. . .

تمام شده فی البداهه عشق، امید | سیدسهیل‌موسوی

تالار فی‌البداهه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. تخیلی
  2. فانتزی
  3. تراژدی
سطح اثر ادبی
برنزی
اثر اختصاصی
بله، این اثر اختصاصی می‌باشد و فقط در انجمن رمانیک نوشته شده است.
عنوان فی البداهه: عشق، امید
نویسنده: سید سهیل موسوی
ژانر: فانتزی، علمی تخیلی
مقدمه: درون یک فرد عاشق، عشق در حال سیر و سفر است. مسیرهای درون یک فرد عاشق با نوری از جوهره‌ی امید روشن میشوند.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 29 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #21
عشق، امید!!! پارت20
تنهایی، مرا نصیحت می‌کند که حالا وقت آن است که یک درون جدید را جایگزین آن درون کهنه کنی! امّا یکی نیست که به تنهایی بگوید من آن درون قدیمی و کهنه را خیلی دوست دارم. آن دورن کهنه در تمام رنج‌ها و شادی‌های ایام زندگی، در کنار من بوده و من را همراهی کرده است. آن درون کهنه را دوست دارم، زیرا از حالت خامی، خود را خارج کرده و با دیدن این همه غم‌ و رنج، پخته شده است. ای نور در افق، می‌شود من را در پیدا کردن دورنم، یاری بدهی! ای‌نور در افق همین که تا به این لحظه همراه و همسفر من بوده‌ای این خود یک نشانه است...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #22
عشق، امید!!! پارت21
نشانه‌ای برای رشد دوباره، برای عشق و حیات دوباره! نور در افق، برای نوری همچون تو سفر کردن خیلی آسان‌تر از من است. من که غرق در تاریکی شده‌ام. چشمانم جایی را نمی‌بیند. مسیری برای بازگشت به گذشته و سرزمین‌های امید را پیدا نمی‌کند! ‌نور در افق، خود را در گذشته‌ای غرق کرده‌ام که جز حسرت برایم، ثمره‌ی دیگری به همراه ندارد. فقط می‌توانم آینده را بسازم. آینده‌ای که یک روز به همان گذشته تبدیل می‌شود؛ اما شاید! شاید، شاید بی‌تابی نفس‌هایم، امانم ندهد که بخواهم آینده را مشاهده کنم.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #23
عشق، امید!!! پارت22
لحظه‌ای درونم را غرق سفر در اقیانوس ناامیدی می‌بینم و لحظه‌ای غرق در گذشته. لحظه‌ای در اینجا و لحظه در آنجا. درونم باید به همه‌جا سفر کند جز جایی که باید باشد. انگار که درونم تواضع و فروتنی را از خود دور کرده است، انگار در شرایطی قرار گرفته که نمی‌‌داند چگونه باید باشد! نور در افق، دوست دارم که از جای خود بلند شوم و با سرعت تمام و هر چه که در توانم باقی مانده است به سمت تو تا افق‌های دور بدوم. امّا چون تاریکی سراسر درون و بیرونم را فرا گرفته است، می‌ترسم. ترسیده شده‌ام...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • قلب شکسته
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #24
عشق، امید!!! پارت23
ترس از زمین‌خوردن دارم. نه، نه! نور در افق تصور بد نکن، من واقعاً دلتنگم! دلتنگ سرزمین‌های امید شده‌ام ولی چون خیلی تنها شدم، میترسم از اینکه زمین بخورم و زخم یا جراحتی بر بدنم ایجاد شود و بیش از این، در تاریکی غرق شوم. از آن سمت نفس‌هایم دوست دارند که به پایان خط برسند. بی‌تابی نفس‌هایم، باعث شده که برای مرگ به تو التماس کنم. نور در افق بین خودمان باشد، همان‌طور که تقاضای مرگ دارم و برایش التماس می‌کنم، از مرگ هم خیلی می‌ترسم. ترس از مردن در کنار ترس از زمین خوردن مانع میشود تا من از جای خود بلند نشوم و به سمت تو حرکت نکنم.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #25
عشق، امید!!! پارت24
نور در افق خیلی ترس‌های دیگر، وجودم را فرا گرفته است که می‌ترسم آن‌ها را برایت بیان کنم. آن قدر تنها شده‌ام که به هیچ کس نمی‌توانم اعتماد کنم. این عدم اعتماد باعث شده تا تنها و تنهاتر شوم . برایم این محرز است که اگر من در اینجا قرار گرفته‌ام بدلیل این است که از سرزمین‌های امید با وجود آن همه نشاط و عشق، مهاجرت کردم.
ایام حیات خود را به یاد می‌آورم. توان مقابله با تمام مشکلات را داشتم؛ اما به جای اینکه با مانع بیرونی مقابله کنم و آن را از مقابل خود بردارم، بیهوده‌ و باطل به خودم حمله می‌کردم. هر غم و اندوهی را به حریم دل خود راه میدادم. همین امر هم موجب شد تا دلم از من بشدت برنجد و من را رها کند...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #26
عشق، امید!!! پارت25
به پیش حریم دل می‌رفتم. چند لحظه که می‌گذشت، دلم خودش به دم خانه‌اش می‌آمد و درب حریمش را به نزد من می‌گشود. دلم به من این اجازه را میداد تا از همه‌جا برایش تعریف کنم، بدون اینکه هیچ اعتراضی به من بکند. هر چه‌قدر که می‌خواستم به نزد دل می‌رفتم، و آنچه درونم بود را بیان می‌کردم. همین امر هم موجب می‌شد تا غم و اندوهی در درونم نماند. ولی فکر کنم که این اواخر دل از من خیلی رنجانده شده بود...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #27
عشق، امید!!! پارت26
این هم باز تقصیر خودم بود. فکر می‌کردم که فقط باید اندوه‌هایم را برای دل بیان کنم. هر گاه که شادی در درون و بیرونم ایجاد می‌شد، آن را به نزد غریبه‌ها بیان می‌کردم. من برای دلم جز غم هیچ‌چیز دیگری به ارمغان نتوانستم بیاورم. احساس گناه می‌کنم، خیلی احساس گناه می‌کنم. بد هم‌نشینی برای دلم بودم، بد رفتاری کردم.ای نور در افق، فهمیدی چرا درونم غرق در اقیانوس ناامیدی شده و از پیش من رفته است. امّا من هنوز زنده‌ام، شاید این باور که فکر می‌کنم دلم از پیش من مهاجرت کرده و رفته، یک باور اشتباه است. مگر می‌شود دل نباشد و حیات وجود داشته باشد.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #28
عشق، امید!!! پارت27
درونم که در حال غرق ‌شدن در اقیانوس نا‌امیدی است را می‌توانم با تمام وجود احساس کنم. من دلم را ترک کردم. دل که در سر جای خود، در حریمش در حال استراحت است. من بی‌وفایی کردم و دل وفاداری از خود نشان داد. زیرا دل مظهر عشق و امید و محبت است. محبتی که از ته دل نباشد، نام آن محبت نیست. یا عشقی که از ته ته دل نباشد مگر میشود نامش را عشق گذاشت! ‌نور در افق، دوست دارم دوباره نور امید در درونم صاحب حیات شود و عشق در چشمه سارهای وجودم جاری شود. تصور کن که در درونت، عشق د رحال سیر و ‌سفر است. اما به درون خود که نگاه می‌کنم، نمی‌توانم نور امید را در خود روشن کنم. آدرس سرزمین‌های امید را گم کردم...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #29
عشق، امید!!! پارت28
اصلاً این‌ها را رها کن! ای نور در افق، من دیگر خسته شدم. خسته از غم، خسته از اندوه و خسته از همه‌چیز! دوست دارم که باز بروم پشت حریم دل، دل به پشت درب خانه‌اش بیاید، اندکی برایم ناز کند، دلتنگ دلم شده‌ام! سپس دل با استقبال گرم، من را به حریم خود راه دهد. دوباره بنشینم و هر چه در درونم و در گلویم چون بغض مانده است، بیان کنم تا رها و آزاد شوم و پرواز کنم‌. پرواز، پرواز، پرواز! اما یک سوال پرواز با بال شکسته می‌شود؟
نور در افق، بزرگترین مسئله‌ای را که از یاد بردم، میدانی چیست؟ مسبب اصلی تمام غم و اندوهم را می‌توانم خودم ببینم؛ اما مسبب اصلی شور و شادی‌ام را فراموش کرده‌ام. خودم، دلم را باید شاد کنم...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users

Soheil

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
1914
تاریخ ثبت‌نام
2022-03-13
آخرین بازدید
موضوعات
2
نوشته‌ها
59
پسندها
2,819
امتیازها
133

  • #30
عشق، امید!!! پارت29
شادی، نشاط و عشق واقعی همین است که خودت، خود را عاشق کنی! خودت عشق را بشناسی، در دلت بذر آن را بکاری و با نور امیدی که خود آن را بوجود آورده‌ای، تقویتش کنی، البته اگر عاشق واقعی باشی!
‌نور در افق، دوست دارم برایت اندکی طبیعتی را که در سرزمین های امید دیدم، توصیف کنم. شاید موجب شود تا نور امید در دل من اندکی زنده شود و عشق‌ و عاشقی به درون من باز گردد. دریاها دائم در جوش‌ و‌ خروش هستند. در کنار ساحل ایستادی، در حالی‌که امواج با تمام عشق از دل دریا به سمت تو می‌آیند، تا تمام غم و اندوه‌های بزرگ و کوچک تو را به دل اقیانوس‌ها روانه کنند. در اکثر مواقع بزرگترین موانع و غم‌ها برای تو بزرگ هستند زیرا تو خودت آنها را بزرگ جلوه دادی؛ اما همان غم بزرگ برای وجود عظیمی چون اقیانوس با آن وسعتش، هیچ به نظر می‌رسد. پس جوش و خروش دریا برای این است که غم و اندوهی در درون تو لانه نکند...
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 14 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین