نقد رمان بخت سوخته
نویسنده:
@آلباتروس
عنوان:
عنوان رمان شما (بخت سوخته) بود. این نامِ دو بخشی از جذابیت متناسبی برخوردار بود و به دلِ خواننده مینشست. همچنین خواندن عنوان بسیار راحت بود و در یادها میماند. خوشبختانه عنوانِ اثر به دور از کلیشه بود و کلماتی که در این اسم به کار برده بودید کاملا بکر و متفاوت بودند. ترکیب دو کلمه(بخت،سوخته) با هم نام زیبایی را برای رمانِ شما به وجود آورده بود.
معنی این عنوان به نوعی به نگون بخت بودن اشاره داشت و همین باعث جذب مخاطب به طرف رمانتان میشد. مشکلی که وجود داشت ناهماهنگی ژانر با عنوان بود. عنوانِ رمانتان بیشتر مخاطب را به طرف ژانر تراژدی میکشاند در صورتی که ژانر رمانتان چنین نبود.
ژانر:
از لحاظ صحیح بودن ژانر بسیار خوب عمل کرده بودید. ژانر های (عاشقانه و جنایی) انتخاب خوبی در رمانتان بودند و اولویت بندی آنها بسیار مناسب بود. تراژدی نیز انتخاب خوبی برای رمانتان میشد و ژانر را به طریقی به بدنهی رمان ربط میداد. در کل ژانر غالب رمانتان عاشقانه بود. ژانر مهم و پررنگی که در رمان دیده میشد. مانند، عاشقانههای ابرو و بکتاش که در رمان خیلی پررنگ بود و به همین سبب عاشقانه، غالبِ رمانتان بود.
از ژانر جنایی میتوان به قضایای قتل حیات و درگیری اغلوها با میرها اشاره کرد که باز هم ژانر پررنگی بود و در رمان نقش خوبی را داشت. البته که عرض شد، تراژدی هم انتخاب خوبی برای اولویت آخر شما بود. فوت حیات، طلاقِ زینب از انگین و اتفاقات تلخ دیگر اثرِ شما را بیشتر به این ژانر سوق میداد.
خلاصه:
محتوای خلاصهی شما کوتاه ولی بسیار پر بار بود. مشخصا پشت این خلاصه اهداف زیادی نهفته است و شما به تکتک اتفاقات خواهید رسید. مقدمه در عین ادبی بودن، دارای اطلاعات خوبی بودند و به خواننده اطلاعات زیادی میدادند. اطلاعاتی از قبیل، مرگ و نزاعی دوباره و نفرتهای پنهان و آشکار که مطمئنا در متن شما جای گرفته بودند. خوشبختانه خلاصهی گنگی نداشتید و از همه لحاظ بسیار عالی عمل کرده بودید. خلاصه در عین حال که اطلاعات در اختیار خواننده گذاشته بود، گنگی خاصی در خود پنهان کرده بود که باعثِ هر چه زیباتر شدن آن شده بود و خواننده را به خود جذب میکرد. کم بودن خلاصه تنها نقطهی ضعف بود که بهتر است برطرف شود. نهایتا پنج تا ده خط حتما بنویسید.
مقدمه:
مقدمهی بسیار ادبی و زیبایی داشتید. از لحاظ ارتباط با ژانر خیلی عالی عمل کرده بودید و از عشق، جملات زیبایی ساخته بودید. مقدمه با اسم رمان، رابطهی مستقیمی داشت. نگون بختی را از آرایههای زیبایی که در اثرتان به کار برده بودید میتوان حس کرد و حسِ غمِ خاصی به آدم تزریق میکرد. کیفیت جملاتی که در مقدمه ارائه داده بودید بسیار عالی بود. تعداد خطها هم متناسب بود و در کل متنِ زیبایی بود و دارای قابلیت جذب مخاطب نیز بود.
جلد:
اثر شما دارای جلد نبود. در اسرع وقت جلدی متناسب با فضای رمان انتخاب کنید.
