. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح رمان گیتار عشق | نیلوفر آبی

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #1

نام اثر: رمان گیتار عشق
نویسنده: @نیلوفر آبی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی

خلاصه: داستان از جايى شروع می‌شه كه يه دختر جوون بیست ساله، مي‌شه طرفدار يه خواننده‌ى جوون و تازه‌كار به اسم تيرداد جام! خواننده‌اى كه ساز حرفه‌ايش گيتاره و همين باعث ميشه دختر قصه‌مون كه از قضا گيتاريست هم هست، با اين آقا آشنا بشه و بشه طرفدارش؛ اما همه چيز از اون‌جايى تغيير می‌کنه كه يه گيتار، باعث می‌شه كه آقاى تيرداد جام هم دخترک ما رو بشناسه. و اين تازه شروع ماجراست...

لینک اثر:

منتقد:
@Mabuchi__Kou
تاریخ تحویل اثر: 17 مهر 1400
مهلت اتمام نقد: 30 مهر 1400
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
"نقد رمان گیتار عشق"

عنوان رمان: اسم رمان، گیتار عشق بود که از نظر اندازه به دو بخش تقسیم میشه و مناسبه، این اسم با ژانر و محتوای رمان نیز بسیار مطابقت داره و به گیتاری که جانان و تیرداد رو پیش هم آورد، اشاره میکنه. اما اگه بخوایم خود اسم رو بررسی کنیم، گیتار عشق به دلیل کلمه‌ی عشقی که درونش دیده میشه و امروزه خیلی زیاد توی رمان ها به کار میره، یکم تکراری محسوب میشه. اما لازم به ذکره که حتی در بین تکراری بودن، میشه جذاب بود! آوردن کلمه‌ی گیتار در اسم، کلمه‌ای که توی اسم رمان ها نابه، اسم رمان رو جذاب کرده. رمان شما اسم جذاب و خیلی عاشقانه ای داره، کنجکاو کننده و دلنشینه!

🌹🌹🌹

ژانر: ژانر عاشقانه، اجتماعی برای رمان انتخاب شده. هر دو ژانر جزو ژانرهای اصلی محسوب میشن و ژانر عاشقانه نه تنها با رمان...

*dream_writer*

رفیق رمانیکی
نویسنده
شناسه کاربر
22
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
35
نوشته‌ها
1,029
راه‌حل‌ها
27
پسندها
8,956
امتیازها
411

  • #2
"نقد رمان گیتار عشق"

عنوان رمان: اسم رمان، گیتار عشق بود که از نظر اندازه به دو بخش تقسیم میشه و مناسبه، این اسم با ژانر و محتوای رمان نیز بسیار مطابقت داره و به گیتاری که جانان و تیرداد رو پیش هم آورد، اشاره میکنه. اما اگه بخوایم خود اسم رو بررسی کنیم، گیتار عشق به دلیل کلمه‌ی عشقی که درونش دیده میشه و امروزه خیلی زیاد توی رمان ها به کار میره، یکم تکراری محسوب میشه. اما لازم به ذکره که حتی در بین تکراری بودن، میشه جذاب بود! آوردن کلمه‌ی گیتار در اسم، کلمه‌ای که توی اسم رمان ها نابه، اسم رمان رو جذاب کرده. رمان شما اسم جذاب و خیلی عاشقانه ای داره، کنجکاو کننده و دلنشینه!

🌹🌹🌹

ژانر: ژانر عاشقانه، اجتماعی برای رمان انتخاب شده. هر دو ژانر جزو ژانرهای اصلی محسوب میشن و ژانر عاشقانه نه تنها با رمان مطابقت داشت، بلکه از همون پارت های ابتدایی هم به چشم می‌خورد، پس ژانر عاشقانه از این نظر درست انتخاب شده و ترتیب قرار گیریش هم درسته. ولی ژانر اجتمایی تا به اینجا دخالتی در رمان نداشت، انتظار میره در پارت های بعد، ژانر اجتماعی هم دخیل رمان بشه، در غیر این صورت باید حذف شه.

🌹🌹🌹

خلاصه‌: اندازه‌ی خلاصه یکم کوتاه بود. در عین حال، یه خلاصه ی ساده ای داشتید. خلاصه ی یک رمان یکی از چیزهاییه که به خاطر جذب خواننده، باید جذاب و خیلی زیبا باشه. خلاصه باید به روش مبهم، سرنخی از اطلاعات مهم و لازمه رو در اختیار خواننده بذاره و در عین حال خواننده رو با ندادن اطلاعات کامل، کنجکاو کنه. معمولا از آرایه های ادبی هم برای نوشتن خلاصه و جذاب کردنش استفاده میکنن. خلاصه شما، شامل اطلاعات خیلی زیادی نمیشد. از یک دختر و یک خواننده که بر سر گیتاری با هم آشنا میشن گفته بودید. میتونستید با دخیل کردن اتفاقات بعدی رمان به این بند، با نوشتن جملات ادبی و پیچ و تاب دادن، خلاصه رو بهتر کنید.
نمونه مثال:
جانان دختریست با یک گیتار به دست! گیتاری که شاید در نظر خیلی‌ها یک اشیای ساده باشد، اما زندگی جانان و ریتم نفس‌هایش را در میان تارهای ظریفش در بر می‌گیرد. جالب است که این تارها و این ملودی گیتار، نفس‌های جانان را به نفس‌های مردی گره می‌زند که حتی جانان هم انتظارش را نمی‌کشید. داستان عشقی آن دو بر سر یک گیتار عشق آغاز می‌شود و موسیقی رفته رفته زندگی‌شان را در بر می‌گیرد تا این‌که.......

البته این یک خلاصه ناقص بود؛ بر حسب اطلاعاتی که من از پنجاه و پنج پارت رمانتون دریافت کردم. میشه این خلاصه رو با اتفاقات مهم و هیجان انگیز دیگه ی رمان قاطی کرد تا یه خلاصه ی زیبا ساخت.


🌹🌹🌹

مقدمه: مقدمه بخشی از رمان رو متناسب با محتوا و ژانر، در قالب یک شعر یا دلنوشته و یا متنی بیان میکنه. رمان شما فاقد مقدمه بود، بهتره یک مقدمه ی عاشقانه به حالت دلنوشته یا شعر، برای رمان در نظر بگیرید. حتی میتونید یکم از متن اهنگ سایه بان تیرداد رو که نوشته خودتون هم هست، در مقدمه قرار بدید.

🌹🌹🌹

جلد: جلد رمان شما روایتگر یک دختر و یک پسره که روی زمین نشستن و پسره گیتار به دست داره. از این لحاظ، کاملا مناسب با محتوای رمان، ژانر و حتی اسم رمانه. عکس زیبا و جذابی هستش و طرحی که با اون جلد درست شده هم خیلی زیباست. عکس اشاره داره به جانان و تیرداد و گیتار عشق، بنابراین همخونی هم داره، اما اگه بخوایم از نظر ترکیب بندی رنگ بررسی کنم، جلد یکم دچار اشکال میشه. یک جلد باید رنگ بندیش با ژانر همخونی داشته باشه، مثلا ما نمیایم یک جلد سیاه و سفید رو برای یک رمان عاشقانه طنز انتخاب کنیم! رنگ بندی رمان شما زیبا و دلنشینه و یک حالت عاشقانه هم داره، اما تیرگی رنگ ها و سرخی دم غروب آسمان، یک حالت دلگیر عاشقانه تراژدی به خواننده انتقال میکنه، نه یک حالت عاشقانه اجتماعی. من اولین چیزی که با دیدن جلد شما به ذهنم میرسه هم، یک داستان عاشقانه ی غمگینه با کلی پر پیچ و خم. اگه رمان شما اینطوره و تراژدی داره، پس جلد مناسبه و باید ژانر تراژدی هم به رمان اضافه شه، اما اگه نه، اون موقع این جلد زیاد مناسب ژانر عاشقانه اجتماعی واقع نمیشه.

🌹🌹🌹

شروع رمان: شروع رمانتون با جانان آغاز شد که ل*ب پنجره نشسته و از طرف دوستش که زنگ زده بهش بگه به دلیل بارش برف فردا تعطیله، تماس دریافت میکنه. شروع پر انرژی و حالت طنز و زیبایی بود، اما شروع رمان با کل‌کل دوست و بارش برف، یکم حالت کلیشه ای داره و کنجکاو کننده نیست که خواننده بخواد ادامه ی رمان رو بخونه. شروع ساده ای بود.

🌹🌹🌹

سیر رمان: سیر رمانتون در ابتدا خیلی تند بود، با مرور و جلو رفتن به پارت های بعد، از تندیش کاسته شد اما همچنان تند بود. بیشتر ماجرا به صورت یک داستان بیان میشد که مثلا "وقتی دو روز گذشت...." "یک ماه همینطوری مشغول این کار بودیم و اون روزی که رسید، یه اتفاق افتاد...." "کل هفته رو منتظر بودم و خیلی صبر کردن برام سخت بود تا که بالاخره یه روز....."
اینجور موردات متاسفانه سیر رمان به این قشنگی رو تند کردن و تند بودن سیر رمان، خیلی اشکال بزرگیه. نویسنده باید سیر رو در تعادل نگه داره و از کنار اتفاقات مهم رمان مثل آشنایی تیرداد و جانان، مثل طرفدار تیرداد شدن جانان، که نقاط اوج رمان محسوب میشدن، سرسری نگذره. بهتر میشد اگه بیشتر روی این موردات کار می‌کردید. همچنین علاوه بر پرش های زمانی زیاد و تند تند، اتفاقات رو خیلی کوتاه و سرسری بیان کردید. شروع به چت کردن تیرداد و جانان خیلی در چند پارت کوتاه خلاصه شدن و خیلی یهویی تیرداد تصمیم گرفت جانان رو ببینه و چند پارت بعدشم، می‌فهمیم که تیرداد یه حسی نسبت به جانان داره.
این پرش های زمانی سه روز گذشت، یک ماه گذشت (که خیلی تند تند ذکر شدن) و همچنین سرسری رد شدن نویسنده از پارت های مهم، موجب تند شدن سیر رمان میشه. گرچه کم بودن توصیفات هم خودش یکی از عوامل تند شدن سیره که در بخش بعدی بررسیش میکنیم.


🌹🌹🌹

توصیفات: توصيفات در کل به چند بخش مکان، زمان، حالات، احساسات، شخصیت تقسیم میشه و نویسنده ها، در توصیفاتشون با به کار گیری جملات ادبی و زیبا، با استفاده از ارايه ها، سعی در زیبا جلوه دادن توصیفاتشون میکنن. متاسفانه باید بگم رمانتون از نظر توصيفات اشکال داشت. فقط توصيفات مکان تا حدی انجام شده بود، مثلا چند بخشی از استودیوی تیرداد توصیف شده بود، اما نه به بهترین شکل و کامل ترین شکل.
توصیفات حالات و احساسات کمی وجود داشت. توصیف حالات و احساسات کاراکترها برای اینکه خواننده بتونه به درکی از خواننده ها برسه و حرکات اون ها رو تجسم کنه، لازمه. توی رمان، به توصیفات احساسات و حالات آنچنان پرداخته نشده بود، مخصوصا توصیف احساسات. در پارت های آخر گویا تیرداد از جانان خوشش اومد و یه حسی بهش داشت، اما این حس اصلا به طور لازم توصیف نشده بود. خیلی سرسری ذکر شده بود گویا یک اتفاق بی اهمیت بود. در واقع شما اون علاقه ی تیرداد به جانان رو، با ذکر احساسات و توصیف اون ها نه، بلکه با اعمال تیرداد بیان کردید (مثلا عکس گرفتن تیرداد از جانان توی استودیو) و خب در این صورت چندان خوشایند نیست. توصیف حالات و احساسات خیلی کمی وجود داشت.
زیاد اشکالی در توصیف زمان دیده نمیشد، اما توصیف شخصیت، که شامل توصیف چهره ی کاراکترها، حالات و تا حدی اخلاقشونه، برای شناختن کاراکترها لازمه. ما تا حدی با چهره ی کاراکتر تیرداد آشنا شدیم، موی بلند داره و اینا..... اما توصیف چهره ی بقیه ی کاراکترها به چشم نمیخورد، نه توصیف چهره و حالات ترمه، نه طلایه، نه امیر و آسا و باقی افراد. من به عنوان یک خواننده حتی شناختی از جانان هم که نقش اول رمانه پیدا نکردم.
این کمبود توصیفات بزرگترین نقص رمان رو تشکیل میدن و سیر رو تند میکنن چون موجب خیلی زود تموم شدن یک اتفاق میشه، اونم بدون اینکه خواننده اصن به درک یا شناخت یا حسی از اون اتفاق رسیده باشه. یک نویسنده با توصیفاتش رمانش رو به رخ میکشه و اون رو در ذهن خواننده جای میده. توصیفات بیشتر (نه در حدی که خواننده رو خسته کنه، به اندازه نیاز) برای آشنایی خواننده به محیط رمان، به فضای رمان و کاراکترها لازمه.
همچنین به دلیل کمبود توصیفات، نمیشه پراکندگی توصیف رو بررسی کرد.


🌹🌹🌹

کشمکش: کشمکش رمان ها شامل کشمکش احساسی، ذهنی، جسمی، جوامع، اخلاقی هستش. رمان شما عاشقانه بود، یعنی بیشتر انتظار میرفت در اون کشمش احساسی دیده بشه. کشمش احساسی، درگیری کاراکتر با احساسات هست. مثلا درگیری یک شخص با حس علاقه اش به کسی، تنفرش و به کسی و....
این کشمکش ها توی نقاط اوج و پارت های مهم رمان، استفاده میشن و برای زیبایی رمان لازمن، اما توی رمانتون این کشمش به چشم نمی‌خورد. مثلا میتونستید شروع علاقه ی تیرداد به جانان رو گسترش بدید و اون رو دچار یک کشمکش احساسی، حتی ذهنی بکنید! که احساسات تیرداد رو توصیف کنید و بنویسید که از علاقه اش به جانان مطمئن نبود و همین علاقه باعث درگیری احساسی ذهنی اون می‌شد.


🌹🌹🌹

زاویه داد: زاویه دید رمان در بعضی پارت ها از زبان جانان و بعضی از زبان تیرداد به حالت اول شخص بود، اشکالی در این مورد وجود نداشت.

🌹🌹🌹

لحن: در تمامی پارت ها و طول رمان، لحن هم در دیالوگ و هم در مونولوگ محاوره ای بود و رعایت شده بود.

🌹🌹🌹

فضاسازی: فضاسازی یعنی مناسب با حال و هوای شخصیت و اتفاقات رمان، نویسنده فضا رو توصیف کنه. مثلا شخصیت ناراحته و هوا بارونیه، یا رعد و برق میزنه و شخصیت ترسیده و... . توی این مورد هم ضعف دیده می‌شد و جز یکی دو مورد مثل بارش برف در پارت های اولیه، و یا اون پارت که در حیاط خانه ی تیرداد، تیرداد از جانان عکس گرفت، به فضاسازی پرداخته نشده بود، که در حالت کلی نقد بیشتر راجبش میتونم توضیح بدم.

🌹🌹🌹

شخصیت ها: توی این مورد، رمان رو از نظر نوع شخصیت ها بررسی می‌کنیم، که نمادین هستن، یا همه جانبه، یا نوعی و....
به نظر توی رمان با شخصیت های همه جانبه سر و کار داشتیم، که یعنی نویسنده این شخصیت ها رو با تخیل خودش خلق کرده و رفتار کاراکترهاش توی هیچ کدوم از دسته بندی شخصیت ها قرار نمیگرفت. باور پذیری شخصیت ها مشکلی‌ نداشت، اما توی توصیف شخصیت ها ضعف داشتید. یک خواننده باید شخصیت های رمانی که میخونه رو بشناسه، که کی هستن، چه رفتاری دارن، چی کار میکنن و یک جور مشخصات. نمیدونم به خاطر قرار گرفتن در پارت های اولیه رمان بود و چون هنوز ایده ی اصلی و اتفاقات مهم رمان نیفتاده بودن، اما تا به اینجا من نتونستم با شخصیت جانان و تیرداد کامل آشنا شم. فقط فهمیدم تیرداد یک خواننده هستش و یک خواهر داره! همین! و به نظر مهربون و آدم خوبی میاد.
در کل بیش از این نمیشه راجب نوع و باورپذیری و توصیف شخصیت نظر داد، چون گویا زمان فقط حول محور جانان و تیرداد میچرخه. ما میدونیم جانان مثلا یک برادر داره، اما جز یک بار هیچ اشاره ای به حضور برادر و حتی خانوادش در رمان نشده. مگه توی یه خونه زندگی نمیکنن؟ پس خیلی به دور از عقله که توی خونه باشن، اما حضورشون توی رمان به رخ کشیده نشه. که این برای بقیه ی شخصیت ها هم صدق میکنه و جز جانان و تیرداد به بقیه ی شخصیت ها اهمیتی داده نشده و این خوب نیست.


🌹🌹🌹

آرايه ها و رعایت جایگاه واژگان: رعایت جایگاه واژگان اشکالی نداشت و کلمات در جمله، بر اساس ترتیب مثلا "فاعل مفعول فعل" چیده شده بودن، اما آرايه های زیادی در متن رمان به چشم نمی‌خورد و رمان فاقد این مورد بود.

🌹🌹🌹

دیالوگ و مونولوگ‌: دیالوگ ها و مونولوگ های جذاب یک رمان، یکی از نقاط قوت رمان هستن. دیالوگ جذاب و به یاد ماندنی رمان، همچنین مونولوگ جذابی که از توصیفات زیبا و جملات ادبی و آرايه های زیبایی تشکیل یافته، سطح رمان رو بالا می‌برن. نویسنده ها هم معمولا از جملات ادبی برای نوشتن مونولوگ های زیبا استفاده میکنن و در جملاتشون، تشبیه، تشخیص، کلمات تضاد و این چنین آرایه هایی رو استفاده میکنن. خب باید بگم که رمان گیتار عشق در هر دو نظر، مونولوگ و دیالوگ های ساده ای داشت که بهتره روشون کار بشه و متون زیباتری نوشته بشه.

🌹🌹🌹

پارت ها: همه پارت ها هدفمند و به دنباله ی هم بودن، اما اندازه ی بعضی پارت ها کوتاه بودن. اندازه خطوط برای هر پارت رمان و فن فیکشن ۲۰ الی ۳۰ خط سیستم و ۷۵ خط موبایل هست، برای داستان و فیلمنامه/نمایشنامه، 15 الی 20 خط سیستم و 45 الی 50 خط موبایل هست. اگه کوتاهتر یا بلندتر باشه باید به نویسنده تذکر داده بشه.

🌹🌹🌹

ممنوعه: موردی دیده نشد.
اشکالات نگارشی: اشکالات آنچنان و قابل توجهی وجود نداشت.


🌹🌹🌹

حالت کلی: در حالت کلی، خیلی خوشم اومد از رمانتون و داستان شیرین و دلنشینی بود، اما اشکالاتی داشت که باید بر طرف شه. یکی از اشکالاتی که به عنوان یک خواننده میخوام ذکر کنم، باور پذیری رمان هستش. فعلا چون اتفاقات زیادی از رمان به چشم نخوردن و هنوز در آستانه ی رمان هستیم، راجب ایده پردازی نمیتونم نظر بدم، اما اینکه تیرداد یک خواننده باشه که پیام اینستای ترمه رو که یکی از فن هاشه جواب بده، بخواد با یک طرفدار دیگش توی تلگرام صحبت کنه، یکم باور پذیری رو میاره پایین. بهتر بود اگه یک روش آشنایی دیگه ای برای جانان و تیرداد مینوشتید. چون معمولا سلبریتی ها پیام ها و کامنت های طرفدارانشون رو جواب نمیدن، حتی بیشترشون جلوی پیام هاشون رو میبندن. نکته ی دیگه ای که میخواستم ذکر کنم، فضاسازی و شخصیت بودش، رمانتون رو بیشتر حول محور تیرداد، جانان و اتفاقات توی استودیو میگذرونید. این موجب میشه خواننده با خودش بگه تیرداد اصن زندگی دیگه و شخصی ای جز استودیو نداره؟ جانان چی‌؟ بهتره از مدت های خارج از داخل استودیو و پیش هم نبودنشون هم بنویسید. از خانواده ی جانان، از ترمه و طلایه. حتی تیرداد! یعنی هیچ دوست و آشنایی نداره که ازشون اسم برده نشده؟ ما حتی یک بار هم حضور بابای جانان رو توی رمان ندیدیم. این محدویت مکان و شخصیت توی رمان، جلوه ی بدی به رمان میده، درضمن، به خاطر اینکه نود درصد اتفاقات توی استودیو اتفاق افتادن، رمانتون از فضاسازی هم محروم شده، چون نمیشه که همش فضاسازی رو توی داخل استودیو انجام داد! در پارت های اول، جانان رو فقط در اتاقش ذکر کردید و در پارت های آخر، تقریبا فقط بودن جانان پیش تیرداد رو نوشتید. بهتره این موردات رفع شه و محدویت رمانتون رو، گسترده تر و وسیع تر بکنید. شخصیت های دیگه مثل خانواده ی جانان رو دخیل بدید، به شخصیت پردازی و شناساندن، آشنا کردن زندگی و خصوصیات شخصیت ها با خواننده بپردازید. همچنین با بیشتر کردن توصیفات رمان و به کار گیری آرایه های ادبی میتونید جلوه ی خوبی به رمان بدید.
خوشحال شدم از خوندن رمانتون، خیلی شیرین بود.

~~~~~‌~~~
تگ تعلق گرفته:
برنزی


با آرزوی موفقیت برای نویسنده گرامی 🌺♥️
قلمتان مانا ♥️🤗


@نیلوفر آبی
@ara.pr.o.o
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #3
"نقد رمان گیتار عشق"

عنوان رمان: اسم رمان، گیتار عشق بود که از نظر اندازه به دو بخش تقسیم میشه و مناسبه، این اسم با ژانر و محتوای رمان نیز بسیار مطابقت داره و به گیتاری که جانان و تیرداد رو پیش هم آورد، اشاره میکنه. اما اگه بخوایم خود اسم رو بررسی کنیم، گیتار عشق به دلیل کلمه‌ی عشقی که درونش دیده میشه و امروزه خیلی زیاد توی رمان ها به کار میره، یکم تکراری محسوب میشه. اما لازم به ذکره که حتی در بین تکراری بودن، میشه جذاب بود! آوردن کلمه‌ی گیتار در اسم، کلمه‌ای که توی اسم رمان ها نابه، اسم رمان رو جذاب کرده. رمان شما اسم جذاب و خیلی عاشقانه ای داره، کنجکاو کننده و دلنشینه!

🌹🌹🌹

ژانر: ژانر عاشقانه، اجتماعی برای رمان انتخاب شده. هر دو ژانر جزو ژانرهای اصلی محسوب میشن و ژانر عاشقانه نه تنها با رمان مطابقت داشت، بلکه از همون پارت های ابتدایی هم به چشم می‌خورد، پس ژانر عاشقانه از این نظر درست انتخاب شده و ترتیب قرار گیریش هم درسته. ولی ژانر اجتمایی تا به اینجا دخالتی در رمان نداشت، انتظار میره در پارت های بعد، ژانر اجتماعی هم دخیل رمان بشه، در غیر این صورت باید حذف شه.

🌹🌹🌹

خلاصه‌: اندازه‌ی خلاصه یکم کوتاه بود. در عین حال، یه خلاصه ی ساده ای داشتید. خلاصه ی یک رمان یکی از چیزهاییه که به خاطر جذب خواننده، باید جذاب و خیلی زیبا باشه. خلاصه باید به روش مبهم، سرنخی از اطلاعات مهم و لازمه رو در اختیار خواننده بذاره و در عین حال خواننده رو با ندادن اطلاعات کامل، کنجکاو کنه. معمولا از آرایه های ادبی هم برای نوشتن خلاصه و جذاب کردنش استفاده میکنن. خلاصه شما، شامل اطلاعات خیلی زیادی نمیشد. از یک دختر و یک خواننده که بر سر گیتاری با هم آشنا میشن گفته بودید. میتونستید با دخیل کردن اتفاقات بعدی رمان به این بند، با نوشتن جملات ادبی و پیچ و تاب دادن، خلاصه رو بهتر کنید.
نمونه مثال:
جانان دختریست با یک گیتار به دست! گیتاری که شاید در نظر خیلی‌ها یک اشیای ساده باشد، اما زندگی جانان و ریتم نفس‌هایش را در میان تارهای ظریفش در بر می‌گیرد. جالب است که این تارها و این ملودی گیتار، نفس‌های جانان را به نفس‌های مردی گره می‌زند که حتی جانان هم انتظارش را نمی‌کشید. داستان عشقی آن دو بر سر یک گیتار عشق آغاز می‌شود و موسیقی رفته رفته زندگی‌شان را در بر می‌گیرد تا این‌که.......

البته این یک خلاصه ناقص بود؛ بر حسب اطلاعاتی که من از پنجاه و پنج پارت رمانتون دریافت کردم. میشه این خلاصه رو با اتفاقات مهم و هیجان انگیز دیگه ی رمان قاطی کرد تا یه خلاصه ی زیبا ساخت.


🌹🌹🌹

مقدمه: مقدمه بخشی از رمان رو متناسب با محتوا و ژانر، در قالب یک شعر یا دلنوشته و یا متنی بیان میکنه. رمان شما فاقد مقدمه بود، بهتره یک مقدمه ی عاشقانه به حالت دلنوشته یا شعر، برای رمان در نظر بگیرید. حتی میتونید یکم از متن اهنگ سایه بان تیرداد رو که نوشته خودتون هم هست، در مقدمه قرار بدید.

🌹🌹🌹

جلد: جلد رمان شما روایتگر یک دختر و یک پسره که روی زمین نشستن و پسره گیتار به دست داره. از این لحاظ، کاملا مناسب با محتوای رمان، ژانر و حتی اسم رمانه. عکس زیبا و جذابی هستش و طرحی که با اون جلد درست شده هم خیلی زیباست. عکس اشاره داره به جانان و تیرداد و گیتار عشق، بنابراین همخونی هم داره، اما اگه بخوایم از نظر ترکیب بندی رنگ بررسی کنم، جلد یکم دچار اشکال میشه. یک جلد باید رنگ بندیش با ژانر همخونی داشته باشه، مثلا ما نمیایم یک جلد سیاه و سفید رو برای یک رمان عاشقانه طنز انتخاب کنیم! رنگ بندی رمان شما زیبا و دلنشینه و یک حالت عاشقانه هم داره، اما تیرگی رنگ ها و سرخی دم غروب آسمان، یک حالت دلگیر عاشقانه تراژدی به خواننده انتقال میکنه، نه یک حالت عاشقانه اجتماعی. من اولین چیزی که با دیدن جلد شما به ذهنم میرسه هم، یک داستان عاشقانه ی غمگینه با کلی پر پیچ و خم. اگه رمان شما اینطوره و تراژدی داره، پس جلد مناسبه و باید ژانر تراژدی هم به رمان اضافه شه، اما اگه نه، اون موقع این جلد زیاد مناسب ژانر عاشقانه اجتماعی واقع نمیشه.

🌹🌹🌹

شروع رمان: شروع رمانتون با جانان آغاز شد که ل*ب پنجره نشسته و از طرف دوستش که زنگ زده بهش بگه به دلیل بارش برف فردا تعطیله، تماس دریافت میکنه. شروع پر انرژی و حالت طنز و زیبایی بود، اما شروع رمان با کل‌کل دوست و بارش برف، یکم حالت کلیشه ای داره و کنجکاو کننده نیست که خواننده بخواد ادامه ی رمان رو بخونه. شروع ساده ای بود.

🌹🌹🌹

سیر رمان: سیر رمانتون در ابتدا خیلی تند بود، با مرور و جلو رفتن به پارت های بعد، از تندیش کاسته شد اما همچنان تند بود. بیشتر ماجرا به صورت یک داستان بیان میشد که مثلا "وقتی دو روز گذشت...." "یک ماه همینطوری مشغول این کار بودیم و اون روزی که رسید، یه اتفاق افتاد...." "کل هفته رو منتظر بودم و خیلی صبر کردن برام سخت بود تا که بالاخره یه روز....."
اینجور موردات متاسفانه سیر رمان به این قشنگی رو تند کردن و تند بودن سیر رمان، خیلی اشکال بزرگیه. نویسنده باید سیر رو در تعادل نگه داره و از کنار اتفاقات مهم رمان مثل آشنایی تیرداد و جانان، مثل طرفدار تیرداد شدن جانان، که نقاط اوج رمان محسوب میشدن، سرسری نگذره. بهتر میشد اگه بیشتر روی این موردات کار می‌کردید. همچنین علاوه بر پرش های زمانی زیاد و تند تند، اتفاقات رو خیلی کوتاه و سرسری بیان کردید. شروع به چت کردن تیرداد و جانان خیلی در چند پارت کوتاه خلاصه شدن و خیلی یهویی تیرداد تصمیم گرفت جانان رو ببینه و چند پارت بعدشم، می‌فهمیم که تیرداد یه حسی نسبت به جانان داره.
این پرش های زمانی سه روز گذشت، یک ماه گذشت (که خیلی تند تند ذکر شدن) و همچنین سرسری رد شدن نویسنده از پارت های مهم، موجب تند شدن سیر رمان میشه. گرچه کم بودن توصیفات هم خودش یکی از عوامل تند شدن سیره که در بخش بعدی بررسیش میکنیم.


🌹🌹🌹

توصیفات: توصيفات در کل به چند بخش مکان، زمان، حالات، احساسات، شخصیت تقسیم میشه و نویسنده ها، در توصیفاتشون با به کار گیری جملات ادبی و زیبا، با استفاده از ارايه ها، سعی در زیبا جلوه دادن توصیفاتشون میکنن. متاسفانه باید بگم رمانتون از نظر توصيفات اشکال داشت. فقط توصيفات مکان تا حدی انجام شده بود، مثلا چند بخشی از استودیوی تیرداد توصیف شده بود، اما نه به بهترین شکل و کامل ترین شکل.
توصیفات حالات و احساسات کمی وجود داشت. توصیف حالات و احساسات کاراکترها برای اینکه خواننده بتونه به درکی از خواننده ها برسه و حرکات اون ها رو تجسم کنه، لازمه. توی رمان، به توصیفات احساسات و حالات آنچنان پرداخته نشده بود، مخصوصا توصیف احساسات. در پارت های آخر گویا تیرداد از جانان خوشش اومد و یه حسی بهش داشت، اما این حس اصلا به طور لازم توصیف نشده بود. خیلی سرسری ذکر شده بود گویا یک اتفاق بی اهمیت بود. در واقع شما اون علاقه ی تیرداد به جانان رو، با ذکر احساسات و توصیف اون ها نه، بلکه با اعمال تیرداد بیان کردید (مثلا عکس گرفتن تیرداد از جانان توی استودیو) و خب در این صورت چندان خوشایند نیست. توصیف حالات و احساسات خیلی کمی وجود داشت.
زیاد اشکالی در توصیف زمان دیده نمیشد، اما توصیف شخصیت، که شامل توصیف چهره ی کاراکترها، حالات و تا حدی اخلاقشونه، برای شناختن کاراکترها لازمه. ما تا حدی با چهره ی کاراکتر تیرداد آشنا شدیم، موی بلند داره و اینا..... اما توصیف چهره ی بقیه ی کاراکترها به چشم نمیخورد، نه توصیف چهره و حالات ترمه، نه طلایه، نه امیر و آسا و باقی افراد. من به عنوان یک خواننده حتی شناختی از جانان هم که نقش اول رمانه پیدا نکردم.
این کمبود توصیفات بزرگترین نقص رمان رو تشکیل میدن و سیر رو تند میکنن چون موجب خیلی زود تموم شدن یک اتفاق میشه، اونم بدون اینکه خواننده اصن به درک یا شناخت یا حسی از اون اتفاق رسیده باشه. یک نویسنده با توصیفاتش رمانش رو به رخ میکشه و اون رو در ذهن خواننده جای میده. توصیفات بیشتر (نه در حدی که خواننده رو خسته کنه، به اندازه نیاز) برای آشنایی خواننده به محیط رمان، به فضای رمان و کاراکترها لازمه.
همچنین به دلیل کمبود توصیفات، نمیشه پراکندگی توصیف رو بررسی کرد.


🌹🌹🌹

کشمکش: کشمکش رمان ها شامل کشمکش احساسی، ذهنی، جسمی، جوامع، اخلاقی هستش. رمان شما عاشقانه بود، یعنی بیشتر انتظار میرفت در اون کشمش احساسی دیده بشه. کشمش احساسی، درگیری کاراکتر با احساسات هست. مثلا درگیری یک شخص با حس علاقه اش به کسی، تنفرش و به کسی و....
این کشمکش ها توی نقاط اوج و پارت های مهم رمان، استفاده میشن و برای زیبایی رمان لازمن، اما توی رمانتون این کشمش به چشم نمی‌خورد. مثلا میتونستید شروع علاقه ی تیرداد به جانان رو گسترش بدید و اون رو دچار یک کشمکش احساسی، حتی ذهنی بکنید! که احساسات تیرداد رو توصیف کنید و بنویسید که از علاقه اش به جانان مطمئن نبود و همین علاقه باعث درگیری احساسی ذهنی اون می‌شد.


🌹🌹🌹

زاویه داد: زاویه دید رمان در بعضی پارت ها از زبان جانان و بعضی از زبان تیرداد به حالت اول شخص بود، اشکالی در این مورد وجود نداشت.

🌹🌹🌹

لحن: در تمامی پارت ها و طول رمان، لحن هم در دیالوگ و هم در مونولوگ محاوره ای بود و رعایت شده بود.

🌹🌹🌹

فضاسازی: فضاسازی یعنی مناسب با حال و هوای شخصیت و اتفاقات رمان، نویسنده فضا رو توصیف کنه. مثلا شخصیت ناراحته و هوا بارونیه، یا رعد و برق میزنه و شخصیت ترسیده و... . توی این مورد هم ضعف دیده می‌شد و جز یکی دو مورد مثل بارش برف در پارت های اولیه، و یا اون پارت که در حیاط خانه ی تیرداد، تیرداد از جانان عکس گرفت، به فضاسازی پرداخته نشده بود، که در حالت کلی نقد بیشتر راجبش میتونم توضیح بدم.

🌹🌹🌹

شخصیت ها: توی این مورد، رمان رو از نظر نوع شخصیت ها بررسی می‌کنیم، که نمادین هستن، یا همه جانبه، یا نوعی و....
به نظر توی رمان با شخصیت های همه جانبه سر و کار داشتیم، که یعنی نویسنده این شخصیت ها رو با تخیل خودش خلق کرده و رفتار کاراکترهاش توی هیچ کدوم از دسته بندی شخصیت ها قرار نمیگرفت. باور پذیری شخصیت ها مشکلی‌ نداشت، اما توی توصیف شخصیت ها ضعف داشتید. یک خواننده باید شخصیت های رمانی که میخونه رو بشناسه، که کی هستن، چه رفتاری دارن، چی کار میکنن و یک جور مشخصات. نمیدونم به خاطر قرار گرفتن در پارت های اولیه رمان بود و چون هنوز ایده ی اصلی و اتفاقات مهم رمان نیفتاده بودن، اما تا به اینجا من نتونستم با شخصیت جانان و تیرداد کامل آشنا شم. فقط فهمیدم تیرداد یک خواننده هستش و یک خواهر داره! همین! و به نظر مهربون و آدم خوبی میاد.
در کل بیش از این نمیشه راجب نوع و باورپذیری و توصیف شخصیت نظر داد، چون گویا زمان فقط حول محور جانان و تیرداد میچرخه. ما میدونیم جانان مثلا یک برادر داره، اما جز یک بار هیچ اشاره ای به حضور برادر و حتی خانوادش در رمان نشده. مگه توی یه خونه زندگی نمیکنن؟ پس خیلی به دور از عقله که توی خونه باشن، اما حضورشون توی رمان به رخ کشیده نشه. که این برای بقیه ی شخصیت ها هم صدق میکنه و جز جانان و تیرداد به بقیه ی شخصیت ها اهمیتی داده نشده و این خوب نیست.


🌹🌹🌹

آرايه ها و رعایت جایگاه واژگان: رعایت جایگاه واژگان اشکالی نداشت و کلمات در جمله، بر اساس ترتیب مثلا "فاعل مفعول فعل" چیده شده بودن، اما آرايه های زیادی در متن رمان به چشم نمی‌خورد و رمان فاقد این مورد بود.

🌹🌹🌹

دیالوگ و مونولوگ‌: دیالوگ ها و مونولوگ های جذاب یک رمان، یکی از نقاط قوت رمان هستن. دیالوگ جذاب و به یاد ماندنی رمان، همچنین مونولوگ جذابی که از توصیفات زیبا و جملات ادبی و آرايه های زیبایی تشکیل یافته، سطح رمان رو بالا می‌برن. نویسنده ها هم معمولا از جملات ادبی برای نوشتن مونولوگ های زیبا استفاده میکنن و در جملاتشون، تشبیه، تشخیص، کلمات تضاد و این چنین آرایه هایی رو استفاده میکنن. خب باید بگم که رمان گیتار عشق در هر دو نظر، مونولوگ و دیالوگ های ساده ای داشت که بهتره روشون کار بشه و متون زیباتری نوشته بشه.

🌹🌹🌹

پارت ها: همه پارت ها هدفمند و به دنباله ی هم بودن، اما اندازه ی بعضی پارت ها کوتاه بودن. اندازه خطوط برای هر پارت رمان و فن فیکشن ۲۰ الی ۳۰ خط سیستم و ۷۵ خط موبایل هست، برای داستان و فیلمنامه/نمایشنامه، 15 الی 20 خط سیستم و 45 الی 50 خط موبایل هست. اگه کوتاهتر یا بلندتر باشه باید به نویسنده تذکر داده بشه.

🌹🌹🌹

ممنوعه: موردی دیده نشد.
اشکالات نگارشی: اشکالات آنچنان و قابل توجهی وجود نداشت.


🌹🌹🌹

حالت کلی: در حالت کلی، خیلی خوشم اومد از رمانتون و داستان شیرین و دلنشینی بود، اما اشکالاتی داشت که باید بر طرف شه. یکی از اشکالاتی که به عنوان یک خواننده میخوام ذکر کنم، باور پذیری رمان هستش. فعلا چون اتفاقات زیادی از رمان به چشم نخوردن و هنوز در آستانه ی رمان هستیم، راجب ایده پردازی نمیتونم نظر بدم، اما اینکه تیرداد یک خواننده باشه که پیام اینستای ترمه رو که یکی از فن هاشه جواب بده، بخواد با یک طرفدار دیگش توی تلگرام صحبت کنه، یکم باور پذیری رو میاره پایین. بهتر بود اگه یک روش آشنایی دیگه ای برای جانان و تیرداد مینوشتید. چون معمولا سلبریتی ها پیام ها و کامنت های طرفدارانشون رو جواب نمیدن، حتی بیشترشون جلوی پیام هاشون رو میبندن. نکته ی دیگه ای که میخواستم ذکر کنم، فضاسازی و شخصیت بودش، رمانتون رو بیشتر حول محور تیرداد، جانان و اتفاقات توی استودیو میگذرونید. این موجب میشه خواننده با خودش بگه تیرداد اصن زندگی دیگه و شخصی ای جز استودیو نداره؟ جانان چی‌؟ بهتره از مدت های خارج از داخل استودیو و پیش هم نبودنشون هم بنویسید. از خانواده ی جانان، از ترمه و طلایه. حتی تیرداد! یعنی هیچ دوست و آشنایی نداره که ازشون اسم برده نشده؟ ما حتی یک بار هم حضور بابای جانان رو توی رمان ندیدیم. این محدویت مکان و شخصیت توی رمان، جلوه ی بدی به رمان میده، درضمن، به خاطر اینکه نود درصد اتفاقات توی استودیو اتفاق افتادن، رمانتون از فضاسازی هم محروم شده، چون نمیشه که همش فضاسازی رو توی داخل استودیو انجام داد! در پارت های اول، جانان رو فقط در اتاقش ذکر کردید و در پارت های آخر، تقریبا فقط بودن جانان پیش تیرداد رو نوشتید. بهتره این موردات رفع شه و محدویت رمانتون رو، گسترده تر و وسیع تر بکنید. شخصیت های دیگه مثل خانواده ی جانان رو دخیل بدید، به شخصیت پردازی و شناساندن، آشنا کردن زندگی و خصوصیات شخصیت ها با خواننده بپردازید. همچنین با بیشتر کردن توصیفات رمان و به کار گیری آرایه های ادبی میتونید جلوه ی خوبی به رمان بدید.
خوشحال شدم از خوندن رمانتون، خیلی شیرین بود.

~~~~~‌~~~
تگ تعلق گرفته:
برنزی


با آرزوی موفقیت برای نویسنده گرامی 🌺♥️
قلمتان مانا ♥️🤗


@نیلوفر آبی
@ara.pr.o.o
@Nilo.ofar_ N
سطح: برنزی
اختصاصی: هست


@نیلوفر آبی
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین