تمام شده نقد آغازین رمان ساحره | ح.خدّامی

[ARA.O.O]

​

نام اثر: رمان سحره
نویسنده: ح.خدامی
ژانر: تخیلی، جنایی، معمایی

خلاصه:
دخترک مشکی‌پوش، از خیابان ترس، گذر می‌کند!
نامه‌ها را می‌گشاید!
اخم‌ها را تکه - تکه می‌کند!
به کدامین گناه محکوم است؟! محکوم به درد، زجر، بیچارگی!
تبسمش پر می‌کشد؛ نگاهش آلوده می‌شود... .
سقوط! سقوط اشک!
از مبدا دریای دریایی به مقصد خاک سرد!

مقدمه:
رهایی از بند او سخت است و جان گداز.
من را فرا گرفته. رها نمی‌کند. نه نه. ممکن نیست.
جادو می‌کرد و زندانیش را می‌فشرد.
اما جنسیت او چیست؟ ساحر است یا ساحره؟
حرکت او به سمت در و فشردن من با سِحر خود به چه معنیست؟
مایعی به طعم خون را در دهان حس می‌کنم.
با افزایش میزان فشار، مقداری خون خارج می‌شود و راه تنفس من گشوده.

به راستی ذکاوت دارد. اما چیست سِرّ این راز؟
بند سخت می‌شود و من عاجز ز حرکت. بند تنگ می‌شود و حنجره عاجز ز فریاد. بند تنگ می‌شود و دیدگان عاجز ز بینش. آه به راستی این است پایان زندگی.

منتقد:
@Dayan-H

 

[Paradox]

*به نام نوازنده‌ی زندگی*

«نقد رمان ساحره»


عنوان:
ساحره! عنوان رمان در دید ابتدایی و اولیه خواننده رو متوجه‌ی ژانر قرار می‌ده. ساحره رو بیشتر افراد معنای اون رو می‌دونند و خب کمی ساده است اما افرادی که دوست‌دار رمانزهای تخیلی هستند رو به خود جذب می‌کند.
اسم اگر پیچیده‌تر باشه ذهن خوانند‌ه‌ی رو مبهوت می‌کنه و باعث جذب بیشتر خواننده‌ی رمان شما میشه.از یک نظر دیگر این‌که اگر در اینترنت سرچ کنید تعداد زیادی به همین اسم حالا کمی پیشوند یا پسوند اضافه‌تری به کار برده شده است!
اما در کل عنوان رمان با محتویات رمان مطابقت دارد.

جلد:
‌اثر جلد نداشت.

ژانر:
‌تخیلی، معمایی، علمی، جنایی!
اثر از ۴ ژانر تشکیل شده و این‌ خب به طور کلی خیلی خوب نیست که ۴ ژانر باشه ولی خب یک چیزی که و‌جود داره این‌ هست که اگر نویسنده میخوا‌هد که رمان خود را طولانی کند و به هر ۴ژانر بپردازد و هر ۴ تای آن‌ها را گسترش دهد این ایرادی درش وجود نداره؛ اما اگر نویسنده فقط ژانرهایی که نام برده است را به صورت سطحی در رمان بیاورد خیلی بد است.
یا گسترش دهد یا آن ژانرهایی که در کمترین نقش را دارد یا حذف کند.
مثلا اگر رمان معمایی است و جنایت‌هایی در پیش دارد رو به نظر بنده جنایی حذف یا معمایی حذف بشه.
علمی هم هست که من چیز زیلدی تا این پارت که گذاشته شده ندیدم. علمی زو هم اگر گسترش نمی‌دهند باید حذف بکنند.

خلاصه:
به صورت زیبا و احساسی نوشته شده بود.درد و غم رو کمی که در رمان است رو هویدا می‌کنه؛ ولی چیزی از داستان رو مشخص نمی‌کنه! دخترک مشکی پوش رو می‌تونیم نماد ژانر معمایی بودت رمان و خیابان ترس رو نماید ژانر جنایی رمان در نظر بگیریم اما بقیه رو مشخص نمی‌باشد.
در کل از تشبیه‌ها و استعاره‌های خوبی برخوردار بود.

مقدمه:
در وصف ونقد مقدمه چیز زیادی نمی‌تونم عرض کنم بنده که خیلی خوشم اومد و در کل زیبا بود و خیلی خوب کار ساحره رو یک‌طور توصیف کرده بود.

آغاز:
از ابتدای رمان کلیشه ای نبود و دکه‌ی روزنامه فروشی می‌تواند بهتر از رمان‌های دیگر که کلیشه هستند باشد. خبری که برای آن روزنامه را خرید در دید بنده می تواند ارتباطی با شخصیت اصلی داشته باشد.
در آغاز رمان ژانر معمایی جولان می‌دهد.
کلیشه ای که در آغاز وجود داشت ماشین شخصیت بود!

سیر:
سیر رمان به نحو احسن داره پیش میره و هیچ تندی و کمی وجود نداره و تعادل داره حفظ می‌شود همینطور ادامه دهند و رمان رو گسترده‌تر جلوه بدهند بهتر می‌شود.

شخصیت‌ پردازی:
شخصیت پردازی نیز به طور کامل و صحیح داره انجام میشه اما نویسنده‌ باید کمی حرکات ریز و‌‌ درشت طرف مقابل شخصیت رو به قلم بیاره.ساحره‌ها ریز بینند!

توصیف مکان:
در توصیف مکان خیلی خوب و عالی پیش می‌روند اما یک اشتباهی که وجود داشت این بود که در زمان درستش توصیف نکردهـ.مثلا در ابتدای رمان وارد جنگلی شده که تاریک هست کامل و خب داره حیاط رو توصیف میکنه کمی این‌جا بد جلوه می‌ده.

توصیف چهر‌ه:
توصیف چهره‌ای صورت نگرفته بود زیاد فقط لباس و... بود+ رنگ موهای شخصیت و تا الان شخصیت صورتی گنگ داردـ

توصیف حالات و احساسات:
خیلی خوب حالات رو توصیف کرده‌اند و در این توصیف با تشبیه‌هایی که بکار برده‌اند خیلی زیبا حالات توصیف شده، مخصو‌صا زمانی که در خاطرهای که در ذهن شخصیت نقش میبنده و حالا دچار میگرن می‌شه.احساسات هم به خوبی توصیف شده ولی خب کمی اغراق در حرفای السا به اولیویا هست.

دیالوگ و مونولوگ:
مونولوگ ‌ها خوبن اما خب اول داستان اینکه از وسط شهر پیش دکه روزنامه فروشی هست و بره سمت جنگل و همون اول خرس رو ببینه که کنار درخته خب این‌جا بد شده!
دیالوگ هم خیلی وجود نداره در داستان بیشتر میپردازه به دانای کل و شخصیت.

زاویه‌ی دید و بافت:
بافت خوبی داره رمان و خوب پیش میره.
زاویه‌ی دید هم چند خط دانای کل! چند خط شخصیت! چند خط ناشناس!
از زبان چندین نفر است که اول رمان اشتباهی که هست اینه که از زبان دانای کل نوشته شده تا جایی که وارد جنگل میشه و کلبه رو میبینه بعد یک دفعه‌ای از زبان شخصیت هست که تازه میده بعد از چند ساعت به جنگل رسیدم! این‌جا کمی ایراد داره از نظر بنده.

باور پذیری:
چندین مورد رو توی چارچوب‌های قبلی ذکر کردم.
خرس تنبل در جنگل‌ کمی از شهر فاصله گرفته شده که کمی غیرقابل باور هست.
و... اما در ول رمان تخیلی هست باور پذیری میاد پایین.

اشکالات و علائم نگارشی:
اشکالات کم بود و ایراد زیادی وجود نداشت اما باسد توجه کرد که از (سه نقطه ...) در مونولوگ استفاده نمیشود!
و اینکه چندجایی‌ به جای شبیه، شبه نوشته شده بود. چیز دیگه‌ای مد نظر نیست.علائم نگارشیم به طور صحیح به‌کار برده شده بود.

ایده:
رمان تخیلیه و هنوز به جاهایی نرسیده که ببینیم ایده‌ی جدیدی هست یا مثل بقیه‌ی رمان‌ها یه یک موضوع حاشیه‌ای پرداخته میشود.