شروع:
آغاز خوبی را برای رمانتان انتخاب کرده بودید. اینکه ابتدای رمان با یک صحنهی هیجانی روبرو بشویم عالی بود و جمله بندیهای خوبی هم برایش انتخاب کرده بودید. آغاز با ژانر در ارتباط بود و مسئلهی جنایی بودن رمان را به خوبی نشان داده بود. همچنین به علت هیجانی بودن، جذاب نیز بود و مخاطب به طرف آن کشیده میشد تا ببیند در قسمتهای بعدی چه میشود. آیا بکتاش زنده میماند؟
سیر:
سیر رمان به هیچ عنوان خسته کننده نبود. پستی و بلندیهای فراوانی داشت و ما در همهی قسمتهای این داستان، موضوعات مختلفی را دنبال میکردیم. سیر، کند یا تند نبود. فقط پرشهای زیادی انجام شده بود. گاهی از زبان شخصی نامعلوم، گاهی راوی از طرف بولوت و گاهی از طرف بکتاش سخن میگفت و... .
این پرشهای تند ذهن خواننده را به خود درگیر میکرد و فرصت جذبِ اطلاعاتِ کافی را از ما میگرفت. بهتر بود کمی از این پرش راوی کاسته میشد تا رمان جوِ بهتری به خود بگیرد.
همانطور که عرض شد نقاطِ اوج در رمان شما به حد نصاب بود. دیدن ابرو توسط بکتاش، مرگِ ساختگیِ زینب، حاملگی اِبرو و... .
توصیفات:
مکان:
دربارهی این توصیف از نظرِ من بسیار خوب عمل کرده بودید و مکانهای مختلف ملموس و به حد تناسب نوشته شده بودند. تمامی رنگ، شکل، توصیفهایی که مربوط به خانهها بود در رمان حس میشد و بسیار خوب نوشته شده بود.
زمان:
نکتهای که خیلی دربارهی آن قابل تذکر است، توصیف زمان در رمانِ شماست. زمانها در نوشته قابل درک نبودند. حتی خواننده نمیتوانست متوجه شود در چه سالی هستیم، شب است یا روز. اینطور توصیف، خواننده را گیج میکرد. بهتر بود اتفاقات رمان در حالهای از ابهام فرو نرود و زمانها بهتر ذکر شوند.
حالات:
توصیف حالات در رمانِ شما رعایت شده بود و اکثرا قبل از دیالوگها حالات شخصیتها حضور داشت.
احساسات:
از این نظر که رمان شما پایهای از عاشقانه داشت احساسات بیشتر در نظر گرفته شده بودند و بهترین جایگاه را در نوشتهی شما داشتند. و البته ژانر جنایی و تنفر اشخاص از همدیگر کاملا در رمان قابل درک بود.
شخصیت:
در این مورد شما خوب عمل نکرده بودید. البته که با دقتِ فراوان احتمال داشت چیزهایی دستیگرمان شود، ولی از این نظر که شما به شخصیتها بیشتر بپرازید خوب عمل نکرده بودید. فقط خشن بودن انگین و مظلوم بودنِ زینب چیزهایی بودن که در رمان بیشتر از کاراکترهای اصلی به آنها پرداخته شده بود. شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی شما جای بیشتری برای کار داشت و باید بیشتر به شخصیتهای بکتاش، بولوت و اِبرو پرداخته میشد.
کشمکش:
از آنجایی که رمانِ شما آمیختهای از جنایی بود کشمکش جسمانی انتخاب بسیار مناسبی برای آن است در جاهای مختلف رمانتان دیده میشود. از همان ابتدای رمان که با زخمی شدن بکتاش شروع شد تا جنگ و درگیریهای بین دو خاندان. کشمکش احساسی که در رمان به طور واضح بین دو شخصیت بکتاش و اِبرو دیده میشد و علاقهی آنها به یکدیگر بود که کشمکشهای بعدی به وجود آمده بود.
کشمکش که در رمان شما به صورت واضح دیده میشد و عامل تمام اتفاقات بود، جوامع بود. بین دو جمع میرها و اوغلوها کاملا دیده میشد و این نکتهی مثبتی بود.
زاویه دید:
زاویه دید رمانِ شما از زبان راوی بود. این زاویه دید بسیار مناسب رمانِ شما بود چرا که روند و موقعیت داستان پی در پی در حال تغییر بود. مشکلی در این مورد وجود نداشت و درآمیختگی نیز مشاهده نشد و این نکتهی مثبتی بود. بهتر اسن همین رویه را پیش بگیرید و در آن تغییری ایجاد نکنید.
در کل این زاویه دید به شدت مناسب رمانِ شما بود و مخاطب با آن بیشترین ارتباط را میگرفت.
لحن:
لحنِ رمان ادبی محور بود و در آن اختلال وجود نداشت. کلمات ادبی و ثقیل به ندرت در متن شما دیده میشد که نوشتهی شما را جذابتر میکرد. خوشبختانه پرشی در بافتِ رمان احساس نشد و درآمیختگی دیده نشد.
دیالوگ و مونولوگ نویسی:
حجم دیالوگ به مونولوگ اندازه بود و مشکلی در آن وجود نداشت. همچنین، فضاسای مناسبی بین آن وجود داشت که نوشتهی شما را قویتر میساخت. از لحاظ کیفیتِ آنها بسیار خوب عمل کرده بودید و هر دیالوگ روایت و هدف خاصی را دنبال میکرد. حجم این اطلاعات موجود در دیالوگها به حد تناسب بود و با کاراکترها هماهنگی کافی را داشت.
شخصیت پردازی:
شخصیت بکتاش شخصیت مهربان ولی تند خو بود. از نظرِ من این شخصیت، کاراکتری دلشکسته و ناراحت به نظر میرسید که سختیهای زیادی را تحمل کرده بود. بکتاش شخصیتی همه جانبه داشت و نویسنده با استفاده از تصوراتش آن را خلق کرده بود.
اِبرو شخصیتی ملموس داشت. دختری ساده ولی با گذشتهای تلخ. گذشتهای که حتی خودش هم آن را به یاد نمیآورد. این شخصیت بیشتر به شخصیت قالبی و کلیشهای میخورد.
اِنگین کاراکترِ عصبی، خشن و بیاحساس نقل شده بود. اگرچه سختیها و مرگ همسرش او را به این روز انداخته بود ولی غرور این شخصیت پررنگترین چیزی بود که در رمان دیده میشد. با این حال این شخصیت نیز قالبی و کلیشهای بود و خواننده پیشبینی رفتار او را داشت.
بولوت کاراکتری بود که خیلی خوب به آن پرداخته نشده بود و جای کار بیشتری داشت. از نظر بنده، به جز شخصیت اِنگین که تمرکز بیشتری برای شخصیت سازی به آن داده شده بود، بقیه کاراکترها شخصیتی ضعیف و کار نشده داشتند. روی عقاید اشخاص تمرکز نکرده بودید و بیشتر سرسری از آنها گذشته بودید. بهتر بود خصوصیاتِ آنها را در رمان بیشتر جلوه میداد. شخصیتهایی مثل بولوت و بقیه کاراکترهای حاضر در رمان خیلی به آنها پرداخته نشده بود.
از نظر ظواهر هم همینطور. تنها چیزی که بیشترین اشاره به آن شد، چشمانِ آبی زینب بودند. و اشارهی دیگری به بقیه اشخاص نشده بود. این شخصیتها که اصلی هستند باید بیشتر روی آنها کار شود و نوشته شوند. روند کار را ویرایش کنید تا این مشکل نیز برطرف شود. باورپذیری شخصیتها کاملا مناسب بود.
فضا:
این رکن در وضعیت خوبی قرار داشت و مانند توصیفِ مکان خوب به آن پرداخته شده بود. فضاهای مختلف و حالات اشخاص از درک آن مکان به خوبی نوشته شده بودند. ولی اگر بخواهیم به آن به چشم فضاهایی که مربوط به آب و هوا است نگاه کنیم، به آن زیاد پرداخته نشده بود و نویسنده از آن گذشته بود.
رعایت جایگاه واژگان:
رعایت شده بود.
تکرار:
تکرار علائم، حروف، واژه و... دیده نشد.
رعایت پارت نویسی:
پارتها به اندازهی صحیح نوشته شده بودند.
سخن منتقد:
از اثرِ شما بسیار لذت بردم.
سطح: طلایی
رده: جوانان