- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,411
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,139
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
نام اثر: رمان سحره
نویسنده: ح.خدامی
ژانر: تخیلی، جنایی، معمایی
خلاصه:
دخترک مشکیپوش، از خیابان ترس، گذر میکند!
نامهها را میگشاید!
اخمها را تکه - تکه میکند!
به کدامین گناه محکوم است؟! محکوم به درد، زجر، بیچارگی!
تبسمش پر میکشد؛ نگاهش آلوده میشود... .
سقوط! سقوط اشک!
از مبدا دریای دریایی به مقصد خاک سرد!
مقدمه:
رهایی از بند او سخت است و جان گداز.
من را فرا گرفته. رها نمیکند. نه نه. ممکن نیست.
جادو میکرد و زندانیش را میفشرد.
اما جنسیت او چیست؟ ساحر است یا ساحره؟
حرکت او به سمت در و فشردن من با سِحر خود به چه معنیست؟
مایعی به طعم خون را در دهان حس میکنم.
با افزایش میزان فشار، مقداری خون خارج میشود و راه تنفس من گشوده.
به راستی ذکاوت دارد. اما چیست سِرّ این راز؟
بند سخت میشود و من عاجز ز حرکت. بند تنگ میشود و حنجره عاجز ز فریاد. بند تنگ میشود و دیدگان عاجز ز بینش. آه به راستی این است پایان زندگی.
منتقد:
@Dayan-H
نام موضوع : نقد آغازین رمان ساحره | ح.خدّامی
دسته : نقد رمان و داستان