به نام خدا
نقدی بر رمان آئورت بی دریچه
نام رمان:
آئورت یکی از چهار دریچه اصلی قلب است که مسول انتقال خون منقبض شده به شریان آئورت را دارد، در نگاه اول که اسم
رمان را ببینید فکر می کنید که قرار است رمانی با موضوعی پزشکی بخوانید ولی هنگامی که وارد
داستان می شوید آنجاست که غافلگیر میشوید.
به نظرمن به عنوان یک خوانننده این اسم زیباست در واقعی نوعی تضاد است که معتقد است که زندگی مانند شریان آئورت است وبدون عشق که دریچه حیات است معنایی ندارد، زندگی هرکس با عشق معنا مییابد.
اسم
رمان با محتوا و ژانرعاشقانه
رمان هماهنگی خوبی دارد و سایر ژانرها را هم نیز در میگیرد.
ژانررمان:
رمان چند ژانر مختلف را دربر میگیرد ژانر های
رمان عبارتند از جنایی-پلیسی که درهمان پارت های ابتدایی
رمان خودش را نشان میدهد و ژانرهای اجتماعی، تراژدیک هم هرچه
رمان جلو تر می رود همراه چانشی اش (ژانرعاشقانه) دیده میشود ولی بار اصلی
داستان بر دوژانر پلیسی-جنایی و عاشقانه است. که در سراسر
رمان وجود دارد
خلاصه رمان:
خلاصه در عین اینکه دورنمایی از
داستان میدهد ولی خط داستانی را لو نمیدهد و این از نقاط قوت
رمان است که درعین سادگی به نوعی با کمی بهره گیری از لحن ادبی به وجود آمده است و با ژانر های
رمان هماهنگی دارد ولی ژانر اجتماعی در آن نیست.
مقدمه رمان:
مقدمه
رمان زبیا است و چاشنی آرایه های ادبی به کار رفته در آن بار احساسی متن را افزایش داده است
شروع رمان:
شروع در حال است که تیام سیگار میکشد و مردی برای پول به التماس میکند این صحنه با اینکه برای شروع
رمان خوب است ولی کمی تکراری است و این ممکن است باعث ایجاد نوعی کلیشه در برخی از خوانندگانی مثل من که همیشه در ژانر پلیسی-جنایی ژانر مقدم بر سایر ژانر هاست شود
با آخرين پک، دود سيگار رو به ريههام فرستادم و دودش رو بيرون فرستادم (نودنه درصد ژانر پلیسی- جنایی این صحنه را تکرار می کننند و نقشی که خلافکار است چنیین کاری می کند)
رمان ادامه دارد و هنوز پایان نیافته است
سیر رمان:
سیر و روند
رمان در ابتدا آرام است ولی با گذشت چند پارت هیجان انگیز میشود و
نویسنده با قلم قوی اش توانسته سیر
رمان را به خوبی هدایت کرده و خبری از پرش های زمانی تند که
داستان را از هم می پاشاند نیست
توصیفات رمان:
توصیفات در واقع تمام
رمان را شکل می دهد که در عین نشان دادن قدرت قلم
نویسنده میتواند پاشه آشیل
رمان باشد .
نویسنده در این بخش عالی عمل کرده است و با توصیفات دقیق و جاندار
رمان را زیبا کند به طوری که خواننده چه از توصیف مکان ها چه زمان چه و احوالات احساسی شخصیت ها لذت ببرد.ولی توی توصیف شخصیت بینتا کمی زیادی کلیشه ای عمل کردید
حواسم رو به تصوير خودم توی آينه دادم. پوست سفيدی داشتم، چشمايی به رنگ آبی. ل*ب هام قلوهايی، موهايی بلند خرمالویی رنگ
کشمکش داستان:
تقربیا مانند هر
داستان دیگری میان ذهن شخصیت اصلی بنیتا و ماجرا هایی که تعریف میکرد می گذشت و افرادی که نقش مهم یا عادی در میان
داستان داشتند صحنه های بین بینتا و شخصیت اصلی و کش وقوس میان این دونفر جالب و خوب است.
زاویه دید و لحن:
داستان از زاویه دید اول شخص مفرد و شخصیت های اصلی
داستان مثل بینتا و تیام بازگو گفته شده است
نویسنده تناسب میان آن ها را به خوبی رعایت کرده است . لحن در لحن محاوره ای بود وتنها درمقدمه از لحن ادبی استفاده شده بود
مونولوگ و دیالوگ ها:
از آنجایی که
داستان را خود شخصیت اصلی بازگو می کند شاهدیم مونولوگ بیشتر از دیالوگ هاست که برای این جور نوشته ها طبیعی است و دیالوگ ها متناسب بودند آنقدر زیاد که دل مخاطب را بزند آنقدر کم که متوجه منظور
نویسنده نشویی.
شخصیت پردازی:
در
رمان نویسی شخصیت های زیادی مثل شخصیت های اصلی ، شخصیت های فرعی و شخصیت های تمثیلی و.... وجود دارند که در
رمان شما دو دسته اول به خوبی مشهود ولی سایر نقش کم تری دارندو از آنجایی که هنوز
رمان تازه شکل گرفته و شروع شده است قابل چشم پوشی است
جلد رمان:
با محتوای کار کاملا همخوانی داشت
نگارش:
علائم نگارشی درست بودند ولی درمتن
غلط املایی وجود داشت مثلا در
چشمايی به رنگ آبی. ل*ب هام قلوهايی، موهايی ببند خرمالویی رنگ، بلند درسته
توی چميدونی که برات گذاشتم بذار، منم میرم به پارسا و رهام خبر میدم که داريم آماده میشيم. چمدون درسته
و موارد دیگر که باید اصلاح شود
سطح رمان
طلایی