به نام خالق قلم
«نقد دلنوشته سرازیری اذهان»
عنوان:
خب اسم این دلنوشته چندان جذاب نبود و از طرفی اصلا به متون ربطی نداشت. کل دلنوشته راجع به انرژی دادن و امید بود و این سرازیری ارتباطی بامطالب دلنوشته نداشت پس بهتر است به جای این نام، نام بهتر و انگیزشیتری انتخاب شود.
ژانر:
علمی تخیلی و اجتماعی. ژانر اول را به صورت کامل باید نویسنده حذف کند. اصلا هیچ مورد تخیلی و علمیای در آن نوشتهها موجود نبود پس نوشتن چنین ژانری برایش درست نیست.
توضیح ژانر علمی تخیلی که معمولا راجب رمان است (این ژانر از پیشرفت های علمی اینده سخن میگوید که هنوز به وقوع نپیوسته برای همین تخیلی به حساب می آید)
از طرفی نویسنده راجع به مشکلات اجتماعی و اتفاقاتش نیز در دلنوشته چیزی ننوشته بود پس این ژانرها کاملا باید حذف شوند. وقتی به ژانر مناسب میرسیم باید ژانری انگیزشی و امید بخش استفاده شود چون نویسنده با کلمات سعی داشت روحیه دادن و انگیزه را در یک انسان بیدار کند.
مقدمه:
خب اصولا مقدمهای که دارای آرایه زیبا و جذاب و تشبیهات باشد، خواننده را جذب میکند اما مقدمه این دلنوشته بسیار ساده و کوتاه و بدون هیچ آرایه و جذابیتی بود. و کاملا صریح هدف اصلی دلنوشته را بیان کرد.
جلد:
رویت نشد
سیر:
سیر با اعتدال حرکت میکرد. روی موضوعی زیاد مکث نشده بود و موضوعها پرشی گذر نشده بودند. بسیار مناسب و درست.
انداره پارتها:
برخی پارت ها بلند بودند و برخی فقط یک خط سخن بودند و به نظر بین اندازه پارت ها بی نظمی وجود داشت و توصیه می شود نویسنده پارت یک خطی را افزایش بدهد
زاویه دید:
زاویه دید اول شخص مفرد بود که از دید خود دیدگاهش راجب زندگی و انسانها و شکست و پیروزی را بیان میکرد و تا آخر همین سبک ادامه پیدا کرد
نثر دلنوشته:
دلنوشته دارای دو نوع نثر بود. در بعضی از بخش ها نویسنده با نثر محاوره جملات انگیزشی را بیان می کرد و در برخی جاها که راجب چیزی توضیح داده می شد، نثر به ادبی انتقال می یافت. پس نویسنده باید تمام نثرها را محاوره ای بکند چون برای بیان صمیمی و فرستادن صریح اطلاعات شخصی و اموزش به افراد، محاوره بهترین روش است. اما اگر نویسنده بخواهد به شکلی کلی تغییر در دلنوشته ایجاد کند و آرایه نیز استفاده کند و منظورش را واضح نگوید، بهتر است کل دلنوشته ادبی شود.
محتوا:
کل
دلنوشته از جملات کاملا واضح و سخنان
نویسنده راجب موفقیت، زندگی، شکست نخوردن و نظایر اینها شکل گرفته بود و هیچ گونه آرایه ای در
دلنوشته ها ملاحظه نمی شد. بیشتر شبیه نصایح و تجارب
نویسنده بود که از طریق
دلنوشته می خواستند به افراد اموزش بدهند و این سطح جذابیت
دلنوشته را تاحدود زیادی پایین آورده بود .
حالت کلی:
باید گفت با اینکه
نویسنده جملات ناب و زیبایی بیان کرده بود مثل
هيچ کتابی، هيچ نوشته ای، هيچ جمله انگيزشی نمیتونه تو رو برای به آغوش
کشيدن به موفقيت متقاعد کنه بلکه بايد بگم: "موفقيت درون توست!"
اما نویسنده میتوانست از آرایه استفاده کند و منظور خود را واضح نگوید. اگر ادبیتر مینوشت صددرصد به نوشته های خود جان و ارزشی دوباره می بخشید. اولین گام برای دلنوشته نویسی، از دل نوشتن و استفاده از کلمات و ارایه های شیرین دلی است.
همچنین ایرادات نگارشی هم به چشم می خورد و این چند مورد به خصوص ساده بودن متون ، ارزش دلنوشته را کمی پایین آورده بود و قدرتشان را آنطور که باید به رخ نمیکشید.
و شاید این جملات انگیرشی و ساده باعث شده بودند نوشته ها شبیه دلنوشته جلوه نکنند
متاسفانه تگی تعلق نمیگیره
اما از نویسنده بابت چنین نوشته های انگیزشی تشکر میکنم :)
بیاید بنویسیم...
تا خشک شدن جوهر
تا زمان ریزش برگها
تا زمان رشد درختی جدید
بیاید بنویسیم و
آینده نهال جدید را
رقم بزنیم