. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح رمان دربند زلیخا( جلد اول)| آلباتروس

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,557
امتیازها
650

  • #1
img_20210903_154342_706_rjie_rds9.jpg


رمان: در بند زلیخا (جلد اول)
نویسنده: @آلباتروس
ژانر: عاشقانه، جنایی

خلاصه:
مرگ جان یکی را نمی‌گیرد بلکه نفس کسی را سرد می‌کند و نفس‌ بازمانده‌ها را سردتر.
انفجاری که جان گرفت! دختری را یتیم کرد و مادری را... .
شلیک گلوله‌هایی که دختری را تنهاتر کرد و پدری را... .
حال هفده سال از آن واقعه‌های تلخ می‌گذرد. با ورود شخصی مرموز خاک‌ دیروزها کنار رفته و دلیل مرگ پدر و مادری که به ظاهر حق بود، روشن می‌شود و خیلی از ناحق‌ها آشکار می‌شوند!
لینک اثر:
در دست اقدام - رمان در بند زلیخا(جلد اول) | آلباتروس

منتقد: @Nil@85
تاریخ تحویل: ۲۹ اسفند ۱۴۰۱
مهلت اتمام: ۶ فروردین ۱۴۰۱
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل

🌺نقد و تعیین سطح رمان در بند زلیخا( جلد اول)🌺


یه بار دیگه در خدمت شما هستم با نقد اثری جدید به اسم در بند زلیخا که یه رمان در 🌺ژانر عاشقانه و جناییه؛ اما چون هنوز تموم نشده نمیشه در مورد عاشقانه بودنش نظر داد. با این حال تا جایی پیش رفته که بشه بررسی کرد جناییه یا نه. برای این کار بهتره بریم ببینیم تعریف ژانر جنایی چیه؟ ادبیات یا داستان جنایی یکی از ژانرهای ادبیه که اعمال و انگیزه اشخاص مجرم رو روایت میکنه. در این نوع داستان، بازپرس جنایی، کارآگاه حرفه‌ای یا تازه‌کار، یه شاهد، یا حتی خود مجرم، در مورد حوادثی که اتفاق افتاده تحقیق می‌کنن تا حقایق رو کشف کنن. ساختار این نوع ادبی همیشه روی طرح یه معما یا جنایت استواره.
میگن داستان جنایی، ارزش ادبی بالایی نداره و جزو جریان اصلی ادبیات نیست؛ اما به هر حال همیشه یکی از...

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,557
امتیازها
650

  • #2

🌺نقد و تعیین سطح رمان در بند زلیخا( جلد اول)🌺


یه بار دیگه در خدمت شما هستم با نقد اثری جدید به اسم در بند زلیخا که یه رمان در 🌺ژانر عاشقانه و جناییه؛ اما چون هنوز تموم نشده نمیشه در مورد عاشقانه بودنش نظر داد. با این حال تا جایی پیش رفته که بشه بررسی کرد جناییه یا نه. برای این کار بهتره بریم ببینیم تعریف ژانر جنایی چیه؟ ادبیات یا داستان جنایی یکی از ژانرهای ادبیه که اعمال و انگیزه اشخاص مجرم رو روایت میکنه. در این نوع داستان، بازپرس جنایی، کارآگاه حرفه‌ای یا تازه‌کار، یه شاهد، یا حتی خود مجرم، در مورد حوادثی که اتفاق افتاده تحقیق می‌کنن تا حقایق رو کشف کنن. ساختار این نوع ادبی همیشه روی طرح یه معما یا جنایت استواره.
میگن داستان جنایی، ارزش ادبی بالایی نداره و جزو جریان اصلی ادبیات نیست؛ اما به هر حال همیشه یکی از محبوبترین ژانرها به شمار رفته. با توجه به این تعریف اگه به رمان در بند زلیخا نگاه کنیم، متوجه میشیم در مورد دختریه که خانواده‌ش رو در جریان حادثه‌ای عمدی از دست داده که این یعنی جنایتی رخ داده و اون در پی کشف حقیقت پشت این جنایته. پس می‌تونیم بگیم بله ژانر اثر جناییه و باید منتظر موند تا تموم بشه و در مورد عاشقانه بودنش هم نظر داد.
در 🌺خلاصه رمان هم این جمله‌ها به چشم میخورن:
مرگ جان یکی را نمی‌گیرد بلکه نفس کسی را سرد می‌کند و نفس‌ بازمانده‌ها را سردتر.
انفجاری که جان گرفت! دختری را یتیم کرد و مادری را... .
شلیک گلوله‌هایی که دختری را تنهاتر کرد و پدری را... .
حال هفده سال از آن واقعه‌های تلخ می‌گذرد. با ورود شخصی مرموز خاک‌ دیروزها کنار رفته و دلیل مرگ پدر و مادری که به ظاهر حق بود، روشن می‌شود و خیلی از ناحق‌ها آشکار می‌شوند!

که از نظر ایجاد جذابیت و طرح سؤال، خوب عمل کردن؛ ولی مخاطب خیلی باهاشون راحت نیست. با این حال نویسنده هنوز فرصت داره که تغییرش بده و خلاصه‌ی بهتری پیدا کنه. از این که بگذریم در مورد 🌺بخش آغازین رمان باید بگم جمله‌های ابتدایی یه اثر داستانی وقتی در نگاه خواننده جذابن که در ذهن، ایجاد کنجکاوی و طرح سوال کنن؛ بعضی از نویسنده‌‌ها برای این کار، داستانشون رو با یه حادثه‌ شروع می‌کنن؛ طوری که مخاطب شوکه بشه و از ضربه‌ای که بهش وارد میشه به هیجان بیاد. افرادی هم هستن که اثرشون رو به آرومی شروع می‌کنن؛ ولی در پس این آرامش، ممکنه طوفانی نهفته باشه که خواننده با ادامه دادن داستان باهاش مواجه میشه. در هر صورت، نویسنده، هر کدوم از این دو راه رو‌ انتخاب کنه باید توانایی راضی نگه داشتن مخاطبش رو داشته باشه. به این معنی که اگه یه شروع طوفانی داره، پس در ادامه هم باید همون‌طور ادامه بده و در صورتی که جمله‌های ابتدایی داستانش یه آغاز آروم رو نوید میدن؛ بعد از اون باعث خستگی و کسالت خواننده‌هاش نشه که اگر این اتفاق بیفته اثرش رها میشه و نخونده باقی می‌مونه.
رمان در بند زلیخا بعد از یه درگیری و در حالی‌که تقریباً آرامش نسبی بر محیط حاکمه، شروع میشه و به نظر من متفاوته؛ ولی سوال برانگیز نیست؛ چون وقتی نویسنده ژانر جنایی رو انتخاب کرده، خواننده می‌تونه حدس بزنه درگیری سر چیه؛ ولی اگه از این قسمت شروع بشه:
یاسین با احتیاط داشت تکه پارچه را که قطعه‌ای از لباسش بود، به دور ساق پایش می‌بست تا خونریزی را بند بیاورد.
به خاطر گرگ و میش بودن هوا گاراژ نیمه تاریک بود و سرد.
دمای بدن او هم داشت رفته‌رفته افت می‌کرد.
صدای یاسین باعث شد فشار پلک‌هایش را کم کند.
- با سهراب می‌فرستمت. ما کار رو تموم می‌کنیم.
چندان به مذاقش خوش نیامد.

احتمال اینکه مخاطب بیشتر جذب و کنجکاو بشه خیلی بیشتره؛ چون حس می‌کنه با یه رمان هیجان انگیز رو به روئه. یه کار دیگه که میشه برای سوال برانگیز بودن شروع انجام داد اینه که، همچین جمله‌ای رو هم قبل از قسمت بالا به عنوان اولین جمله نگه داشت:
نمی‌توانست پایش را حرکت دهد.
اینطوری خواننده از خودش می‌پرسه این شخصی که بهش اشاره شده، چرا نمی‌تونه پاش رو حرکت بده؟ چه اتفاقی براش افتاده و دنباله ماجرا رو میگیره.
مورد بعدی که بررسی میشه 🌺زمانه: ما توی داستان نویسی یه روایت خطی که توش توالی زمانی، رعایت شده و داستان در یه سیر مستقیم پیش میره داریم و یه روایت غیر خطی که توالی زمان در اون شکسته شده و سیرش غیر مستقیمه؛ به این صورت که سیر و ترتیب زمانی اتفاقات به هم میریزه. توی رمان در بند زلیخا روایت خطی و مستقیمه و زمان در این رمان شکسته نشده و به هم نریخته و نویسنده از ماجرای اصلی هم منحرف نشده که این به نظرم برای چنین رمانی بهترین انتخاب بوده.
در مورد 🌺گفت‌ و گو هم قبلاً بارها گفتم تأثیر مستقیمی روی شخصیت پردازی داره و علاوه بر این یه سری از حرفا و اطلاعاتی که نویسنده، خودش نمی‌تونه اون‌ها رو مستقیم به خواننده برسونه( چون اگه این کار رو بکنه داستانش روند طبیعیش رو از دست میده) از طریق گفت و گو به مخاطب منتقل میکنه؛ ولی اون اطلاعاتی باید رد و بدل بشن که واقعا لازمن، حرف‌هایی که هم خواننده‌ها و هم اون شخصیتی که مخاطب گفت و گو قرار میگیره، ازش خبر نداشته باشن؛ چون اگه دو تا شخصیت از واقعیتی خبر داشته باشن و یکیشون باز هم برای دیگری تکرارشون کنه، در نظر خواننده داستان مصنوعی جلوه می‌کنه. همچنین از طریق نوع صحبت کردن یه شخصیت داستانی، میشه خونسردی، نگرانی، ترس، افسردگی، شادی و خیلی از احساسات دیگه‌ش رو به مخاطب انتقال داد. یا حتی مواردی مثل خلاف بودن، بی سوادی، با سوادی، عامی بودن شخصیت از طریق حرف زدنش مشخص میشه. نویسنده نمی‌تونه از زبون یه آدم کم سواد بحث‌های علمی رو پیش بکشه یا مثلاً حرفای خیلی بزرگی رو از زبون شخصیت کودک داستانش به خواننده انتقال بده؛ چون طبیعی نیست و به همین دلیل مخاطب قبولش نمی‌کنه و پسش میزنه. توی رمان در بند زلیخا یکی از کارهایی که گفت و گو انجام داده، ارائه اطلاعات به صورت طبیعیه:
فرزین طعنه زد.
- یادی از ما کردی. گفتم فراموش شدیم.
همتا با جدیت گفت:
- مسخره بازی رو بذار کنار. به حسام زاده گفتم کارهات رو انجام بده که این چند ماه رو کوتاه کنن. تا چند روز دیگه بیرونی.
فرزین که گویی منتظر این حرف بود، با رضایت سری تکان داد.
همتا چشمانش را بست.
با وجود ضعیف بودن اعصابش؛ اما تن صدایش را کنترل کرد.
- فرزین؟
- جانم؟
همتا چشم در چشمش خشن گفت:
- بار آخر بود که گندهات رو جمع کردم. اگه یک دفعه دیگه پات بلغزه، دیگه کاری از دست من ساخته نیست.
به شیشه نزدیک شد و ادامه داد.
- پس فکر اشتباه نکن که بهت محتاجم و زرت‌زرت درت میارم. حوصله طولانی شدن راهم رو ندارم؛ اما این به این معنی نیست که تو تنها راهمی. شده تی‌کش شاهین بشم تا وارد سازمانش بشم، میشم؛ ولی دیگه تویی وجود نداری.
- پس فکر اشتباه نکن که بهت محتاجم و زرت‌زرت درت میارم. حوصله طولانی شدن راهم رو ندارم؛ اما این به این معنی نیست که تو تنها راهمی. شده تی‌کش شاهین بشم تا وارد سازمانش بشم، میشم؛ ولی دیگه تویی وجود نداری.

فرزین تک‌خندی زد و گفت:
- خب بابا چرا یک دفعه جوش آوردی؟ توپت پر بود اومدی این‌جا؟
- خفه شو. می‌فهمی چند دفعه‌ست که به خاطرت میام این‌جا؟
فرزین بی تفاوت شانه‌هایش را تکان داد.
به سمت تکیه‌گاه پایین شیشه خم شد و از آرنج به آن تکیه زد.
- قرار نیست هر بی پدری که برام شاخ کشید ساکت بمونم.
- آه فرزین!
سکوتش باعث شد ادامه دهد.
- چند سالته؟
فرزین با این‌که متوجه سوال نابجایش نشد؛ اما جواب داد.

- سی و یک. چه‌طور؟
با خوندن این دیالوگ‌ها ما متوجه میشیم:
فرزین سی و یک سالشه و چندمین باریه که گرفتار زندان میشه و همتا از دردسر نجاتش میده و این رو هم متوجه میشیم که همتا به این شخص برای رسیدن به فردی به اسم شاهین نیاز داره و فرزین احتمالاً به خاطر دعوا یا درگیری با فرد دیگه ای زندان افتاده.
از این دست اطلاع‌رسانی‌ها توی اثر مذکور، زیاد دیده میشه و این از نظر من یکی از نقاط قوت رمانه و شخصیت‌ها هم بر اساس اون چیزی که هستن و شخصیت خودشونه حرف میزنن. حتی بعضیاشون تکیه کلام هم دارن مثل فرزین که به رقیه میگه پاکوتاه، تند و تیز بودن رقیه هم از طرز حرف زدنش مشخصه، حتی سردی همتا هم با نوع جملاتی که به کار می‌بره قابل تشخیصه؛ ولی گاهی یه جاهایی به سن و شرایط شخصیت توجه نکرده و بدون توجه به این موضوع گفت و‌گوها رو‌ نوشته. درسته این ایراد خیلی کم در متن دیده میشه؛ اما بهتر دونستم که گوشزد کنم تا در دفعات بعدی نویسنده حواسش باشه:
- نمی‌تونین با وسط کشیدن نسیم منصرفم کنین.
- تو بیخیال میشی همتا.
جمله‌ای که دایی خان به زبون میاره:
-تو بی خیال میشی همتا.

به سن و سال دایی خان نمیخوره و بیشتر حرف یه آدم جوونه تا یه میانسال یا مسن.
ولی گفت و گوهای راضیه عزیزمون همیشه یه ایرادی دارن اون هم وقتیه که به جای ایجاد یه گفت و گوی داستانی، جلوی اسم شخصیت‌ها فقط دو تا نقطه می‌ذاره و حرفهاشون رو ادامه میده. در صورتی که می‌تونه اگه فکر می‌کنه توصیفات بین‌ دیالوگ‌ها زیادی شدن با یه خط تیره حرف‌ها رو مشخص کنه. این هم راهیه که گاهی وقتا می‌تونه کمک کنه. از گفت و گو که بگذریم، باید بریم سراغ 🌺فضاسازی داستان و ببینیم به چه صورتی انجام شده. معمولاً وقتی یه نویسنده، می‌خواد داستانی رو شروع کنه توی ذهنش فضای خاصی رو براش در نظر میگیره؛ اما چطور می‌تونه یه تصویر واضح از همون چیزی رو که مد نظرشه به مخاطبش منتقل کنه؟ جواب اینه: با استفاده از نوع گفت‌وگو، نحوه لباس پوشیدن و غذا خوردن، استفاده از اسامی و مکان‌های مناسب با همون فضای مورد نظر، یعنی اگه داستان توی یه کشور، شهر یا سرزمین خاصی قراره اتفاق بیفته، به اولین چیزی که باید توجه کرد فرهنگ اون مکانه، فرهنگ چیه؟ مجموعه‌ای از ارزشها و هنجارهای اجتماعی، دانش، سنت‌ها و آداب و رسوم، هنرها، قوانین، توانایی‌ها و عادات افراد یه جامعه؛ توجه به همین موارد می‌تونه کمک خیلی بزرگی به نویسنده‌ها توی ایجاد فضای مناسب برای داستانشون بکنه. توی رمان دوستمون هنوز ما توی یه فضای خاص قرار نگرفتیم. یه مورد خیلی معمولیه که در اکثر داستان‌ها هم میشه باهاش مواجه شد؛ اما هنوز تا پایان رمان خیلی مونده و امید بر این میره که نویسنده، ما رو توی یه فضای خاص‌تری قرار بده.
در مورد 🌺توصیف صحنه هم می‌بینیم که راضیه عزیز خواننده رو آروم آروم با شخصیت‌ها آشنا و همقدم میکنه، اون‌ها رو با نوع حرف زدن خاص خودشون، با رفتار و افکار، عقاید و سلایقشون معرفی می‌کنه به طوری که تصویر باورپذیری ازشون توی ذهن مخاطب شکل بگیره ( 🌺شخصیت پردازی خوب) و صحنه‌ها آروم، آروم پیش چشمش شکل میگیرن( صحنه پردازی خوب) و این باعث شده نقطه‌ی قوت دیگه‌ای در داستان شکل بگیره. خواننده بدون اینکه ناگهان با حجم زیادی از 🌺توصیفات گیج کننده رو به رو بشه، در طول ماجرا، با صحنه‌ها و شخصیت‌ها آشنا میشه و زمان مشخصی هم که برای وقوع ماجرای داستان در نظر گرفته شده ذهنیت خواننده رو از مکان‌هایی که افراد در اون‌ها هستن تا حد قابل قبولی، تکمیل می‌کنه. 🌺لحن اثر هم جدی و مناسب یه کار جناییه، اما فراز و نشیب کمی داره و باید دید تا آخر ماجرا همینطور باقی می‌مونه یا نه( بهتره یه کم به لحن هیجان داده بشه تا با داستان جذابتری رو به رو بشیم) 🌺نثر هم که به خوبی ثابت نگه داشته شده، به هم ریختگی نداره و با شخصیت‌ها و موضوع، هماهنگه.
در بررسی 🌺زاویه دید اثر دوستمون هم اون‌طور که مشخصه کانون روایت، سوم شخص محدوده؛ چون دیدش از دانای کل محدودتره، دانای کل بر خلاف سوم شخص محدود همه چیز رو‌ می‌دونه و حتی افکار تمام شخصیت‌ها رو می‌تونه بازگو کنه، هر جا بخواد سرک می‌کشه، هر جا خواست در مورد افراد قضاوت می‌کنه و به جز راز اصلی داستان، همه چیز رو برامون توضیح میده؛ ولی سوم شخص محدود تنها افکار و احساسات شخصیت مورد نظر نویسنده رو به تصویر میکشه، به تمام مکان‌ها اجازه نداره سرک بکشه و یا قضاوتی انجام بده و پیشینه‌ای رو بازگو کنه یا در مورد تمام حوادث و اتفاقات نظر بده. این اون چیزیه که بیشتر در رمان دوستمون باهاش مواجه شدم و خب تونسته کارش رو هم در این مورد درست انجام بده. بعضی دوستان هستن که موقع استفاده از سوم شخص محدود یهو اون رو با دانای کل مطلق قاطی می‌کنن و زاویه دید از یکدستی خارج میشه؛ اما راضیه کارش خوب بوده.
در خصوص ایجاد 🌺کشمکش در اثر هم میشه گفت همون‌طور که خیلیامون می‌دونیم و قبلاً بارها توضیح دادم ما چند نوع درگیری داستانی داریم: جسمانی یا فیزیکی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی که در حال حاضر سه تای اینا رو توی رمان دربند زلیخا می‌تونیم مشاهده کنیم. در این مورد باید توضیح بدم که وقتی که دو تا شخصیت با هم به صورت فیزیکی درگیر بشن به این میگن کشمکش جسمانی: مثل دعوای رقیه و کارن با فروشنده‌ی لباس که آخر سر کارن فروشنده رو کتک زد یا اون دعواهای رقیه و فرزین که رقیه پاش رو روی پای فرزین فشار میده یا گازش میگیره، زمانی که دو تا فکر دارن با هم مبارزه می‌کنن( مثل دو تا شطرنج باز که دارن با هم مسابقه میدن) یا شخصی که توی ذهنش با افکارش درگیره، اسمش میشه درگیری ذهنی: به نظر من این نوع درگیری هم توی رمان در بند زلیخا وجود داره. این کشمکش‌های ذهنی بین دایی خان و همتا، همتا با خودش و رقیه هم با خودش قابل مشاهده‌ست. سومین نوع کشمکش، عاطفیه یعنی وقتی شخصیتی در درونش درگیری احساسی پیدا می‌کنه: که می‌تونم باز همتا رو مثال بزنم وقتی از خواهرش دور شده. مورد آخر هم اخلاقیه و این توی داستان موقعی پیش میاد که شخصیت‌ها با یه سری اصول اخلاقی مشکل داشته باشن و باهاشون مخالفت کنن که در حال حاضر چیزی مشاهده نشده توی رمان.
در رابطه با این درگیری‌ها، می‌تونم بگم نویسنده خوب عمل کرده و با ایجاد این کشمکش‌ها، به تعلیق هر چه بیشتر توی اثر کمک زیادی کرده و البته که داشتن تعلیق و جذابیت یکی از نقاط قوت رمان بوده؛ چرا که باعث برانگیختن کنجکاوی و اشتیاق مخاطب برای دنبال کردن ماجرا شده؛ یعنی با ایجاد هول و ولا( هر چند کم) تونسته حس همدردی رو در خواننده (بیشتر نسبت به همتا) ایجاد کنه. هر چند بهتر از این هم می‌تونست باشه؛ ولی در واقع بار عظیمی از به وجود اومدن حالت تعلیق در داستان روی دوش همتا، رقیه و فرزینه که ماجرا رو در قسمت‌های مهمی هم به نقطه‌ی اوج و بحران می‌کشونن. با این وجود چون هنوز به انتهای رمان نرسیدیم نمیشه به طور کامل در مورد این موضوع نظر داد و باید تا آخرش صبر کرد. در مورد 🌺اشکالات نگارشی هم چون از قبل، راضیه جان قرار بود ایرادات رو برطرف کنه، من چیزی نمیگم و بقیه موارد هم مثل عنوان و پایان رمان چون هنوز تموم نشده نمیشه در موردشون نظر داد. حرف آخر این که رمان اثر خوبی بود و می‌تونه سطح الماسی رو داشته باشه به امید اینکه تا پایان اون ایرادات کوچیک هم کاملا برطرف بشن.
سطح: الماسی
رده سنی: جوانان
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,557
امتیازها
650

  • #3
🌺نقد و تعیین سطح رمان در بند زلیخا( جلد اول)🌺


یه بار دیگه در خدمت شما هستم با نقد اثری جدید به اسم در بند زلیخا که یه رمان در 🌺ژانر عاشقانه و جناییه؛ اما چون هنوز تموم نشده نمیشه در مورد عاشقانه بودنش نظر داد. با این حال تا جایی پیش رفته که بشه بررسی کرد جناییه یا نه. برای این کار بهتره بریم ببینیم تعریف ژانر جنایی چیه؟ ادبیات یا داستان جنایی یکی از ژانرهای ادبیه که اعمال و انگیزه اشخاص مجرم رو روایت میکنه. در این نوع داستان، بازپرس جنایی، کارآگاه حرفه‌ای یا تازه‌کار، یه شاهد، یا حتی خود مجرم، در مورد حوادثی که اتفاق افتاده تحقیق می‌کنن تا حقایق رو کشف کنن. ساختار این نوع ادبی همیشه روی طرح یه معما یا جنایت استواره.
میگن داستان جنایی، ارزش ادبی بالایی نداره و جزو جریان اصلی ادبیات نیست؛ اما به هر حال همیشه یکی از محبوبترین ژانرها به شمار رفته. با توجه به این تعریف اگه به رمان در بند زلیخا نگاه کنیم، متوجه میشیم در مورد دختریه که خانواده‌ش رو در جریان حادثه‌ای عمدی از دست داده که این یعنی جنایتی رخ داده و اون در پی کشف حقیقت پشت این جنایته. پس می‌تونیم بگیم بله ژانر اثر جناییه و باید منتظر موند تا تموم بشه و در مورد عاشقانه بودنش هم نظر داد.
در 🌺خلاصه رمان هم این جمله‌ها به چشم میخورن:
مرگ جان یکی را نمی‌گیرد بلکه نفس کسی را سرد می‌کند و نفس‌ بازمانده‌ها را سردتر.
انفجاری که جان گرفت! دختری را یتیم کرد و مادری را... .
شلیک گلوله‌هایی که دختری را تنهاتر کرد و پدری را... .
حال هفده سال از آن واقعه‌های تلخ می‌گذرد. با ورود شخصی مرموز خاک‌ دیروزها کنار رفته و دلیل مرگ پدر و مادری که به ظاهر حق بود، روشن می‌شود و خیلی از ناحق‌ها آشکار می‌شوند!

که از نظر ایجاد جذابیت و طرح سؤال، خوب عمل کردن؛ ولی مخاطب خیلی باهاشون راحت نیست. با این حال نویسنده هنوز فرصت داره که تغییرش بده و خلاصه‌ی بهتری پیدا کنه. از این که بگذریم در مورد 🌺بخش آغازین رمان باید بگم جمله‌های ابتدایی یه اثر داستانی وقتی در نگاه خواننده جذابن که در ذهن، ایجاد کنجکاوی و طرح سوال کنن؛ بعضی از نویسنده‌‌ها برای این کار، داستانشون رو با یه حادثه‌ شروع می‌کنن؛ طوری که مخاطب شوکه بشه و از ضربه‌ای که بهش وارد میشه به هیجان بیاد. افرادی هم هستن که اثرشون رو به آرومی شروع می‌کنن؛ ولی در پس این آرامش، ممکنه طوفانی نهفته باشه که خواننده با ادامه دادن داستان باهاش مواجه میشه. در هر صورت، نویسنده، هر کدوم از این دو راه رو‌ انتخاب کنه باید توانایی راضی نگه داشتن مخاطبش رو داشته باشه. به این معنی که اگه یه شروع طوفانی داره، پس در ادامه هم باید همون‌طور ادامه بده و در صورتی که جمله‌های ابتدایی داستانش یه آغاز آروم رو نوید میدن؛ بعد از اون باعث خستگی و کسالت خواننده‌هاش نشه که اگر این اتفاق بیفته اثرش رها میشه و نخونده باقی می‌مونه.

رمان در بند زلیخا بعد از یه درگیری و در حالی‌که تقریباً آرامش نسبی بر محیط حاکمه، شروع میشه و به نظر من متفاوته؛ ولی سوال برانگیز نیست؛ چون وقتی نویسنده ژانر جنایی رو انتخاب کرده، خواننده می‌تونه حدس بزنه درگیری سر چیه؛ ولی اگه از این قسمت شروع بشه:
یاسین با احتیاط داشت تکه پارچه را که قطعه‌ای از لباسش بود، به دور ساق پایش می‌بست تا خونریزی را بند بیاورد.
به خاطر گرگ و میش بودن هوا گاراژ نیمه تاریک بود و سرد.
دمای بدن او هم داشت رفته‌رفته افت می‌کرد.
صدای یاسین باعث شد فشار پلک‌هایش را کم کند.
- با سهراب می‌فرستمت. ما کار رو تموم می‌کنیم.
چندان به مذاقش خوش نیامد.

احتمال اینکه مخاطب بیشتر جذب و کنجکاو بشه خیلی بیشتره؛ چون حس می‌کنه با یه رمان هیجان انگیز رو به روئه. یه کار دیگه که میشه برای سوال برانگیز بودن شروع انجام داد اینه که، همچین جمله‌ای رو هم قبل از قسمت بالا به عنوان اولین جمله نگه داشت:
نمی‌توانست پایش را حرکت دهد.
اینطوری خواننده از خودش می‌پرسه این شخصی که بهش اشاره شده، چرا نمی‌تونه پاش رو حرکت بده؟ چه اتفاقی براش افتاده و دنباله ماجرا رو میگیره.
مورد بعدی که بررسی میشه 🌺زمانه: ما توی داستان نویسی یه روایت خطی که توش توالی زمانی، رعایت شده و داستان در یه سیر مستقیم پیش میره داریم و یه روایت غیر خطی که توالی زمان در اون شکسته شده و سیرش غیر مستقیمه؛ به این صورت که سیر و ترتیب زمانی اتفاقات به هم میریزه. توی رمان در بند زلیخا روایت خطی و مستقیمه و زمان در این رمان شکسته نشده و به هم نریخته و نویسنده از ماجرای اصلی هم منحرف نشده که این به نظرم برای چنین رمانی بهترین انتخاب بوده.
در مورد 🌺گفت‌ و گو هم قبلاً بارها گفتم تأثیر مستقیمی روی شخصیت پردازی داره و علاوه بر این یه سری از حرفا و اطلاعاتی که نویسنده، خودش نمی‌تونه اون‌ها رو مستقیم به خواننده برسونه( چون اگه این کار رو بکنه داستانش روند طبیعیش رو از دست میده) از طریق گفت و گو به مخاطب منتقل میکنه؛ ولی اون اطلاعاتی باید رد و بدل بشن که واقعا لازمن، حرف‌هایی که هم خواننده‌ها و هم اون شخصیتی که مخاطب گفت و گو قرار میگیره، ازش خبر نداشته باشن؛ چون اگه دو تا شخصیت از واقعیتی خبر داشته باشن و یکیشون باز هم برای دیگری تکرارشون کنه، در نظر خواننده داستان مصنوعی جلوه می‌کنه. همچنین از طریق نوع صحبت کردن یه شخصیت داستانی، میشه خونسردی، نگرانی، ترس، افسردگی، شادی و خیلی از احساسات دیگه‌ش رو به مخاطب انتقال داد. یا حتی مواردی مثل خلاف بودن، بی سوادی، با سوادی، عامی بودن شخصیت از طریق حرف زدنش مشخص میشه. نویسنده نمی‌تونه از زبون یه آدم کم سواد بحث‌های علمی رو پیش بکشه یا مثلاً حرفای خیلی بزرگی رو از زبون شخصیت کودک داستانش به خواننده انتقال بده؛ چون طبیعی نیست و به همین دلیل مخاطب قبولش نمی‌کنه و پسش میزنه. توی رمان در بند زلیخا یکی از کارهایی که گفت و گو انجام داده، ارائه اطلاعات به صورت طبیعیه:
فرزین طعنه زد.
- یادی از ما کردی. گفتم فراموش شدیم.
همتا با جدیت گفت:
- مسخره بازی رو بذار کنار. به حسام زاده گفتم کارهات رو انجام بده که این چند ماه رو کوتاه کنن. تا چند روز دیگه بیرونی.
فرزین که گویی منتظر این حرف بود، با رضایت سری تکان داد.
همتا چشمانش را بست.
با وجود ضعیف بودن اعصابش؛ اما تن صدایش را کنترل کرد.
- فرزین؟
- جانم؟
همتا چشم در چشمش خشن گفت:
- بار آخر بود که گندهات رو جمع کردم. اگه یک دفعه دیگه پات بلغزه، دیگه کاری از دست من ساخته نیست.
به شیشه نزدیک شد و ادامه داد.
- پس فکر اشتباه نکن که بهت محتاجم و زرت‌زرت درت میارم. حوصله طولانی شدن راهم رو ندارم؛ اما این به این معنی نیست که تو تنها راهمی. شده تی‌کش شاهین بشم تا وارد سازمانش بشم، میشم؛ ولی دیگه تویی وجود نداری.
- پس فکر اشتباه نکن که بهت محتاجم و زرت‌زرت درت میارم. حوصله طولانی شدن راهم رو ندارم؛ اما این به این معنی نیست که تو تنها راهمی. شده تی‌کش شاهین بشم تا وارد سازمانش بشم، میشم؛ ولی دیگه تویی وجود نداری.

فرزین تک‌خندی زد و گفت:
- خب بابا چرا یک دفعه جوش آوردی؟ توپت پر بود اومدی این‌جا؟
- خفه شو. می‌فهمی چند دفعه‌ست که به خاطرت میام این‌جا؟
فرزین بی تفاوت شانه‌هایش را تکان داد.
به سمت تکیه‌گاه پایین شیشه خم شد و از آرنج به آن تکیه زد.
- قرار نیست هر بی پدری که برام شاخ کشید ساکت بمونم.
- آه فرزین!
سکوتش باعث شد ادامه دهد.
- چند سالته؟
فرزین با این‌که متوجه سوال نابجایش نشد؛ اما جواب داد.

- سی و یک. چه‌طور؟
با خوندن این دیالوگ‌ها ما متوجه میشیم:
فرزین سی و یک سالشه و چندمین باریه که گرفتار زندان میشه و همتا از دردسر نجاتش میده و این رو هم متوجه میشیم که همتا به این شخص برای رسیدن به فردی به اسم شاهین نیاز داره و فرزین احتمالاً به خاطر دعوا یا درگیری با فرد دیگه ای زندان افتاده.
از این دست اطلاع‌رسانی‌ها توی اثر مذکور، زیاد دیده میشه و این از نظر من یکی از نقاط قوت رمانه و شخصیت‌ها هم بر اساس اون چیزی که هستن و شخصیت خودشونه حرف میزنن. حتی بعضیاشون تکیه کلام هم دارن مثل فرزین که به رقیه میگه پاکوتاه، تند و تیز بودن رقیه هم از طرز حرف زدنش مشخصه، حتی سردی همتا هم با نوع جملاتی که به کار می‌بره قابل تشخیصه؛ ولی گاهی یه جاهایی به سن و شرایط شخصیت توجه نکرده و بدون توجه به این موضوع گفت و‌گوها رو‌ نوشته. درسته این ایراد خیلی کم در متن دیده میشه؛ اما بهتر دونستم که گوشزد کنم تا در دفعات بعدی نویسنده حواسش باشه:
- نمی‌تونین با وسط کشیدن نسیم منصرفم کنین.
- تو بیخیال میشی همتا.
جمله‌ای که دایی خان به زبون میاره:
-تو بی خیال میشی همتا.

به سن و سال دایی خان نمیخوره و بیشتر حرف یه آدم جوونه تا یه میانسال یا مسن.
ولی گفت و گوهای راضیه عزیزمون همیشه یه ایرادی دارن اون هم وقتیه که به جای ایجاد یه گفت و گوی داستانی، جلوی اسم شخصیت‌ها فقط دو تا نقطه می‌ذاره و حرفهاشون رو ادامه میده. در صورتی که می‌تونه اگه فکر می‌کنه توصیفات بین‌ دیالوگ‌ها زیادی شدن با یه خط تیره حرف‌ها رو مشخص کنه. این هم راهیه که گاهی وقتا می‌تونه کمک کنه. از گفت و گو که بگذریم، باید بریم سراغ 🌺فضاسازی داستان و ببینیم به چه صورتی انجام شده. معمولاً وقتی یه نویسنده، می‌خواد داستانی رو شروع کنه توی ذهنش فضای خاصی رو براش در نظر میگیره؛ اما چطور می‌تونه یه تصویر واضح از همون چیزی رو که مد نظرشه به مخاطبش منتقل کنه؟ جواب اینه: با استفاده از نوع گفت‌وگو، نحوه لباس پوشیدن و غذا خوردن، استفاده از اسامی و مکان‌های مناسب با همون فضای مورد نظر، یعنی اگه داستان توی یه کشور، شهر یا سرزمین خاصی قراره اتفاق بیفته، به اولین چیزی که باید توجه کرد فرهنگ اون مکانه، فرهنگ چیه؟ مجموعه‌ای از ارزشها و هنجارهای اجتماعی، دانش، سنت‌ها و آداب و رسوم، هنرها، قوانین، توانایی‌ها و عادات افراد یه جامعه؛ توجه به همین موارد می‌تونه کمک خیلی بزرگی به نویسنده‌ها توی ایجاد فضای مناسب برای داستانشون بکنه. توی رمان دوستمون هنوز ما توی یه فضای خاص قرار نگرفتیم. یه مورد خیلی معمولیه که در اکثر داستان‌ها هم میشه باهاش مواجه شد؛ اما هنوز تا پایان رمان خیلی مونده و امید بر این میره که نویسنده، ما رو توی یه فضای خاص‌تری قرار بده.
در مورد 🌺توصیف صحنه هم می‌بینیم که راضیه عزیز خواننده رو آروم آروم با شخصیت‌ها آشنا و همقدم میکنه، اون‌ها رو با نوع حرف زدن خاص خودشون، با رفتار و افکار، عقاید و سلایقشون معرفی می‌کنه به طوری که تصویر باورپذیری ازشون توی ذهن مخاطب شکل بگیره ( 🌺شخصیت پردازی خوب) و صحنه‌ها آروم، آروم پیش چشمش شکل میگیرن( صحنه پردازی خوب) و این باعث شده نقطه‌ی قوت دیگه‌ای در داستان شکل بگیره. خواننده بدون اینکه ناگهان با حجم زیادی از 🌺توصیفات گیج کننده رو به رو بشه، در طول ماجرا، با صحنه‌ها و شخصیت‌ها آشنا میشه و زمان مشخصی هم که برای وقوع ماجرای داستان در نظر گرفته شده ذهنیت خواننده رو از مکان‌هایی که افراد در اون‌ها هستن تا حد قابل قبولی، تکمیل می‌کنه. 🌺لحن اثر هم جدی و مناسب یه کار جناییه، اما فراز و نشیب کمی داره و باید دید تا آخر ماجرا همینطور باقی می‌مونه یا نه( بهتره یه کم به لحن هیجان داده بشه تا با داستان جذابتری رو به رو بشیم) 🌺نثر هم که به خوبی ثابت نگه داشته شده، به هم ریختگی نداره و با شخصیت‌ها و موضوع، هماهنگه.
در بررسی 🌺زاویه دید اثر دوستمون هم اون‌طور که مشخصه کانون روایت، سوم شخص محدوده؛ چون دیدش از دانای کل محدودتره، دانای کل بر خلاف سوم شخص محدود همه چیز رو‌ می‌دونه و حتی افکار تمام شخصیت‌ها رو می‌تونه بازگو کنه، هر جا بخواد سرک می‌کشه، هر جا خواست در مورد افراد قضاوت می‌کنه و به جز راز اصلی داستان، همه چیز رو برامون توضیح میده؛ ولی سوم شخص محدود تنها افکار و احساسات شخصیت مورد نظر نویسنده رو به تصویر میکشه، به تمام مکان‌ها اجازه نداره سرک بکشه و یا قضاوتی انجام بده و پیشینه‌ای رو بازگو کنه یا در مورد تمام حوادث و اتفاقات نظر بده. این اون چیزیه که بیشتر در رمان دوستمون باهاش مواجه شدم و خب تونسته کارش رو هم در این مورد درست انجام بده. بعضی دوستان هستن که موقع استفاده از سوم شخص محدود یهو اون رو با دانای کل مطلق قاطی می‌کنن و زاویه دید از یکدستی خارج میشه؛ اما راضیه کارش خوب بوده.
در خصوص ایجاد 🌺کشمکش در اثر هم میشه گفت همون‌طور که خیلیامون می‌دونیم و قبلاً بارها توضیح دادم ما چند نوع درگیری داستانی داریم: جسمانی یا فیزیکی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی که در حال حاضر سه تای اینا رو توی رمان دربند زلیخا می‌تونیم مشاهده کنیم. در این مورد باید توضیح بدم که وقتی که دو تا شخصیت با هم به صورت فیزیکی درگیر بشن به این میگن کشمکش جسمانی: مثل دعوای رقیه و کارن با فروشنده‌ی لباس که آخر سر کارن فروشنده رو کتک زد یا اون دعواهای رقیه و فرزین که رقیه پاش رو روی پای فرزین فشار میده یا گازش میگیره، زمانی که دو تا فکر دارن با هم مبارزه می‌کنن( مثل دو تا شطرنج باز که دارن با هم مسابقه میدن) یا شخصی که توی ذهنش با افکارش درگیره، اسمش میشه درگیری ذهنی: به نظر من این نوع درگیری هم توی رمان در بند زلیخا وجود داره. این کشمکش‌های ذهنی بین دایی خان و همتا، همتا با خودش و رقیه هم با خودش قابل مشاهده‌ست. سومین نوع کشمکش، عاطفیه یعنی وقتی شخصیتی در درونش درگیری احساسی پیدا می‌کنه: که می‌تونم باز همتا رو مثال بزنم وقتی از خواهرش دور شده. مورد آخر هم اخلاقیه و این توی داستان موقعی پیش میاد که شخصیت‌ها با یه سری اصول اخلاقی مشکل داشته باشن و باهاشون مخالفت کنن که در حال حاضر چیزی مشاهده نشده توی رمان.
در رابطه با این درگیری‌ها، می‌تونم بگم نویسنده خوب عمل کرده و با ایجاد این کشمکش‌ها، به تعلیق هر چه بیشتر توی اثر کمک زیادی کرده و البته که داشتن تعلیق و جذابیت یکی از نقاط قوت رمان بوده؛ چرا که باعث برانگیختن کنجکاوی و اشتیاق مخاطب برای دنبال کردن ماجرا شده؛ یعنی با ایجاد هول و ولا( هر چند کم) تونسته حس همدردی رو در خواننده (بیشتر نسبت به همتا) ایجاد کنه. هر چند بهتر از این هم می‌تونست باشه؛ ولی در واقع بار عظیمی از به وجود اومدن حالت تعلیق در داستان روی دوش همتا، رقیه و فرزینه که ماجرا رو در قسمت‌های مهمی هم به نقطه‌ی اوج و بحران می‌کشونن. با این وجود چون هنوز به انتهای رمان نرسیدیم نمیشه به طور کامل در مورد این موضوع نظر داد و باید تا آخرش صبر کرد. در مورد 🌺اشکالات نگارشی هم چون از قبل، راضیه جان قرار بود ایرادات رو برطرف کنه، من چیزی نمیگم و بقیه موارد هم مثل عنوان و پایان رمان چون هنوز تموم نشده نمیشه در موردشون نظر داد. حرف آخر این که رمان اثر خوبی بود و می‌تونه سطح الماسی رو داشته باشه به امید اینکه تا پایان اون ایرادات کوچیک هم کاملا برطرف بشن.
سطح: الماسی
رده سنی: جوانان

نویسنده: @آلباتروس
منتقد: @Nil@85

سطح: الماسی
رده سنی: جوانان
اختصاصی: نیست

@EATEN.AF
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
109
نوشته‌ها
1,564
راه‌حل‌ها
53
پسندها
13,557
امتیازها
650

  • #4
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین