نویسنده: Mahsa83(M.M)
ژانر: تراژدی- عاشقانه
خلاصه:
- زندگی مثل یه بازی دو سر سوخت که از هر طرف بخوای بری نزدیک پرتگاه هستی.
- قبول دارم حرفت رو؛ اما چرا باید تاوان عشقم این همه باشه؟
- تو که میدونستی من تا آخر عمر فقط متعلق به گندم هستم؛ پس چرا دلباخته من شدی؟
- امیر!
- بله.
- گندم ازم قول گرفته که بعد از اون کنارت باشم، حالا چه دوستم داشته باشی و چه ازم نفرت داشته باشی.
آخرین ویرایش: