«بــه نــام اولـیـن مـعـلـم هـسـتـی»
♡نقد رمان انقضای عشقمان♡
سلام عزیزم، بریم برا نقدت 0-0
☆اسم رمان:
اسم رمان دریچه ی ورود به بطن کتاب تلقی میشه و از این جهت که در نگاه اول باعث جذب یا رد نظر خواننده ست، از اهمیتی بس بالا برخورداره. حداکثر میزان کلماتی هم که میشه درونش به کار بره، چهارتاست و اگر هم کلیشه ای باشه، در ذهن خواننده تداعی کننده ی موردی تکراری و منجر به رد نظر خواننده به گشودن کتاب میشه؛ کلمات تکراری شامل عشق، معشوق، دریا، قلب و... . همچنین اسم رمان باید با ژانرها و محتوا سازگاری داشته باشه.
عنوان رمان تو از سه بخش "انقضا" و "عشق" و ضمیر متصل "مان" تشکیل شده بود. پس این ترکیب، میانه و متوسط تلقی میشه و اندازهاش مناسبه. از جنبه کلیشه، باید بگم تقریباً اشتباه زیادی مرتکب شدی. واژهی "عشق" چنان کلیشه شده که نگاه هر بینندهای رو از خودش میرونه و چون واژهی "انقضا" هم خیلی تاثیر مثبتی در جهت خاص کردن کلمهی "غشق" ایفا نمیکنه، ترکیبت کلیشهای به چشم میاد. پس جذابیت کافی رو در تعیین اسم، نداشتی که خاص و جالب باشه.
از جهت سازگاری با محتوا، میتونم بگم انتخاب هم خوب و هم بدی بود! خوب بود، چون با مفهوم رمانت در هماهنگی بود که مدام، عشقها بی سرانجام میشدن؛ اما اسم مرموزانهتری هم میشد براش انتخاب کرد که وجههی معمایی داستان رو بیشتر نشون بده و کلیشهای هم، نباشه.
××××××××××××××××××××
☆ژانر رمان:
بعد از نام انتخابی کتاب، مورد دومی که در نظر خواننده قرار میگیره، ژانره! ژانر در کلیت چهارچوبیه که رمان و یا نوشته ی شما در غالبش به نگارش در میاد. ژانر از اهمیتی بالا برخورداره چون به محض مقابل چشم خواننده قرار گرفتن، ویژگی های نویسه ی کتاب رو برای خواننده تداعی میکنه و به نوع کشمکش ها و رخدادهای درون بطن ماجرا پی میبره تا به این نتیجه برسه که تمایل به شروع خوانش نویسه ی مقابلش داره یا نه.
از جهت صحیح بودن ژانر انتخابی، مشکلی نمیبینم. سازگاری با محتوا، هم طنز و هم عاشقانه دیده میشن، اما چیزی که توی محتوا بود و توی ژانر نامبرده نشد، معمایی بود! اصل ماجرات از معما شروع و حتی به معما ختم شد، پس ژانر معمایی بین عاشقانه و طنز، لازمه. هرچند بخش طنز اثر خیلی پررنگ نبود. توی عنوانی که انتخاب کردی هم فقط ژانر طنز منعکس میشه و عاشقانه و معمایی، نمود ندارن.
مورد بعدی، ترتیب قرارگیری ژانره که به ترتیب، نشونهی پررنگ بودن درون سیر هست. ترتیب قرارگیری خوب و مناسب بود.
××××××××××××××××××××
☆خلاصه و مقدمه رمان:
*خلاصه:
به استخراج کلیت سیر و روند یک ماجرا خواه رمان یا داستان، خلاصه گفته میشه. معمولا به شکلی ادبی به نگارش در میاد و علی رغم در اختیار خواننده قرار دادن کلیات، در پی سوالاتی شکی در خواننده ایجاد میکنه که ذهن درگیر بشه و با گنگ کردن جمله یا مبهم ساختنش منجر به جذب افکار خواننده میشه که علی رغم کلیات بیان شده، به جزئیات پی ببره. همچنین اندازهاش نه بایستی خیلی کوتاه و نه چندان طویل باشه که ذهن خواننده رو آشوب کنه.
بیا از خلاصهات بگم، خب، مشخصا خیلی خوب نبود. هم کوتاه بود، هم خیلی بسته و مختصر فقط از چندتا بچه محل گفتی و اتفاقی که انتظارشون رو میکشه، همین؟ این برای خلاصه خیلی کمه! توی خلاصهات، اطلاعات کافی ندادی و معما یا هیجانی توی خلاصهات نبود که خاص و جذب کننده باشه. از جنبهی گنگی و ابهام هم که تو کلا خلاصهات رو توی ابهام گذاشتی، بدون هیچ اطلاعات دادنی و این، خوب نیست.
*مقدمه:
مقدمه توضیحی از یک قسمت خاص نوشته و یا کلیت سیر رمان هست که ارتباط با موارد نگارش شده داره و چهارچوب و استایل روند رو با به تحریر در آوردن خطوطی از نوشته های احساسی مشخص میکنه که گاهاً به احساسات شخصیت ها پرداخته میشه و ذهن خواننده رو برای شروع خوانش آمده میکنه. محتوای مقدمه شعر یا متنی بس ادبیه که دریچه ی ارتباط رمان با خواننده به شمار میره که در وهله ی دوم پس از خلاصه اثر روی افکار خواننده برای ترغیب داره.
معمولا نمیشه نقد خاصی به مقدمه داشت، چون چیز اختیاری ای هست. اما خب، انتخاب خوبی داشتی، متن موزون و روونی نوشته بودی که خیلی خوب مخاطبت رو متوجه سیر عاشقانه میکرد، اما چهقدر بهتر میشد اگه توی مقدمهات اشارهای به معمایی سیرت هم میکردی. همچنین واژهی "پاهانت" در مقدمه اشتباهه و "پاهایت" درسته.
××××××××××××××××××××
☆شروع رمان:
جملات نخست یک نگاشته دروازه ی ورود به دنیای خلق شده ی درون نوشته خونده میشه. اگه پاراگراف نخست رمان به گونه ای نوشته بشه که توانمندی جلب نظر خواننده رو داشته باشه، خواننده تا انتها رمان رو پیش خواهد برد و اگه در نقطه ی مقابل نتونه به تاثیر گذاری بر خواننده منجر بشه، خواننده اون اثر خلق شده رو کنار میذاره حتی اگه سیری بینظیر و شکوهمند داشته باشه. در حقیقت اگه شروع رمان کلیشه ای تلقی بشه، خواننده رو به یاد رمانی میندازه که گرچه هیچ تشابهی هم به رمان شما نداشته اما شروع یکسانی دارا بوده و عموما کنار میکشه... در واقع شروع رمان باید خواننده رو اسیر کنه و در عین حال هم نیازی نیست حقایق مهم روایت در ابتدا منفجر و آشکار بشن!
*خب، بیا از این بگم که شروعت کلیشه داشت؟ صد در صد! از بیدار شدن از خواب، اون هم حینی که یکی از بستگان هم سن و سال داره طرف رو صدا میزنه، شروع کردی و با مزه پرونیهای حین بیدار کردن، واقعاً خیلی خیلی کلیشه شده عسلم و توی حداقل نصف رمانهای عاشقانهی ایرانی داریم این رو میبینیم! حالا بیا ببینیم جذب مخاطب خوبی هم داشتی؟ خب، چون از کلیشه شروع کردی، به شخصه خود من اگه ملزم به نقد کردن اثرت نبودم، نمیخوندمش! چون کلیشه ای مطلق بود. اما محتوات در جلوتر خیلی برام جالب شد و این نقطه ضعفه که تو اثر خوبی داری، اما بزنی شروعش رو خراب کنی که باعث بشه مخاطب اثرت رو نخونه و استعدادت، دیده نشه!
××××××××××××××××××××
جلد رمان:
جلد باید حاوی طرحی باشه که با ایده سازگار باشه، حس ژانرها رو القا کنه و کیفیت خوبی داشته باشه. خب، جلد اثر رو توی تاپیک ندیدم. ولی از اونجایی که توی گپ طراح ها بودم، میدونم جلد طراحی شده. کاهلی نکن و جلد رو حتما توی پست اول، بگذار. من هم حضور ذهن از تصویر جلد ندارم، پس ناچارم ذکر کنم نمیتونم این بخش رو نقد کنم!
××××××××××××××××××××
☆توصیفات:
برای افزایش تاثیر گذاری یک نوشته، نویسنده باید از توصیفات مناسبی بهره بگیره تا هم ذهن خواننده رو خسته نکنه و هم به درگیری ذهنی بیشتر و هیجان خواننده اضافه کنه.
توصیف مکان و زمانت مشکلی نداشت؛ اماکن رو خوب توصیف میکردی. نه زیاد گیج کننده و نه کاملا گنگ. در حد متوسطی بود که مخاطب تصویر معمولی ای داشته باشه، زمان ها هم واضح بودن. کاراکترهات رو از نظر روانی و اخلاقی خوب شرح داده بودی، ظاهرشون رو هم همچنین. توصیف احساسات و حالات شخصیت هات در مواجه با هر رویدادی، خوب و مناسب بود.
××××××××××××××××××××
☆سیر رمان:
سیر رمان باید سرعت و روند استاندارد داشته باشه؛ یعنی از روی رخداد و حوادث با توصیف مناسب عبور کرد. چون کندی سیر رمان خواننده رو خسته و سرعت زیاد روند توصیفات باعث گیجی میشه. توصیفات باید به گونه ای باشه که خواننده خودش رو در میان اون رخداد تصور کنه و با متن انس بگیره. سیر رمانت، میانه و مناسب بود؛ نه توصیفی نداشتی که بگم تند رفتی، نه انقدر چیزی رو کش دادی که بگم کند بوده؛ از واژگان نسبتا خوب و سطح متوسط استفاده کردی که رمانت بچه گانه نباشه و یا خیلی سطح بالا نبودند که دور از درک و غیرقابل خوانش باشه. متوسط و مناسب.
××××××××××××××××××××
☆زاویه دید:
دریچه ای که نویسنده از اون به داستان نگرش داره؛ در واقع موقعیت راویه و اهمیت داره چون موضوعات از فیلتر ذهن اون عبور میکنن. پر کاربرد ترین زوایای دید، اول شخص و سوم شخص (اصطلاحا دانای کل) هستند. در زاویه ی دید اول شخص، روایت با ضمایر «من، ما» پیش میره و از نگاه شخصیتی به نگارش در میاد که درون فضای رمان حاضره. در زاویه ی دید سوم شخص، روایت با ضمایر «او، آنها» به نوشته کشیده میشه و گویا که راوی روایات همچون روحی نظاره گر صحنه های رمان هست.
زاویه دیدت، اول شخص و کاملا از دید لیدا بود. درآمیختگی راوی ندیدم و خوب اتفاقات رو از این دید بیان کردی.
××××××××××××××××××××
☆لحن:
لحن شیوه ی بیان و بینش و نوع گفتار هست که به سه صورت ادبی، معیار و محاوره ای وجود داره؛ اگه لحن انتخابی از ابتدا محاوره ست بایستی تا انتها بر پایه ی همون لحن جلو بره؛ نه اینکه در سیر رمان دچار تغییر لحن بشه! تنها در صورتی امکان تلفیق دو لحن وجود داره که مونولوگ ها ادبی یا معیار نوشته بشن و دیالوگ ها محاوره ای.
📚لحنت در همهی قسمتها محاورهای بود که مشکلی در کاربرد این لحن ندیدم، خصوصاً شکسته نویسی که معمولا نویسندههای محاورهای نویس رعایتش نمیکنن، اما تو خوب رعایت کرده بودی گلم.
××××××××××××××××××××
☆کشمکش:
کشمکش در معنای تضاد و تقابل میان دو چیزه؛ این کشمکش و یا تضاد و تقابل مابین شخصیت و درونش، اطراف پیرامونش و یا حتی طبیعت حولش و جامعه ای که درون به زیستن میپردازه، پدید میاد.
کشمکش های متناسب با چهارچوب رمانت که قالباً احساسی و روانی و جسمی بودن، درون سیر دیده میشد و هرکدوم رو به حد کافی، بیان کرده بودی که بگم، نقصی نداشت. هم دعوای فیزیکی دیده شد (بعد از آشکار شدن حقیقت در مورد آریا و آرام) هم احساسی و روانی.
××××××××××××××××××××
دیالوگ و مونولوگ نویسی:
مونولوگ و دیالوگ باید از هم جداسازی بشن و درهم درآمیخته نباشند. حجم مونولوگ باید به نسبت دیالوگ بیشتر باشه و دیالوگ ها علاوه بر داشتن فضاسازی بین خودشون جهت جلوگیری از خستگی ذهن مخاطب، باید کیفیت خوبی داشته باشن!
خب، مونولوگ و دیالوگت که خوب جدا شده بودن، حجم شون هم که اوکی بود و تند نرفته بودی هیچ جا. دیالوگ بیهوده و چرت هم نداشتی، همه کیفیت خوبی داشتن و فضاسازی هم به خوبی رعایت شده بود و دیالوگ هات پشت هم چیده نشده بودن؛ اعمال کاراکترها رو میانشون بیان میکردی تا از یکنواختی در بیان.
××××××××××××××××××××
☆رعایت شرع و قوانین اسلام:
فحاشی ندیدم، ممنوعه هم تماس فیزیکی نامحرم نداشتی، فقط توضیح بیماریای که در ابتدای رمان گفته شده بود لیام به اون دچاره، ممنوعه هست. (اشاره به مقاربت)
××××××××××××××××××××
☆سخن منتقد:
حاوی نظرات شخصی منتقد بر اساس مطالعه رمان و پیشنهادات یا توصیه هایی در زمینه ی بهبود جنبه های متفاوت اثر نگاشته شده.
خب گلم، حرف خاصی نمیمونه. خوب میتونم بگم که ایده پردازی قوی ای داری، اما نیازه روی قلمت، شروعت و کمی سنگین تر کردن نوع نوشته ات کار کنی تا به جذابیتای اثرا، اضافه کنی و ایده های عالیت رو به نمایش بکشی. موفق باشی، نظر و یا اعتراضی هست، نمایه و خصوصی در خدمتم.
سطح: نقره ای
*منتقد: آرا (هستی همتی)