. . .

متروکه رمان چهار عنصر عشق | رویا و محیا محمدی

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ژانر اثر
  1. معمایی
نام اثر: چهار عنصر عشق

نام پدید آورنده: رویا و محیا محمدی

ژانر: طنز، پلیسی، عاشقانه

هدف: علاقه به نوشتن

ناظر: @Hadis ♡

خلاصه: دو تا دختر عجوبه که در کرم رسانی دست شیطان رو هم بستند.
حالا فکر کنید این دو تا دختر شر و شیطون با دو تا پلیس شیطون و ناقلا توی یک مسیر قرار بگیرند.
با ما همراه باشید اتفاق های هیجان انگیزی داریم.

مقدمه:
چشمانم را میبینی؟
دریای چشمانم طوفانی شده.
زمرد این نگاه آبی درهم شکسته.
گویی دستانش، شوق گرمای دستان تو را دارد.
گویی...تمنای وصال تورا دارد.
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
  • گل رز
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 8 users

ansel

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
ناظر
مدیر
نظارت
شناسه کاربر
15
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
147
نوشته‌ها
1,560
راه‌حل‌ها
24
پسندها
6,262
امتیازها
619

  • #2
wtjs_73gk_2.png

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان
اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها
قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد
برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان
بعد از اتمام رمان، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار
جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان
و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان
@ara.pr.o.o
@ansel
@-Hadiseh-
با تشکر​
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

.roya.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
860
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-01
آخرین بازدید
موضوعات
3
نوشته‌ها
19
راه‌حل‌ها
1
پسندها
86
امتیازها
53

  • #3
ای خدا این مامان ماهم همچین گریه می کنه انگار چیشده؟.
فقط قراره شازده اشون برای یک مدت بره شیراز. حالا انگار بچه قراره بره پاریس شیراز همین بقلمون.
همچین بقلمونم نیست ها، 937کیلومتر فاصله داره. تازه این برای مامانت که این همه به مهرداد وابسته است دو برابر میشه‌.
چیز شعر نگو خواهشا عزیز من.
با سوراخ شدن پهلوم دست از تفکرات مزخرف کشیدم و به باعث و بانی کفگیر شدنم زل زدم.
بله درست حدث زدید دلبندانم مهیا سانسور شده بود.
ماهی=مهیا:
-قول زیبا یم لطف بنما گمشویم درون اتاق خود.
با تعجب و قیافه پخ پخم گفتم:
-ها، هن برای چی؟
با حرص کوبید وسط پی شونیش و گفت:
- آخه منگل جان، مهرداد که خیلی وقت رفته. مامان بابا هم وقتی جنابعالی در افکار مزخرف ات غرغ بودی رفتند پیش خاله.
عررر من چقدر از دنیا قافل بودم. هان وایستا بینم این گفت رفتند خونه خاله من که یک خاله دارم که الان شهریار اند یعنی...
واو خدای من یک شب مجردی عخش و حال هو هو هو تو فیحاخالدونم عروسی برگزار شد.
- خب پاشو عنتر بزنگ فرفره بیاد دیگه وایستاده این بزی که ینجه نداره من و نگاه می کنه.
بعد از اینکه یک مشت بنده را زد و من رو یک گام به سوی ازرائیل فرستاد رفت زنگید منه و بعد از اطمینان حاصل نمودن از این که ننه و ددی عزیز امشب بر نمی گردن رفت اش و زنگید فری بیاد و ددر و دودور.
***
به به ببین فری جون چی چی آورده نخود و کیشمیش.
- سلام بر دوقلو های عنتر منتر خودم، چطور مطورید شما ها.
هیچ وقت نفهمیدم چرا این خواهر اسکل ما نمی خواد بفهمه من سه ثانیه از این ماهی میمون بزرگتر ام.
دیدم فری پا شده رفت سر یخچال واقعا ما داریم به کجا می ریم.
به آینده ای پخ تر از گذشته.
از همین ورحال داد زدم:
- هوی عزیزم راحت باش خونه خودت.
فری هم پررو تر از من جواب داد:
- اوکی عخشم.
اصلا تو اکیپ ما چیزی خجالت وجود نداره ای نداره.
چه وضعیت جذابی سه تامون رو تخت پلاس بودیم با تاب و شلوارک خرگوشی طوسی، سفید. موهای خرگوشی شده بودیم کمی این بچه پنج ساله های تخس.
حالا جالبش این که فری وسط من و ماهی بودش و داشت توی گالری لب تاب بدبخت من دنبال ویدئو می گشت. که یک هو دستش خورد رو کلیپ آرمین.
- ببین آرمین.
- گوجه بخور رب برین.
- هه هه خندیدم.
- دور لبات عن دیدم.
- شوخی سرت نمی شه.
- نه.
اصلا یک سکوت سوسمازی بود اش. نه بخاطر کلیپ آرمین بخاطر تصاویری که داشت پخش می شد دو تا سر الاغ بودند که به جای سر ارمین و رفیق اش روی بدنشون بود.
تغصیر من نیستش که حوصلم شهید شده بود اش من هم رفتیم این کلیپ رو اینجواینجوری کردم.
 
  • لایک
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 3 users

.roya.

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
860
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-01
آخرین بازدید
موضوعات
3
نوشته‌ها
19
راه‌حل‌ها
1
پسندها
86
امتیازها
53

  • #4
به نام آنکه سه حرف عشق را آفرید

نچ مثل اینکه این آجی های عشقولی من نمی خواند بلند بشوند. ایرادی نداره الان خودم به روش بسی زیبایی بلند اشان می کنم.
مواد لازم: چند عدد تخم مرغ به همراه اندکی کرم درون.
نحوه صحیح استفاده: اول چند تا تخم مرغ می ترکونیم روی سرشان و بعدش با دستمون موهای لختشون رو حالت میدیم و می ریم سراغ اخرین مرحله ظبط رو روشن می کنیم و صداش رو می زاریم روی ۵۰و۶۰ و تامام.
حال کنید اهنگ بزنم...دربیاد داشت پخش میشد.
وای خدا خیلی صحنه باحالی شده بود جفتشون نشسته بودن روی تخت و سه تا تخم مرغ شکسته بود روی سرشان. وای ننه ج*ررر.
دیگه نتونستم تحمل کنم و پوکیدم از خنده.
با دیدن من که داشتم به قیافشون می خندیدم متوجه نقشه پلیدم شدند و افتادن دنبالم حالا من برو اون ها برو حدود ده مین بود که داشتیم دورخانه میچرخیدیم دیگه نفس کم آورده بودم به خاطر همین وایسادم و برگشتم پشت سرم رو ببینم که...
که یک فارج آب سرد و تگری روم خالی شد.
اصن وضعی داشتیم اصف ناک با دیدن قیافه هامون ترکیدیم از خنده که صدای زنگ در اومد.
با تعجب به هم دیگه نگاه کردیم و رفتیم سمت در که بازش کنیم.
سه تا پسر جلوی در بودن. اولی چشماش عسلی بود و موهای مشکی که داده بودشون بالا دماغ قلمی با یک قد متوسط، یک تیشرت سفید پوشیده بود با یک شلوار جین.
بعدی اش چشم و موی مشکی داشت و هودی مشکی و با شلوارش.
اون یکی هم که شبیه این پسر دومی بود فقط رنگ چشم هاشون فرق داشت. هودی سیری و مشکی پوشیده بود و چشم های قهوه ای داشت و موهاش هم مشکی کل آنالیز کردنم چند ثانیه بیشتر طول نکشید.
وا این ها چرا همچینند و...
 
  • گل رز
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
41
بازدیدها
389
پاسخ‌ها
14
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
48

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین