان اثر تو از سه بخش تشکیل شده و به طور کلی، نهایتاً "چهار بخش" برای یک عنوان، کافیه و بیشتر از اون، زیادی طولانی میشه! بخش های عنوان اثرت رو باز میکنم. «روزنه با نقش اسم، های نشانه جمع و خفته، صفتی برای اسم!» پس این عنوانی که گذاشتی، از نظر اندازه اوکیه و مشکل به خصوصی نداره، خیلی کوتاه و خیلی بلند هم نیست!
*حالا میریم سراغ جنبه بعدی؛ کلیشه ای بودن یا نبودن اسم! تقریباً میتونم بگم انتخاب خوبی بود (فقط در دید کلیشه بودن یا نبودن) چون با سرچی که توی گوگل زدم، متوجه شدم چنین ترکیب اسمی ای وجود نداشته و شاید که آثاری با عنوان های «روزنه/خفته» و این چنینی بود، اما این عنوان با ترکیب این دو کلمه، جدیده. آوری آورین از سد کلیشه بگذشتی:DD
*توی این بخش، مفهوم و معنای اسم اثرت رو نقد میکنم؛ بیا ببینیم اصلا این ترکیب اسمی چه معنایی میده؟ روزنه، به معنای دریچه‌‌ی کوچیکی هست که میتونه بر روی هر چیزی، حد فاصل بین دو سمت اون چیز رو به هم مرتبط کنه. مثلا روزنه روی دیوار، فضای پشت و جلو رو به هم ربط میده و... خفته هم که به معنای «خوابیده» هست! حالا واقعا معنای این عنوانی که گذاشتی، میشه روزنه هایی که خوابیدن؟ میشه اینطوری تعبیرش کرد که تمام راه ها و مجراهایی که به سمت خوشبختی یا آزادی و... وجود دارن، خوابیدن (یا اصطلاحاً بسته شدن) درست گفتم؟ نمیدونم، ولی واقعا خودت هم همچین حسی نداری که درست برخلاف اینکه عنوانت ظاهر جذابی داره، وقتی وارد بطنش میشی تا دقیق مفهومش رو درک کنی، کمی گیج میشی و برات، زیادی گنگ یا حتی به معناست؟ به نظر میاد میتونستی انتخاب خیلی خاص تری هم داشته باشی0-0
*حالا بریم ارتباط عنوان رو با محتوا، بررسی کنیم. محتوای اثرت، یک عشق تراژدی گونه بود که مدام، با شکست رو به رو شده بود و امیدی برای ادامه نداشت. به نظر میاد تا حدودی میتونه با عنوان مرتبط باشه، چرا که انگار هیچ راهی به سمت دیگه نیست.

💜ژانر:
از عنوان که بگذریم، نوبت میرسه به ژانر. ژانرهای انتخابیت، عاشقانه و تراژدی بودن جیگر؛ توضیح خاصی توی این بخش ندارم، جز اینکه اولاً، از روی سیر و محتوات احساس میشه اجتماعی هم میتونست توی ژانرها باشه و مورد بعدی، اینه که غالباً نویسنده ها چیزی که از دستشون در میره، اینه که در حقیقت ترتیب قرارگیری ژانرها، نشون دهنده پررنگ بودنشون توی سیر هست. مثلا اگه ما یه سیر جنایی داشته باشیم که توش پلیس ها نقش پررنگی داشته باشن و این وسط ها، یکمی عاشقانه ببینیم، ترتیب ژانرها این طوری میشه: جنایی، پلیسی، عاشقانه
برای اثر تو هم، تراژدی از عاشقانه، خیلی پررنگ تر بود، پس حس میکنم بهتره جاهاشون رو عوض کنی*-*

💜قالب:
در مرحله بعدی از قالب میگم؛ قالبت شعر نو و سپید بود که این قسمت بحث برای بیان زیاد داره. اول از همه، باید گفت این قالب شکل اصلاح شده‌‌ی قالب های سنتی هستن؛ حالا یعنی چی؟ ما توی شعرهای سنتی، قافیه و ردیف و هم آوایی واژگان رو داریم، درسته؟ توی شعر سپید، این رکن حذف میشه و یه استایل جدیدی از شعر شکل میگیره و از چهار عنصر اولیه شعر (قافیه، هم آوا بودن، توصیفات، معنا) فقط دوتا براش میمونه (توصیفات/معنا).
از نظر استایل ظاهری و جایگاه اینترها، اینطور میشه توضیح داد:
وقتی شاعر ترتیب خاصی از کلمات رو طوری پشت هم آورد که معنای واحدی داشتن و دسته بندی بعدی واژگان هیچ ارتباطی با پیشین خودش نداشت، اینتر لازمه. منظور اینه که لازم نیست حتما یک جمله کامل شده باشه، بلکه حتی دسته ای از کلمات که معنای مورد نظر رو برسونن و وقتی به سطر پایین برن، هیچ ارتباط معنایی با قبلی احساس نکنن، اون جا جایگاه اینتر زدنه! برای همینه که توی شعرهای سپید، نمیان هر جمله اینتر بزنن، بلکه حتی یه وقت ها با یه کلمه و یه وقتا حتی بعد از چند جمله! چون اصل قصد اینه معنای لازمی توی اون خط برسه و بعد، به خط بعدی بریم. البته تاکید میکنم، منظور ارتباط خوانشی با سطر قبل هست، نه اینکه سطر بعد اصلا ربطی به قبلی نداشته باشه یا حتی توضیح اضافه تری ازش نباشه؛ بلکه فقط به نظر نیاد سطر بعد باید حتما در راستای سطر قبل باشه (میدونم یکم پیچیده ست0-0)
حالا بیا همین رو بیاریم توی شعر تو!
اول، از نظر استایل و شکل ظاهری نقد میکنم؛ ببین عسلم، حس میکنم تو قبل از نگارش شعرت، تقریباً اطلاعات کافی از شعر سپید نداشتی و تصور کردی شباهت زیادی به دلنوشته داره و یه ذره باید با حالت هم آوایی شعرهای قافیه دار مخلوط بشه، اما اشتباه فکر کردی. بهتر بود قبلش یکم تحقیق میکردی (توی گوگل راحت اطلاعات کافی به دست میاد) و یکم اشعار سپید مطالعه میکردی، از مدیر نقدمون و اشخاصی که آثار شعر سپید توی انجمن با سطح طلایی یا الماسی داشتن، نظر میگرفتی، در قدم بعدی هم اشتباهی که کردی، ایجاد 3تا تاپیک همزمان بود، درحالی که اطلاعات کافی نداشتی! بهتر میشد اگه فقط یه تاپیک میزدی و خودت رو محک میزدی، بعدش که متوجه اشتباهاتت میشدی، توی تاپیک های بعدی اصلاحشون میکردی.
حالا دلایلم رو بگم:
1. اول از همه، همونطور که همون اول در بخش قالب توضیح دادم، اشعار سپید دو رکن اساسی شعرهای قدیمی رو ندارن، «هم آوایی و قافیه» چرا؟ چون قرار بوده یه سبک کاملاً جدید پدید بیاد که به نظر نیاد از سبک قبلی مشتق شده؛ نمیگم نباید کلمات هم آوا باشن، اتفاقا باید کمی هم آهنگین به نظر بیان، اما اینکه دقیقا توی نگارش شعر سپید به نظر برسه شاعر دقیقا بین سبک سپید و سبک سنتی گیر کرده، خواننده رو دل زده میکنه. شعر تو دقیقا اینجوری بود که شاید یکی دو خط به حالت روون جلو میرفتن، اما دو خط دو خط، درست مثل شعر کلمات آخرشون کاملا هم آوا بوده! درست مثل یه شعر سنتی که یکم با بی دقتی نوشته شده باشه. بذار یکی از پارت هات رو همینجا بیارم و نشونت بدم

چی میشه اگه نری؟
کمی منو باور کنی
چی میشه از این غصه‌ها
تو بیای و من رو آزاد کنی؟
از تو که رونده بشم
جهانم نیست پیدا... نرو
سامانم نیست، بیش‌تر از این نرنجون من رو
آه از این شب‌های خاموش
آه از خاطراتی که شد فراموش
آه پیچک درونم خار تنیده
افسوس اونی که باید، نفهمیده

اون هایی که آبی کردم، درست مثل شعر دوبیتی شده! دو مصراع اول با مصراع چهارم هم قافیه هستن (خب الان اینکه بین شعر سپید و دوبیتی گیر کرده!)
بقیه هم مثل مثنوی، دوتا دوتا باهم به نظر میاد هم قافیه هستن. اینجوری شده که تو چندتا قالب شعری رو با قالب سپید ترکیب کردی و کلا مخاطبت قر و قاطی میکنه و نمیفهمه این شعره؟ سنتیه؟ سپیده؟ اصلا چیه؟! پس به طور کلی، بخش قالبت خیلی ضعف داره و از اونجایی که این بخش، اصل و پایه شعر سپیده، کاملاً به نظر میاد شعرت کلا شبیه شعر نیست جیگرم0-0

💜مقدمه:
خب، کمرم شکست برای جنبه قبلی=-= یه لیوان آب بخورم بزنیم بریم تو کار مقدمه0-0
برای مقدمه ات، در دید اول باید بگم حس نمیکنی یه کوشولو کوتاه بود؟ همه اش دوتا جمله؟
مقدمه، دروازه‌‌ی ورودی به اثر هست و باید با اثر، ارتباط مفهومی خیلی خوبی داشته باشه و همچنین، اثر خیلی خوبی روی مخاطب، هیجانش و حس کنجکاویش بذاره تا ترغیبش کنه بپره تو بطن اثر و محتوای اصلی رو بخونه. اگه مقدمه نتونه مخاطب رو جلب کنه، احتمال اینکه اصلا طرف بیاد اثرت رو شروع کنه، خیلی کم میشه
*در کنار این، یه نکته دیگه هست که حس میکنم باید بیانش کنم. توی توضیحات مقدمه اومده که «یا برشی از خود اثر هست و یا یک متن با ارتباط احساسی و توصیفی با محتوا» کاری هم که تو کردی، برداشتن یه تیکه از متنت و گذاشتنش توی، مقدمه بود. اینکار زمانی خوبه و جواب میده که اون تیکه، دقیقا بخش نقطه عطف اصل محتوا باشه تا بتونه مخاطبت رو جذب کنه، اما اگه اثرت اینطوریه که نقطه عطف خاصی نداره، بهتره خودت متن دیگه ای رو به شکلی نگارش کنی که هم خواننده رو جذب کنه، هم با مفهوم متنت ارتباط خیلی خوب و ناگسستنی داشته باشه0-0

💜جلد:
رسیدیم به جلد*-*
ای بابا0-0 جلدشو لولو خورد؟
فکر کنم دیر درخواست دادی، شاید بهتر بود میذاشتی اول جلدش طراحی بشه$_$

💜سیر:
سیر محتوا، پیشروی متن هست. حالا اصلا ویژگی های یک سیر خوب چیه؟ سیر یک اثر باید دارای تعادل باشد؛ نه سریع و نه کند و همچنین در سیر، باید از نحوه بیان شیوا و گیرا استفاده بشه. نحوه بیان گیرا و اثرگذار، به توانمندی نویسنده در نگارش و بازی با کلمات داره
حالا برین ببینیم سیر شعرت چه طور بود جیگر؟
*اول از همه من یه ضعف خیلی خیلی بزرگ توی سیرت میبینم و اون هم، آشفتگی بیانی هست! یعنی چی؟ اینطوری بوده که کل متنت با هدف یک عشق غمناک پیش میرفته، اما اتفاقاً طوری بیان کرده بودی که این هدفت انگار بین واژه هات، پراکنده شده بود و حس میشد هی داری از یه شاخه برای بیان یه همچین احساسی، به شاخه دیگه میپری. یه جا غم و عشق بود، یه جا امید، یه جا ناامیدی. همه این ها رو میتونستی طوری به طور پله ای و یا درهم آمیخته بنویسی که به نظر بیاد در اصل داری از عشق شکست خورده ات و ناامیدی هات میگی، اما توش امید هم میدی و متنت آشفته نباشه (انگار همه در راستای عشق در هم شکسته ات هستن)
*سرعت سیرت خب، اوکی بود و تندی یا کندی نداشت، اما لحن بیانت، یکم ساده و ملایم و بی روح به نظر می اومده0-0 میتونستی خیلی بهتر و با هیجان بیشتری، طوری که خواننده واقعا باهات همراه بشه، سیرت رو پیش ببری.

💜توصیفات و معنای شعر:
در شعر و دلنوشته، از اونجایی که هیچ بُعد زمانی و مکانی‌‌ای اصولا نداریم (نه الزاماً همیشه! چون گاهاً در شعرها خصوصاً، نظیر اشعار فردوسی که روایت داستانی دارن بُعد زمانی و مکانی دیده میشه، اما در اشعار با قالب نیمایی و سپید و در دلنوشته ها، غالباً احساسات قابل رویته) همونطور که گفتم، احساسات و معنای شعر خیلی خیلی اهمیت بیشتری نسبت به سایر ارکان شعر دارن. حالا احساسات و معنای شعر تو چه طور بود؟
میدونی، از اونجایی که حس کردم یکمی بی روح پیش رفتی و از ته ته احساساتت برای چیزی که مینوشتی مایه نذاشتی، یکم احساساتت بگی نگی، نتونست مخاطب رو جلب کنه. معنای شعرت هم با اثرپذیری از این ساده‌‌‌روی، یکم آبکی به نظر میاد و درکل، اگه میتونستی از لغات با ارزش معنایی بیشتر و بازی بهتر با واژگان، احساساتت رو هم بهتر بیان میکردی، اثرت میتونست جذاب تر باشه. میدونی، مهم این نیست که تو یه استایل خوب پدید بیاری یا متنت هم آوایی داشته باشه، مهم اینه تو چیزی که مینویسی، ارزش معنایی و قابل تحسینی داشته باشه جیگر.

💜آرایه های ادبی:
آرایه های ادبی باعث زیباتر به نظر اومدن متن میشن! درگیر کردن ذهن خواننده با آرایه جذابه و خب، این بخش یکی از بخش هایی بود که واقعا اهمیت دارن توی احساساتی کردن مخاطب و رُکن مهم شعر نویسی هستن تا باز هم اثر نبود وزن و آهنگ رو در شعر بپوشونن. اما جداً خودت حس نکردی یکم سطح آرایه های اثرت پایینه؟
آلبی0-0 حس میکنم سر این شعرهات یکمی عجله کردی و براش اونقدری که لازم بوده وقت و توجه نذاشتی و از قوه نویسنده بودنت، به خوبی استفاده نکردی، همین باعث شده متنت ظاهر نسبتاً خوبی از دور داشته باشه، اما بطنش خیلی خوشایند نباشه. آرایه واقعاً بخش مهمی از یک اثر، خصوصا شعره! اما توی متن تو، به خوبی و در حد کافی دیده نشده بودن.

💜لحن:
سه نوع لحن معیار، ادبی و محاوره داریم. لحن شعرت چرا اینجوری بود عایا؟0-0
پارت های ابتداییت، محاوره و پارت های بعدی، ادبی بود. میدونی، اول از همه توصیه اینه که اصلا بهم ریختگی لحن نداشته باشیم و یا ادبی بنویسی، یا محاوره (در اینطور متن ها که کلا بُعد زمان و مکان نداریم و دیالوگی هم وجود نداره)
*توصیه دوم اینه با لحن ادبی بنویسیم تا کلمات، بار معنایی بهتر و بیشتری پیدا کنن و اثربخشی احساسات متن، بیشتر بشه، اما اگه تو فقط با لحن محاوره تا آخرش رو میرفتی، واقعا خیلی بهتر از این بود که لحنت یه جا محاوره و یه جا ادبی باشه =-= (عاه نه! توانمندی تو بیشتر از این ها بود)

💜تکرار و مشکلات نگارشی:
خب، مشکل نگارشی خاصی دیده نشد، جز اینکه یه جاهایی آخر جمله ها، علامت های نگارشی افتاده بودن. تکرار علامت و کشیدگی حروف هم نبود، اما بذار تکرار مفهوم رو یه دور باهم دوره کنیم.
*تکرار مفهوم اینه که یه مفهوم مشخص، مدام پشت سر هم تکرار بشه و این باعث یکنواختی ذهن مخاطب میشه. معمولا توی دلنوشته و شعرها به خاطر اینکه همه اش بر پایه یه احساس میچرخه، این مورد خیلی پررنگ تره و نویسنده توانمند اون کسیه که این احساس واحد رو با حواشی و بیان خاصی ترکیب کنه که به چشم نیاد.
شعر تو هم با اینکه خیلی درهم آمیختگی های معنایی داشت و یکمی هم قر و قاطی بود هدف بیانت، درکل تکرار مفهوم به خصوصی نداشتی، اما اتفاقا ثبات مفهومی هم توی متنت نبود و پرش موضوع، خیلی دیده میشد0-0

💜رعایت پارت نویسی:
تعداد پارت هات خب اوکی بود، اما تک تک پارت هات رو بخوام بررسی کنم، شاید از لحاظ تعداد خط و اندازه مشکلی نداشت، اما اینجوری به نظر میومد که انگار تو هی متن رو تیکه تیکه کردی و پارت بندی کردی و هر پارت، بخش ناقصی از پارت قبله! بهتر میشد اگه یه مفهوم ثابت رو توی یه پارت تموم میکردی و میرفتی پارت بعد که هدفت همون عشق درهم شکسته بود، اما پارت جدید، بخش ادامه پیدا کرده ی پارت ناقص قبلی نبوده باشه0-0 (گیج شدی؟$_$)

💜سخن منتقد:
آه انقد نوشتم انگشتانم خشکید×-×
در کل اول از همه میدونم یه جاهایی زیاد به موضوع پرداختم شاد خسته ات کنه، ولی فقط خواستم متن رو بازتر کنم و به هرحال پوزش میطلبم اگه زیاد شده😁
در مرحله بعدی باید بگم ذهنت خلاقه، اما موضوع اینجاست که به اصول دقت نکردی و همچنین، از تمام توانت برای نوشتن، استفاده نکردی. توصیه اینه یکم بیشتر تمرین و تکرار کنی و پرس و جو کنی تا یاد بگیری جیگر
قصد نقد، تخریب نیست، بلکه تقویت نویسنده ست و من اگه نارحتت کردم، پوزش میخوام جیگر

قلمت مانا و ماندگار عسل من-*

سطح: برنزی


@مدیر نقد
@آلباتروس
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
*نقد مجموعه شعر روزنه‌‌های خفته*

بـه نـام اولـین معـلم هسـتی

دالــی آلبی0-0 چوطوری؟ بریم پای نقدت (وی قولنج انگشتانش را می شکاند):osvaisacagar:

💜نام شعر:
*اول از همه، از اسم شروع میکنم. عا وایسا، قبلش بذار معنای "مجموعه شعر" رو یکم بهتر توضیح بدیم.
ببین جیگر، مجموعه شعر، همون معنای مجموعه داستان رو میده؛ مثلا اینکه یکی 5 یا 6 تا داستان متوسط یا حالا کوتاه (شایدم بلند0-0) جنایی داره، هرکدوم هم برای خودشون اسمی دارن، بعد از اون جایی که کمی هم بسیار به هم نزدیکن، همه رو باهم توی یه کتاب قرار میده و این میشه مجموعه داستان. برای شعر هم همینه، منظور از مجموعه شعر این نیست که تو یه شعر با یه هدف کاملا ثابت و معناهایی که کلا به هم دیگه ربط دارن رو تیکه تیکه کنی توی پارت های مختلف؛ این یه شعر برای خودشه، مجموعه نیست.
*حالا برگردیم به نقد اسم شعرت. اول اندازه‌‌اش رو بررسی میکنم. خب، عنوان اثر تو از سه بخش تشکیل شده و به طور کلی، نهایتاً "چهار بخش" برای یک عنوان، کافیه و بیشتر از اون، زیادی طولانی میشه! بخش های عنوان اثرت رو باز میکنم. «روزنه با نقش اسم، های نشانه جمع و خفته، صفتی برای اسم!» پس این عنوانی که گذاشتی، از نظر اندازه اوکیه و مشکل به خصوصی نداره، خیلی کوتاه و خیلی بلند هم نیست!
*حالا میریم سراغ جنبه بعدی؛ کلیشه ای بودن یا نبودن اسم! تقریباً میتونم بگم انتخاب خوبی بود (فقط در دید کلیشه بودن یا نبودن) چون با سرچی که توی گوگل زدم، متوجه شدم چنین ترکیب اسمی ای وجود نداشته و شاید که آثاری با عنوان های «روزنه/خفته» و این چنینی بود، اما این عنوان با ترکیب این دو کلمه، جدیده. آوری آورین از سد کلیشه بگذشتی:DD
*توی این بخش، مفهوم و معنای اسم اثرت رو نقد میکنم؛ بیا ببینیم اصلا این ترکیب اسمی چه معنایی میده؟ روزنه، به معنای دریچه‌‌ی کوچیکی هست که میتونه بر روی هر چیزی، حد فاصل بین دو سمت اون چیز رو به هم مرتبط کنه. مثلا روزنه روی دیوار، فضای پشت و جلو رو به هم ربط میده و... خفته هم که به معنای «خوابیده» هست! حالا واقعا معنای این عنوانی که گذاشتی، میشه روزنه هایی که خوابیدن؟ میشه اینطوری تعبیرش کرد که تمام راه ها و مجراهایی که به سمت خوشبختی یا آزادی و... وجود دارن، خوابیدن (یا اصطلاحاً بسته شدن) درست گفتم؟ نمیدونم، ولی واقعا خودت هم همچین حسی نداری که درست برخلاف اینکه عنوانت ظاهر جذابی داره، وقتی وارد بطنش میشی تا دقیق مفهومش رو درک کنی، کمی گیج میشی و برات، زیادی گنگ یا حتی به معناست؟ به نظر میاد میتونستی انتخاب خیلی خاص تری هم داشته باشی0-0
*حالا بریم ارتباط عنوان رو با محتوا، بررسی کنیم. محتوای اثرت، یک عشق تراژدی گونه بود که مدام، با شکست رو به رو شده بود و امیدی برای ادامه نداشت. به نظر میاد تا حدودی میتونه با عنوان مرتبط باشه، چرا که انگار هیچ راهی به سمت دیگه نیست.

💜ژانر:
از عنوان که بگذریم، نوبت میرسه به ژانر. ژانرهای انتخابیت، عاشقانه و تراژدی بودن جیگر؛ توضیح خاصی توی این بخش ندارم، جز اینکه اولاً، از روی سیر و محتوات احساس میشه اجتماعی هم میتونست توی ژانرها باشه و مورد بعدی، اینه که غالباً نویسنده ها چیزی که از دستشون در میره، اینه که در حقیقت ترتیب قرارگیری ژانرها، نشون دهنده پررنگ بودنشون توی سیر هست. مثلا اگه ما یه سیر جنایی داشته باشیم که توش پلیس ها نقش پررنگی داشته باشن و این وسط ها، یکمی عاشقانه ببینیم، ترتیب ژانرها این طوری میشه: جنایی، پلیسی، عاشقانه
برای اثر تو هم، تراژدی از عاشقانه، خیلی پررنگ تر بود، پس حس میکنم بهتره جاهاشون رو عوض کنی*-*

💜قالب:
در مرحله بعدی از قالب میگم؛ قالبت شعر نو و سپید بود که این قسمت بحث برای بیان زیاد داره. اول از همه، باید گفت این قالب شکل اصلاح شده‌‌ی قالب های سنتی هستن؛ حالا یعنی چی؟ ما توی شعرهای سنتی، قافیه و ردیف و هم آوایی واژگان رو داریم، درسته؟ توی شعر سپید، این رکن حذف میشه و یه استایل جدیدی از شعر شکل میگیره و از چهار عنصر اولیه شعر (قافیه، هم آوا بودن، توصیفات، معنا) فقط دوتا براش میمونه (توصیفات/معنا).
از نظر استایل ظاهری و جایگاه اینترها، اینطور میشه توضیح داد:
وقتی شاعر ترتیب خاصی از کلمات رو طوری پشت هم آورد که معنای واحدی داشتن و دسته بندی بعدی واژگان هیچ ارتباطی با پیشین خودش نداشت، اینتر لازمه. منظور اینه که لازم نیست حتما یک جمله کامل شده باشه، بلکه حتی دسته ای از کلمات که معنای مورد نظر رو برسونن و وقتی به سطر پایین برن، هیچ ارتباط معنایی با قبلی احساس نکنن، اون جا جایگاه اینتر زدنه! برای همینه که توی شعرهای سپید، نمیان هر جمله اینتر بزنن، بلکه حتی یه وقت ها با یه کلمه و یه وقتا حتی بعد از چند جمله! چون اصل قصد اینه معنای لازمی توی اون خط برسه و بعد، به خط بعدی بریم. البته تاکید میکنم، منظور ارتباط خوانشی با سطر قبل هست، نه اینکه سطر بعد اصلا ربطی به قبلی نداشته باشه یا حتی توضیح اضافه تری ازش نباشه؛ بلکه فقط به نظر نیاد سطر بعد باید حتما در راستای سطر قبل باشه (میدونم یکم پیچیده ست0-0)
حالا بیا همین رو بیاریم توی شعر تو!
اول، از نظر استایل و شکل ظاهری نقد میکنم؛ ببین عسلم، حس میکنم تو قبل از نگارش شعرت، تقریباً اطلاعات کافی از شعر سپید نداشتی و تصور کردی شباهت زیادی به دلنوشته داره و یه ذره باید با حالت هم آوایی شعرهای قافیه دار مخلوط بشه، اما اشتباه فکر کردی. بهتر بود قبلش یکم تحقیق میکردی (توی گوگل راحت اطلاعات کافی به دست میاد) و یکم اشعار سپید مطالعه میکردی، از مدیر نقدمون و اشخاصی که آثار شعر سپید توی انجمن با سطح طلایی یا الماسی داشتن، نظر میگرفتی، در قدم بعدی هم اشتباهی که کردی، ایجاد 3تا تاپیک همزمان بود، درحالی که اطلاعات کافی نداشتی! بهتر میشد اگه فقط یه تاپیک میزدی و خودت رو محک میزدی، بعدش که متوجه اشتباهاتت میشدی، توی تاپیک های بعدی اصلاحشون میکردی.
حالا دلایلم رو بگم:
1. اول از همه، همونطور که همون اول در بخش قالب توضیح دادم، اشعار سپید دو رکن اساسی شعرهای قدیمی رو ندارن، «هم آوایی و قافیه» چرا؟ چون قرار بوده یه سبک کاملاً جدید پدید بیاد که به نظر نیاد از سبک قبلی مشتق شده؛ نمیگم نباید کلمات هم آوا باشن، اتفاقا باید کمی هم آهنگین به نظر بیان، اما اینکه دقیقا توی نگارش شعر سپید به نظر برسه شاعر دقیقا بین سبک سپید و سبک سنتی گیر کرده، خواننده رو دل زده میکنه. شعر تو دقیقا اینجوری بود که شاید یکی دو خط به حالت روون جلو میرفتن، اما دو خط دو خط، درست مثل شعر کلمات آخرشون کاملا هم آوا بوده! درست مثل یه شعر سنتی که یکم با بی دقتی نوشته شده باشه. بذار یکی از پارت هات رو همینجا بیارم و نشونت بدم

چی میشه اگه نری؟
کمی منو باور کنی
چی میشه از این غصه‌ها
تو بیای و من رو آزاد کنی؟
از تو که رونده بشم
جهانم نیست پیدا... نرو
سامانم نیست، بیش‌تر از این نرنجون من رو
آه از این شب‌های خاموش
آه از خاطراتی که شد فراموش
آه پیچک درونم خار تنیده
افسوس اونی که باید، نفهمیده

اون هایی که آبی کردم، درست مثل شعر دوبیتی شده! دو مصراع اول با مصراع چهارم هم قافیه هستن (خب الان اینکه بین شعر سپید و دوبیتی گیر کرده!)
بقیه هم مثل مثنوی، دوتا دوتا باهم به نظر میاد هم قافیه هستن. اینجوری شده که تو چندتا قالب شعری رو با قالب سپید ترکیب کردی و کلا مخاطبت قر و قاطی میکنه و نمیفهمه این شعره؟ سنتیه؟ سپیده؟ اصلا چیه؟! پس به طور کلی، بخش قالبت خیلی ضعف داره و از اونجایی که این بخش، اصل و پایه شعر سپیده، کاملاً به نظر میاد شعرت کلا شبیه شعر نیست جیگرم0-0

💜مقدمه:
خب، کمرم شکست برای جنبه قبلی=-= یه لیوان آب بخورم بزنیم بریم تو کار مقدمه0-0
برای مقدمه ات، در دید اول باید بگم حس نمیکنی یه کوشولو کوتاه بود؟ همه اش دوتا جمله؟
مقدمه، دروازه‌‌ی ورودی به اثر هست و باید با اثر، ارتباط مفهومی خیلی خوبی داشته باشه و همچنین، اثر خیلی خوبی روی مخاطب، هیجانش و حس کنجکاویش بذاره تا ترغیبش کنه بپره تو بطن اثر و محتوای اصلی رو بخونه. اگه مقدمه نتونه مخاطب رو جلب کنه، احتمال اینکه اصلا طرف بیاد اثرت رو شروع کنه، خیلی کم میشه
*در کنار این، یه نکته دیگه هست که حس میکنم باید بیانش کنم. توی توضیحات مقدمه اومده که «یا برشی از خود اثر هست و یا یک متن با ارتباط احساسی و توصیفی با محتوا» کاری هم که تو کردی، برداشتن یه تیکه از متنت و گذاشتنش توی، مقدمه بود. اینکار زمانی خوبه و جواب میده که اون تیکه، دقیقا بخش نقطه عطف اصل محتوا باشه تا بتونه مخاطبت رو جذب کنه، اما اگه اثرت اینطوریه که نقطه عطف خاصی نداره، بهتره خودت متن دیگه ای رو به شکلی نگارش کنی که هم خواننده رو جذب کنه، هم با مفهوم متنت ارتباط خیلی خوب و ناگسستنی داشته باشه0-0

💜جلد:
رسیدیم به جلد*-*
ای بابا0-0 جلدشو لولو خورد؟
فکر کنم دیر درخواست دادی، شاید بهتر بود میذاشتی اول جلدش طراحی بشه$_$

💜سیر:
سیر محتوا، پیشروی متن هست. حالا اصلا ویژگی های یک سیر خوب چیه؟ سیر یک اثر باید دارای تعادل باشد؛ نه سریع و نه کند و همچنین در سیر، باید از نحوه بیان شیوا و گیرا استفاده بشه. نحوه بیان گیرا و اثرگذار، به توانمندی نویسنده در نگارش و بازی با کلمات داره
حالا برین ببینیم سیر شعرت چه طور بود جیگر؟
*اول از همه من یه ضعف خیلی خیلی بزرگ توی سیرت میبینم و اون هم، آشفتگی بیانی هست! یعنی چی؟ اینطوری بوده که کل متنت با هدف یک عشق غمناک پیش میرفته، اما اتفاقاً طوری بیان کرده بودی که این هدفت انگار بین واژه هات، پراکنده شده بود و حس میشد هی داری از یه شاخه برای بیان یه همچین احساسی، به شاخه دیگه میپری. یه جا غم و عشق بود، یه جا امید، یه جا ناامیدی. همه این ها رو میتونستی طوری به طور پله ای و یا درهم آمیخته بنویسی که به نظر بیاد در اصل داری از عشق شکست خورده ات و ناامیدی هات میگی، اما توش امید هم میدی و متنت آشفته نباشه (انگار همه در راستای عشق در هم شکسته ات هستن)
*سرعت سیرت خب، اوکی بود و تندی یا کندی نداشت، اما لحن بیانت، یکم ساده و ملایم و بی روح به نظر می اومده0-0 میتونستی خیلی بهتر و با هیجان بیشتری، طوری که خواننده واقعا باهات همراه بشه، سیرت رو پیش ببری.

💜توصیفات و معنای شعر:
در شعر و دلنوشته، از اونجایی که هیچ بُعد زمانی و مکانی‌‌ای اصولا نداریم (نه الزاماً همیشه! چون گاهاً در شعرها خصوصاً، نظیر اشعار فردوسی که روایت داستانی دارن بُعد زمانی و مکانی دیده میشه، اما در اشعار با قالب نیمایی و سپید و در دلنوشته ها، غالباً احساسات قابل رویته) همونطور که گفتم، احساسات و معنای شعر خیلی خیلی اهمیت بیشتری نسبت به سایر ارکان شعر دارن. حالا احساسات و معنای شعر تو چه طور بود؟
میدونی، از اونجایی که حس کردم یکمی بی روح پیش رفتی و از ته ته احساساتت برای چیزی که مینوشتی مایه نذاشتی، یکم احساساتت بگی نگی، نتونست مخاطب رو جلب کنه. معنای شعرت هم با اثرپذیری از این ساده‌‌‌روی، یکم آبکی به نظر میاد و درکل، اگه میتونستی از لغات با ارزش معنایی بیشتر و بازی بهتر با واژگان، احساساتت رو هم بهتر بیان میکردی، اثرت میتونست جذاب تر باشه. میدونی، مهم این نیست که تو یه استایل خوب پدید بیاری یا متنت هم آوایی داشته باشه، مهم اینه تو چیزی که مینویسی، ارزش معنایی و قابل تحسینی داشته باشه جیگر.

💜آرایه های ادبی:
آرایه های ادبی باعث زیباتر به نظر اومدن متن میشن! درگیر کردن ذهن خواننده با آرایه جذابه و خب، این بخش یکی از بخش هایی بود که واقعا اهمیت دارن توی احساساتی کردن مخاطب و رُکن مهم شعر نویسی هستن تا باز هم اثر نبود وزن و آهنگ رو در شعر بپوشونن. اما جداً خودت حس نکردی یکم سطح آرایه های اثرت پایینه؟
آلبی0-0 حس میکنم سر این شعرهات یکمی عجله کردی و براش اونقدری که لازم بوده وقت و توجه نذاشتی و از قوه نویسنده بودنت، به خوبی استفاده نکردی، همین باعث شده متنت ظاهر نسبتاً خوبی از دور داشته باشه، اما بطنش خیلی خوشایند نباشه. آرایه واقعاً بخش مهمی از یک اثر، خصوصا شعره! اما توی متن تو، به خوبی و در حد کافی دیده نشده بودن.

💜لحن:
سه نوع لحن معیار، ادبی و محاوره داریم. لحن شعرت چرا اینجوری بود عایا؟0-0
پارت های ابتداییت، محاوره و پارت های بعدی، ادبی بود. میدونی، اول از همه توصیه اینه که اصلا بهم ریختگی لحن نداشته باشیم و یا ادبی بنویسی، یا محاوره (در اینطور متن ها که کلا بُعد زمان و مکان نداریم و دیالوگی هم وجود نداره)
*توصیه دوم اینه با لحن ادبی بنویسیم تا کلمات، بار معنایی بهتر و بیشتری پیدا کنن و اثربخشی احساسات متن، بیشتر بشه، اما اگه تو فقط با لحن محاوره تا آخرش رو میرفتی، واقعا خیلی بهتر از این بود که لحنت یه جا محاوره و یه جا ادبی باشه =-= (عاه نه! توانمندی تو بیشتر از این ها بود)

💜تکرار و مشکلات نگارشی:
خب، مشکل نگارشی خاصی دیده نشد، جز اینکه یه جاهایی آخر جمله ها، علامت های نگارشی افتاده بودن. تکرار علامت و کشیدگی حروف هم نبود، اما بذار تکرار مفهوم رو یه دور باهم دوره کنیم.
*تکرار مفهوم اینه که یه مفهوم مشخص، مدام پشت سر هم تکرار بشه و این باعث یکنواختی ذهن مخاطب میشه. معمولا توی دلنوشته و شعرها به خاطر اینکه همه اش بر پایه یه احساس میچرخه، این مورد خیلی پررنگ تره و نویسنده توانمند اون کسیه که این احساس واحد رو با حواشی و بیان خاصی ترکیب کنه که به چشم نیاد.
شعر تو هم با اینکه خیلی درهم آمیختگی های معنایی داشت و یکمی هم قر و قاطی بود هدف بیانت، درکل تکرار مفهوم به خصوصی نداشتی، اما اتفاقا ثبات مفهومی هم توی متنت نبود و پرش موضوع، خیلی دیده میشد0-0

💜رعایت پارت نویسی:
تعداد پارت هات خب اوکی بود، اما تک تک پارت هات رو بخوام بررسی کنم، شاید از لحاظ تعداد خط و اندازه مشکلی نداشت، اما اینجوری به نظر میومد که انگار تو هی متن رو تیکه تیکه کردی و پارت بندی کردی و هر پارت، بخش ناقصی از پارت قبله! بهتر میشد اگه یه مفهوم ثابت رو توی یه پارت تموم میکردی و میرفتی پارت بعد که هدفت همون عشق درهم شکسته بود، اما پارت جدید، بخش ادامه پیدا کرده ی پارت ناقص قبلی نبوده باشه0-0 (گیج شدی؟$_$)

💜سخن منتقد:
آه انقد نوشتم انگشتانم خشکید×-×
در کل اول از همه میدونم یه جاهایی زیاد به موضوع پرداختم شاد خسته ات کنه، ولی فقط خواستم متن رو بازتر کنم و به هرحال پوزش میطلبم اگه زیاد شده😁
در مرحله بعدی باید بگم ذهنت خلاقه، اما موضوع اینجاست که به اصول دقت نکردی و همچنین، از تمام توانت برای نوشتن، استفاده نکردی. توصیه اینه یکم بیشتر تمرین و تکرار کنی و پرس و جو کنی تا یاد بگیری جیگر
قصد نقد، تخریب نیست، بلکه تقویت نویسنده ست و من اگه نارحتت کردم، پوزش میخوام جیگر

قلمت مانا و ماندگار عسل من-*

سطح: برنزی


@مدیر نقد
@آلباتروس

نویسنده: @آلباتروس
منتقد: @ara.wr.o.o

اختصاصی: است
سطح: برنزی

@Niloofar°MC⁴
@مدیر تایپ
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین