. . .

تمام شده نقد و تعیین سطح دلنوشته دختری تنیده در وهم | مهرانه بلوچ

تالار نقد شعر و دلنوشته‌ها
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #1


نام دلنوشته: دختری تنیده در وهم

دلنویس: @مهرانه بلوچ

ژانر: تخیلی، عاشقانه

مقدمه:
من قلبم را در همان اتاقی که شانه را روی موهای بلندم کشیدی، جا گذاشته‌ام.
می‌شود قبل از رفتن، سر راه، قلبم را برداریم؟
آخر من بدون قلبم چگونه دوباره عاشقت شوم؟

لینک اثر:





منتقد: @فسیل زنده
تاریخ تحویل: ۱۳ اسفند ماه ۱۴۰۰
مهلت اتمام نقد: ۱۷ اسفند ماه ۱۴۰۰
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users
راه‌حل
نقد و برسی دلنوشته دختری تنیده در وهم:
خب میریم که داشته باشیم یک نقد هرچند بلند و طولانی0-0 از دلنوشته زیبای سرکار خانم مهرانه بلوچ.
💛عنوان💛 با توجه به اینکه مخاطب از روی اسم دلنوشته و یا هر اثری تصمیم می‌گیره اثر رو بخونه یا نه، پس عنوان، نقش مهم‌ و تاثیر گذاری رو ایفا می‌کنه. دلنوشته(دختری تنیده در وهم) در واقع یک اسمی زیباست که از چهار کلمه(دختری) و (تنیده) و ( در) و (وهم) تشکیل شده.
خب اول بذار راجع تکراری بودن ترکیب عنوان باهات یه موضوعی‌رو درمیون بذارم.
درسته که طولانی بودن یک عنوان در صورت زیبایی و متناسب بودن با محتوا هیچ مشکلی نداره اما خودت هم میدونی هرچیزی که از حدش بگذره کم کم زیباییش رو از دست میده-* راستش این عنوان تو خیلی تکراری شده! تو چندین دلنوشته داری به نام‌های(‌ دختری با چشم‌های...

BAD_GRIL

رفیق رمانیکی
مقام‌دار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
نام هنری
Kameliya
آزمایشی
منتقد+بازرس چت
شناسه کاربر
1062
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
163
نوشته‌ها
885
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,524
امتیازها
421
سن
20
محل سکونت
لاس‌ و‌ گاس
وب سایت
romanik.ir

  • #2
نقد و برسی دلنوشته دختری تنیده در وهم:
خب میریم که داشته باشیم یک نقد هرچند بلند و طولانی0-0 از دلنوشته زیبای سرکار خانم مهرانه بلوچ.
💛عنوان💛 با توجه به اینکه مخاطب از روی اسم دلنوشته و یا هر اثری تصمیم می‌گیره اثر رو بخونه یا نه، پس عنوان، نقش مهم‌ و تاثیر گذاری رو ایفا می‌کنه. دلنوشته(دختری تنیده در وهم) در واقع یک اسمی زیباست که از چهار کلمه(دختری) و (تنیده) و ( در) و (وهم) تشکیل شده.
خب اول بذار راجع تکراری بودن ترکیب عنوان باهات یه موضوعی‌رو درمیون بذارم.
درسته که طولانی بودن یک عنوان در صورت زیبایی و متناسب بودن با محتوا هیچ مشکلی نداره اما خودت هم میدونی هرچیزی که از حدش بگذره کم کم زیباییش رو از دست میده-* راستش این عنوان تو خیلی تکراری شده! تو چندین دلنوشته داری به نام‌های(‌ دختری با چشم‌های خیس، دختری که تو را دوست داشت، دختری با عطر میخک‌های صورتی؛ دختری که قاتل توست،، دختری در ساحل تیس، دختری تنیده در وهم، دختری که لبخندش را ربودند) این تکرار یک مدت که بگذره، اول خواننده و بعد خودت رو خسته و دلزده می‌کنه.
ولی اگر همه‌ی این دلنوشته هارو توی یک مجموعه کامل قرار بدی و اسمی که به نظرت از همه جذاب‌تره برای عنوان اصلی اثر بذاری-* میتونه کار خیلی خوبی بشه و احتمال جذابیت بالاترش بیشتر میشه.
حالا میریم سراغ معنی کلی عنوانت:
دلنوشته تو یعنی دختری که توی خیالات و تصورات خودش غرق شده و با خوندن قسمت کوچیکی از محتوا این تصور به ذهن خواننده میاد که، منظور همون غرق شدن در یک عشق آتشینه و در واقع کل اثر درد و دل یک دختر عاشق و دلدادست.
که‌ به ژانر عاشقانه تو وصل میشه.
و کلمه‌ی (وهم) از خیالات و تصور میاد که با ژانر (تخیلی) هم هماهنگه!
خب حالا بریم برای بررسی اینکه عنوان کلیشه‌ایه یا نه؟!
اگر در عنوانی کلمه عشق یا دریا و سیاه... باشه که در خیلی از آثار هم به کار رفته، اسم کلیشه‌ای و تکراری محسوب می‌شه.( البته با توجه به اینکه بعضی وقت‌ها یک اسم، یک کلمه کلیشه‌ای داره ولی کل اون ‌اسم جذابه، مثلا اسم( به وقت حسرت) یک کلمه‌ی کلیشه‌ای داره اما ترکیب کلی این اسم جذابه)
دلنوشته دختری تنیده در وهم، کلمه‌ی( دختری) تکراریه و خیلی زیاد هم استفاده شده اما ترکیبی که نویسنده انجام داده این‌کلیشه‌ بودن رو خیلی کمرنگ‌تر کرده. اما باتوجه به چیزی که اون بالا هم بهت گفتم انتظار میره روی این مشکل تکراری بودن عنوان‌هات کار کنی.
و حالا این مسئله که اصلا اسم با اثر سازگاری داره یا نه؟
خب اسم دلنوشته تو با محتوای اثرت سازگاری داره.
پس عنوان انتخابی تو، توی این قسمت هیچ ایرادی نداره.
💛ژانر💛 خب ژانریم که انتخاب کردی عاشقانه و تخیلی بود. ژانر تخیلی همونیه که برگرفته از تخیلات خودمونه و با واقعیت چندان منافاتی نداره که در دلنوشته شما با صحبت در مورد سرزمین خیالی و آوردن گفت و گوی نعناها و مورچه و گفت و گوی راوی و خورشید مشخصه که از این ژانر استفاده شده.
و ژانر بعدی تو عاشقانه بود که به شکل کلی میتونم بگم این ژانر برای این اثر کاملاً متناسب بود و در تک تک متن‌هات به صراحت مشهود بود.
💛مقدمه💛
مقدمه‌ معمولاً متن زیبا و کوتاهیه که مارو با محیط و فضای اثر آشنا می‌کنه و برای خواننده یک راه ورودی می‌شه برای خوندن. مقدمه باید با محتوای همخونی داشته باشه. در مقدمه شما دوست عزیز اول به خاطرات رقت انگیز گذشته اشاره شده:
من قلبم را در همان اتاقی که شانه را روی موهای بلندم کشیدی، جا گذاشته‌ام.
و بعد راوی از معشوق سوال می‌کنه: می‌شود قبل از رفتن، سر راه، قلبم را برداریم؟
آخر من بدون قلبم چگونه دوباره عاشقت شوم؟ این یعنی بازگشت دوباره‌ی معشوق و تکرار عشقی که در گذشته اتفاق افتاده اما طرح این سؤال: آخر من بدون قلبم چگونه دوباره عاشقت شوم؟ باعث میشه خواننده فکر کنه راوی دیگه عاشق نیست و یا اون احساسات سابق رو نداره. پس وقتی این‌طوره چرا می‌خواد گذشته رو تکرار کنه؟! گذشته‌ای که احتمالاً درد و رنجی رو هم براش به ارمغان آورده! ممکنه این برای خواننده‌ها قابل درک نباشه ولی اگر توضیح بیشتری داده بشه. خیلی کوتاه به اندازه یک جمله یا دو جمله خیلی خوب میشه.
💛جلد💛اثر فاقد جلد بود.
💛سیر💛 سیر اثر باید توی همه پارت‌ها متعادل باشه، نباید اینطور باشه که به عنوان مثال نویسنده در شروع خیلی حوصله داشته باشه و زیاد توضیح بده و بعد کم کم خسته بشه و تند و سرسری پارت‌هاش رو بنویسه و موضوع‌رو ببنده!
سیر دلنوشته تو در اندازه متعادلی بود و مخاطب می‌تونست به خوبی با حال و هوای عاشقانه موضوع انس بگیره و کاملا هم قابل درک بود.
💛اندازه پارت‌ها💛 در این قسمت دلنوشته تو ایراد زیادی نداشت و اون ارتباط کافیِ خواننده با متن تقریباً اتفاق می‌افتاد. ولی بهتر بود پارت‌ها‌ کمی‌طولانی‌تر بودن. چون پارت اگر خیلی کوتاه باشه جدا از اینکه قوانین موجود حکم می‌کنه، هر پارت دلنوشته باید بیشتر از چهار خط باشه، باعث دلزدگی مخاطب میشه و همذات پنداری بین مخاطب و راوی کم ‌رنگ‌تر میشه گلم.
💛زاویه دید💛زاویه‌ی دید در تمومی پارتها اول شخص بود، و با موضوع عاشقانه و درد و دل معشوق قصه پیش می‌رفت. در این قسمت هم مشکل زیادی یافت نشد و تقریباً همه چیز رعایت شده بود.
💛نثر💛 نثر دلنوشته فضایی ادبی و نوشتاری داشت، در فضای دلنوشته بهتره که جمله‌هارو ساده بیان نکنیم و از آرایه‌های ادبی و فضایی زیباشناسانه استفاده کنیم. در نوشته تو متأسفانه در قسمت آرایه‌های ادبی، آرایه‌ی چندانی دیده نشد و جمله‌ها به شکل ساده در کنار هم چیده شده بودند.
💛توصیفات💛در دلنوشته توصیف‌ها از نظر توصیف احساسات بررسی میشن. که یعنی آیا نویسنده به خوبی تونسته با جمله‌های زیبا، احساسات دلنوشته‌‌ و اون فضای احساسی لازم رو به خواننده منتقل کنه یا نه؟ که باید بگم متن‌های تو تقریباً اون حس عاشقانه رو منتقل کرد و اما توصیفات در سطح ضعیفی قرار داشت.
💛لحن و تکرار💛در نوشته ما سه تا لحن داریم، ادبی، محاوره و معیاری. نوشته‌ی تو لحن نوشتاری داشت و در تمومی پارت‌ها رعایت شده بود و در آمیختگی لحنی وجود نداشت. اما از نظر تکرار کلمه، حرف و علائم (مثل چییییی؟؟؟) ایراد زیاد داشتی، مثال:
۱: اسمش چه بود؟
هر وقت که می‌خندید، مدرسه را سیل با خودش می‌برد.
وای خدایا! اسمش؟
اسمش را یادم نمی‌آید.
مثل آخرین شامی که با هم خوردیم و شبیه تمام حرف‌هایت که با عشق برایم می‌نوشتی.
خیلی از آدم‌ها شبیه من هستند. می‌دانند عاشق شده‌اند اما نمی‌داند چطور و چگونه؟


توی همین قسمت کوچیک سه بار از کلمه‌ی اسم استفاده کردی. این به زیبایی متن آسیب میزنه، مخصوصاً اگر نثر ادبی و دلنوشته باشه. بعد هم حرف‌ها تیکه تیکه به نظر میرسن و ارتباطشون با هم مشخص نیست. راوی، اول می‌خواد اسم کسی رو به یاد بیاره!( اسم یک دوست) بعد می‌پره توی خاطره‌ی شام خوردن و بعدش هم باز نامرتبط حرف میزنه. آخرش هم میگه: می‌دانند عاشق شده‌اند( جمع بسته شده) بعد میگه اما نمی‌داند( فعلش اینجا برای جمع نیست برای فرده! ) چطور و چگونه؟
و یه چیز دیگه(هر وقت می‌خندید مدرسه را سیل با خودش می‌برد) جمله‌ی قشنگی برای توصیف شدت خنده‌ی طرفش نیست، می‌شد جمله‌های بهتر، زیباتر و مرتبطتری خلق کرد.
۲: نمی‌دانم پاسخش را چه بدهم.
می‌ترسم بگویم آری و او نامش را عوض کند!
مثلا بگذارد اطلسی یا شب‌بو. شاید هم گل کاغذی.
نخند مجنونم!
دیوانه هم خودتی!
تو که مرا می‌شناسی. گل‌هایی که نامشان را همه می‌خواهند برایم جذابیتی ندارند.
من همیشه طالب یک چیزِ مجهولِ دوست داشتنی می‌مانم.
مثل تو که گاهی در سرم رژه می‌روی و گاهی در سینه‌ام.
راستی برایت گفته بودم آرزو دارم با هم برویم دَرَک؟همیشه دلم می‌خواست وقتی به تک نخل آنجا تکیه می‌دهم، دست‌هایت مال من باشد.
بعد یک دل سیر نگاهت کنم. یک چشمم به دریا باشد و چشم دیگرم به تو.

یک چشم خون و یک چشم اشک را که حتما شنیده‌ای؟)
خب بخش اولش که نمی‌دونه جواب سوال خورشید رو چی بده و میگه می‌ترسم اسم خودش‌رو عوض کنه، از نظر ایجاد لطافت و صمیمیت مخصوصاً توی اون قسمتی که میگه نخند مجنونم، دیوانه هم خودتی خوبه و آدم احساس می‌کنه داره یه مکالمه‌ی دوستانه رو می‌خونه و ایجاد چنین حسی خیلی خوب بوده ولی توی بخش دومش از نظر من حرف تازه‌ای برای گفتن نداره. چون توی دلنوشته های قبلیت هم گفته بودی دلش می‌خواد معشوقش ببردش فلان جا و دست‌هاشو بگیره و... این تکرار کردن به آثارت ضربه می‌زنه و فکر می‌کنم بهتره به ذهنت بیشتر اجازه‌ی پیشروی بدی و آزادش بذاری تا هر جای دیگه‌ای دلش می‌خواد بره و واژه‌ها و حرف‌های تازه‌تری پیدا کنه. این که ذهنت رو محدود به یک جور نوشتن کنی باعث میشه هم خودت بعد یه مدت خسته بشی و هم خواننده ها دلزده و فراری بشن.
💛 ممنوعه 💛 نداشت.
💛اشکالات نگارشی💛نداشت.
💛سخن منتقد💛

متن تو در کل، اون احساسات عمیق عاشقانه‌رو در بخش‌های زیادی به خواننده منتقل نمی‌کنه و امکان اینکه از مخاطب از درک راوی عاجز بمونه وجود داره. مطمئنم که استعداد و خلاقیتت بالاتر از این حرف‌هاست و برای همین سطح انتظار ازت خود به خود بالا می‌ره.
این نکته بر اساس معیارهاییه که برای ارزیابی سطح همه متن‌ها مورد استفاده قرار میگیره. اما واسه مخاطب احساساتش در درجه اول قرار داره که برانگیخته بشن. قلقلک داده بشن، که درک کنه، متأثر بشه، بخنده و حتی گاهی یاد خاطرات و گذشته خودش بیفته. اما به عنوان یک خواننده، بنده خیلی کم تحت تأثیر قرار گرفتم.
و باید عرض کنم که هر نویسنده‌ای فرقی نداره اون نویسنده یک رمان‌نویس ماهر باشه یا فقط به نوشتن متن‌های کوتاه و ساده اکتفا کنه! این وظیفه‌رو داره که کارش رو به نحو احسن انجام بده و برای نوشتن کلماتش وسواس و دقت زیادی داشته باشه وگرنه نویسنده نیست.
راستی یک جمله‌ای‌ هست که جایی شنیدم بذار بهت بگم( تا وقتی که پنج مترادف برای هر کلمه بلد نباشی نویسنده نیستی!)
خیلی به دلم نشست گفتم ک به تو هم بگم شاید رو قلمت تاثیر مثبتی داشته باشه🙂

و این‌رو هم بگم که نویسنده اونی نیست که کمیت آثارش بالا باشه در واقع اونیه که کیفیت آثارش بالا باشه( روی کیفیت بیشتر توجه کن هرچند که مدتی بیشتری رو هم صرف کنی مهم اینه که آخر کارت یک متن فوق‌العاده جذاب به جای یک متن ساده و بی‌روح داری)
موفق و قلمت مانا
***
تگ تعلق گرفته:
برنزی

نویسند: @مهرانه بلوچ
@مدیر نقد
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

مدیر نقد

رمانیکی پایبند
رمانیکی
شناسه کاربر
1521
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
123
نوشته‌ها
495
راه‌حل‌ها
7
پسندها
938
امتیازها
308

  • #3
نقد و برسی دلنوشته دختری تنیده در وهم:
خب میریم که داشته باشیم یک نقد هرچند بلند و طولانی0-0 از دلنوشته زیبای سرکار خانم مهرانه بلوچ.
💛عنوان💛 با توجه به اینکه مخاطب از روی اسم دلنوشته و یا هر اثری تصمیم می‌گیره اثر رو بخونه یا نه، پس عنوان، نقش مهم‌ و تاثیر گذاری رو ایفا می‌کنه. دلنوشته(دختری تنیده در وهم) در واقع یک اسمی زیباست که از چهار کلمه(دختری) و (تنیده) و ( در) و (وهم) تشکیل شده.
خب اول بذار راجع تکراری بودن ترکیب عنوان باهات یه موضوعی‌رو درمیون بذارم.
درسته که طولانی بودن یک عنوان در صورت زیبایی و متناسب بودن با محتوا هیچ مشکلی نداره اما خودت هم میدونی هرچیزی که از حدش بگذره کم کم زیباییش رو از دست میده-* راستش این عنوان تو خیلی تکراری شده! تو چندین دلنوشته داری به نام‌های(‌ دختری با چشم‌های خیس، دختری که تو را دوست داشت، دختری با عطر میخک‌های صورتی؛ دختری که قاتل توست،، دختری در ساحل تیس، دختری تنیده در وهم، دختری که لبخندش را ربودند) این تکرار یک مدت که بگذره، اول خواننده و بعد خودت رو خسته و دلزده می‌کنه.
ولی اگر همه‌ی این دلنوشته هارو توی یک مجموعه کامل قرار بدی و اسمی که به نظرت از همه جذاب‌تره برای عنوان اصلی اثر بذاری-* میتونه کار خیلی خوبی بشه و احتمال جذابیت بالاترش بیشتر میشه.
حالا میریم سراغ معنی کلی عنوانت:
دلنوشته تو یعنی دختری که توی خیالات و تصورات خودش غرق شده و با خوندن قسمت کوچیکی از محتوا این تصور به ذهن خواننده میاد که، منظور همون غرق شدن در یک عشق آتشینه و در واقع کل اثر درد و دل یک دختر عاشق و دلدادست.
که‌ به ژانر عاشقانه تو وصل میشه.
و کلمه‌ی (وهم) از خیالات و تصور میاد که با ژانر (تخیلی) هم هماهنگه!
خب حالا بریم برای بررسی اینکه عنوان کلیشه‌ایه یا نه؟!
اگر در عنوانی کلمه عشق یا دریا و سیاه... باشه که در خیلی از آثار هم به کار رفته، اسم کلیشه‌ای و تکراری محسوب می‌شه.( البته با توجه به اینکه بعضی وقت‌ها یک اسم، یک کلمه کلیشه‌ای داره ولی کل اون ‌اسم جذابه، مثلا اسم( به وقت حسرت) یک کلمه‌ی کلیشه‌ای داره اما ترکیب کلی این اسم جذابه)
دلنوشته دختری تنیده در وهم، کلمه‌ی( دختری) تکراریه و خیلی زیاد هم استفاده شده اما ترکیبی که نویسنده انجام داده این‌کلیشه‌ بودن رو خیلی کمرنگ‌تر کرده. اما باتوجه به چیزی که اون بالا هم بهت گفتم انتظار میره روی این مشکل تکراری بودن عنوان‌هات کار کنی.
و حالا این مسئله که اصلا اسم با اثر سازگاری داره یا نه؟
خب اسم دلنوشته تو با محتوای اثرت سازگاری داره.
پس عنوان انتخابی تو، توی این قسمت هیچ ایرادی نداره.
💛ژانر💛 خب ژانریم که انتخاب کردی عاشقانه و تخیلی بود. ژانر تخیلی همونیه که برگرفته از تخیلات خودمونه و با واقعیت چندان منافاتی نداره که در دلنوشته شما با صحبت در مورد سرزمین خیالی و آوردن گفت و گوی نعناها و مورچه و گفت و گوی راوی و خورشید مشخصه که از این ژانر استفاده شده.
و ژانر بعدی تو عاشقانه بود که به شکل کلی میتونم بگم این ژانر برای این اثر کاملاً متناسب بود و در تک تک متن‌هات به صراحت مشهود بود.
💛مقدمه💛
مقدمه‌ معمولاً متن زیبا و کوتاهیه که مارو با محیط و فضای اثر آشنا می‌کنه و برای خواننده یک راه ورودی می‌شه برای خوندن. مقدمه باید با محتوای همخونی داشته باشه. در مقدمه شما دوست عزیز اول به خاطرات رقت انگیز گذشته اشاره شده:
من قلبم را در همان اتاقی که شانه را روی موهای بلندم کشیدی، جا گذاشته‌ام.
و بعد راوی از معشوق سوال می‌کنه: می‌شود قبل از رفتن، سر راه، قلبم را برداریم؟
آخر من بدون قلبم چگونه دوباره عاشقت شوم؟ این یعنی بازگشت دوباره‌ی معشوق و تکرار عشقی که در گذشته اتفاق افتاده اما طرح این سؤال: آخر من بدون قلبم چگونه دوباره عاشقت شوم؟ باعث میشه خواننده فکر کنه راوی دیگه عاشق نیست و یا اون احساسات سابق رو نداره. پس وقتی این‌طوره چرا می‌خواد گذشته رو تکرار کنه؟! گذشته‌ای که احتمالاً درد و رنجی رو هم براش به ارمغان آورده! ممکنه این برای خواننده‌ها قابل درک نباشه ولی اگر توضیح بیشتری داده بشه. خیلی کوتاه به اندازه یک جمله یا دو جمله خیلی خوب میشه.
💛جلد💛اثر فاقد جلد بود.
💛سیر💛 سیر اثر باید توی همه پارت‌ها متعادل باشه، نباید اینطور باشه که به عنوان مثال نویسنده در شروع خیلی حوصله داشته باشه و زیاد توضیح بده و بعد کم کم خسته بشه و تند و سرسری پارت‌هاش رو بنویسه و موضوع‌رو ببنده!
سیر دلنوشته تو در اندازه متعادلی بود و مخاطب می‌تونست به خوبی با حال و هوای عاشقانه موضوع انس بگیره و کاملا هم قابل درک بود.
💛اندازه پارت‌ها💛 در این قسمت دلنوشته تو ایراد زیادی نداشت و اون ارتباط کافیِ خواننده با متن تقریباً اتفاق می‌افتاد. ولی بهتر بود پارت‌ها‌ کمی‌طولانی‌تر بودن. چون پارت اگر خیلی کوتاه باشه جدا از اینکه قوانین موجود حکم می‌کنه، هر پارت دلنوشته باید بیشتر از چهار خط باشه، باعث دلزدگی مخاطب میشه و همذات پنداری بین مخاطب و راوی کم ‌رنگ‌تر میشه گلم.
💛زاویه دید💛زاویه‌ی دید در تمومی پارتها اول شخص بود، و با موضوع عاشقانه و درد و دل معشوق قصه پیش می‌رفت. در این قسمت هم مشکل زیادی یافت نشد و تقریباً همه چیز رعایت شده بود.
💛نثر💛 نثر دلنوشته فضایی ادبی و نوشتاری داشت، در فضای دلنوشته بهتره که جمله‌هارو ساده بیان نکنیم و از آرایه‌های ادبی و فضایی زیباشناسانه استفاده کنیم. در نوشته تو متأسفانه در قسمت آرایه‌های ادبی، آرایه‌ی چندانی دیده نشد و جمله‌ها به شکل ساده در کنار هم چیده شده بودند.
💛توصیفات💛در دلنوشته توصیف‌ها از نظر توصیف احساسات بررسی میشن. که یعنی آیا نویسنده به خوبی تونسته با جمله‌های زیبا، احساسات دلنوشته‌‌ و اون فضای احساسی لازم رو به خواننده منتقل کنه یا نه؟ که باید بگم متن‌های تو تقریباً اون حس عاشقانه رو منتقل کرد و اما توصیفات در سطح ضعیفی قرار داشت.
💛لحن و تکرار💛در نوشته ما سه تا لحن داریم، ادبی، محاوره و معیاری. نوشته‌ی تو لحن نوشتاری داشت و در تمومی پارت‌ها رعایت شده بود و در آمیختگی لحنی وجود نداشت. اما از نظر تکرار کلمه، حرف و علائم (مثل چییییی؟؟؟) ایراد زیاد داشتی، مثال:
۱: اسمش چه بود؟
هر وقت که می‌خندید، مدرسه را سیل با خودش می‌برد.
وای خدایا! اسمش؟
اسمش را یادم نمی‌آید.
مثل آخرین شامی که با هم خوردیم و شبیه تمام حرف‌هایت که با عشق برایم می‌نوشتی.
خیلی از آدم‌ها شبیه من هستند. می‌دانند عاشق شده‌اند اما نمی‌داند چطور و چگونه؟


توی همین قسمت کوچیک سه بار از کلمه‌ی اسم استفاده کردی. این به زیبایی متن آسیب میزنه، مخصوصاً اگر نثر ادبی و دلنوشته باشه. بعد هم حرف‌ها تیکه تیکه به نظر میرسن و ارتباطشون با هم مشخص نیست. راوی، اول می‌خواد اسم کسی رو به یاد بیاره!( اسم یک دوست) بعد می‌پره توی خاطره‌ی شام خوردن و بعدش هم باز نامرتبط حرف میزنه. آخرش هم میگه: می‌دانند عاشق شده‌اند( جمع بسته شده) بعد میگه اما نمی‌داند( فعلش اینجا برای جمع نیست برای فرده! ) چطور و چگونه؟
و یه چیز دیگه(هر وقت می‌خندید مدرسه را سیل با خودش می‌برد) جمله‌ی قشنگی برای توصیف شدت خنده‌ی طرفش نیست، می‌شد جمله‌های بهتر، زیباتر و مرتبطتری خلق کرد.
۲: نمی‌دانم پاسخش را چه بدهم.
می‌ترسم بگویم آری و او نامش را عوض کند!
مثلا بگذارد اطلسی یا شب‌بو. شاید هم گل کاغذی.
نخند مجنونم!
دیوانه هم خودتی!
تو که مرا می‌شناسی. گل‌هایی که نامشان را همه می‌خواهند برایم جذابیتی ندارند.
من همیشه طالب یک چیزِ مجهولِ دوست داشتنی می‌مانم.
مثل تو که گاهی در سرم رژه می‌روی و گاهی در سینه‌ام.
راستی برایت گفته بودم آرزو دارم با هم برویم دَرَک؟همیشه دلم می‌خواست وقتی به تک نخل آنجا تکیه می‌دهم، دست‌هایت مال من باشد.
بعد یک دل سیر نگاهت کنم. یک چشمم به دریا باشد و چشم دیگرم به تو.

یک چشم خون و یک چشم اشک را که حتما شنیده‌ای؟)
خب بخش اولش که نمی‌دونه جواب سوال خورشید رو چی بده و میگه می‌ترسم اسم خودش‌رو عوض کنه، از نظر ایجاد لطافت و صمیمیت مخصوصاً توی اون قسمتی که میگه نخند مجنونم، دیوانه هم خودتی خوبه و آدم احساس می‌کنه داره یه مکالمه‌ی دوستانه رو می‌خونه و ایجاد چنین حسی خیلی خوب بوده ولی توی بخش دومش از نظر من حرف تازه‌ای برای گفتن نداره. چون توی دلنوشته های قبلیت هم گفته بودی دلش می‌خواد معشوقش ببردش فلان جا و دست‌هاشو بگیره و... این تکرار کردن به آثارت ضربه می‌زنه و فکر می‌کنم بهتره به ذهنت بیشتر اجازه‌ی پیشروی بدی و آزادش بذاری تا هر جای دیگه‌ای دلش می‌خواد بره و واژه‌ها و حرف‌های تازه‌تری پیدا کنه. این که ذهنت رو محدود به یک جور نوشتن کنی باعث میشه هم خودت بعد یه مدت خسته بشی و هم خواننده ها دلزده و فراری بشن.
💛 ممنوعه 💛 نداشت.
💛اشکالات نگارشی💛نداشت.
💛سخن منتقد💛

متن تو در کل، اون احساسات عمیق عاشقانه‌رو در بخش‌های زیادی به خواننده منتقل نمی‌کنه و امکان اینکه از مخاطب از درک راوی عاجز بمونه وجود داره. مطمئنم که استعداد و خلاقیتت بالاتر از این حرف‌هاست و برای همین سطح انتظار ازت خود به خود بالا می‌ره.
این نکته بر اساس معیارهاییه که برای ارزیابی سطح همه متن‌ها مورد استفاده قرار میگیره. اما واسه مخاطب احساساتش در درجه اول قرار داره که برانگیخته بشن. قلقلک داده بشن، که درک کنه، متأثر بشه، بخنده و حتی گاهی یاد خاطرات و گذشته خودش بیفته. اما به عنوان یک خواننده، بنده خیلی کم تحت تأثیر قرار گرفتم.
و باید عرض کنم که هر نویسنده‌ای فرقی نداره اون نویسنده یک رمان‌نویس ماهر باشه یا فقط به نوشتن متن‌های کوتاه و ساده اکتفا کنه! این وظیفه‌رو داره که کارش رو به نحو احسن انجام بده و برای نوشتن کلماتش وسواس و دقت زیادی داشته باشه وگرنه نویسنده نیست.
راستی یک جمله‌ای‌ هست که جایی شنیدم بذار بهت بگم( تا وقتی که پنج مترادف برای هر کلمه بلد نباشی نویسنده نیستی!)
خیلی به دلم نشست گفتم ک به تو هم بگم شاید رو قلمت تاثیر مثبتی داشته باشه🙂

و این‌رو هم بگم که نویسنده اونی نیست که کمیت آثارش بالا باشه در واقع اونیه که کیفیت آثارش بالا باشه( روی کیفیت بیشتر توجه کن هرچند که مدتی بیشتری رو هم صرف کنی مهم اینه که آخر کارت یک متن فوق‌العاده جذاب به جای یک متن ساده و بی‌روح داری)
موفق و قلمت مانا
***
تگ تعلق گرفته:
برنزی

نویسند: @مهرانه بلوچ
@مدیر نقد

نویسنده: @مهرانه بلوچ
منتقد: @فسیل زنده


اختصاصی: است
سطح: برنزی

@دختر پرتقالی
@مدیر تایپ
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,081
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #4
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین