Thumbelina
رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
- نام هنری
- الینا فری
- آزمایشی
- مدیرتالار آموزش
- شناسه کاربر
- 3925
- تاریخ ثبتنام
- 2023-01-14
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 438
- نوشتهها
- 573
- پسندها
- 465
- امتیازها
- 278
- محل سکونت
- سرزمین پریان
«رمان مهمترین و معروفترین شکل تبلوریافتهی ادبی روزگار ماست.» این جملهی کوتاه از کتاب عناصر داستان جمال میرصادقی، بیکم و کاست گویای جایگاه والای رمان است. پدیدهای که در کنار ارزش هنری و فرهنگی کمنظیرش، لذ*تآفرینی بیبدیل است.
رمان از نگاه پژوهشگران
بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران ادبی از دید خود تعریفی از رمان ارائه دادهاند، این تعاریف گرچه نقاط مشترکی دارد اما تفاوتهایی نیز در آنها دیده میشود. سیروس شمیسا در کتاب انواع ادبی خود داستان را اثر روایی منثوری میداند که بنایش بر جعل و خیال است، داستانی که اگر بلند باشد رمان نام میگیرد و در غیر این صورت داستان کوتاه خوانده میشود، البته در این میانه انواع دیگری نیز جای میگیرد.
ناصر ایرانی نویسنده و پژوهشگر ادبی در کتاب هنر رمان خود، یک معنای خاص و یک معنای عام برای رمان برشمرده است. از نظر او رمان در معنای عامش ناظر به تمام شکلهای داستان منثور بلند برساختهی تخیل، با ساختاری زیباییشناختی است. کل نظامیافتهی منسجمی که اجزای آن با هم و با کل وابستگی متقابل دارند و هدفش بیشتر لذتبخشی است و گاهی آموزش. او معنای خاص رمان را در شکلی از داستان منثور بلند میداند که از اوایل قرن هجدهم در اروپا پدید آمد و شخصیتها و روایتش گرچه مبتنی بر تخیل است، آنچنان واقعنماست که گویی در زندگی واقعی با آن آشنا بودهایم. در فرهنگ اصطلاحات ادبی «هاریشا»، آثار داستانی با کمتر از ۳۰ تا ۴۰ هزار کلمه، «قصه»، «داستان کوتاه» و «داستان بلند یا ناولت» خوانده شده، اما حداکثری برای طول رمان در نظر گرفته نشده است.
ریشهی رمان در غرب و روایت پیکارسک
معادل انگلیسی رمان، novel است که از واژهی ایتالیایی novella به معنی مطلب کوچک تازه ریشه گرفته است. در بسیاری از کشورهای اروپایی برای نامیدن این نوع از داستان واژهی رمان بهکار میرود و رواج این واژه در ایران نیز به آشنایی اولیهی ادبای ایرانی با رمان از طریق آثار فرانسوی بازمیگردد. در فرهنگ آنگلوساکسون به غیر از کلمهی نوول که مرسوم است، شکلی از رمان که اتکای بیشتری به خیال و افسانه دارد و بهرهای کمتر از واقعنمایی برده، رمانس خوانده میشود. یکی از اجداد رمانهای امروزی، روایات پیکارسک یا رندنامه است که در قرن شانزدهم در اسپانیا رواج یافت. روایاتی که با زوال فئودالیسم و برآمدن طبقهی متوسط و بورژوا در آن ایام پدید آمد و به مسائل این طبقه نیز با لحنی هجوآمیز و طنز پرداخت. یکی از مهمترین نمونههای پیکارسک، دن کیشوت اثر سروانتس است که الگو و راهگشای قدرتمند خلق رمان در نسلها و قرنهای بعد شد. رابینسون کروزوئه اثر دانیل دفو را نیز یکی از نمونههای مهم پیکارسک خواندهاند.
ارکان رمان
زندهیاد ناصر ایرانی، برای رمان چهار رکن اصلی برشمرده است. او رکن اول رمان را جهان میداند. جهانی که از دوران باستان تا قرن هجدهم معادل «طبیعت» در نظر گرفته میشد و یکی از معانی متعددی که طبیعت در دل خود داشت، «زندگی» بود. جهانی که برخی نیز آن را جامعه و واقعیت میدانند. ایرانی جهان را مادر رماننویس میداند که در شکلگیری سیمای انسانی و شخصیت هنری او بسیار موثر است.
رکن دوم رمان، رماننویس است. رماننویسی که در مقام یک هنرمند باید فرزند جهان، جامعه و زمانهی خود باشد.
رکن سوم رمان، خود رمان دانسته شده است. رمان در دورههای تاریخی پیشین هنر نازلی برشمرده میشد به حدی که صاحبنظران از تحلیل و نقد آن نیز سر باز میزدند؛ اما عصر جدید زمینههای لازم را برای نوزاییاش به وجود آورد و این نوع از آفرینش ادبی را به جایگاهی والا رساند.
رکن چهارم رمان خواننده است. از نگاه ناصر ایرانی رماننویسی کاری اجتماعی است و رماننویس نمیتواند همچون زاهد عزلتگزیدهای در بیابان دورافتادهی خالی از مردم باشد. از این رهگذر اهمیت خواننده و پیوند نویسنده با مردم و مخاطبانش فهمیده میشود.
جایگاه رمان در مکتبهای ادبی
شناخت مکتبهای ادبی برای آشنایی با سیر رماننویسی که در غرب آغاز شد و بالیدن گرفت، الزامی است. یکی از آثار ارزشمند برای آشنایی با این مکاتب، کتاب مکتبهای ادبی سیروس شمیسا است. در این بخش از یادداشت جایگاه رمان در برخی از مکتبهای مهم ادبی، از قرن هفدهم میلادی به بعد را به طور خلاصه بررسی میکنیم.
یکی از مهمترین مکتبهای ادبی غرب در عصر جدید کلاسیسم است؛ (البته صفت کلاسیک مصادیق دیگری نیز دارد، همچون آثار نویسندگان دوران باستان و نیز هر اثر گرانسنگ و مهمی که در عصر جدید نوشته شود) از آنرو که غایت نویسندگان این مکتب تقلید از نویسندگان عهد یونان و روم باستان بود، رغبتی آنچنان به نوشتن رمان که پدیدهی جدیدتری بود نیافتند، به این جهت تنها میتوان به نام مادام دو لافایت به عنوان رماننویس مهم مکتب کلاسیک اشاره کرد.
رمان از نگاه پژوهشگران
بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران ادبی از دید خود تعریفی از رمان ارائه دادهاند، این تعاریف گرچه نقاط مشترکی دارد اما تفاوتهایی نیز در آنها دیده میشود. سیروس شمیسا در کتاب انواع ادبی خود داستان را اثر روایی منثوری میداند که بنایش بر جعل و خیال است، داستانی که اگر بلند باشد رمان نام میگیرد و در غیر این صورت داستان کوتاه خوانده میشود، البته در این میانه انواع دیگری نیز جای میگیرد.
ناصر ایرانی نویسنده و پژوهشگر ادبی در کتاب هنر رمان خود، یک معنای خاص و یک معنای عام برای رمان برشمرده است. از نظر او رمان در معنای عامش ناظر به تمام شکلهای داستان منثور بلند برساختهی تخیل، با ساختاری زیباییشناختی است. کل نظامیافتهی منسجمی که اجزای آن با هم و با کل وابستگی متقابل دارند و هدفش بیشتر لذتبخشی است و گاهی آموزش. او معنای خاص رمان را در شکلی از داستان منثور بلند میداند که از اوایل قرن هجدهم در اروپا پدید آمد و شخصیتها و روایتش گرچه مبتنی بر تخیل است، آنچنان واقعنماست که گویی در زندگی واقعی با آن آشنا بودهایم. در فرهنگ اصطلاحات ادبی «هاریشا»، آثار داستانی با کمتر از ۳۰ تا ۴۰ هزار کلمه، «قصه»، «داستان کوتاه» و «داستان بلند یا ناولت» خوانده شده، اما حداکثری برای طول رمان در نظر گرفته نشده است.
ریشهی رمان در غرب و روایت پیکارسک
معادل انگلیسی رمان، novel است که از واژهی ایتالیایی novella به معنی مطلب کوچک تازه ریشه گرفته است. در بسیاری از کشورهای اروپایی برای نامیدن این نوع از داستان واژهی رمان بهکار میرود و رواج این واژه در ایران نیز به آشنایی اولیهی ادبای ایرانی با رمان از طریق آثار فرانسوی بازمیگردد. در فرهنگ آنگلوساکسون به غیر از کلمهی نوول که مرسوم است، شکلی از رمان که اتکای بیشتری به خیال و افسانه دارد و بهرهای کمتر از واقعنمایی برده، رمانس خوانده میشود. یکی از اجداد رمانهای امروزی، روایات پیکارسک یا رندنامه است که در قرن شانزدهم در اسپانیا رواج یافت. روایاتی که با زوال فئودالیسم و برآمدن طبقهی متوسط و بورژوا در آن ایام پدید آمد و به مسائل این طبقه نیز با لحنی هجوآمیز و طنز پرداخت. یکی از مهمترین نمونههای پیکارسک، دن کیشوت اثر سروانتس است که الگو و راهگشای قدرتمند خلق رمان در نسلها و قرنهای بعد شد. رابینسون کروزوئه اثر دانیل دفو را نیز یکی از نمونههای مهم پیکارسک خواندهاند.
ارکان رمان
زندهیاد ناصر ایرانی، برای رمان چهار رکن اصلی برشمرده است. او رکن اول رمان را جهان میداند. جهانی که از دوران باستان تا قرن هجدهم معادل «طبیعت» در نظر گرفته میشد و یکی از معانی متعددی که طبیعت در دل خود داشت، «زندگی» بود. جهانی که برخی نیز آن را جامعه و واقعیت میدانند. ایرانی جهان را مادر رماننویس میداند که در شکلگیری سیمای انسانی و شخصیت هنری او بسیار موثر است.
رکن دوم رمان، رماننویس است. رماننویسی که در مقام یک هنرمند باید فرزند جهان، جامعه و زمانهی خود باشد.
رکن سوم رمان، خود رمان دانسته شده است. رمان در دورههای تاریخی پیشین هنر نازلی برشمرده میشد به حدی که صاحبنظران از تحلیل و نقد آن نیز سر باز میزدند؛ اما عصر جدید زمینههای لازم را برای نوزاییاش به وجود آورد و این نوع از آفرینش ادبی را به جایگاهی والا رساند.
رکن چهارم رمان خواننده است. از نگاه ناصر ایرانی رماننویسی کاری اجتماعی است و رماننویس نمیتواند همچون زاهد عزلتگزیدهای در بیابان دورافتادهی خالی از مردم باشد. از این رهگذر اهمیت خواننده و پیوند نویسنده با مردم و مخاطبانش فهمیده میشود.
جایگاه رمان در مکتبهای ادبی
شناخت مکتبهای ادبی برای آشنایی با سیر رماننویسی که در غرب آغاز شد و بالیدن گرفت، الزامی است. یکی از آثار ارزشمند برای آشنایی با این مکاتب، کتاب مکتبهای ادبی سیروس شمیسا است. در این بخش از یادداشت جایگاه رمان در برخی از مکتبهای مهم ادبی، از قرن هفدهم میلادی به بعد را به طور خلاصه بررسی میکنیم.
حضور کمرنگ رمان در مکتب کلاسیسمیکی از مهمترین مکتبهای ادبی غرب در عصر جدید کلاسیسم است؛ (البته صفت کلاسیک مصادیق دیگری نیز دارد، همچون آثار نویسندگان دوران باستان و نیز هر اثر گرانسنگ و مهمی که در عصر جدید نوشته شود) از آنرو که غایت نویسندگان این مکتب تقلید از نویسندگان عهد یونان و روم باستان بود، رغبتی آنچنان به نوشتن رمان که پدیدهی جدیدتری بود نیافتند، به این جهت تنها میتوان به نام مادام دو لافایت به عنوان رماننویس مهم مکتب کلاسیک اشاره کرد.
نام موضوع : رمان چیست؟
دسته : متفرقه آموزش نویسندگی