. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح رمان دختر ماورایی | آرمیتا حسینی

تالار نقد رمان و داستان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

elh_am

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
7
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-25
آخرین بازدید
موضوعات
51
نوشته‌ها
469
راه‌حل‌ها
10
پسندها
2,010
امتیازها
207
محل سکونت
یه جای خوب!

  • #1
img_20210903_154342_706_rjie.jpg


به نام خداوند منتقد روح

رمان دختر ماورایی
اثر: آرمیتا حسینی
موقعیت اثر: انتشاریافته
منتقد: م. ستوده

@Lady Dracula
@Ares
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل
نقد رمان دختر ماورایی:



عنوان: عنوان به طور مستقیم با ژانر و موضوع ارتباط داشت. اما از جذابیت زیادی برخوردار نبود. علاوه بر این بی‌نظیر یا حتی کم‌نظیر هم نبود و اسامی مشابهی مثل مرد ماورایی و... وجود دارند. کمی تکراری و کلیشه‌ای بود. چنین ترکیباتی به وفور یافت می‌شوند حتی در فیلم‌ها هم شاهد فراوانی این نوع اسامی هستیم؛ مثلاً مرد عنکبوتی، مرد آهنین، مرد مورچه‌ای و... . دقیق‌تر بگویم، ترکیباتی که جنسیت بعلاوه نکته یا ویژگی خاص شخصیت اول رمان و... را در بر بگیرند جذاب نبوده و تکراری هستند.
📝
ژانر: ژانرهای معرفی شده برای رمان عاشقانه و تخیلی بود. ابتدا این‌که ذکر ژانر "تخیلی" درست نیست. رمان‌های تخیلی با سه ژانر فانتزی، رئالیسم جادویی و علمی-تخیلی معرفی می‌شوند که از نظر من رمان دختر ماورایی در دسته رئالیسم جادویی قرار...

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,235
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #2
نقد رمان دختر ماورایی:



عنوان: عنوان به طور مستقیم با ژانر و موضوع ارتباط داشت. اما از جذابیت زیادی برخوردار نبود. علاوه بر این بی‌نظیر یا حتی کم‌نظیر هم نبود و اسامی مشابهی مثل مرد ماورایی و... وجود دارند. کمی تکراری و کلیشه‌ای بود. چنین ترکیباتی به وفور یافت می‌شوند حتی در فیلم‌ها هم شاهد فراوانی این نوع اسامی هستیم؛ مثلاً مرد عنکبوتی، مرد آهنین، مرد مورچه‌ای و... . دقیق‌تر بگویم، ترکیباتی که جنسیت بعلاوه نکته یا ویژگی خاص شخصیت اول رمان و... را در بر بگیرند جذاب نبوده و تکراری هستند.
📝
ژانر: ژانرهای معرفی شده برای رمان عاشقانه و تخیلی بود. ابتدا این‌که ذکر ژانر "تخیلی" درست نیست. رمان‌های تخیلی با سه ژانر فانتزی، رئالیسم جادویی و علمی-تخیلی معرفی می‌شوند که از نظر من رمان دختر ماورایی در دسته رئالیسم جادویی قرار می‌گرفت. از طرفی ژآنر عاشقانه در طول رمان زیاد حس نمی‌شد و بیشتر رمان حول محور عاشق نشدن شخصیت اول می‌گذشت. در صفحات آخر دختر به یک‌باره عاشق موجودی هم‌نوع خودش شد که آن‌جا هم به دلیل توصیفات کم ژانر عاشقانه زیاد حس نشد که به این در بخش مربوطه خواهم پرداخت.
📝
خلاصه: خلاصه خوبی نبود. اطلاعات زیاد و اضافه‌ای ارائه می‌داد که چندان مهم نبودند و خواننده می‌توانست با مطالعه رمان خود آن‌ها را به دست آورد. خلاصه هایی که با جملاتی مثل جمله اول این خلاصه به طور واضح توضیحاتی ارائه می‌کنند، مثل داستان راجب، داستان از آن‌جا شروع شد که و...، نه تنها کلیشه‌ای و تکراری هستند بلکه اصلاً جذب کننده نیستند و احتمال این‌که خواننده از روی آن‌ها رد بشود یا از خواندن رمان منصرف شود زیاد است. اصلاً نیاز نبود نویسنده به نوع توانایی ماهرخ، حتی اسمش، علاقه‌هایش (به طور مستقیم) و... اشاره کند. تنها اشاره‌هایی که صورت گرفته بود و اضافی نبود اشاره به "توانایی داشتن" ماهرخ و علاقه‌اش به فضا بود. البته علاقه ماهرخ به فضا نباید به صورت "ماهرخ خیلی علاقه داشت به فضا برود و آدم فضایی‌ها را پیدا کند." گفته بشه. می توانست چنین چیزی باشد: "هرجا که عشق هست دردسر هم هست. چه عشق به انسان باشد، چه آدم‌فضایی!" یا... .

اطلاعات اضافه که باید از خلاصه حذف شوند: اسم ماهرخ، زندگی خوبی با خانواده‌اش داشت، این‌که چه توانایی‌ای داشت (صرفاً اشاره به توانایی داشتن کافی‌ست)

نکاتی هستند که برای بهبود خلاصه باید رعایت شند؛ اول اینکه همان‌طور که قبل اشاره شد از جملاتی مثل داستان درباره‌ی برای شروع خلاصه پرهیز شود. دوم اطلاعات اضافی حذف شده و به نکات اصلی رمان پرداخته شود. سوم سوالاتی که در آخر پرسیده شده، به خصوص قسمت "جالب شد ببینیم... و به نظرتون..." حذف شوند. چهارم بهتر است خلاصه ادبی نوشته شود.

مقدمه: رمان فاقد مقدمه بود!
📖
شروع رمان: شروع به شدت فوق‌العاده و نابی نبود اما خوب بود.
📝
توصیفات: توصیفات زیبا نبود. تقریباً همه توصیفات به‌طور کاملاً مستقیم و صریح بیان شده بودند. خلاقیت در توصیف کردن وجود نداشت و فقط ذکر ویژگی‌ها صورت گرفته بود. از طرفی توصیف حالات کم بود. به‌طوری که خواننده درگیر احساسات شخصیت نمی‌شد و صرفاً اخبار اعمال شخصیت را مطالعه می‌کرد بدون این‌که درک عمیقی از شخصیت داشته باشد. شخصیت پردازی به خوبی صورت نگرفته بود. به جز شخصیت اصلی (ماهرخ) و کمی هم مارپل سایر شخصیت‌ها به خوبی معرفی نشده و عادات، حالات، علایق، رفتارها، باورها و... آن‌ها پرداخته نشده بود. توصیف مکان هم مثل توصیف چهره به‌طور مستقیم صورت گرفته بود (به‌جز توصیف میزهای کافه آرامش) و زیبا نبود. توصیف زمان بد نبود می‌شد فهمید در چه زمانی به سر می‌برد.
📝
سیر رمان: سیر رمان نسبتاً مناسب بود. فقط نویسنده اصلاً به آشنایی و وقت‌گذارندن کوهسار و ماهرخ نپرداخته بود و ناگهان موقع ابراز علاقه کوهسار به ماهرخ خواننده دریافت این‌ها با هم ارتباط داشته و دوست تلقی می‌شدند!
📝
دیالوگ و مونولوگ: نسبت دیالوگ به مونولوگ رعایت شده بود؛ یعنی اضافه کردن یا کاستن هیچ یک از این دو پیشنهاد نمی‌شود. دیالوگ‌ها در ابتدا صرفاً جملاتی بودند که به پیش بردن داستان کمک می‌کردند. اما در انتها شاهد چندین دیالوگ دارای مفهوم زیبا و هدف‌دار بودیم. البته این‌ها در فواصل نزدیک و از راه مشترک انتقال یافته بودند (سخنان امیرسام درباره آشپزی) که این آزار دهنده بود. گنجاندن مفهوم بسیار در جملات به‌طور ناگهانی می‌تواند باعث ناخشنودی خواننده شود. از طرفی مونولوگ در بعضی جاها و به طور فشرده دارای معانی و مفهوم عمیق بودند که این می‌تواند آزار رسان باشد. مفاهیم باید در سطح رمان پخش شوند نه این‌که مثلاً در پایان هر بیست صفحه شاهد یک یا دو پاراگراف طولانی دارای مفاهیم عمیق و جملات تاثیرگذار باشیم. البته بهترین راه این است که مفاهیم عمیق به‌طور مستقیم بیان نشده و خواننده خود با مطالعه رمان به آن‌ها پی ببرد.
📝
باور پذیری: شاید پرداختن به این مورد درباره رمان‌های تخیلی عجیب باشد. اما چون داستان‌ها در دنیای واقعی اتفاق می‌افتاد (لااقل بیشترشان) باید باورپذیری مطلوبی در همین بخش داشته باشیم. اکثر اتفاقات درون رمان غیرقابل باور بود. (البته منظور اتفاقاتی مثل قدرت داشتن و... نیست، منظور زندگی عادی و اتفاقات عادی شخصیت‌هاست.)

اولین مورد غیرقابل باور می‌شود گفت کل داستان است! همه ما حتی اگر دانش زیادی درباره فضا و فضانوردی نداشته باشیم، مثل من، به‌طور پیش‌فرض می‌دانیم فضانوردی شغلی بسیار سخت (چه در مرحله انجام و چه قبل از شاغل شدن) و همچنین کم‌یاب است. از امکانات کشور عزیزمان در این زمینه می‌گذریم. با جستجو در اینترنت و مطالعه چند مقاله شرایط پذیرفته شدن برای آموزش فضانوردی را دریافتم. البته چیز زیادی درباره سازمان‌هایی به جز ناسا نبود اما با علم بر این‌که ناسا سازمانی شناخته شده است، تنها شرایط پذیرفته شدن در این سازمان را از سایت هوافضای ایران نقل می‌کنم:

" هر سازمان فضایی برای استخدام فضانورد قوانین و مقررات ویژه خود را دارد، سازمانی مانند ناسا از متقاضیان این شغل انتظار دارد دست‌کم مدرک لیسانس را در یکی از رشته‌های مهندسی، علوم زیستی، فیزیک و یا ریاضیات داشته باشند. البته بیشتر فضانوردان حرفه‌ای دارای مدارک فوق‌لیسانس و یا دکترا و حتی فراتر از آن هستند.

همچنین داوطلبان ناسا باید سابقه هزار ساعت پرواز با جت را در دوران خدمت در ارتش داشته‌باشند. تنها استثنا در این میان معلمان هستند که با داشتن یک لیسانس تکنیکی، می‌توانند حین معلم بودن برای فضانوردی اقدام کنند،‌حتی اگر معلم دبستان باشند.

ویژگی‌های فیزیکی برای پذیرفته شدن در برنامه فضانوردی در ناسا نیز بسیار دشوار است: دید ۲۰/۲۰ به صورت طبیعی یا با استفاده از لنزهای طبی، حداکثر فشار خون ۱۴۰/۹۰ در وضعیت نشسته، قد مابین ۱.۵۷ تا ۱.۹۰ متر و تناسب اندام. به‌طور کلی یک متقاضی فضانوردی باید از وضعیت سلامت مناسبی برخوردار باشد.

پس از انتخاب اولیه، افراد هنوز باید دو سال دوره تمرین و آموزش اولیه را پشت سر بگذارد. این افراد کلاس‌های اولیه‌ای را برای آشنایی با ایستگاه فضایی بین‌المللی و پروازهای فضایی خواهند گذراند. کاندیداها همچنین باید در غواصی نیز حرفه‌ای شوند، آموزش‌های نجات در آب ارتش و آزمون‌های شنا را با موفقیت پشت سر گذاشته و تحت فشار به شدت بالا و پایین اتمسفری دوام بیاورند، آموزش‌های رسانه ای و زبان روسی ببینند و تحت دیگر دوره‌های آموزشی دشوار قرار بگیرند.

پس از دانش‌آموختگی، بسیاری از فضانوردان تا سال‌ها برای انجام ماموریت‌های فضایی انتخاب نمی‌شوند، در عوض به‌عنوان نیروی کمکی فضانوردانی که در فضا به‌سر می‌برند در لابراتوار شناوری خنثی ناسا به تمرین راهپیمایی‌های فضایی خواهند پرداخت و مهارت‌های جدید‌تری خواهند آموخت. این نیروها نه‌تنها در ناسا، بلکه در دیگر آژانس‌های فضایی،‌ مانند آژانس فضایی کانادا دوره‌های آموزشی را پشت‌سر خواهند گذاشت. هریک از این نیروها باید چند ساعت در ماه پرواز داشته‌ باشند."

البته از موارد استثنا خبر ندارم اما با مطالعه همین مقاله در می‌یابیم فضانورد شدن به آن آسانی‌ها که شخصیت اصلی ما به فضا رفت و فضانورد شد، نیست. حتی اگر آدم‌فضایی باشد.

از طرفی مانند خیلی رمان‌های دیگر با شخصیت‌های به شدت زیبا روبه‌رو بودیم. البته نمی‌گویم هیچ آدم زیبایی در زندگی روزمره نیست ولی وجود این‌همه انسان زیبا و استثنایی در یک رمان واقعاً کلیشه‌ای، تکراری و آزاردهنده است.

مورد غیرقابل باور دیگر رفتار شخصیت‌های رمان بود. رفتارها به شدت اغراق شده بود. در ابتدا شاهد صمیمیت بیش از حد دبیر مدرسه‌شان (گمان می‌کنم اسمش آرش بود.) با دانش‌آموزان این کلاس بودیم. البته رفتار عجیب و به دور از عرف و شرعش وقتی به چشم می‌آید که این قانون آموزش و پرورش که مدارس حق استخدام دبیر مرد برای خانم‌ها را ندارند نادیده بگیریم! رفتار خود شخصیت اصلی و دوستانش هم عجیب بود و گاهاً از چارچوب اخلاقی خارج می‌شد.

مورد دیگر هنگام پرواز فضاپیما به فضا بود. همچین نیروگاهی باید کیلومترها از شهر دور باشد. اطلاعات من در این باره باز هم مربوط به فیلم‌ها و مقالاتیست که مطالعه کردم اما باتوجه به چیزی که من دیده‌ام و می‌دانم، امکان ساخت نیروگاهی به آن بزرگی که بتوان در حیاطش موشک به فضا فرستاد حتی در رمان‌های تخیلی وجود ندارد! نکته دیگر هنگام برگشت بود. تاجایی که من اطلاع دارم هنگام بازگشت یک تیم پشتیبانی، معمولاً ماشین‌های آتش‌نشانی و آمبولانس‌ها و چنین چیزهایی در صحنه حضور دارند تا از بروز خطرات احتمالی جلوگیری کنند ولی در رمان هنگام بازگشت چنین افرادی نبودند.

هنگام وقوع جنگ در سیاره نهصد و هفت هم مواردی عجیب رخ داد. شخصیت اصلی با صدای جیغ و ناله و چنین صداهایی از خواب بیدار شد و متوجه شد جنگ تا پارک کنار خانه‌اش آمده. پس از خبردار کردن مارپل به سرعت سمت قصر رفتند. (تا این‌جا منطقی بود.) اما این‌که شاه به‌جای این‌که از آن‌ها برای محافظت از شهر و بیرون راندن دشمن از شهر استفاده کند آن‌ها را به مکانی بین دو کشور فرستاد تا با نیروهایی که هنوز به شهر نرسیده بودند مقابله کنند. مطمئناً اگر جنگ تا درون شهر آمده باشد اول باید تدابیری برای بیرون راندن از محل اندیشید بعد از آن دشمن را کم کم عقب راند. البته این‌که دشمن دل را به دریا زده و به پارک کنار خانه آن‌ها حمله کرده بود (!) هم منطقی نیست. معمولاً ابتدا با انداختن بمب و چیزهای این چنینی سعی در تخریب محل و از بین بردن حداکثر نیروهای دشمن بدون درگیری فیزیکی دارند و پس از آن به محل حمله کرده و جنگ تن به تن (البته نمی‌شود گفت تن به تن.) را آغاز می‌کنند.

اتفاق دیگر ازدواج سوری ماهرخ با امیرسام یا همان مارپل بود. به دور از به شدت کلیشه‌ای بودن این اتفاق (که به طور حتم خواننده را از ادامه مطالعه منصرف می کند.) این اتفاق غیرمنطقی هم بود. هیچ دلیلی نداشت که این دو با هم ازدواج کنند. (دلیل غیر منطقی والدین ماهراخ برای راضی گرنش را هم نادیده می‌گیریم.) خیلی راحت شاه و ملکه یا همان مارپل می‌توانستند به دیدار دخترشان آمده و با گفتن حقیقت او را با خود ببرند. حتی می‌شد به زور او را ببرند. ازدواج کردن امری بیهوده بود که هیچ دلیل محکمی برایش وجود ندارد. با عقل و منطق هم جور در نمی‌آید.

مورد دیگر سفر در زمان بود. اول این‌که اصلاً دلیل منطقی برای رخ داد این اتفاق ارائه نشد. از قدیم گفته‌اند هیچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرد. اما این آدم فضایی‌ها انگار بیکار بوده و به طور اتفاقی چند نفر را انتخاب کرده بودند تا به آن‌ها درس زندگی دهند. (امر به معروف و نهی از منکر؟) هیچ دلیل منطقی هم برای انتخاب مسافران ارائه نشد و سه پسر یک‌دفعه از آسمان افتاده و بعد هم به همان جا برگشتند. البته حس می‌شد یکی از این پسرها به ماهرخ علاقه دارد که به‌طرز عجیبی این اتفاق اصلاً به داستان و ماهرخ و... مربوط نبود و دلیلی هم برای وجود این سه شخصیت وجود نداشت. (در قسمت هدف‌سازی بیشتر به این بخش می‌پردازیم.) در آخر هم شاهد خروج غیرقابل باور این سه کاراکتر بودیم. شما را نمی‌دانم ولی من اگر با کسی همچین تجربه والا و بینظیری داشته باشم با یک خداحافظی کوتاه از او جدا نمی‌شوم و بروم دیگر پیدایم نشود، مخصوصاً اگر آن شخص آدم‌فضایی باشد.

برخورد همه، تاکید می‌کنم همه‌ی شخصیت‌ها هم با فضایی بودن ماهرخ به شدت غیرعاقلانه بود. حتی یک نفر هم تعجب نکرد، نترسید، فرار نکرد یا با ماهرخ قطع رابطه نکرد.

هنگام دعوا هم ماهرخ ایستاد تا همه حسابی کتک بخورند درصورتی که می‌توانست همان اول همه‌شان را زمین‌گیر کند. بعد هم ایستاد تا خودش هم کتک بخورد. (شاید می‌خواست حال خودش و دوستانش کمی جا بیاید؟) بعد از همه‌ی این‌ها دستی تکان داد و به هوا انداختشان. تا این‌جا هیچ، بعد از این دوستانش به‌جای شکایت از رفتار نابخردانه‌اش از او تشکر و تعریف نمودند!

در میان جنگ هم که یک تنه یک ارتش را شکست داد و اصلاً انگار نه انگار که تا آن موقع قهرمانانه‌ترین کارش فرو کردن چاقو در پای یک مزاحم بوده (که این خود نیز غیرمنطقیست.) موقع ورود به اتاق فرمانروا هم هیچ‌کس تفکر نکرد که خب دشمن با تفنگ وارد اتاق فرمانروا شود خطرناک است.
📝
زوایه دید و بافت: در آغاز رمان تنها دو پاراگراف (به علاوه دو دیالوگ و خط مابین این دو) از زبان راوی بود و تا جایی که حافظه یاری می‌کند بقیه رمان از زبان اول شخص روایت شده بود. پیشنهاد می‌شود همین مقدار کم هم از زبان اول شخص بیان شود تا رمان متن یک‌دست داشته باشد. رمان نثر محاوره‌ای داشت که باتوجه به زاویه دید و در کل موضوع و... درست انتخاب شده بود. البته این دست نویسنده را در استفاده از توصیفات زیبای ابی و چنین مواردی بسته بود ولی برای انتقال احساسات بهتر مناسب بود.
📝
اشکالات نگارشی:
رمان توسط ویراستار ویرایش شده بود.
📖
ایده پردازی: می‌شود گفت ایده اولیه خوبی بود. اما رمان صرفاً با یک ایده اولیه به نگارش در آمده بود و ای کاش ایده بیشتر گسترش داده شده و پیرنگ جذابی برای رمان نوشته می‌شد.

📝
هدف سازی: بخش‌های زیادی موجود بود که بی‌هدف نگاشته شده و زمینه ساز اهداف بزرگ هم نبودند. چندین کاراکتر سردرگم داشتیم که به‌طرزهای عجیب از رمان کنار گذاشته شدند. هدف از خلقت کاراکترهایی مثل آرش (که در ابتدا زیادی خودمانی می‌نمود و حس می‌شد با داستان ارتباط دارد.) کوهسار (که به‌طرز نازیبایی از داستان کنار گذاشته شد و هیچ نقش مهمی هم ایفا نکرد، البته اگر کنترل سفینه را نادیده بگیریم.) و سه پسر مسافر زمان (که اسم‌هایشان را هم یادم نیست!) چه بود نمی‌دانم. ممکن است بگوییم خب این‌ها شخصیت خاکستری بودند نباید هم بهشان پرداخته می‌شد ولی همه این شخصیت‌ها رفتاری داشتند که آدم فکر می‌کرد قرار است نقش مهمی را ایفا کنند یا حداقل چند صفحه بیشتر مهمان رمان باشند!

وجود این شخصیت‌های سرگردان نشانی از بی‌هدف بودن رمان در این قسمت‌ها دارد. کل جریانات بازی‌ها و کل‌کل شخصیت‌ها با پسران و مزاحمان و دزدان و تهدیدگنندگان میان دانشگاه و معلمان مدرسه هم بدون هدف نگاشته شده بودند. البته نمی‌گویم همه این‌ها باید یک هدف جداگانه و ماجرا داشته باشند. بلکه باید یک‌جوری مرتبط با هدف اصلی باشند نه این‌که فقط اتفاق بیفتند!



با احترام، به رمان شما هیچ تگی تعلق نگرفت.

قلمتان مانا.
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین