نقد و بررسی نقد و بررسی مهر و سَها| nava

[دمیــــــورژ]

نام رمان: هور و ماه
نویسنده: Nava
ژانر: تخیلی، عاشقانه، فانتزی
ناظر: @CANDY
خلاصه:
فرزند مهر، زاده شد.
قمر پدیدار گشت و وجود مهر لبالب حسد شد؛ نیست شد!
ربودن یک ستاره؟ اشتباه بود.
شاید اگر این پیشامد، رخ نمی‌داد...
مهر زاده نیز به خواب نمی‌رفت.
مقدمه:
تا به حال به این فکر کرده‌اید که ممکن است
زندگی شما واقعی نباشد
و فقط یک توهم
یا یک خواب باشد؟
من هم فکر نمی‌کردم،
اما بود!

 

[Delvinak]

سلام خسته نباشید:)
توصیفاتون به‌جا و زیبا بود و باعث می‌شد که خواننده احساست شخص رو درک کنه.
اواخر پارت دو نوشته شده بود که معده شخص درد می‌کنه و نیاز نبود اول پارت سه باز تکرار شه.
داخل پارت دو بهتر بود که به جای
«شلوار جین طوسی؛ یقه اسکی طوسی»
از «شلوار جین و لباس یقه اسکی طوسی»
استفاده می‌کردید چون کاما در آن‌جا اضافه بود.
قسمتی که نوشتع شده بود
«لعنتی نثار این جنگل لعنتی کردم»
نیاز به نوشتن «لعنتی» دوم نبود.
درکل خیلی قشنگ بود و من رو جذب خودش کرد..
فقط کاش مقدمه رو طولانی تر می‌نوشتید.
موفق باشید.

 

[فاطره]

سلام و خداقوت خدمت نویسنده عزیز...
نام رمانت حس زیبایی بهم القا کرد، راستی اسم رمانت با اسمی که بزرگ بالا نوشته شده بود فرق داشت...
خلاصت میتونست بهتر باشه به نظرم... امام مقدمت خیلی خوب بود از نظرمن...
من یکی واقعا محو رمانت و توصیفات شدم، جوری مکان و ظاهر رو توضیح میدادی که نه زیاد و نه کم، و جوری بود که خواننده به راحتی تصورش میکرد...
یه قسمت نوشته بودی لعنتی نثار این جنگل لعنتی کردم که یه مقدار با قلم عالیت تفاوت داشت( نبود بهتر بود) و یه قسمت دیگه نوشته بودی از خیلی، خیلی بیشتر بزرگ بود، یکمی درکش سخت شد برام و به نظرم به جاش بنویسی، بزرگتر از بزرگ بود، عالی میشد...
از اینکه توی گفت و گوی لیا و ساموئل گفته بودی آدم غیز زمینی هست، یکمی دپرس شدم، دلم میخواست بعد ها می‌شنیدم این رو، ولی تارا رو خوش موقع ک زیبا گفته بودی، اما یکمی بیشتر در مورد جنگ جن و انس میگفتی بهتر بود😁...
دیگه اینکه از قلمت خوشم اومد و ارزش وقت گذاشتن و منتظر ادامش موندن رو داشت...
راستیییی، از شخصیت لیا خیلی حرصم گرفت، یعنی یه لحظه خودم رو جای ساموئل گذاشتم😂😂شخصیتی عجول، بدخلق و زودجوشی رو داشت، یکمی با آرام‌تر رفتار می‌کرد بهتر بود، البته جوری که هم نگرانی و استرس رو نشون بده هم در این حد جوشی به نظر نیاد😂😂
موفق باشی🌹

 

[Mahi83M]

سلام عزیزم خوبی؟
به عنوان یه خواننده فقط نظرم رو میگم.
گلم اسم رمانت جذاب و زیبا هست ولی در عین حال خواننده رو گیج میکنه که دقیقا اسم رمان چی هست‌.
سوالی که برای من پیش اومد این بود که «اسم رمان مهر و سَها هست یا هور و ماه؟»
مقدمه زیبایی نوشتی؛ اما بازم اگه یکم طولانی‌ترش کنی بهتر میشه.
توصیفات رو به زیبایی به کار برده بودی؛ اما اواخر پارت به این صورت نوشته بودی.
«شلوار جین طوسی، یقه اسکی طوسی»
بهتر نیست که یه تغییر کوچیک بهش بدی و به این صورت بنویسی؟
«شلوار جین و لباس یقه اسکی طوسی»
یه جا هم نوشته بودی:
«لعنتی نثار این جنگل لعنتی کردم»
بنظرم این جمله کمی قلم زیبات رو خوب نشون نداده و اگه جای لعنتی دوم رو با یه کلمه بهتر جایگزاری کنی و یا لعنتی دوم رو حذف کنی بهتر میشه.
معده دختر داستان از گرسنگی درد گرفته بود درسته؟
توی ۲ تا از پارت‌ها تکرار کرده بودی
بنظرم فقط یه بار بگی کافیه؛ ولی حالا میل خودته.
از شخصیت‌های رمانت خوشم اومد، بنظرم جوری که توصیفشون کرده بودی خودشون رو توی دلم جا کردن.
قلم خوبی داری و از هر پارت رمانت لذت بردم❤
منتظر پارت‌های بعدی هستم.
موفق باشی!

 

[Luna🌙]

سلام
قلمت زیباست و من واقعا رمانت رو پسندیدم
خوب من همچنان اشتباه های که دوستان گفتن رو دیدم و لازم به ذکر دوباره نیست
توصیف هات عالی بود و من به عنوان یک خواننده تونستم تو مغزم به تصاویر بکشم
من نیز مشتاق پارت های بعدی هستم برای این که بدونم چرا لیا اونجاست
موفق باشی نویسنده عزیز

 

[zeinabrostami]

سلام نوا جان.

ژانر رمانت رو درست انتخاب کرده بودی.
مقدمه و خلاصت خیلی کوتاه بود!😕 من هیچ نتیجه‌ای از این دوتا خط نگرفتم. کمی بیشتر توی مقدمه توضیح بده و با خلاصه کنجکاو کن.

اشتباه تایپی
تیشترت× تیشرت√
تکرارها:
لعـ*ـنتی نثار این جنگل لعـ*ـنتی کردم. (یک بار کافیه)
یک شومینه و یک صندلی ساده چوبی جلوی شومینه بود. (می‌تونستی بگی یک صندلی ساده‌ی چوبی جلوی شومینه قرار داشت)

چندبار هم از لحن ادبی خارج شدی توی مونولوگ

بعد شونه‌ای بالا انداخت× شانه‌ای بالا انداخت√
سمت‌اش× سمتش√
سمت راست یک آشپزخونه× آشپزخانه√

همین گلم. در ضمن توصیفات خوبی داشتی ولی بهتره روی احساسات بهتر کارکنی. مثلا شخصیت اصلی در ابتدا با دیدن اون موجود عجیب، تعجب و حیرت و ترس راضی کننده‌ای درش ندیدیم!

موفق باشی دوست داشتنی♥️🌹

 

[regle cassée]

سلام نویسنده‌ی گل:)
اسم رمانت خیلی منو جذب کرد، امم چون یه حس مبهمی داشت. خلاصه‌ات جالب بود و مقدمه‌ات هم همینطور.
نوشتنت که با لحن ادبی و دیالوگ محاوره‌ای بود، یکی از انواع بهتر نوشتن رمانه!
اما مشکلی که وجود داشت، وجود یه‌سری ایرادای ریز نگارشی بود که خیلی کم بود، اما خوب من چندتارو دیدم. به نظرم حتما یه نگاهی به آموزشای نگارشی بکن، چون صحیح نوشتن و رعایت علائم نگارشی یکی از ترفندای جذاب‌تر کردن هر اثریه.
برای ختم کلام هم،
درکل اثر زیبایی بود:)

 

[شاهزاده آبی مرداد]

خب خانوم نوا رسیدیم ب نقد رمان شما چجوری بگم مقدمه تون به اندازه کافی هدایتم کرد به سمت خود متن خیلی دوست داشتم بدونم زاده مهر کیه 👻👻 از نظر توصیفات انگار به جای شخصیت ها بودم و واقعا عالی نوشتید از همکاران گرامی ممنونم ولی منتظر ادامه می مونم و همون طور که روی مبل نشستم لیوان چای م رو میزارم پایین و برای نوشتتون دست میزنم چون متفاوت از نوشته های دیگه بود