. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح فی‌البداهه شکوفه گیلاس| گلادیاتور پارسی

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1



نام اثر: مجموعه فی البداهه شکوفه گیلاس

نویسنده : محمد امین سیاهپوشان @گلادیاتور پارسی

ژانر : عاشقانه


مقدمه : همه آدما میگن ، عشق دیوونگیه ، ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی

لینک:


منتقد: @Nil@85
تاریخ تحویل اثر: ۲۳ بهمن ۱۴۰۰
مهلت اتمام نقد: ۲۷ بهمن ۱۴۰۰
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل
بذار ببینم چی بهم سپردن که نقد کنم. بله فی‌البداهه شکوفه گیلاس از گلادیاتور پارسی.
یه فی‌البداهه‌ی عاشقانه و پر ایراد
امیدوارم دوست عزیزمون در مقابلم گارد نگیرن چون واقعاً همین‌طوره که میگم و اگه ایشون به نویسندگی با جون و دل علاقه دارن، بهترین کار اینه که حرف این منتقد رو بپذیرن و برای خلق آثار خوب و قابل قبول، به ایرادهای کارشون توجه کنن‌. ضمن اینکه فقط چند موردش بررسی میشه تا ثابت بشه کارشون نقطه‌ی قوتی نداره.
اولین چیزی که می‌خوام در کار ایشون نقد کنم مقدمه‌ست. که موقع نوشتنش باید مواردی رعایت بشن: اول: مقدمه نه اون‌قدر کوتاه باشه که خواننده بدون فهمیدن و درک معنا و مفهومش، سریع ازش بگذره و نه خیلی طولانی که مخاطب کسل بشه. ( چون در هر دو صورت، خواننده از هر دو این‌ها سرسری عبور می‌کنه)
دوم اینکه برای یک اثر ادبی، اگر نوشته‌...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,568
راه‌حل‌ها
54
پسندها
13,575
امتیازها
650

  • #2
بذار ببینم چی بهم سپردن که نقد کنم. بله فی‌البداهه شکوفه گیلاس از گلادیاتور پارسی.
یه فی‌البداهه‌ی عاشقانه و پر ایراد
امیدوارم دوست عزیزمون در مقابلم گارد نگیرن چون واقعاً همین‌طوره که میگم و اگه ایشون به نویسندگی با جون و دل علاقه دارن، بهترین کار اینه که حرف این منتقد رو بپذیرن و برای خلق آثار خوب و قابل قبول، به ایرادهای کارشون توجه کنن‌. ضمن اینکه فقط چند موردش بررسی میشه تا ثابت بشه کارشون نقطه‌ی قوتی نداره.
اولین چیزی که می‌خوام در کار ایشون نقد کنم مقدمه‌ست. که موقع نوشتنش باید مواردی رعایت بشن: اول: مقدمه نه اون‌قدر کوتاه باشه که خواننده بدون فهمیدن و درک معنا و مفهومش، سریع ازش بگذره و نه خیلی طولانی که مخاطب کسل بشه. ( چون در هر دو صورت، خواننده از هر دو این‌ها سرسری عبور می‌کنه)
دوم اینکه برای یک اثر ادبی، اگر نوشته‌ آغازین ( مخصوصاًعاشقانه ) اون احساسی رو که نویسنده داره، نتونه درست منتقل کنه، مقدمه‌ی خوبی نخواهد بود. سوم به نظر من بهتره زیباترین قسمت متن دلنوشته یا فی‌البداهه که البته نشون دهنده‌ی محتوا هم باشه، به عنوان مقدمه انتخاب بشه. حالا با توجه به توضیحاتی که دادم بریم سراغ مقدمه‌ی آقای گلادیاتور ببینیم چی نوشته ( ولی فکر می‌کنم قبلش یه تحلیلی در موردش داشته باشم بهتر باشه) :

همه آدما میگن ، عشق دیوونگیه ، ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
با خوندن این نوشته، به چنین جمله‌ای بر می‌خوریم:
همه آدما میگن ، عشق دیوونگیه ،
اولین کاری که نویسنده کرده یه جمله‌ای رو که شاید از دو سه نفر شنیده تعمیم داده به همه‌ی آدما و میگه همه‌ی آدما میگن عشق دیوونگیه. سؤال بنده اینه که شما چطور از نظر همه‌ی آدما با خبر شدین دوست عزیز؟ آیا نظرسنجی کردین و به این نتیجه رسیدین؟! بعد اینکه اگه همه‌ی آدما میگن عشق دیوونگیه پس چرا اکثریت قریب به اتفاق عاشق میشن؟! مگه دیوونگی نیست پس باید ازش پرهیز کنن. درست نمیگم؟ دوم خودتون رو از بقیه‌ی آدما جدا دونستین و گفتین:
ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ،
یعنی این فقط نظر شماست و بقیه همچین نظری ندارن؟! چقدر شما تنهایین! ⁦(◠‿◕)⁩
شاید هم این که اعتقاد همه‌ی آدما رو نوشتین در واقع حرف خودتون باشه و به مردم دیگه تعمیمش دادین!
اما در جمله‌های بعدی:

حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
قبل این جمله‌ها، شما نوشته بودین: اما من میگم عشق زیباترین حس دنیاست حالا این جمله رو بذارین کنار جملات بعدی: ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
ببینید یه چیزی که باعث میشه یک متن زیباییش رو از دست بده، تکرار کلمات و جملات در یک پاراگراف یا چند خط کنار همدیگه‌ست. مثل همین کاری که شما کردین. توی نقد امروز بیشتر از اینکه به خود اثر ایراد گرفته بشه، میگن بهتره به زیبایی متن توجه بشه و اون نقد بشه. حالا اگه بخوایم با این دیدگاه جدید به اثر شما بپردازیم این نوشته صد در صد زیر سوال می‌ره. هر چند همین الان هم زیر سوال رفته. مورد بعدی که باید ذکر کنم اینه که نوشته‌های شما طوری هستن انگار هیچ کدوم از آدما غیر از خودتون عشق‌رو تجربه نکردن:

تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
در حالی که آدمی به عشق زنده‌ست. اگه عشق که البته انواع مختلفی هم داره نباشه و انسان‌ها هیچ کدوم جز یه نفر تجربه‌ش نکرده باشن که تا الان نسل بشر منقرض شده بود!
خب این از تحلیل مقدمه بریم سراغ موارد بعدی ببینیم قراره با چی مواجه بشیم:
همون‌طور که دیدین و عنوان کردم، نحوه‌ی به کارگیری واژه‌ها، کنار هم به هیچ عنوان باعث نشده، مای مخاطب با یه نوشته‌ی زیبا مواجه بشیم. کاری به کوتاهی و بلندی مقدمه ندارم. من به این کار دارم که ایشون یه حرفی رو در چند جمله تکرار کردن:

عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست.
و این‌رو بنده، توی چند قسمت دیگه از کارشون هم دیدم.
اینجاست که نتیجه می‌گیرم مقدمه ضعیفه، نویسنده واقعاً حرف بیشتری برای گفتن نداشته و رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون. یعنی از همین اولش مشخصه خواننده قراره با چی مواجه بشه.
مورد بعدی که باید بهش اشاره کنم ژانره. درسته که عاشقانه بود:

میدانی دلبرم ، فقط به خاطر این انتظار آمدن فصل بهار را میکشم که بنشانم چند شکوفه گیلاس بر گندم زار زیبای موهایت ، تا زیبا که هست زیبا تر شود.
ولی چیزی که مندتوی نوشته‌های شما حس نکردم، عشق بود. احساس واقعی یک عاشق رو به خوبی بیان نکردین. توصیف عشق فقط با گفتن کلمات دلبرم، لیلایم، زیبایم، بهترینم به دست نمیاد. وقتی یک حس عاشقانه به خوبی توصیف میشه که نویسنده، تمام احساسش رو در قالب نوشته‌‌ش ریخته باشه و اون احساس رو به مخاطبش هم منتقل کنه و روی خواننده‌ش که امکان تحت تأثیر قرار گرفتنش با خوندن دلنوشته و فی‌البداهه کمه، اثر بذاره. ( حتی اونی رو که به قول خودتون عشق رو تجربه نکرده. )
لحن: در مورد لحن این کار هم باید بگم که لحن باید توی یه اثر، هر چند فی‌البداهه، یکدست باشه. این یکدستی لحن، توی هر متنی، خودش یک زیبایی و تناسب به وجود میاره. اما چیزی که من توی نوشته‌های شما دیدم:
هیچ ناشری کتاب عشق من و تو رو قبول نمی کنه ، چون ناخواسته اومدی و ناخواسته عاشقت شدم اما با خواسته قلبی تا ابد عاشقت می مانم
محاوره و نوشتاری قاطی شده، یک قسمت گفتاری و محاوره یک قسمت نوشتاری، نویسنده که فقط نباید بنویسه و بگذره و بره. نویسنده: اولاً می‌نویسه که حرف‌ها و افکار و عقایدی که توی ذهنش داره به بهترین نحو به مخاطبش منتقل و ابراز کنه. اون چیزهایی‌رو که در اطرافش باعث نگرانیش میشن به وسیله‌ی نوشتن با دیگران در میون بذاره. دوم زیبایی رو با کلامش نشون بده و به تصویر بکشه.
در رابطه با این‌ها، به نظرتون یه نویسنده چطور می‌تونه به نحو احسن انجامشون بده؟ به چه طریقی توصیف کنه که بقیه بتونن نوشته‌هاش‌رو و احساسات لا‌به‌لای واژه‌ها و جملاتش‌رو درک کنن؟ خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب حس کردن و در واقع استفاده از تمام حواس پنجگانه و مطالعه، مطالعه، مطالعه ( یعنی اون‌قدر کتاب بخونی که به درک درستی از اصول نویسندگی برسی ) البته این نیست که یه کتاب بگیری دستت و فقط بخونیش و تمومش کنی. باید موقع خوندن به هر چیزی که نویسنده توی کتابش نوشته دقت کنی. مخصوصاً نحوه‌ی توصیف کردن و پرداختش.
در مورد ایجاد زیبایی هم همین‌طور. علاوه بر اینکه مطالعه خیلی، خیلی کمک می‌کنه. خود نویسنده هم باید دقت زیادی در انتخاب کلمات، مخصوصاً موقع نوشتن متن‌های ادبی داشته باشه. خیلیا ممکنه فکر کنن نویسندگی کار آسونیه و همین که طرف، چهار تا جمله کنار هم چید، بهش میگن نویسنده در حالی که اتفاقاً کار ساده‌ای نیست و هر کسی ساده بگیردش به هیچ وجه نویسنده‌ی خوبی نمیشه. تو اگه می‌خوای نویسنده بشی باید، تأکید می‌کنم باید همیشه کنجکاو و مشتاق خوندن باشی و خودت‌ و افکارت‌رو همیشه به روز نگه داری. یک ذهن باز، روشن، آزاد، خلاق: این یکی دیگه از لازمه‌های نویسنده‌ شدنه.
یک مورد دیگه که نویسنده موقع نوشتن باید بهش توجه کنه اینه که قواعد دستور زبان رو رعایت کنه، از آوردن کلمات و جملاتی که معنا و مفهومی در کنار هم ندارن پرهیز کنه. از کلمات و جملاتی که زیبا نیستن و زیبایی متن‌رو به هم میزنن و از واژه‌های منسوخ‌شده و نامتداول استفاده نکنه. باید دایره لغاتی که بلده، روز به روز گسترده‌تر کنه. به کنجکاوی‌هاش در زمینه‌های مختلف پاسخ مثبت بده. خطر به چالش کشیده شدن رو بپذیره. آیا دوست عزیز ما به این مواردی که گفتم تا به حال فکر کردن یا توجهی نشون دادن؟ پاسخش پیش خود ایشونه.
در مورد اثر پیش رو درسته که فی‌البداهه‌ست ولی همون هم باید زیبا باشه. همون هم باید درست نوشته بشه. یه سری نوشته که در تمامشون از این شاخه به اون شاخه پریدن مشخصه و صاحب نوشته‌ها فقط یه چیزایی رو کنار هم قرار داده یه نوشته‌ی ادبی نیست. این که دائماً کلمات رو در چند جمله‌ی نزدیک به هم تکرار کنی:
می‌دونی دلبرکم



قلب هرکس ، یه تاریخی داره ، از یه جایی ، از یه تاریخی همه چیز براش شروع میشه ، تاریخ قلب من از روزی شروع میشه که تو اومدی به زندگیم، دلبر
این همه تکرار کلمه
تاریخ، فقط در چند خط
یا:
اگر عقربه های
ساعت گرد و ثانیه گرد ساعت دیواری رو دیوار اتاقم ، هر ساعت و هر ثانیه که جلو میره ما رو بیشتر عاشق هم نکنه ، که ساعت نیست


هر لحظه و هر
ثانیه که ساعت جلوتر میره بیشتر و دیوانه وار عاشقانه دوستت دارم

به تکرار کلمه‌ی ساعت دقت کنید.
یا حتی تکرار کلمه‌ی دلبر در اکثر پارت‌ها

این نشون میده نوشته‌های دوستمون سرسری سر هم شدن و همین یک آفت در نویسندگیه. باعث میشه خواننده از خوندن محتوای تولید شده خسته بشه. چشماش رو ببنده، بگذره و فرار کنه و چی برای یک نویسنده می‌تونه از این بدتر باشه؟ خونده نشدن آثارش و مورد توجه قرار نگرفتن برای کسی که می‌خواد متن‌هاش خونده بشن، می‌تونه بدترین معضلی باشه که باهاش مواجه میشه. یه موضوع دیگه‌ای که باید بگم اینه‌ که چرا دوست عزیزمون با علامت‌ها و واژه‌ها این‌قدر بد برخورد کرده؟! چرا بعضی کلمات‌رو که احتیاج به فاصله ندارن و یا نیم‌فاصله می‌خوان دو بخشی و با فاصله‌ی زیاد نوشته؟! و توی هر پارتی بینابین جمله‌ها، یه عالمه کاما گذاشتن؟! واژه، ابزار دست نویسنده، رفیق راه و همکارش در حین نوشتنه. دقت در انتخابش، درست نوشتنش، درست و به جا استفاده کردنش یعنی داری باهاش خوب برخورد می‌کنی و بهش احترام میذاری.
خب من حرفهام‌رو زدم و هر چند باز هم گفتنی‌های زیادی دارم( البته نه به عنوان نقد، چون یه اثر ضعیف اصلاً نقدپذیر نیست و حرفی در موردش نباید زده بشه) ولی می‌خوام همینجا تمومش کنم. در مورد سطح اثر ایشون هم اگه می‌تونستم پیشنهاد می‌دادم سطحی بهش تعلق نگیره ولی چون بهم گفتن آثار، حتماً باید سطح داشته باشن پس براش برنزی رو در نظر می‌گیرم.



@مدیر نقد
 
  • عصبانیت
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 4 users

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
بذار ببینم چی بهم سپردن که نقد کنم. بله فی‌البداهه شکوفه گیلاس از گلادیاتور پارسی.
یه فی‌البداهه‌ی عاشقانه و پر ایراد
امیدوارم دوست عزیزمون در مقابلم گارد نگیرن چون واقعاً همین‌طوره که میگم و اگه ایشون به نویسندگی با جون و دل علاقه دارن، بهترین کار اینه که حرف این منتقد رو بپذیرن و برای خلق آثار خوب و قابل قبول، به ایرادهای کارشون توجه کنن‌. ضمن اینکه فقط چند موردش بررسی میشه تا ثابت بشه کارشون نقطه‌ی قوتی نداره.
اولین چیزی که می‌خوام در کار ایشون نقد کنم مقدمه‌ست. که موقع نوشتنش باید مواردی رعایت بشن: اول: مقدمه نه اون‌قدر کوتاه باشه که خواننده بدون فهمیدن و درک معنا و مفهومش، سریع ازش بگذره و نه خیلی طولانی که مخاطب کسل بشه. ( چون در هر دو صورت، خواننده از هر دو این‌ها سرسری عبور می‌کنه)
دوم اینکه برای یک اثر ادبی، اگر نوشته‌ آغازین ( مخصوصاًعاشقانه ) اون احساسی رو که نویسنده داره، نتونه درست منتقل کنه، مقدمه‌ی خوبی نخواهد بود. سوم به نظر من بهتره زیباترین قسمت متن دلنوشته یا فی‌البداهه که البته نشون دهنده‌ی محتوا هم باشه، به عنوان مقدمه انتخاب بشه. حالا با توجه به توضیحاتی که دادم بریم سراغ مقدمه‌ی آقای گلادیاتور ببینیم چی نوشته ( ولی فکر می‌کنم قبلش یه تحلیلی در موردش داشته باشم بهتر باشه) :

همه آدما میگن ، عشق دیوونگیه ، ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
با خوندن این نوشته، به چنین جمله‌ای بر می‌خوریم:
همه آدما میگن ، عشق دیوونگیه ،
اولین کاری که نویسنده کرده یه جمله‌ای رو که شاید از دو سه نفر شنیده تعمیم داده به همه‌ی آدما و میگه همه‌ی آدما میگن عشق دیوونگیه. سؤال بنده اینه که شما چطور از نظر همه‌ی آدما با خبر شدین دوست عزیز؟ آیا نظرسنجی کردین و به این نتیجه رسیدین؟! بعد اینکه اگه همه‌ی آدما میگن عشق دیوونگیه پس چرا اکثریت قریب به اتفاق عاشق میشن؟! مگه دیوونگی نیست پس باید ازش پرهیز کنن. درست نمیگم؟ دوم خودتون رو از بقیه‌ی آدما جدا دونستین و گفتین:
ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ،
یعنی این فقط نظر شماست و بقیه همچین نظری ندارن؟! چقدر شما تنهایین! ⁦(◠‿◕)⁩
شاید هم این که اعتقاد همه‌ی آدما رو نوشتین در واقع حرف خودتون باشه و به مردم دیگه تعمیمش دادین!
اما در جمله‌های بعدی:

حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
قبل این جمله‌ها، شما نوشته بودین: اما من میگم عشق زیباترین حس دنیاست حالا این جمله رو بذارین کنار جملات بعدی: ولی من میگم ، عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
ببینید یه چیزی که باعث میشه یک متن زیباییش رو از دست بده، تکرار کلمات و جملات در یک پاراگراف یا چند خط کنار همدیگه‌ست. مثل همین کاری که شما کردین. توی نقد امروز بیشتر از اینکه به خود اثر ایراد گرفته بشه، میگن بهتره به زیبایی متن توجه بشه و اون نقد بشه. حالا اگه بخوایم با این دیدگاه جدید به اثر شما بپردازیم این نوشته صد در صد زیر سوال می‌ره. هر چند همین الان هم زیر سوال رفته. مورد بعدی که باید ذکر کنم اینه که نوشته‌های شما طوری هستن انگار هیچ کدوم از آدما غیر از خودتون عشق‌رو تجربه نکردن:

تا تجربه اش نکنی متوجه اش نمیشی
در حالی که آدمی به عشق زنده‌ست. اگه عشق که البته انواع مختلفی هم داره نباشه و انسان‌ها هیچ کدوم جز یه نفر تجربه‌ش نکرده باشن که تا الان نسل بشر منقرض شده بود!
خب این از تحلیل مقدمه بریم سراغ موارد بعدی ببینیم قراره با چی مواجه بشیم:
همون‌طور که دیدین و عنوان کردم، نحوه‌ی به کارگیری واژه‌ها، کنار هم به هیچ عنوان باعث نشده، مای مخاطب با یه نوشته‌ی زیبا مواجه بشیم. کاری به کوتاهی و بلندی مقدمه ندارم. من به این کار دارم که ایشون یه حرفی رو در چند جمله تکرار کردن:

عشق زیبا ترین حس دنیا ست ، حسی که زیبا ترین حس دنیاست.
و این‌رو بنده، توی چند قسمت دیگه از کارشون هم دیدم.
اینجاست که نتیجه می‌گیرم مقدمه ضعیفه، نویسنده واقعاً حرف بیشتری برای گفتن نداشته و رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون. یعنی از همین اولش مشخصه خواننده قراره با چی مواجه بشه.
مورد بعدی که باید بهش اشاره کنم ژانره. درسته که عاشقانه بود:

میدانی دلبرم ، فقط به خاطر این انتظار آمدن فصل بهار را میکشم که بنشانم چند شکوفه گیلاس بر گندم زار زیبای موهایت ، تا زیبا که هست زیبا تر شود.
ولی چیزی که مندتوی نوشته‌های شما حس نکردم، عشق بود. احساس واقعی یک عاشق رو به خوبی بیان نکردین. توصیف عشق فقط با گفتن کلمات دلبرم، لیلایم، زیبایم، بهترینم به دست نمیاد. وقتی یک حس عاشقانه به خوبی توصیف میشه که نویسنده، تمام احساسش رو در قالب نوشته‌‌ش ریخته باشه و اون احساس رو به مخاطبش هم منتقل کنه و روی خواننده‌ش که امکان تحت تأثیر قرار گرفتنش با خوندن دلنوشته و فی‌البداهه کمه، اثر بذاره. ( حتی اونی رو که به قول خودتون عشق رو تجربه نکرده. )
لحن: در مورد لحن این کار هم باید بگم که لحن باید توی یه اثر، هر چند فی‌البداهه، یکدست باشه. این یکدستی لحن، توی هر متنی، خودش یک زیبایی و تناسب به وجود میاره. اما چیزی که من توی نوشته‌های شما دیدم:
هیچ ناشری کتاب عشق من و تو رو قبول نمی کنه ، چون ناخواسته اومدی و ناخواسته عاشقت شدم اما با خواسته قلبی تا ابد عاشقت می مانم
محاوره و نوشتاری قاطی شده، یک قسمت گفتاری و محاوره یک قسمت نوشتاری، نویسنده که فقط نباید بنویسه و بگذره و بره. نویسنده: اولاً می‌نویسه که حرف‌ها و افکار و عقایدی که توی ذهنش داره به بهترین نحو به مخاطبش منتقل و ابراز کنه. اون چیزهایی‌رو که در اطرافش باعث نگرانیش میشن به وسیله‌ی نوشتن با دیگران در میون بذاره. دوم زیبایی رو با کلامش نشون بده و به تصویر بکشه.
در رابطه با این‌ها، به نظرتون یه نویسنده چطور می‌تونه به نحو احسن انجامشون بده؟ به چه طریقی توصیف کنه که بقیه بتونن نوشته‌هاش‌رو و احساسات لا‌به‌لای واژه‌ها و جملاتش‌رو درک کنن؟ خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب حس کردن و در واقع استفاده از تمام حواس پنجگانه و مطالعه، مطالعه، مطالعه ( یعنی اون‌قدر کتاب بخونی که به درک درستی از اصول نویسندگی برسی ) البته این نیست که یه کتاب بگیری دستت و فقط بخونیش و تمومش کنی. باید موقع خوندن به هر چیزی که نویسنده توی کتابش نوشته دقت کنی. مخصوصاً نحوه‌ی توصیف کردن و پرداختش.
در مورد ایجاد زیبایی هم همین‌طور. علاوه بر اینکه مطالعه خیلی، خیلی کمک می‌کنه. خود نویسنده هم باید دقت زیادی در انتخاب کلمات، مخصوصاً موقع نوشتن متن‌های ادبی داشته باشه. خیلیا ممکنه فکر کنن نویسندگی کار آسونیه و همین که طرف، چهار تا جمله کنار هم چید، بهش میگن نویسنده در حالی که اتفاقاً کار ساده‌ای نیست و هر کسی ساده بگیردش به هیچ وجه نویسنده‌ی خوبی نمیشه. تو اگه می‌خوای نویسنده بشی باید، تأکید می‌کنم باید همیشه کنجکاو و مشتاق خوندن باشی و خودت‌ و افکارت‌رو همیشه به روز نگه داری. یک ذهن باز، روشن، آزاد، خلاق: این یکی دیگه از لازمه‌های نویسنده‌ شدنه.
یک مورد دیگه که نویسنده موقع نوشتن باید بهش توجه کنه اینه که قواعد دستور زبان رو رعایت کنه، از آوردن کلمات و جملاتی که معنا و مفهومی در کنار هم ندارن پرهیز کنه. از کلمات و جملاتی که زیبا نیستن و زیبایی متن‌رو به هم میزنن و از واژه‌های منسوخ‌شده و نامتداول استفاده نکنه. باید دایره لغاتی که بلده، روز به روز گسترده‌تر کنه. به کنجکاوی‌هاش در زمینه‌های مختلف پاسخ مثبت بده. خطر به چالش کشیده شدن رو بپذیره. آیا دوست عزیز ما به این مواردی که گفتم تا به حال فکر کردن یا توجهی نشون دادن؟ پاسخش پیش خود ایشونه.
در مورد اثر پیش رو درسته که فی‌البداهه‌ست ولی همون هم باید زیبا باشه. همون هم باید درست نوشته بشه. یه سری نوشته که در تمامشون از این شاخه به اون شاخه پریدن مشخصه و صاحب نوشته‌ها فقط یه چیزایی رو کنار هم قرار داده یه نوشته‌ی ادبی نیست. این که دائماً کلمات رو در چند جمله‌ی نزدیک به هم تکرار کنی:
می‌دونی دلبرکم



قلب هرکس ، یه تاریخی داره ، از یه جایی ، از یه تاریخی همه چیز براش شروع میشه ، تاریخ قلب من از روزی شروع میشه که تو اومدی به زندگیم، دلبر
این همه تکرار کلمه
تاریخ، فقط در چند خط
یا:
اگر عقربه های
ساعت گرد و ثانیه گرد ساعت دیواری رو دیوار اتاقم ، هر ساعت و هر ثانیه که جلو میره ما رو بیشتر عاشق هم نکنه ، که ساعت نیست


هر لحظه و هر
ثانیه که ساعت جلوتر میره بیشتر و دیوانه وار عاشقانه دوستت دارم

به تکرار کلمه‌ی ساعت دقت کنید.
یا حتی تکرار کلمه‌ی دلبر در اکثر پارت‌ها

این نشون میده نوشته‌های دوستمون سرسری سر هم شدن و همین یک آفت در نویسندگیه. باعث میشه خواننده از خوندن محتوای تولید شده خسته بشه. چشماش رو ببنده، بگذره و فرار کنه و چی برای یک نویسنده می‌تونه از این بدتر باشه؟ خونده نشدن آثارش و مورد توجه قرار نگرفتن برای کسی که می‌خواد متن‌هاش خونده بشن، می‌تونه بدترین معضلی باشه که باهاش مواجه میشه. یه موضوع دیگه‌ای که باید بگم اینه‌ که چرا دوست عزیزمون با علامت‌ها و واژه‌ها این‌قدر بد برخورد کرده؟! چرا بعضی کلمات‌رو که احتیاج به فاصله ندارن و یا نیم‌فاصله می‌خوان دو بخشی و با فاصله‌ی زیاد نوشته؟! و توی هر پ**ا**ر**ت**ی بینابین جمله‌ها، یه عالمه کاما گذاشتن؟! واژه، ابزار دست نویسنده، رفیق راه و همکارش در حین نوشتنه. دقت در انتخابش، درست نوشتنش، درست و به جا استفاده کردنش یعنی داری باهاش خوب برخورد می‌کنی و بهش احترام میذاری.
خب من حرفهام‌رو زدم و هر چند باز هم گفتنی‌های زیادی دارم( البته نه به عنوان نقد، چون یه اثر ضعیف اصلاً نقدپذیر نیست و حرفی در موردش نباید زده بشه) ولی می‌خوام همینجا تمومش کنم. در مورد سطح اثر ایشون هم اگه می‌تونستم پیشنهاد می‌دادم سطحی بهش تعلق نگیره ولی چون بهم گفتن آثار، حتماً باید سطح داشته باشن پس براش برنزی رو در نظر می‌گیرم.



@مدیر نقد

نویسنده: @گلادیاتور پارسی
منتقد: @Nil@85

اختصاصی: است
سطح: برنزی

@Naninono
@مدیر تایپ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عصبانیت
  • لایک
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر کل
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,146
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
اعمال شد
 
  • گل رز
  • لایک
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین